بگذارید حرف آخرین را همین اول به سبک هرم وارونه بزنم: روزنامه نگاری و روزنامه نگاران (رسانه ها) اگر در خدمت پیشبرد صلح، تفاهم، مدارا و هم زیستی و شکل دادن به جامعه ای اخلاقی نباشند، عدمشان به زِ وجود.
این درست که قدرت تا حد زیادی بر گفتمان رسانه ها تأثیر می گذارد اما رسانه ها هم قادرند گفتمان قدرت را تا حدی اصلاح، تعدیل و تلطیف کنند. جامعه بشری امروز بیش از همیشه بحران زده، جنگ زده، خشونت زده و غیراخلاقی شده است. پس اگر نیرویی قادر باشد این شرایط را تغییــر دهد، بی تردید رسانه ها هستند. اما به شرط آنکه رسانه ها خود حامل گفتمان خشونت، کشمکش و جنگ نباشند که تا حد زیادی هستند. اگــر بپذیریــم تحقــق عینی صلح، تفاهم و همپذیری نیاز به شکلگیری و غلبه «اندیشه صلح» در ذهن انسان ها (اعم از سیاست مداران و مردم عادی) دارد، آنگاه به اهمیت نقش رسانه در تولیــد، بازتولید و ترویج گفتمان صلح پی می بریم. گفتمانی که با اتکا به نگرش اخلاقی به ویژه در چارچوب اخلاق حرفه ای بر ارزش هایی همچون دقــت، صحت، عینیت، بی طرفی، حفظ حرمت و کرامت انسانی و ارائه راه حل هایی منطقی و صلح آمیز برای منازعات و اختلاف ها تأکید می ورزد و در سطح ملی به تقویت دموکراسی، هم پذیری و مدارای اجتماعی و در مقیاس جهانی به استقرار، بسط و تعمیق صلح، گفت و گو و تفاهم، یاری می رساند. به دیگر سخن، روزنامهنگاری صلح، نوعی فرهنگ، اخلاق و سنت رسانه ای است که به جای گرایش به بازنمود خصومت، خشونت، اختلاف و تضاد منافع، با استفاده از ادبیات صلح، به تقویت همبستگی، نقاط اشتراک، حقوق بشر و دموکراسی اهتمام می ورزد. روزنامهنگاری صلح پیش و بیش از آنکه یک تکنیک صرف روزنامهنگاری باشد، یک فلسفه، نگرش و باور است که بایــد در ذهن و قلم روزنامه نگاران بارور و جاری شود. استفاده از زبان تفاهمی و نرم گفتار، تاکید بر عوارض و پیامدهای نامطلوب جنگ و خشونت در درازمدت و افشای جنگ افروزان و دست ها و چهره های پشت پرده برافروختن آتش جنگ و منافع افراد یا نیروهای خاص از اقدامات خشونت آمیز، بخشی از رسالت و مسئولیت اجتماعی روزنامه نگاران صلح است.
روزنامه نگاری صلح با انعکاس صدای واقعی مردمی کــه می خواهند در آرامش، امنیت، برادری و صلح زندگی کنند، کار سیاست مداران را برای حرکت در خلاف این مسیر دشوار می کند. روزنامه نگاری صلح به بیان «یوهان گالتونگ» از «برجسته سازی جنگ» به «برجسته سازی صلح» روی می آورد و به جای رسانه ای کردن رویدادهای زندگی انسانی، به انسانی کردن فضای رسانه ای همت می گمارد. روزنامه نگاری صلح با عادی سازی جنگ و تبدیل جهان به سیاه و سفید مقابله می کند و اجازه نمی دهد مردم با شایعات، پیش داوری ها و نیز ذهنیت سازی منابع قدرت تنها بمانند. روزنامه نگاری صلح بــر این باور است که دموکراسی و صلح، محصول گفت وگو هستند و گفت وگو مستلزم آزادی بیان و تساوی. بنابراین در گفتمان روزنامه نگاری صلــح همواره بر گفت وگو به عنوان راه دستیابی به توافق و پرهیز از جنگ تأکید می شود. روزنامه نگاری صلح بازتاب دادن صدای نخبگان فکری، نواندیشان و مصلحان در کنار انعکاس خواست های توده های رنج کشــیده و مصیبت دیده از جنگ، خشونت و رفتار غیرانسانی را به عنوان بخشی از وظیفه حرفه ای و مسئولیت اجتماعی خویش می شناسد. روزنامه نگاری صلح، وجود اختــلاف، تفاوت یا ظلم و تجاوز را نادیده نمی گیرد، اما در پی آن است که اختلاف ها و تنش ها، برجسته، بزرگ نمایی و رسانه ای نشود زیرا واقعیت زندگی انسانی بسیار انسانی تر، صلح آمیزتر و قابل تحمل تر از واقعیت های رسانه ای شــده امروز است. این نوع روزنامه نگاری می کوشد پیوند و ارتباط میان جوامع و ملت ها را محکم تر و منسجم تر کند. بنابراین بر نقاط اشتراک و تفاهم تأکید می ورزد و از برجسته سازی اختلاف ها پرهیز می کند. نمونه های مثبت جوامع را ارائه می کند، ابعاد غیرانسانی کشمکش ها را نشان می دهد و حقیقت را به جای جانب داری می نشاند. و در کلام نهایی؛ روزنامه نگاری صلح میان «خــود» و «دیگری» مرزبندی نمی کند؛ چرا که چنین گفتمانی در خدمت بازتولید سلطه و نابرابــری و نقدناپذیرکردن قدرت است. این نوع روزنامه نگاری، جوامع را شفاف و انعکاس پذیر و در نتیجه انعطاف پذیر می کند. اگر منابع رسانه ای تحت نفوذ یک ساختار واحد باشند، مارپیچ سکوت به همگنی بی مورد افکار و کاهش انعکاس پذیری و انعطاف پذیری منجر می شود و این به رکود و پسرفت دامن می زند.