تحریریه تخصصی
عطنا:
برای همه ما حداقل یکبار پیش آمده که جایی از بدنمان درد بگیرد و تازه آن موقع پی به وجودش ببریم. آن موقع تازه میفهمیم آن بخش چقدر در حرکت و زندگی روزمره ما مهم است و ما تاکنون متوجهاش نبودیم. مسئله کرونا در جامعۀ ما و حتی جامعۀ جهانی شبیه یک نوع درد ناگهانی بود که خیلی از بخشها را درگیر کرد و ما تازه متوجه اثرگذاریهای ویژه بخشهای متعدد جامعه که پیشتر برایمان بدیهی و سهلالوصول بودند، شدیم.
مسئلهای که نوشتار پیشِ رو میخواهد درباره آن حرف بزند وضعیت دانشگاهها در دوران همهگیری کرونا است؛ اینکه آیا دانشگاهها نمیتوانستند مثل بخشهای بازار با رعایت پروتکلهای بهداشتی به چرخه برگردند؟ ذرهبین کرونا چه جزئیاتی از دانشگاهها را برای ما آشکار کرد و چه امکاناتی را از طریق آن میشود به دست آورد و چه چیزهایی در این مدت از دست رفت؟
علاوه بر بُعد آموزشی، دانشگاهها کارکردهای دیگری نیز دارند که کم اهمیتتر از آموزش نیست. بدون شک یادگیری کار گروهی، افزایش سرمایه اجتماعی، گسترش جهانبینی افراد، فعالیتهای فرهنگی و سیاسی اثرگذار، ایجاد شدن دغدغههای مشترک اجتماعی و فرهنگی و بازاجتماعی شدن جوانان در مسیر توسعه کشور از موارد متعدد کارکردهای دانشگاه است. هر کدام از ما با نگاهی به وضعیت زندگیِ شغلی و حتی خصوصی خود گواهی میدهیم که در این زمینهها متأثر از دانشگاه و فضای آن بودهایم. بنابراین توجه به دانشگاه، صِرف امر آموزش نگاه دقیقی نیست و میبایست دانشگاه را با تمام کارکردهای آشکار و پنهان آن و تمام دستاوردها و حتی مردودیهایش مدّنظر قرار داد.
با آغاز همهگیری کرونا و تبلیغات گسترده برای مواجهه عمومی با این ویروس، آموزش عالی نیز تحت تأثیر قرار گرفت و مانند بسیاری از بخشهای جامعه وارد فاز قرنطینه شد. اینکه بعد از ماهها همزیستی سایر بخشها با این مسئله مشترک اجتماعی، هنوز دانشگاه به چرخه عادی فعالیت برنگشته حدسهایی را به ذهن متبادر میسازد: آموزش عالی در ایران وابسته به دولت و سیاستهای دولتی است؛ بودجه این بخش از محل ثابت سرمایه ملی تامین میشود و مانند سایر مشاغل بخش خصوصی وابسته به عملکرد روزانهاش نیست، بنابراین اعضای این بخش دغدغه مادی ندارند، دانشجویان هم که حقوقی دریافت نمیکنند و وابستگی مادی مستقیم به این نهاد ندارند؛ از طرف دیگر امر آموزش در دانشگاههای ما به طور مستقیم با زندگی روزانه مردم و حتی دانشجویان ارتباط ندارد و تعطیلی و یا تغییری که منجر به کاستی در آن شود در جایی از جامعه بروز پیدا نمیکند. اگر کلاس مدار منطقی، آناتومی در پزشکی، نقاشی، مکانیک خودرو و یا کار میدانی علوم انسانی مدتی انجام نشود تغییر بلاواسطهای در جامعه نداریم؛ علاوه بر آن دانشگاه در سطح کلان و نه در موارد اندک موجود در شرکتهای دانشبنیان تعهد قابل ملاحظهای به صنعت، جامعه و بازار ندارد، و سکوت و رکود آن چشمگیر نیست.
نوشتار حاضر، حاصل گفتوگوهای صمیمانه و عمیقی است که با استادان و دانشجویان گروههای مختلف علوم پزشکی، فنی مهندسی، هنر و علوم انسانی صورت گرفته است. سادهانگارانه است که تمام بخشهای دانشگاه را یکدست بدانیم و اثرگذاری این مسئله اجتماعی بر آن را یکسان و تنها از وجه تغییر در شیوه آموزش، آن هم آموزش مجازی ببینیم. چرا که در درجه اول آموزش عالی شامل زیرمجموعهها و گروهای آموزشی متنوع است؛ گروه هنر، علوم انسانی، علوم پزشکی، فنیمهندسی، گروه زبان. از منظری دیگر، انواع مختلفی از دانشگاههای بزرگ دولتی، دانشگاههای دولتی عادی، دانشگاههای آزاد و مؤسسات فنیحرفهای به عنوان نهاد آموزش عالی فعالیت میکنند. هر کدام از این بخشها دارای ویژگیها و ماهیت نسبتاً متمایز، ولی در عین حال در پیوند جدی با هم هستند و یا به عبارتی بهتر است باشند. علاوه بر این دستهبندی کلی ساختاری، خود این بخشها دارای مدیریتهای اجرایی و سازماندهی درونی متفاوت، اهمیت متفاوت در وجه اجتماعی، به کارگیری اعضا با تیپهای شخصیتی مختلف و کارکرد ویژه در جامعه هستند.
از منظری دیگر نیز سطوح آموزشی مختلفی در دانشگاه وجود دارد که سطح آموزش عمومی لیسانس و تحصیلات تکمیلی و پژوهشی را شامل میشود. به این ترتیب واضح است که مثلاً گروه هنر در شهری با گروه علوم پزشکی همان شهر تفاوتهای زیادی داشته باشد، چنانچه در عملکرد و اهمیت اجتماعی یک دانشگاه صنعتی مطرح با یک دانشگاه معمولی آزاد هم تفاوت وجود دارد. علاوه بر آن انسجام عملی گروههایی مانند علوم پزشکی و فنیمهندسی با انسجام و نظم ذاتی حوزههایشان با نظم حاکم در گروه هنر و علوم انسانی که وابسته به ویژگیهای فردی اعضاست، شاید قابل مقایسه نباشد. مسئله مهم دیگر سبک و ماهیت متفاوت زندگی انسانهایی است که در این گروهها فعال هستند.
مسئله اجتماعی کرونا توانست از عملکرد روتین دانشگاه نوعی بداهتزدایی کند، به این معنا که ما سالهاست با هنجارهای نسبتاً ثابتی نظیر کنکور، پذیرش، کلاس درس، امتحان، عمل بر اساس قوانین ساختاری حاکم بر دانشگاه، شرکت در فعالیتهای اجتماعی دانشگاهی، آشنایی با حوزههای کاری و تخصصی، ارتقای علمی از طریق انتشار مقاله، درک عدم ارتباط جدی دانشگاه و جامعه، جستجوی مسیرهای مهاجرت یا کار پر درآمد و در نهایت ترک دانشگاه برای برخی دانشجویان و عادتوارهگی و ادامه کار تا آخر خط برای برخی دیگر از دانشجویان و اعضایی که در سطوح مختلف کارمند دانشگاه هستند، مواجهایم.
علاوه بر لرزشی که بر هنجارهای عادی دانشگاه افتاد، پیشفرضهایی نیز در جامعه لرزید و آن فرض تمکن مادی و معنایی تمام اعضای دانشگاه نسبت به محصولات و فضای فناورانه کنونی بود. به این معنا که برخی استادان دانشگاه که قدیمی و صاحب تجربه بودند ارتباط معنایی با جهان مجازی و تکنولوژیهای نوین ارتباطی نداشتند و در این دوران هم نتوانستند خود را چندان و چنان تغییر دهند که پاسخگوی نیاز فعلی باشد.
دانشجویان زیادی نیز به دلیل سطح پایین تمکن مادی دسترسی به تجهیزات فناورانه برای شرکت در کلاسهای مجازی نداشتند و یا حتی در شهرهای دورافتادهای بودند که پوشش اینترنتی مناسبی وجود نداشت. بنابراین مجدداً و اینبار به صورت انضمامیتر، لرزهای بر اندام سیاستهای مرکزگرا در توزیع امکانات مادی و یکدستسازی اقشار متنوع اجتماعی در سیاستگذاری کلان افتاد.
تلاش دانشگاههای مختلف در این زمینه متفاوت بوده و در نگاهی اجمالی دانشگاههای دولتی و یا بزرگ در سطح لیسانس به نسبت موفقتر و دقیقتر عمل کردند. اما دانشجویانی که هزینه تحصیل را میپردازند نسبت به دانشجویان موافق آموزش مجازی در دانشگاههای موفق در این زمینه نظر متفاوتتری داشتند. این دانشجویان آموزش مجازی و حضوری را غیرقابل قیاس دانسته و نمیتوانستند بپذیرند هزینه هر دو یکسان باشد.
این درحالی است که استادان در حالت کلی به نظرشان آموزش مجازی سختتر است اما دانشجویان این دانشگاهها کیفیت آموزش حضوری را بالاتر دانسته و بهخصوص اگر آموزش عملی نیاز داشتند به هیچ عنوان آموزش مجازی را مکفی نمیدانستند و از پرداخت کامل شهریه ناراضی بودند. علاوه بر آن در برخی مراکز غیردولتی، شرایط آموزشی قابل مقایسه با تلاش دانشگاههای برتر نبود و عموماً کلاسها هنوز شروع نشده بود و دانشجویان ناراحت بودند که تنها صرف پرداخت شهریه آنها در حال گذراندن ترم تحصیلی فرض میشوند.
مسئله دیگری که سیاست یکسانسازی ایجاد کرده و مورد توجه دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود، ماهیت نسبتاً متفاوت آموزش در سطح لیسانس و تحصیلات تکمیلی است. درست است که آموزش در سطح لیسانس با تلاشهای قابل توجهی در حال اجراست، چرا که در این سطح تعامل به نسبت یکطرفهای بین کلاس درس و دانشجو برقرار است، اما در دوره تحصیلات تکمیلی شرایط متفاوت است و فضای دانشگاه خود بخشی از فرآیند آموزش است.
فضای دانشگاه در سطوح مختلف آموزشی بسیار اهمیت دارد، تعامل دانشجویان سالهای مختلف با هم و دانشجویان با فضاهای مختلف دانشگاه، سنتهای درونی در دانشگاه ایجاد کرده که از کارکردهای پنهان اما تأثیرگذار دانشگاه است. آموزش مجازی با وجود فواید غیرقابل انکار آن در شرایط کنونی با زدودن تعاملات انسانی با هم و با فضا، بر این کارکردها سایه افکنده و انقطاعی ایجاد نموده است که میبایست این مسئله را روشن و برای آن نیز چارهاندیشی در خود بدنه دانشگاه کرد.
*کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی