شمار قابل توجهی از دانشجویان فنیمهندسی، در مقطع کارشناسی ارشد به رشتههای علومانسانی مهاجرت میکنند. در این گزارش با شماری از این دانشجویان همراه شدیم و از دلایل مهاجرتشان به علوم انسانی پرسیدیم.
آرزوی اغلب پدر و مادرها، مهندس یا پزشک شدن فرزندانشان است. اگر فارغ التحصیل یکی از بهترین دانشگاههای کشور هم باشند که بسیار عالی است. بعضی از فرزندان برخلاف علاقۀ شخصیشان، فشارهایی که از طرف خانوادهها وارد میشود را تحمل میکنند و عاقبت هم در یکی از رشتههای ریاضیفیزیک یا علوم تجربی، تحصیل را ادامه میدهند. این در حالی است که رشتۀ علوم انسانی در مقطع دبیرستان طرفداران زیادی ندارد و به جز اقلیتی که از روی علاقه آن را انتخاب کردهاند، بقیه از روی اجبار بعد از آنکه نتوانستند در یکی از دو رشتۀ پرطرفدار مشغول به درسخواندن شوند، آن را انتخاب میکنند.
بسیاری از دانشآموزان به خاطر قرارگرفتن در جوّی که در خانوادهشان وجود دارد، در رشتههای مهندسی یا پزشکی در دانشگاه ادامه تحصیل میدهند. اما برخی از آنها در حین تحصیل در دانشگاه اقدام به تغییر رشته میکنند و از ابتدا دورۀ کارشناسی را در یک رشتۀ علوم انسانی شروع میکنند. بعضی دیگر هم بعد از تمامکردن دورۀ کارشناسی، تصمیم به تغییر رشته از فنی و مهندسی به رشتههای علوم انسانی میگیرند. این تغییر فاز ۱۸۰ درجهای را «مهاجرت به علوم انسانی» مینامیم و به دنبال آن هستیم که دلیل یا دلایل این مهاجرت توسط برخی از دانشجویان را بشناسیم. وضعیت انتخاب رشته در دوران مدرسه برای آنها چگونه بوده است؟ آیا از رشتۀ فنی و مهندسی زده شدهاند یا دغدغۀ آن رشتۀ علوم انسانی که قصد تحصیلش را دارند، خواب را از چشمانشان گرفته است؟ برای رسیدن به پاسخ این سوالات به سراغ چند نفر از دانشجویانی که اقدام به این مهاجرت کردهاند رفتیم و با آنها گفت وگو کردیم.
محمدرضا، دانشجویی است که کارشناسی عمران در دانشگاه شاهد خوانده و الان در دوره کارشناسی ارشد در رشتۀ فلسفه مشغول به تحصیل است. وی در پاسخ به دلیل مهاجرتش میگوید: «برخلاف فکر مرسوم، رشتههای علوم انسانی برای جامعۀ ما که یک جامعۀ در حال پیشرفت است، مفید هستند. در رشتههای فنیومهندسی یک پیشرفت تکنولوژیک میبینیم، اما وقتی مشخص نباشد که هدف این پیشرفت چیست و به کجا میخواهد برود، در نهایت احتمالاً پیشرفتهای فنی منجر به نتیجه مثبتی نمیشود. این به دلیل ضعفی است که ما در رشتههای علوم انسانی داریم و علت این مهاجرتها از فنیومهندسی به علوم انسانی توسط دانشجویان این است که چنین خلأیی را احساس میکنند و به دنبال پُرکردن آن هستند.»
دانشجوی کارشناسیارشد دانشگاه علامه طباطبائی ضمن اشاره به ضعف هدایت تحصیلی در دورۀ دبیرستان بیان کرد: «بیشتر رقابت بر سر این است که دانشآموزان در مدارس برتر درس بخوانند. در مقطع ورود به دانشگاه نیز، رشتۀ عمران که مورد علاقهام بود را انتخاب کردم، ولی حقیقت این است که اصلاً امکان فکرکردن به رشتههای علوم انسانی را در مدرسه نداشتم.»
وی به دشواری انتخاب رشته در کارشناسی ارشد اشاره کرد و درباره علت انتخابِ رشتهی فلسفه گفت: «در درجۀ اول علاقۀ شخصی منجر به این انتخاب شد و رشتهای که بیشتر من را جذب خودش کرد، فلسفه بود. همچنین معتقدم که تمام رشتههای روانشناسی، جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی و... از فلسفه به وجود آمده و پشت تمام این علوم، مایهای از فلسفه وجود دارد.»
دانشجویان دانشگاه شریف در مهاجرت به کشورهای خارجی سابقهای طولانی دارند، اما این بار با دانشجویانی صحبت کردیم که نوع مهاجرتشان متفاوت بود. دو دانشجوی مقطع کارشناسیِ دانشگاه شریف که مقطع کارشناسی ارشدشان را در رشتۀ اقتصاد میگذرانند، یعنی دست به مهاجرت زدهاند، ولی به علوم انسانی. محمدعلی کارشناسیاش را مهندسی برق و ریاضی خوانده و سیدمحسن هم مدرک کارشناسی مهندسی مکانیکش را از دانشگاه شریف گرفته است.
محمدعلی از علت ورودش به رشتۀ اقتصاد به خبرنگار ما میگوید: «رشتۀ اقتصاد را دارای اولویت بالاتری نسبت به رشتههای فنی میدانم. همچنین افراد شایسته که توانایی تغییر و اصلاح جدی در اقتصاد داشته باشند را در کشور کم داریم. از این رو انگیزهام برای ورود به رشته اقتصاد بیشتر شد.» وی تاکید کرد: «قبل از دانشگاه به علوم انسانی علاقه داشتم، ولی در اثر مشورتها، تصمیم به گذراندن علوم فنی و علوم پایه گرفتم و سپس وارد علوم انسانی بشوم یعنی مسیر را با آگاهی انتخاب کرده بودم.»
سیدمحسن نیز در پاسخ به دلیل مهاجرتش به علوم انسانی میگوید: «رشتههای علوم انسانی نسبت به رشتههای فنیومهندسی تاثیرگذاری بیشتری میتوانند در جامعه داشته باشند و در بخش گستردهتر و کلانتری با جامعه روبه رو هستند. روحیۀ خودم این بود که به جای حل مسائل فنی به صورت جزئی، درگیر مسائل جامعه و مردم بشوم.» او درباره دلایل انتخاب رشتهی اقتصاد در کارشناسی ارشد بیان میکند: «اولاً وضعیت کشور ما به گونهای است که اقتصاد، مسئله اول است و با ورود به این رشته به دنبال این هستم تا بتوانم مشکلی را در کشور حل کنم. ثانیاً علاقه به علوم دینی داشتم و دغدغهام این بود که بحث اسلامیکردن اقتصاد را به صورت جدی دنبال کنم.»
سیدمحسن به فضای بسته و یکسویه در مدارس درباره رشته ریاضیفیزیک نیز اشاره میکند و خاطرنشان میکند: «در دوران مدرسه از مسائل مطلع نیستیم. هرکسی که صرفاً ریاضیش خوب هست به رشتههای مهندسی وارد میشود. ولی بعد از آن که در دانشگاه وارد شدیم، متوجه میشویم که مسائل دیگری هم وجود دارد و میشود به آنها هم فکر کرد. افراد در دانشگاه دید بازتری نسبت به قبل پیدا میکند.»
امیرحسین رشتۀ برق را در دانشگاه آزاد واحد تهرانجنوب خوانده و کارشناسیارشد را در رشتۀ مدیریت صنعتی در دانشگاه شهیدبهشتی ادامه تحصیل میدهد. وی ضمن اشاره به وجود علاقه به رشتهی کارشناسی ارشدش میگوید: «دو تا رشتۀ کارشناسی و کارشناسیارشد من، مربوط به هم هستند و دو چیز کاملاً جدا نیستند. دانشجویان فنی، قدرت تحلیلی بیشتری در رشته مدیریت دارند. به همین خاطر، رشتهی مدیریت صنعتی را تکمیل کننده رشته برق میدانستم.» وی دلیل ورود به فضای علوم انسانی را چنین بیان میکند: «رشتههای علوم انسانی، نگرش جامعتری به موضوعات دارند. رشتههای فنی و مهندسی نگرش کمّی دارند، ولی ورود به مباحث مدیریت و MBA باعث ایجاد نگرش جامع شده و آسانتر با موضوعات کنار میآیند.»
امیر یکی دیگر از کسانی است که دست به مهاجرت زده است. دانشجویی که مدرک کارشناسی مهندسی نفت را در دانشگاه امیرکبیر گرفته و در حال حاضر کارشناسی ارشد را در دانشگاه شهیدبهشتی، مدیریت بازرگانی میخواند. وی در پاسخ به دلیل تغییر رشتهاش، خیلی صریح میگوید: «مهندسی نفت را اشتباه انتخاب کردم، ولی کارشناسی را تمام کردم. در ادامهی راه نیز، از یک طرف به خاطر علاقهام به رشتهی مدیریت بازرگانی و از طرف دیگر شناخت مشکل و نیاز جامعه که اقتصاد است، در این رشته کنکور دادم و قبول شدم.»
علی، مقطع کارشناسیِ مهندسی شیمی را در دانشگاه تهران به پایان رسانده و به تازگی در آزمون کنکور رشتۀ مدیریت رسانه شرکت کرده و قصد تغییر به علوم انسانی را در مقطع کارشناسی ارشد دارد. وی از چرایی تغییر رشتهاش میگوید: «دیگر علاقه به مهندسی نداشتم. تصمیم گرفتم که در کارشناسی ارشد به دنبال رشتهای که علاقهمند هستم، بروم. در کل فضا، روحیه و استعدادهایم به سمت علوم انسانی پیش رفته است.»
این دانشجوی تازه کنکورداده ادامه میدهد: «به شیمی علاقهمند بودم، البته برای من فایده هم داشت. در مدرسه، معلم شیمی بودم و هنوز هم، این استفاده را از رشتۀ شیمی داشته باشم. خیلی از دانشجوها که مهندسی میخوانند به مدیریت و MBA تغییر رشته میدهند.» وی تاکید میکند: «ادامه تحصیل رشتههای مهندسی در مقطع کارشناسی ارشد باید هدف مشخصی داشته باشد، چون همان دروس تکراری با یک مقدار مباحث پیشرفتهتر است. ترجیح میدهم چیزهای جدیدتری یاد بگیرم.»
منبع: خبرگزاری دانشجو-محسن عبدالهی خلج