احساس امنیت در خانواده مقوله مهمی است که در شرایط کرونایی نیاز توجه بیش از پیش است. در این میان والدین اصلیترین نقش را در ایجاد احساس امنیت در خانواده بر عهده دارند.
به گزارش
عطنا، وبینار آنلاین تاثیر والدین بر ایجاد احساس امنیت در خانواده در روز سه شنبه 28 بهمن ساعت 18 برگزار شد. مهمان این برنامه حمیرا آزادمنش، روانشناس و مدرس دانشگاه (
لینک) بود که مشروح سخنان وی در ادامه آمده است:
والدین و فضای امن در فرزندان خانواده
فضای امنی که به دنبالش میگردیم اول از همه باید در عمق روان ما ایجاد شود. در عمق روان ما مجموعهای از باورها و عقایدی شکل گرفته که مربوط به دورههای کودکی است و پدر و مادر و دیگر افراد مهم زندگی ما در شکلگیری این باورهای عمیق نقش عمدهای را ایفا میکنند.
البته اگر شخصی کودکی مطلوبی را تجربه نکرده باشد، به این معنا نیست که دیگر نمیشود آن را اصلاح کرد؛ زیرا بخش عمدهای از درمان، آگاهی و شناخت نسبت به مشکل است. زمانی که ما به شناخت میرسیم به دنبال اصلاح آن خواهیم بود.
خانواده، اهرم تسهیلگر
باورهایی که در عمق روان ما شکل میگیرد، ابتدا باید در مورد خودمان سپس افراد مهم زندگیمان و درنهایت جهان پیرامونمان باشد. خانواده نیز در این شکلگیری بسیار نقش دارد و مثل یک اهرم تسهیلکننده برای ایجاد یک فضای امن است.
دوره کودکی بسیار مهم است؛ زیرا نخستین رابطهای که در دوره جنینی و سپس در دوره نوزادی شکل میگیرد، رابطهای است که براساس رابطه والد و کودک است.
کودک با یک سری نیازهای اساسی و حیاتی متولد میشود مثل نیاز به امنیت بنیادی، نیاز به خودمختاری، نیاز به ارتباط سالم، نیاز به پذیرش محدودیتهای واقع بینانه و ...
شروع نقطه دلبستگی در خانواده
نخستین رابطهای که شکل میگیرد رابطه والد-کودک است که باعث ایجاد دلبستگی میشود. دلبستگی از جایی شکل میگیرد که مادر نوزاد را درآغوش میگیرد و منبع دلبستگی رفع نیازهایی مثل تغذیه است.
در واقع فرزند به واسطة تغذیهای مادر یا سایر نیازهایی که مادر پاسخ میدهد، دلبستگیاش را شکل میدهد. این رابطه بسیارمهم است؛ زیرا نیازهایی را درکودک تامین میکند.
صفر تا سه سالگی کودک در خانواده
یک دوره بحرانی از صفر تا دوسالگی وجود دارد و پایان این دوره باید دلبستگی شکل گیرد. این دلبستگی با نمادسازی و شکلگیری زبان همراه است؛ زیرا تفکر در کودک شکل میگیرد و کودک توانایی نمادسازی دارد.
کودک باید به این باور برسد که اگر مادر از خانه بیرون میرود، بازگشتی هم وجود دارد. این درصورتی است که دلبستگی ایمن وجود دارد.
شکلگیری طرحواره در خانواده
دلبستگی منشأ شکلگیری امنیت در روان کودک و طرحوارهها است؛ یعنی آن شکل و شمایلی که در ارتباط با جهان هستی و رابطه خودش با دیگران و جهان پیرامون درک میکند. متاسفانه در خیلی از مواقع دلبستگی ناایمن شکل میگیرد که اساس صمیمتگریزی در بزرگسالی مثل روابط عاشقانه و روابط زناشویی میشود.
زیرا این باور درون او وجود دارد که اگر کسی را دوست داشته باشد، او را از دست خواهد داد و رهایش خواهد کرد. در کنار این مسئله مشکل دیگری که ایجاد میشود، بیاعتمادی است.
طرحواره بیاعتمادی اینگونه است که فرد فکر میکند همه قرار است به او آسیب بزنند، همه قرار است او را آزاردهند و ... . از نظر او دنیا امن نیست و اعتمادی به دنیا نیست.
ریشه این اتفاق در این است که نیاز به امنیت بنیادی که یک نیاز اساسی است در دوره کودکی برآورده نشده است. البته هیچ پدرومادری قصد ندارد این کار را انجام ندهد بیشتر به علت آگاه نبودن این اتفاق میافتد.
سناریوی یک سالگی فرزند خانواده
سال اول در زندگی سالی است که نقش مادر از سایر اعضای خانواده بسیار پُررنگتر است. اما از سال دوم به بعد پای پدر هم در این معادلات باز میشود و او هم نقش عمدهای ایفا میکند. سبک فرزند پروری در ایجاد فضای امن بسیار مهم است.
افرادی که دچار ناامنی هستند با سیستم والدگری مستبدانه بزرگ شده اند. در سیستم مستبدانه والدین به رفتار بچه توجه زیادی نمیکنند بلکه به رعایت قواعد اهمیت میدهند. کودک باید همیشه عالی باشد و به درجههای بالاتر برسد. در سیستم مستبدانه احتمال شکل گیری فرضیه که من به اندازة کافی خوب نیستم، زیاد است.
حمایت و عدم حمایت در خانواده
والدگری را باید جدی گرفت؛ زیرا روی دیگری هم دارد. گاه ما شاهد افرادی هستیم که بیش از اندازه حمایت افراطی میکنند. در واقع کودک را به صورت کامل مورد حمایت قرار میدهند. همانطور که بیتوجهی بد است حمایت افراطی هم بد است.
نباید جوری رفتار کنیم که در دل کودک آب هم تکان نخورد و همه امکانات را در اختیارش قرار دهیم و از او چیزی نخواهیم. چنین والدینی به کودک این اجازه را نمیدهند که دچار چالش جدی و باعث میشود کودک تبدیل به فردی وابسته و به اصطلاح آویزان و غیر مسئول شود.
این کودکان آینده خیلی خوبی ندارند؛ زیرا جامعه مثل پدر و مادر از او حمایت نمیکند. سبک فرزند پروری بسیار اهمیت دارد.
مقتدرانه فرزند را در خانواده تربیت کنید
حال باید چه کرد؟ روشی که برای فرزندپروری انتخاب میکنید باید یک روش مقتدرانه باشد. در روش مستبدانه به دلیل جنگ همیشگی ابتدا کودک میترسد و حساب میبرد اما کم کم حساب نمیبرد و در واقع کارت اعتباری شما تمام شده است.
در روش مقتدرانه اینگونه نیست. والد مقتدر ویژگیهایی زیر را دارد: والد مقتدر پُرتحمل و صبور است اما صبور به این معنا نیست که به راحتی از کنار همه چیز بگذرد. والد مقتدر ظرف وجودیاش زیاده و مثبتنگر است و به خودش و زندگی اعتماد دارد.
او در هیجانات منفی کودک سهیم میشود. در جامعه مشکل خیلی از والدین که به مراکز درمانی مراجعه میکنند، این است که فرزندشان به آنها بیاحترامی میکند.
فرزند باید بداند که مرزی بین بیان احساس و رفتار وجود دارد. والدین هم باید این را بدانند و در ارتباط با فرزندشان، به جای قضاوت آنها درکشان کنند. در چنین شرایطی این مشکلات کمتر به وجود میآید. ولی اگر این بیاحترامی به رفتار کشیده شد، باید والدین از فرزند خود فاصله بگیرند.
والد مقتدر باید پذیرای احساسات منفی فرزند خود باد و از طرفی باید قاعده بسازد و به کودک بگوید که زندگی قانون دارد. برای این قوانین باید رأیگیری شود. برای هر قانونی مادر، پدر و فرزند رأی دهند و هر قانونی که رأی آورد اجرا شود.
این قوانین ثابت نیستند، بلکه با توجه به شرایط سنی باید تغییر کند. این تغییر قوانین با نظر یکدیگر باید شکل گیرد. برای نافرمانی هم تقویت کنندة منفی باید وجود داشته باشد.
گاهی فقط در خانواده گوش دهید، همین!
برای ایجاد فضای امن در خانه والدین باید گوش کننده فعال باشند. در این سبک گوش دادن ما باید به حرفهای فرزند کامل گوش دهیم و به دنبال جواب دادن به حرفهای فرزند نباشیم.
فقط شنونده باشید؛ زیرا زمانی که به دنبال جواب دادن هستید، در واقع آماده جنگ هستید. وقتی فقط ما شنونده باشیم، در واقع صمیمیت شکل میگیرد و خروجی رفتار والدگری مقتدرانه ایجاد صمیمیت است.
به فرزندتان در خانواده ماهیگیری یاد بدهید
هیچ والدی از قصد نمیخواهد فرزندش را آزار دهد. ممکن است این آزار به دلیل ناآگاهی، ناتوانی و محدودیت باشد و ما باید این را قبول کنیم و به دنبال ایجاد تغییرات در خودمان باشیم. والد مقتدر خوب گوش میدهد و به خواسته کودک توجه میکند.
گاهی کودک حرف میزند و نیاز دارد فقط والد گوش دهد نه اینکه او را نصیحت یا راهنمایی کند. فرزند نیاز دارد فقط گوش داده شود. اگر فرزند نیاز به راه حل داشته باشد، خودش از والدین میخواهد.
اگر بخواهیم حل مسئله اتفاق بیافتد، باید با کمک خود فرزند باشد، نه اینکه راه حل آماده به او دهیم. ما باید مهارت تصمیمگیری و مسئولیتپذیری را در فرزندانمان ایجاد کنیم. اگر ما راه حل آماده به فرزندانمان دهیم و فرزند دچار مشکلات دیگری شود آن وقت تقصیر شما میاندازد.
ما نباید تصمیمگیری کنیم؛ بلکه باید وجهههای مختلف موضوع را برای او روشن کنیم و او خودش تصمیم بگیرد. در واقع باید ماهیگیری به او یاد داده شود نه اینکه ماهی را به او دهیم.
کدام یک: قربانی، ستمگر و ناجی در خانواده؟
مسئله دیگری که در خانوادهها برای شکلگیری فضای امن لازم است، اینست که تحت هیچ شرایطی خودمان و فرزندانمان را برای ایجاد یک فضای امن در یک چرخه قربانی و ستمگر و ناجی قرار ندهیم. در این چرخه فضای ناایمن و بازی ایجاد میشود که نتیجهای ندارد. باید به جای قربانی بودن حل مسئله انجام شود.
قربانی شدن یا ستمگر شدن چه فایدهای جز ادامه این چرخه غلط دارد؟ به جای ناجی بودن میتوان راهنما بود به جای طرفداری.
رابطه مثلثی در خانواده
برای ایجاد یک فضای امن نباید دچار روابط و مثلث ناسالم قربانی، ستمگر و ناجی شویم. به جای ستمگر بودن میشود احساس خود را بیان کرد ولی احساس طرف مقابل را هم درنظر گرفت و رفتار جراتمندانه داشته باشیم.
این رابطه مثلثی فضای امن را به یک جو متشنج تبدیل میکند. جز این روابط مثلثی یک رابطة دیگر نیز وجود دارد که فضای امن را از بین میبرد و آن هم ائتلاف است. گاهی یک ائتلاف پنهانی و غیررسمی مثلا بین پسر یا مادر و یا بین دختر یا پدر وجود دارد.
گاهی حتی خود افراد از این ائتلاف خبر ندارند. اگر این ائتلاف به روابط مثلثی هم بپیوندد، اوضاع بسیار وخیمتر میشود و فضا فضای متعارضی میشود که دیگر نمیتوان در آن مکالمه کرد.
دنیای ذهنی فرزندتان در خانواده را بفهمید
صمیمیت عاطفی درک و احساس است؛ یعنی بتوانیم واگویی احساس کنیم و با فرزندانمان پل عاطفی و ذهنی بزنیم. باید وقت بگذاریم و یک رابطه دونفره را با فرزندانمان تجربه کنیم. تعداد فرزندان مهم نیست.
مهم این است که ما زمانی را به هریک از آنها اختصاص دهیم. کمیت ارتباط مهم نیست بلکه کیفیت رابطه مهم است. صمیمت شناختی هم مهم است؛ یعنی دنیای ذهنی فرزند را بفهمیم و والدین همیشه یک طرف شکلگیری دنیای ذهنی مطلوب فرزندان هستند که لازمهاش حرف زدن است.
درمان امنیت و صمیمیت در خانواده
فضای امن چشم را پرنور و آرامش را ایجاد میکند و افراد میتوانند با یکدیگر حرف بزنند. کودک باید یاد بگیرد که بتواند نٌه نوع صمیمیت را در بزرگسالی برقرار کند که شامل: صمیمیت روانشناختی، صمیمیت عاطفی، صمیمت جسمی، صمیمت زمانی، صمیمت اجتماعی ،صمیمت معنوی و... است.
خانواده یک سیستم نظاممند است و افراد اهداف کلی مشترک دارند که این اهداف همکاری، تعهد، عشق و تفریح را به وجود میآورد.
مسئولیت پذیری فرزند در خانواده
حمیرا آزادمنش مهمان برنامه در ادامه به سوالات حاضران در وبینار پاسخ داد:
چگونه مسئولیت پذیری فرزند در خانواده را تقویت کرد؟
برای شکلگیری مسئولیتپذیری اول از همه توجه مثبت به فرد داشته باشیم؛ یعنی باید فرزند بداند که همه کارهایش مورد توجه قرار میگیرد. از طرفی دیگر باید فرزند را در عمل انجام شده قرار داد. مثلاً اگر کودک مسئولیت تمیز کردن اتاقش را برعهده نمیگیرد شما هم تحت هیچ شرایطی اتاقش را تمیز نکنید تا خودش مجبور شود مرتب کند.
در کنار توجه مثبت باید پذیرش بدون قید و شرط هم وجود داشته باشد. در زمانی که رفتار نامطلوب رخ میدهد نباید توجه کنیم زیرا با توجه نکردن ما آن کار دیگر انجام نمیشود. تقویتکننده هم به فرزندان بدهیم و این تقویت کننده باید کار فرزندان و نه شخصیت آنها را دربرگیرد. تقویت نباید همیشگی باشد بلکه نسبی صورت گیرد. زیرا اگر تقویت همیشگی باشد اثرش را از دست میدهد.
کودکان شلوغ در خانواده را چگونه کنترل کنیم؟
اول از همه علت شلوغی را باید بررسی کرد. بعضی از کودکان از بدو تولد بدخلق هستند و وراثتی است. بعضی از کودکان خوشاخلاق و اجتماعی هستند و سازگاری بالایی دارند. گاهی ممکن است علت شلوغی بیش فعالی باشد و یا سبک فرزندپروری از نوع مستبدانه یا سختگیرانه است که همة اینها در شلوغ بودن فرزند اثر دارد.
چگونه توانایی را در برابر دوقلوها در خانواده بالاببریم؟
شما وقتی فرزندی را به دنیا میآورید در واقع مسئولیتی را بر عهده میگیرید که یکی از این مسئولیتها والدگری صحیح است. بچههای دوقلو درکنار سختیهایی که دارند مزایایی هم مثل همکاری و بازی کردن با یکدیگر دارند.
شما میتوانید حس همکاری را در آنها بالا ببرید. صفر تا شش سالگی مثل یک کهکشان است و شما میتوانید انواع و اقسام مهارتها را از طریق بازی به آنها یاد دهید. شلوغ کاری فرزندان را از طریق بازی و آموزش در قالب بازی کم کنید.
با فرزندی که اضطراب جدایی در خانواده دارد، چه باید کرد؟
این فرزندان ترس از دست دادن و تنهایی دارند. اینها ریشه در کودکی دارد و نیاز به امنیت بنیادی در آنها برآورده نشده است. باید سعی کرد که احساس امنیت را از طریق صحبت کردن و راهکارهای دیگر ایجاد کرد، مثلاً برای بیرون رفتن از خانه حتما جلوی او از خانه بیرون روید تا فرزند ببیند شما که رفتید بعد از مدتی برگشتید.
در مقابل گریههای بچهها برای جدایی از مادر به هیچ وجه به او باج ندهید. بگذارید که فرزند به این باور برسد که هر رفتی یک بازگشتی دارد.
خبرنگار: عاطفه عزیزی