کتاب مسئله آلتوسر با همت انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات و نشر تیسا منتشر شد. این کتاب محصول برنامه ای بلند مدت بود برای منتشر کردن کتابهایی با محوریت مسئله متفکران بزرگ و تمرکز بر الگوی مواجهه یک اندیشمند با جهان اجتماعی. کتاب در ۵ فصل و دو پیوست، در ۱۶۰ صفحه و با قیمت ۱۲۰۰۰ تومان با مقدمه دکتر ابراهیم توفیق وارد بازار شده است. کتاب آلتوسر اولی کتاب از این مجموعه است.
با نظر به اینکه اندیشه های پسامدرن در ایران جذابیت ویژه ای پیدا کرده اند، بدون اینکه مبانی مدرنیستیِ آنها به درستی ترجمه یا تألیف شده باشند، انتشار کتاب آلتوسر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آلتوسر بنیانی را برای شکل گیری اندیشه های پسامدرن- منجمله میشل فوکو، آلن بدیو، ژیژک و... – پی ریزی کرد به شکلی که سنتهای انتقادیِ بعد از آلتوسر به نوعی در تعیین تکلیف مرزهای خود با اندیشه آلتوسر معنادار شده اند.
*یعنی شما خلأیی دیدید در فضای اندیشه و برای پر کردن این خلأ دست به نوشتن کتاب زدید. این ادعا تقریباً در همه متونی که نوشته می شود وجود دارد و غالب نویسندگان مدعی اند که خواسته اند خلأیی را پر کنند. در مورد این خلأ بیشتر صحبت کنید و اگر ممکن است توضیح دهید آیا این خلأ واقعی است یا.... ؟
متأسفانه فضای اندیشه ورزی در کشور ما به شکلی رو به برندینگ دارد و تأکیدی عجیب روی جدید بودن در اندیشه وجود دارد به شکلی که این مسئله را حتی در پایان نامه ها و مقالات حیطه علوم انسانی شاهدیم که اصرار وجود دارد که متفکران جدید، مقالات جدید و متون جدید مد نظر قرار گیرد و این جدید بودن صرفاً به تاریخ انتشار نیز خلاصه شده است. این منطق منطقی یکسر کالایی و بازاری است.
جدید بودن یک متن لزوماً به آن اعتبار نمی بخشد اما متاسفانه در فضای دانشگاهی ما و حتی فضای روشنفکرمآبانه (نه روشنفکری در معنای راستینش شاید تعبیر لمپنیسم روشنفکرمآب برایش مناسب باشد) این برندینگ مشکلات زیادی ایجاد کرده است. به همین ترتیب است که بدون فهم مبانی یک سنت فکری، یک متفکر مد روز می شود و بعد از تب و تاب می افتد؛ درست مثل بازی کردن با یک برند جدید. البته کسانی که آثار متفکران متأخر را ترجمه می کنند دارند کار خودشان و تخصص خودشان را پیش میبرند ما نمی توانیم یقه آنها را بگیریم که برای مثال چرا ژیژک، بدیو، فوکو و... را ترجمه کردی بدون اینکه قبلش برای مثال آلتوسر معرفی شده باشد! مسئله در تربیتِ ذائقه مخاطبان باید دیده شود نه مترجمان و مؤلفان کاربلد.
به نظر من انگشت اتهام در مورد این آشفتگیِ اندیشه در علوم انسانی در ایران را باید مستقیماً به سوی نظام دانشگاهی و الگوی اجتماع پذیریِ علمی در دانشگاهها نشانه رفت. دانشگاههای ما در حیطه علوم انسانی فاقد هرگونه سنت فکری و بنیان مشخص و پروژه فکری و پژوهشی اند. طبیعی است زمانی که درس نظریه های جامعه شناسی و دروس مشابه بدون هیچگونه سنت فکری مشخص و نظام مشخص در دانشگاهها ارائه می شوند، برخورد با نظام فکری از جانب دانشجویی که به درستی تربیت آکادمیک نداشته است تنها می تواند یک برخورد آشفته باشد با همان منطق برندینگ. به همین ترتیب شما می توانید ساعتها راجع به فوکو و ژیژک (که البته متفکران بزرگ و تراز اولی هستند) صحبت کنید بدون اینکه مبانیِ آلتوسری و لاکانی آنها را به درستی متوجه شده باشید.
شما می توانید کارگاه در زمینه تحلیل گفتمان برگزار کنید بدون اینکه دقیقاً متوجه شده باشید تفاوت گفتمان با ایدئولوژی چیست؟ گزاره یعنی چه؟ دال چیست؟ شما میتوانید کلی لاکلائو بازی دربیاورید بدون اینکه دقیقاً بدانید اصلا دغدغه لاکلائو چه بود که نظام جدیدی پی ریخت و این جدید بودن در نسبت با چه چیزی است که قدیم محسوب میشود؟ لاکلائو مسئله اش چه بود با آلتوسر که دست به نوشتار زد؟ از این رو این فضا که مسئول مستقیمش نظام دانشگاهی است به نظرم همتی می طلبد آن هم نه از جانب بی همتان دانشگاهی که عقل معاش و بازار و جایگاه سیطره مطلقی روی آن دارد. بلکه از همان افراد قابل و نخبه ای که در منطقه الفراغ دانشگاه در حال فعالیت و تولید اندیشه اند. شما مروری بکنید بر افراد اثرگذار در علوم انسانی ایران ببینید چند درصدشان از درون دانشگاه برخواسته اند. دانشگاه (بجز معدودی استاد متعهد و فکور) در عمل سلاخ خانه اندیشه است.
دلیل اولش یک دلیل و ذائقه شخصی است. طبعاً هر فردی در حیطه اندیشه، با نظر به تاریخ عمومی و خصوصی زندگیش، فرد یا افرادی را پیدا می کند که تجارب او را معنا ببخشد. رنجی را معنا و نمادینش کند. حرکت به سوی یک اندیشه در وهله اول تلاشی است برای نمادین کردن و به سخن درآوردن رنجی که در تقاطع تاریخ کلی و زندگینامه ای پدید آمده و برای سخن گفتن بیتابی می کند. در مقطعی آلتوسر چنین معنایی برای من داشته و دارد.
این کتاب سه سال قبل نوشته شده است و صد البته هنوز هم اندیشه آلتوسر برای من مهم است و یک چارچوب روش شناختی خوب به من می دهد. اهمیت او تا به حدی است که به نظر می رسد چارچوبهای انتقادی بعد از می ۶۸ خاصه در سنت موسوم به پساساختارگرایی بدون فهم دقیقِ متون آلتوسر همواره چیزی کم خواهد داشت. آلتوسر با طرح مفاهیمی چون پروبلماتیک، علیت ساختاری در قرائتی اسپینوزایی از علیت، مرکز زدایی از سوژه و تاریخ، تناقض و تعین چندوجهی و در نهایت ایدئولوژی راه را بر اندیشه های انتقادی پس از خود باز کرد.
فهم رایجِ اومانیستی از اندیشه انتقادی با آلتوسر راه دیگری برای انتقاد یافت و این راه جدید بازسازیِ نظریه انتقادی و بازتعریفی بود از مفاهیمی چون سوژه، تاریخ، ایدئولوژی و گفتمان. آلتوسر با چرخش از سوژه به سوی ساختار و مرکز زدایی از سوژه با کمک اندیشه روانکاوی بن بستهای جهان سرمایه داری را به تصویر می کشد. کتاب تلاش دارد بر این پس زمینه پر اهمیت، برای فهم اندیشه های متأخر (که در فضای فکری موجود جذابیتی خاص هم یافته اند) پرتوی بیفکند و با واکاویِ برخی از کلیدی ترین مضامین آلتوسر این جنبه های کمتر دیده شده از ساختارگراییِ فرانسوی در سنت انتقادی را برجسته نماید. کتاب بر محور خوانشی روانکاوانه و نسبت آلتوسر با روانکاوی نوشته شده است و تلاش دارد مهمترین مفاهیم و محورهای اندیشه آلتوسر را واکاوی نماید.
آلتوسر از ساختاری حرف میزند که ایدئولوژی تلاش دارد خلأهایش را بپوشاند. مسئله بر سر مداخله مشخص در وضعیت مشخص است. مسئله اساسی برای آلتوسر ساختار است لذا ضدیت با اومانیسم در اندیشه آلتوسر به معنای ضدیت با انسان نیست. این خطای رایجی است در فهم آلتوسر که فکر می کنند آلتوسر با آرمانهای بشری دشمنی دارد. خیر اصلاً اینگونه نیست. مسئله بر سر روش تحلیل، معرف تشناسی و هستی شناسی است.
بگذارید مثال ساده ای بزنم. اگر شما با مبانی اومانیستی تلاش کنید وضعیت کارتون خوابی و دستفروشی در تهران را توضیح دهید می روید سراغ تواناییها و اراده فردی تک تک افرادی که به این بلا دچار شده اند. مسئله شما می شود اینکه این افراد انسان بودن و آزادی خود را به خاطر نشناختن تواناییهای بشری از دست داده اند (نسخه مبتذل این نوع نگاه را شما در روانشناسی مثبت نگر می بینید و حجم انبوهی از الگوهای مشاوره و مددکاری و درمانگری عوامانه برای توانمندسازی و آموزش عزت نفس و ...).
اما اگر از سویه دیگری به ماجرا نگاه کنید می بینید که این انسانگرایی نه تنها انسانی نیست که ضد انسان نیز هست، گونه ای ایدئولوژی توجیه گر است برای سرپوش گذاشتن بر منطق ساختار نابرابر و مبتنی بر انحصار. ساختاری که افراد را تعیین می کند و سرنوشت آنها را در دست می گیرد بعد به شکل خیالی افراد کارتون خواب را انتخابگر این سبک زندگی بازنمایی می کند. وجه خیالیِ یک من اراده ورز اینجا خود را نشان میدهد. ما به شکل خیالی بسیاری از توفیقات و شکستهای خود را به تواناییهای خود نسبت می دهیم اما چو وا بینی آنچه در پس ماجرا در وهله نهایی تعیین کننده است همان ساختار است که عرسک گردانی می کند. آلتوسر بر این الگوی تحلیل حمله می برد.
در مورد ناامیدی و سیاه دیدن باید گفت آنچه در فهم عوامانه از امید و آینده مراد می شود نسبتی با امید در اندیشه ورزی ندارد. امیدی که توجیه گر وضع نامطلوب باشد اتفاقاً یک ایدئولوژی است که باید با آن سرشاخ شد، این امید دقیقاً یک افیون است برای اینکه کنشگران در وضعیت خود مداخله نکنند و زندگیِ بهتر را به آیندهای نامعلوم حواله کنند و این چیزی است که آلتوسر با آن سر ستیز دارد. از این رو آلتوسرامیدی علیه امید را طرح ریزی می کند با چرخش از ذهنیتها، نیتها و اراده های فردی به سوی منطق ساختار. نکته دیگر اینکه وظیفه اندیشمند لالایی خواندن نیست بلکه زنگ بیدارباش زدن است و البته این زنگ همیشه صدای خوشایندی ندارد و این است رمز و راز ضدیت با روشنفکری در فضای رایجِ عوامانه که به زینت ورد و جادوی روانشناسی مثبت گرا نیز مزین شده است.
دلیل عمده ای که به جای تألیف به ترجمه بسنده نشد این بود که مجموعه مفاهیم و منظومه نظریِ او تنها در یک اثرِ ترجمه ای از خودِ آلتوسر یا شارحانش کفایت نمی کرد. برخی از کلیدی ترین رسالات او (مانند تناقض و تعین چند وجهی و یا فروید و لاکان) در برخی از شرحها به خوبی پرداخت نشده بود. از دیگر سو دِین عمده ای که آلتوسر به روانکاوی فرویدی/لاکانی دارد در شرحها مغفول مانده بود. از این حیث تلاش شد تا با ترکیبی از ترجمه و تألیف از یک سو منظومه نظریِ او پوشش داده شود و از دیگر سو پس زمینه های عمیقاً روانکاوانه او (در قرائتی ساختارگرایانه) برجسته گردد.
در برخی فصول تلاش شده است با ارجاع به متون آلتوسر ترجمه دقیق شود تا توضیح دقیقی بتوان ارائه کرد. از این رو کتاب ترجمه/تألیف است. بدین منظور در پایان اثر دو پیوست در قالب دو مقاله مجزا به کار افزوده شد که در اولی نسبت فروید و آلتوسر با تمرکز بر ایدئولوژی و مکانیسمهای دفاعی ایگو خوانش شد و در پیوست دوم مفهوم تعین چند وجهی در کار فروید و آلتوسر برجسته شد و نسبتش با سوژه تعین یافته به دست علیت ساختاری شرح داده شد.
منبع: مهر