در میزگرد «سیاستگذاری دایاسپورا در ایران؛ چالشها و فرصتها» به عنوان اختتامیه همایش ملی مطالعات ایرانیان دور از وطن مطرح شد که «جامعهای که نخبهپرور نیست و به دنبال میانمایگی و پوپولیسم است، نمیتواند برای نخبگان سیاستهای مؤثری داشته باشد؛ مشکلی که ما با آن مواجه هستیم امتناع از سیاست است؛ به این معنا که امر سیاسی بر سیاست به عنوان عمل فنی غلبه پیدا کرده است».
به گزارش خبرنگار عطنا، در این میزگرد که عصر دوشنبه، 23 مهرماه برگزار شد، دکتر علیاکبر تاجمزینانی، رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی، دکتر علیرضا معیری، سیاستمدار حوزه روابط بینالملل و مشاور ویژه وزیر امور خارجه ایران، دکتر هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، دکتر مقصود فراستخواه، عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و بهرام صلواتی، دکترای جامعهشناسی اقتصادی و مطالعات بازار کار از دانشگاه دولتی میلان به ارائه دیدگاهها و نظرات خود پرداختند. اجرای این همایش با بهروز اشرف سمنانی بود. (گزارش تصویری)
علیاکبر تاجمزینانی، رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی به عنوان مدیر پنل در مقدمهای گفت: از جمله مباحث مطرح درمورد مسئله دایاسپورا این است که چه اقداماتی باید در این زمینه انجام داد و به صورت اختصاصی چه سیاستگذاریها در این حوزه ضروری است؟
وی ادامه داد: با بررسی اقدامات کشورهای مختلف در رابطه با دایاسپورا متوجه میشویم که طیفی از مدلهای گوناگون مداخله دولتها در این عرصه وجود دارد که شامل الگوهایی همچون مداخله حداقلی، عدم ورود و بیتفاوتی است.
تاجمزینانی به طرح سؤالات و دغدغهها در این زمینه پرداخت و گفت: ما چه کسی را باید دایاسپورا بدانیم و این مفهوم شامل حال چه کسانی میشود؟ ما کدام نسل را باید هدف سیاستگذاریهای خود قرار دهیم؟ چه فلسفه بنیادین و نظریه سیاستی باید مبنای سیاستگذاری ما در امور ایرانیان خارج از کشور قرار گیرد؟ برای مواجه مطلوب و بهینه با ایرانیان خارج از کشور به چه ساختارها و سازوکارهایی نیاز داریم؟ چه برنامههای باید در پیش بگیریم و آیا این برنامهها باید صریح باشند یا خیر؟ و در نهایت، هدف این سیاستها چیست؟
در ادامه، دکتر علیرضا معیری، سیاستمدار حوزه روابط بینالملل و مشاور ویژه وزیر امور خارجه ایران گفت: واژه دایاسپورا یک واژه یونانی است و از دو بخش «دایا» به معنی طریق و «سپورا» به معنای پراکندگی تشکیل شده است و به لحاظ تاریخی به مهاجرت قوم یهود پس از تسخیر فلسطین توسط بابلیان و رومیان برمیگردد که در سالهای بعد در رابطه با مهاجرت ارامنه و یونانیان نیز به کار رفته است.
وی در رابطه با خوبی یا بدی موضوع مهاجرت، اظهار کرد: با توجه به ملاحظات اسلامی و همچنین واقعیات تاریخی، مهاجرت در واقع پدیده بدی نیست، چنانچه در قرآن کریم نیز بر ضرورت مهاجرت به هنگام فشار، سختی و ظلم بر مسلمانان تأکید شده است.
معیری در رابطه با تعداد و پراکندگی مهاجران تصریح کرد: متأسفانه ما آمار درستی از تعداد ایرانیان خارج از کشور نداریم و آمارها بین 2 تا 15 میلیون نفر متغیر هستند که فاصله کمی نیست؛ بنابراین از آنجایی که هر برنامهریزی نیازمند یک آمار دقیق است، اولین چالش ما ندانستن آمار دقیق ایرانیان خارج از کشور است.
وی با اشاره به اینکه از نظر سازمان ملل واژه مهاجرت با واژه پناهده یکی نیست و متفاوت است، گفت: این در صورتی است که ما در ایران این دو را در کنار هم به کار میبریم.
وی با طرح این سؤال که چرا ایرانیان خارج از کشور برای ما مهم هستند، تاکید کرد: در وهله اول این افراد ایرانی هستند و باید از امکانات و مواهبی که در ایران است استفاده کرده و ارتباط فرهنگی خود را با ایران حفظ کنند و ما نباید به عنوان یک عنصر مادی به آنها نگاه کنیم و به سراغ آنها برویم.
معیری ضمن آنکه سرمایه ایرانیان خارج از کشور را بسیار مهم دانست، گفت: تخمین کل سرمایه ایرانیان خارج از کشور چیزی حدود 1.2 تریلیون دلار است که اگر این افراد همین مقدار سرمایه را در سرزمین خود سرمایهگذاری کنند ما دیگر نیازی به سرمایهگذاری سایر کشورها و همینطور شرکتهای چندملیتی نخواهیم داشت.
وی ادامه داد: اما نکته قابل تأمل این است که تا ایرانیان خارج از کشور، کشور خود را دارای ثبات کافی برای سرمایهگذاری ندانند، سرمایهگذاران خارجی نیز اقدام به این عمل نمیکنند، بنابراین برای جذب سرمایه خارجی به کشور در ابتدا نیاز به جذب سرمایه ایرانیان خارج از کشور داریم که این مهم نیز نیازمند ایجاد فضایی مطمئن و امن در کشور است.
معیری اضافه کرد: از این رو برخی موانع از قبیل مشکلات سربازی و برخی سختگیریها باید مرتفع شوند و یک ایرانی با هر نوع مسلک و اندیشهای باید از خدمات کنسولی برخوردار شود.
وی تصریح کرد: هدف ما بازگرداندن ایرانیان به ایران و یا بیرون کردن آنها از کشور نیست بلکه یک ایرانی هرجا که میخواهد میتواند زندگی کند اما توصیه میکنیم از آنجایی که ایران دارای یک فرهنگ بسیار غنی است، فرد باید همواره علقه خود را با ایران حفظ کند.
معیری در رابطه با تابعیت ایرانیان در دوره معاصر هم گفت: قانون تابعیت حال حاضر کشور مربوط به دوره رضاشاه پهلوی است که متأسفانه همچنان در حال اجرا است. به واسطه این قانون زمانی که یک مرد ایرانی با یک زن خارجی ازدواج میکند، آن زن میتواند بلافاصله شناسنامه و گذرنامه ایرانی دریافت کند ولی اگر یک زن ایرانی با یک مرد خارجی ازدواج کند، به او ویزا و گذرنامه تعلق نمیگیرد؛ این قوانین نیازمند بهروزرسانی و اصلاحات هستند.
بعد از آن، دکتر هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی سخنان خود را با این شعر از شفیعی کدکنی آغاز کرد:
«در روزهای آخر اسفند/ کوچ بنفشههای مهاجر/ زيباست/ در نيمروز روشن اسفند/ وقتی بنفشه ها را از سايه های سرد/ در اطلس شميم بهاران/ با خاک و ريشه/ -ميهن سيارشان –/ از جعبههای کوچک و چوبی/ در گوشهی خيابان میآورند/ جوی هزار زمزمه در من/ میجوشد:
ای کاش/ ای کاش، آدمی وطنش را/ مثل بنفشهها/ (در جعبههای خاک)/ يک روز میتوانست/ همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست/ در روشنای باران / در آفتاب پاک».
وی در ادامه وارد بحث ایرانیان دور از وطن شد و بیان کرد: ما در دایاسپورای ایرانی پیگیر نوعی هویتیابی و تداوم ملیت هستیم و در واقع انتظار شکلگیری نوعی جماعت و همبستگی در معنای جدید کلمه را داریم.
وی در ادامه با بیان چگونگی به خدمت گرفتن این ظرفیت در بحث ملیت و هویت گفت: ما باید در فلسفه بنیادین و نظریه سیاستی نوع نگاه خود را به ایرانیان دور از وطن درست تعریف کنیم، به این معنا که بینش خود را از حالت سرزنشی و ناپسند شمردن مهاجرت تغییر دهیم.
خانیکی جنبههای مثبت این امر را برشمرد و یادآور شد: آنچه امروز در کانون نظریه بنیادین فلسفه سیاستی قرار میگیرد این است که ایرانیان دور از وطن یا همان دایاسپورای ایرانی سرمایه ملی هستند که این سرمایه علاوه بر وجه اقتصادی به تواناییهای علمی و فنی آنها نیز مربوط میشود.
وی افزود: بنابراین مسئله اصلی، زنده کردن حس تعلق به کشور برای ایرانیان دور از وطن است، به این معنا که هنگام ورود به کشور در همه جوانب احساس امنیت داشته باشند و برای تمام اقشار از قبیل پزشکان، سرمایهداران، دانشمندان، هنرمندان و نویسندگان شرایط مناسبی فراهم باشد.
خانیکی ادامه داد: هماکنون ما از نظر معادلات جهانی در وضعیت خوبی قرار نداریم و با مسائلی همچون فشار و تحریم روبهرو هستیم و این در حالی است که اکثر ایرانیان خارج از کشور در برابر سیاستهای آمریکا ایستاده و کشور خود را از یاد نبردهاند ولی ما به قدر کافی از آنها بهره نمیبریم.
وی با بررسی ارتباطاتی موضوع هم اظهار کرد: ما نه تنها در ارتباطات درونی بلکه در ارتباطات شبکهای و جدید هم از ایرانیان خارج از کشور استفاده نکردهایم. در حالی که ایرانیان روزنامهنگاران توانایی هستند و قدرت ارتباطی بالایی دارند اما ما از توان آنها بهره نمیبریم.
مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی در پایان اضافه کرد: در واقع باید به این ظرفیت و پنجره سیاستی فعلیت بخشید و از انگیزههای آنها برای فراهم کردن تسهیلات حقوقی، امنیتی و قضائی استفاده کرد ولی در این راستا تفاوتهای ایرانیان در وطن و ایرانیان دور از وطن باید در نظر گرفته شود.
در ادامه نشست، دکتر مقصود فراستخواه، عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، ضمن این که دایاسپورای ایرانی را یک مسئله و در عین حال یک راه حل دانست، گفت: برای مثال در بازههایی از زمان هر روز چند صد فرد تحصیلکرده از کشور خارج میشدند که این مسئله نوعی فرسایش ذخیره ژنتیک یک سرزمین است.
وی ادامه داد: اگر رفتن از سرزمین نوعی رنج باشد ما باید بتوانیم آن را تخیل کنیم اما مشکلی که ما در ایران با آن مواجه هستیم سرکوب شدن تخیل و صور خیال ماست. یعنی اگر ما بدانیم مورچهای را که زیر پا لگد میکنیم چقدر دچار رنج میشود هرگز این کار را نمیکنیم؛ بنابراین ما نمیتوانیم تخیل کنیم که کسی که وطن خود را ترک میکند دچار چه رنجها و مرارتهایی میشود.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: بنابراین با توجه به سختیهایی که شامل حال این افراد و خانوادههای آنها میشود ما با یک مسئله اجتماعی روبهرو هستیم، هرچند این امر یک مشکل است و ما باید در پی حل آن باشیم اما میتواند یک راه حل نیز باشد؛ چرا که ما میتوانیم از سرمایههای مختلف آنها بهره ببریم.
وی در رابطه با ظرفیتهای ایرانیان خارج از وطن گفت: سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی و فنی این افراد میتواند مورد استفاده قرار بگیرد و در توسعه در حوزههای سیاسی و دیگر حوزهها کمککننده باشد.
فراستخواه در بیان رابطه شکست دیپلماسی در ایران و دایاسپورا گفت: در حال حاضر ما در ایران با شکست دیپلماسی روبهرو هستیم، گویا تصمیمی برای شکست دیپلماسی بوده است اما در انتهای دیپلماسی رسمی اینها میتوانند دیپلماسی عمومی و غیر رسمی برای ما باشند که متأسفانه ما از این فرصت نیز استفاده نمیکنیم.
وی به ذکر مثالی در این رابطه پرداخت و گفت: چنانچه یکی از عوامل مهم تحولات بزرگ سده 1200 در ایران، هزار نفر نخبهای بودند که در سده 1200 به خارج از کشور مهاجرت کردند و رنسانس ناتمام ایرانی قرن دوازدهم هجری را کلید زدند و از میان آنها میتوان به عباس میرزا و قائم مقام فراهانی اشاره کرد.
فراستخواه در ادامه گفت: ما نباید نگاهی ابزاری به دایاسپورا داشته باشیم و در این راستا باید نخبگان باهوشی را که تصمیم به مهاجرت میگیرند عاقل فرض کنیم تا مبادا سوءتفاهم استفاده ابزاری را برای آنها ایجاد کنیم.
وی اضافه کرد: فکر کردن به دایاسپورا و برنامهریزی برای آن نباید صرفاً محدود به شرایط فعلی و تحریمهای 13 آبان (که ترامپ مطرح کرده است) باشد و این مهم را باید برای آینده و ادوار مختلف در نظر گرفت.
فراستخواه ساختارهای اجتماعی در ایران را کودن دانست و گفت: برخی ساختارها در ایران فاقد هوشمندی هستند تا جایی که ما با یک کودنی سیستماتیک روبهرو هستیم، هرچند برخی انسانهای عاقل نیز در این سیستمها رفتوآمد میکنند اما سیستم به خودی خود هوشمند نیست، به این معنا که به محیط اجتماعی و مسئلهها و آسیبهای آن حساس نیست و دچار لختی شده است.
وی تصریح کرد: به تصور بنده ما باید ابتدا به نخبگان نشان دهیم که به آنها به عنوان ذخیره تمدنی نگاه میکنیم نه ابزاری و باید به این افراد نگاه انسانی داشته باشیم و فقط سرمایههای آنها را مورد توجه قرار ندهیم، بلکه تنها برای محافظت از آینده ایران و دفاع از انسان و حقوق او به دایاسپورای ایرانی فکر و درباره آن صحبت کنیم.
فراستخواه ادامه داد: دایاسپورای ایرانی با وجود تمام رنجها و حسرتهای خود نشان داده که گاهی بهتر از ایرانیان مقیم کشور در صحنه حاضر میشود، چنانچه در مسئله خلیج فارس نیز دایاسپورای ایرانی خلاقانه وارد صحنه شد و نشان داد همچنان به خاک ایران متعهد و متعلق است.
وی در رابطه با مدل سیاستی و نظریه مبنایی سیاستی در ایران اظهار کرد: به عقیده بنده ما نیازمند مدل «زیست سیاست» هستیم، به این معنا که ما به خط مشی نیاز داریم که با سیاست زندگی این نخبگان همراستا باشد، پس سیاست عمومی در ایران باید پشتیبان سیاست زندگی این افراد باشد.
فراستخواه اضافه کرد: بنابراین باید از مدل «فرار مغزها» فاصله بگیریم، چرا که این مدل نمیتواند مسئله دایاسپورای ایرانی را به خوبی توضیح دهد؛ در عوض باید مدل «چرخش مغزها» را جایگزین آن کنیم، یعنی این افراد در رفتوآمد با ایران قرار بگیرند.
وی ادامه داد: مهم نیست که نخبگان ما کجا هستند بلکه مهم حس تعلق به سرزمین و حفظ مشارکت و ارتباط با آن و مدیریت آن است که این امر نیازمند سیاستهایی خاص است، سیاستی که کمک کند این افراد خود را در منافع عمومی ایران سهیم بدانند.
فراستخواه در رابطه با سیاستگذاریهای لازم برای نخبگان در ایران اظهار کرد: جامعهای که نخبهپرور نیست و به دنبال میانمایگی و پوپولیسم است، نمیتواند برای نخبگان سیاستهای مؤثری داشته باشد؛ مشکلی که ما با آن مواجه هستیم امتناع از سیاست است؛ به این معنا که امر سیاسی بر سیاست به عنوان عمل فنی غلبه پیدا کرده است.
وی افزود: امر سیاسی، به معنای سیاست معطوف به قدرت اجازه بروز و ظهور امر سیاستگذاری، به معنای عمل فنی حکمروایی و تنظیمگری در کشور را نمیدهد.
فراستخواه با بیان راهکارهای جلوگیری از این اتفاق از چهار عمل اصلی سیاست یاد کرد و گفت: نخست اینکه این افراد بتوانند در رفتوآمد با ایران باشند، ما باید اهداف خود را شناسایی کنیم و بدانیم کدام گروهها در اولویت و جزء گروههای هدف هستند تا به سهولت رفتوآمد داشته باشند.
وی افزود: دومین عمل سیاستگذاری «شیبسازی» است، در حال حاضر شیب به آن سمت است اما باید کاری کنیم تا جهت آن عوض شود و کمتر با پدیده خروج از کشور مواجه باشیم؛ سومین عمل سیاستگذاری مشوقها هستند، به این معنا که ما باید برای افراد عاقل، سیاستهای عقلانی در نظر بگیریم تا به انتخاب عقلانی آنها کمک کنیم، بهطوری که افراد بهطور موقت و یا دائم به کشور بازگردند و یا حتی در خارج از کشور نیز به پیشرفت کشور و ایجاد ارزش افزوده برای آن کمک کنند.
فراستخواه در پایان گفت: سومین مسئله وجود انواع و اقسام مقررات و قوانین سختگیرانه و همچنین مشکلات مالی و اجتماعی برای این افراد هنگام ورود و سکونت در کشور است و چهارمین عمل نیز شتابدهندهها هستند که باید در سیاستهای کلی خود اعمال کنیم.
در پایان، بهرام صلواتی، دکترای جامعهشناسی اقتصادی و مطالعات بازار کار از دانشگاه دولتی میلان، در جمعبندی بحثهای مطرح شده در میزگرد گفت: در مورد مسئله مهاجرت نباید تنها نکات منفی را نمایان کرد بلکه باید نکات مثبت را نیز مورد توجه قرار داد.
وی با ذکر مثالی ادامه داد: برای مثال همین برنامه اسنپ از روی نمونه خارجی آن به نام Uber ساخته شد، بنابراین ما یا باید زیرساختهای خود را هوشمند کنیم و یا اینکه خروج این افراد از کشور را برای برگشت دوباره به کشور و آوردن اطلاعات جدید و علم روز از سایر کشورها، به فال نیک بگیریم.
وی افزود: بنابراین خواسته من از رسانهها و مطبوعات این است که از انتشار این حجم از موج منفی نسبت به مسئله مهاجرت بپرهیزند.
این پژوهشگر جامعهشناسی با بیان اینکه ما نیازمند سیاستهای کلان مهاجرتی هستیم از 6 گزینه در ادبیات مهاجرتی یاد کرد و گفت: نخست اینکه ارتباط و رفتوآمد خود را با دنیا قطع کنیم و دور خود دیوار بچینیم؛ دوم همان استفاده ابزاری است که مبتنی بر بازگشت افراد به کشور است؛ سوم گزینه استخدامی است، به این معنا که نه تنها افراد هموطن خود را بازگردانیم بلکه سایر نخبگان را نیز به استخدام درآوریم.
صلواتی اضافه کرد: چهارمین گزینه سیاست جبرانی است، به این معنا که با وضع مالیاتهای سنگین خروج افراد از کشور را کاهش دهیم همانطور که در حال حاضر عوارض خروج از کشور در فرودگاه امام خمینی 440 هزار تومان برای یک بار خروج است؛ پنجمین گزینه سیاست بازبهرهمندی است، به این معنا که ببینیم چه کسی در چه زمینهای بهترین کارآمدی را دارد تا از آن استفاده کنیم.
وی در بیان آخرین گزینه گفت: ششمین گزینه سیاست نگهداری است مبنی بر اینکه شرایطی را در کشور فراهم کنیم تا افراد اصلاً مایل به خروج از کشور نباشند.
صلواتی در رابطه با تحقیق صورت گرفته در هشت کشور مورد بررسی گفت: برای مثال کشور مکزیک ابداً اصراری به بازگشت افراد به کشور ندارد چرا که این کشور هرساله فقط 25 میلیارد دلار از مکزیکیهای ساکن در آمریکا درآمد دارد.
وی در پایان به ضرورت برگزاری چنین همایشهایی اشاره کرد و گفت: امیدوارم همگی ما در عرصههای گوناگون به روشن شدن شمعی در تاریکی کمک کنیم.