استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه بوعلیسینا را از لحاظ تاریخی و پدیدارشناسی نشناختهایم، اظهار کرد: ابن سینا عقل فعال را به آتش تشبیه کرده که یکی از ابداعات بزرگ بوعلی در فلسفه است.
به گزارش عطنا به نقل از ایکنا، همایش «ابن سینا و حکمت مشرقی»، 10 دیماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در بنیاد ایرانشناسی برگزار شد.
حسین کلباسیاشتری، استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی،در این همایش با موضوع «ظهور عقل مشرقی در حکمت سینوی» به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: در جایی که حکمت ایرانی و مشرقی مطرح میشود، صفت ایرانی و مشرقی را به معنای جغرافیایی مطرح نمیکنیم. تعبیری که امثال کربن دارند، این است که ایران در اینجا ایران فرهنگی است، نه جغرافیایی و مشرق در اینجا جغرافیایی نیست بلکه وجودی است. لاجرم آن چیزی که متصف به صفت ایرانی و مشرقی میشود، از حدود جغرافیایی فراتر میرود و در آینه وجود باید دیده شود، کما اینکه در نوشتههای قدمای ما از حکمای بزرگ، قصه غربت غربی غرب و شرق به معنای طلوع و غروب خورشید نیست که اگر تمثیل است، آن چیزی نیست که در پهنه آسمان است.
وی در ادامه افزود: نکته مهم این است که صفت مشاء برای فلسفه ابن سینا به دلایل متعدد نادرست است که اینجا فرصتی برای بیان نادرستی این معنا نداریم و شایسته است در ادبیات فلسفه بحق و به درستی، از عبارت حکمت سینوی استفاده شود، نه حکمت مشاء. چنانکه حکمت متعالیه و ... در مورد فحول حکما به کار برده میشود.
این استاد دانشگاه علامه طباطبائی با تأکید بر ناشناخته بودن ابن سینا بیان کرد: ابن سینا را نمیشناسیم و این اغراق نیست. البته در هزار سال اخیر بعد از فوت بوعلی، کتب تعددی منتشر شده است، اما به تعبیری ما به درستی با ابن سینا نسبتی برقرار نکردهایم که این عدم برقراری نسبت درست به لحاظ تاریخ و به لحاظ پدیدارشناسی است. یعنی هم مطالعات تاریخی به معنای دیدن شرایط انضمامی این اتفاق نیفتاده و هم پدیدارشناسی که به تعبیر بزرگان ما، عبور از ظاهر به باطن است. اما چرا به لحاظ تاریخی ابن سینا را نمیشناسیم؟ یک مورد را میگویم و آن اینکه باید شرایط جغرافیایی قرن پنجم قمری را در ایران دید، به این معنا که ببینیم ابن سینا با چه کسانی معاصر است. هریک از اینها به عنوان بزرگان حکمی ما مطرح هستند.
کلباسیاشتری در ادامه افزود: ابن سینا با ابوعلی مسکویه، همزمان است. صاحب بن عباد، ابوسلیمان سجستانی، فردوسی، ابوریحان بیرونی، ابوالحسن عامری، ابوحیان توحیدی و خوارزمی نیز از دیگر همزمانان وی هستند که هریک از اینها در این زمان، در منطقههای خراسان یا ری اهمیت داشتهاند. اما نکته قابل توجه این است که ما مختصات زمانی و آفاقی این مقطع را نمیشناسیم. فرض کنید پرسش و پاسخ ابن سینا با ابوریحان یکی از اسناد برای پی بردن به شرایط فکری و فرهنگی و فلسفی آن زمان است و سؤالات رایج در آن عصر مطرح است. همچنین ملاقاتی را ذکر کردهاند که بین ابن سینا و ابوسعید ابوالخیر برقرار شده است. غرض این است که شرایط این دوره به لحاظ تاریخی ناشناخته است.
این استاد دانشگاه علامه طباطبائی تصریح کرد: همه این رویدادها و صحنههای تاریخی، باید برای ما ماده خامی برای مطالعات افزونتر باشد. اما به اعتبار پدیدارشناسی نیز همینطور است. اگر کسی بگوید، رهیافتی که کربن به اثر ابن سینا و رسائل تمثیلی او در این قسمت داشته است، حقیقتا شگفتانگیز است، این گفته احتیاجی به رجوع به حوزه هرمنوتیک برای فهم رموز و بواطن معانی نیست. خود سند و نوشتههای ابن سینا، به تعبیر علما طوری، ورای طور عقل است. ذوق و شهود موج میزند و این نیز بر حکیم نه تنها جایز نیست، بلکه ممتنع است که حرف لغو بزند و نوشتن رسائل تمثیلی از سر ذوق نیست که کسی داستانی را از حرکت یک شخصیتی برای سرگرمی بیان کند.
کلباسیاشتری در ادامه بیان کرد: در بحثی که از نوع خوانش ابن سینا از عقل به مثابه محور گفتمان فلسفی میگوییم، سخن بسیار است. آقای پورحسن در سال جاری کتابی با نام «فارابی و گسست از سنت یونانی» را تألیف کردند و در نشست نقد و بررسی این کتاب، مطرح شد که بر مبنای این کتاب، روشن میشود که فارابی در جایجای این نظام فلسفی، از سنت یونانی فاصله گرفته است، نه اینکه حاشیه بزند، بلکه گسست از مبنا مراد است.
وی با تأکید بر اینکه نباید حق آموزگاری یونانیان را منکر شد، تصریح کرد: کسی حق آموزگاری یونانیان بر فلسفه را انکار کند، حرف مهملی زده است، اما این بدان معنا نیست که آموختگان هم، همه این فرضها را قبول و داخل در فلسفه خود کردهاند. مقام شارح با مقام موسس فرق دارد. ابن سینا مؤسس است. حق یونانیان نیز ملحوظ است. وقتی صحبت از نوشتن حکمت مشرقی است، میگوید از من خواستند کتابی بر مذاق ارسطوئیان بنویسم که شفا را نوشتم، اما این کتاب بر منهج خودم است. بوعلی در نمط سوم اشارات، در فصل دهم مراتب عقل را با آیه نور تطبیق داده است و این یکی از فرازهای مهم در مابعدالطبیعه ابن سینا است و به قول برخی از مفسران در اینجا کار ابن سینا اگر هم تأویل باشد، از نوع تأویل برخی نیست که منعندی حرف زدهاند.
این استاد دانشگاه علامه طباطبائی در انتهای سخنان خود بیان کرد: تعبیر بوعلی در باب عقل فعال بسیار تعبیر بلندی است و چهار درجه هیولانی، بالملکه، فعال و بالمستفاد را مطرح میکند که در پایان این فصل دهم، عبارتی بسیار عجیب را آورده است. ابن سینا عقل فعال را به آتش تشبیه کرده است. وقتی چیزی مهیای فروزانی است، باید عاملی از خارج آن را از استعداد به فعل برساند که عقل فعال است. این تعبیر که برای نخسیتن بار در فلسفه و در مابعدالطبیعه عقل وارد شده است، یکی از ابداعات بزرگ بوعلی است.