سعید ذکایی استاد جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: شاید تنها پناه مشترک سه شخصیت اصلی فیلم «احتمال باران اسیدی» فرار از تنهایی روزمرگی باشد. روزمرگی مکانیزمی برای جلوگیری از اندیشیدن است.
به گزارش عطنا به نقل از مهر، پنجمین نشست از سینما دانشگاه با همکاری مشترک مدرسه ملی سینمای ایران برگزار شد. این نشست با اکران فیلم «احتمال باران اسیدی»، در سالن ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی و با حضور کارگردان فیلم، بهتاش صناعیها و چندی تن از دیگر عوامل این فیلم و همچنین جمعی از استادان حوزه علوم ارتباطات اجتماعی و جامعهشناسی و منتقدان سینما، برگزار شد.
در این نشست که با استقبال خوب دانشجویان رو به رو شد، دکتر محمد سعید ذکایی، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، نخستین کسی بود که به نقد و تحلیل فیلم پرداخت. به عقیده وی، این فیلم حکایتی است از سه غریبه، متعلق به دو نسل متفاوت. «داستان این فیلم، غریبگی و تنهایی است. قصهای که میتوان بهقدر پیشینه۱۰۰ ساله ریشه جامعهشناختیاش، راجع به آن حرف زد». وی در ارتباط با این بیگانگی گفت: «غریبهها در این داستان، هم دوستند و هم دوست نیستند. هم وابسته میشوند و هم جدایی برایشان آسان است.» به لحاظ تکنیکال، او چنین متصور بود که غریبه، از منظر بیفاصله و بیواسطه بودن نزدیک است و از دیگر مناظر نظیر صمیمیت، دور است. وی همچنین معتقد بود این فیلم درگیر تعلقات خانوادگی و جمعی نشده و بیشتر با حوزه روانشناسی اجتماعی درگیر است.
ذکایی اظهار کرد، قهرمان در این فیلم، یک فرد از خودبیگانهاست که سعی دارد زمان و مکان را در زندگی خود بیمعنا کند. با پیشروی در عصر مدرنیته و سبک زندگی شهرنشینی، این غریبگی میان مردم، پررنگتر از قبل میشود. قهرمان ما، بین دو دنیا، غریبه ماندهاست. یکی دنیای امن پا به سن گذاشتگی و دیگری، دنیای مدام دستخوش ِ تغییر ِ نسل جوان. این عضویتهای دوگانه، برای قهرمان ما تعارض و تردید را به همراه دارند. وی معتقد بود که روزمرگی، شاید اصلی ترین پناه مشترک برای سه کاراکتر اصلیِ ما باشد، برای فرار از درد مشترکشان، یعنی تنهایی. روزمرگی از دید جامعه شناختی، مکانیزمی روانی است برای جلوگیری از اندیشیدن. تبلور این روزمرگی برای منوچهر، در وسواس و حساسیتهایش، برای مهسا در روابط شکستخوردهاش و برای کاوه در بیهدفی و پرسهزدنش در زندگیاست.
هر سه نفر احساس ناامنی میکنند و با بحران هویتی روبهرو هستند. این سه تن، علیرغم فاصلههایشان، هنوز دغدغهاخلاقی داشته و همدردی را میفهمند. چندان اهل قضاوت کردن نبوده و با همهی تفاوتهای نسلیشان به سمت همگرا شدن میروند.
امیر پوریا، منتقد و مدرس سینما به نقدی فنیتر از این فیلم پرداخت. وی در پیشدرآمدی، به بیان تاریخ سبک مدرن فیلمسازی و تکوین آن تا به شکل امروزیاش پرداخته و تفاوت شیوه بیان این فیلم با آنچه از درام کلاسیک انتظار داریم را، توجیه میکند. «ما در این فیلم با مردی روبهرو میشویم که به قصد پیدا کردن دوستی قدیمی، به شهر دیگری رفته و با دو جوان روبهرو میشود که آنها نیز به مثابه او، گمگشتگیها و سرگشتگیهای خودشان را دارند.» اگر این زمینه را به مخاطبمان واگذار کرده و از او بخواهیم با استفاده از تخیلش بازهای زمانی را برای بیان چنین روایتی حدس بزند، پاسخی بیش از یک ربع تا نهایتا بیست دقیقه را نباید انتظار داشت. اینجا، سینمای مدرن پاسخ درخور ما را میدهد. این سینما به جای ترحمبرانگیزی مخاطب و قصهگویی، به ما فضا ارائه داده و ما را با حال و هوای قصه، چه بسا در سکوت و بدون پیشروی متن درگیر میکند. «نوع طرح بحران روابط عاطفی در فیلم احتمال باران اسیدی، روایتی آمیخته با پرداخت حرفهای به عناصر زیباییشناختی برای درگیر کردن مخاطب، در سینمای مدرن است». در این فیلم، فانتزی و خیال با هم درآمیختهاند و برای ما، قابل تشخیص نیست که کدام بخش اوهام کاراکتر است و کدام واقعیت. سوالی که پوریا بدان اصرار ورزید، این بود که اگر این فیلم دایعهی داستانگویی ندارد، پس به عنوان سینمای مدرن، چه مفهومی برای عرضه به مخاطب خود تدارک دیده است؟
به باور پوریا، فیلم برمبنای آنتیتز خود حرکت میکند. از کشش فضاسازی کم میشود، درحالی که مدت زمان فیلم بالای ۱۰۰ دقیقه برای مخاطب خسته کنندهاست. درست وقتی انتظار میرود روایت چنان جذاب باشد که بیننده را تا این مدت میخکوب نگهدارد، شاهدیم که فیلم به جزئیات شخصیتهایش پرداخته و ملالآور میشود.
وی در تصدیق صحبتهای دکتر ذکایی، به محوریت از خودبیگانگی کاراکترها میپردازد. و در توضیح روند کُند فیلم اضافه میکند: «این فیلم بیننده را برای کشف وقایع کنجکاو میکند و درست از همان لحظه، ناگهان هیچ اتفاق تازهای نمیافتد».
سخنران بخش نهایی نقد و بررسی این فیلم، دکتر مهدی منتظرقائم، مدیر گروه علوم ارتباطات دانشگاه تهران بود که در آغاز، به نقد مدت زمان طولانی فیلم پرداخته و پس از آن متذکر میشود که تحت تاثیر این فیلم خیلی حرفها میشود زد، ولو اینکه تعداد خیلی کمی از این حرفها را فیلم، به طور مستقل در بردارد. منتظرقائم، در ادامه از تمثیل زیبایی برای بیان ریتم فیلم استفاده میکند: «در این فیلم، کاراکتر مهسا از شیشهها و تکههای زیبا گردنبند میسازد. همانطور که این فیلم سرشار است از تکهها و سکانسهای زیبا که در مجموع، انسجام نداشته و از نگاه ارتباطاتی بنده، کلیت خود را چنانچه مدنظر بودهاست، به تصویر نمیکشد».
وی در ادامه به توضیح ماهیت ژانر این فیلم میپردازد. احتمال باران اسیدی،به لحاظی زندگینامه است، با این تفاوت که در این فیلم به بسیاری از سوالات ما از قهرمان پاسخی داده نمیشود. این فیلم به لحاظی هم اجتماعی است. کارگردان مولفههایی را در کنار هم چیدهاست که حرفهای بسیار دارند اما اینکه فیلم به تنهایی قصد بیان چقدر از این حرفها را دارد، جای بسی ابهام است.
منتظرقائم اظهار داشت، این فیلم ژانر تجربهگرا هم نیست. چه بسا در ایران طبقهبندی فیلمها در این ژانر برمبنای سالنهای سینما و نه محتوی اکسپریمنتالیسم و هنری فیلم، انجام میگیرد. شاید با عنایت به سنجش برمبنای گیشهای بودن و نبودن، با احتیاط بتوان از بین ژانرهای نامبرده، این فیلم را به همین حوزهی تجربهگرا، مرتبط تر از سایرین تلقی کرد.
استاد گروه علوم ارتباطات در ارتباط با محتوی فیلم عنوان کرد: «شاید این فیلم پیش از تنهایی،به نقد فروپاشی مدرنیتهی ناقص و بروکراسی پرداخته و به فیلمهای بعد از جنگجهانی اروپای غربی شباهت دارد».
در پایان نقد و بررسی فیلم توسط کارشناسان، بهتاش صناعیها، کارگردان فیلم در ارتباط با پارهای از نقدها توضیحاتی ارائه داد. نظیر اینکه یک فیلم اجتماعی، رسالتی برای انتقال پیام آموزندهی اجتماعی و یا راهحل روانشناختی ندارد. وی همچنین، محتوی اثر خود را از « ابهام» ، به « ایهام» که شکلی هنری دارد، اصلاح کرد و احتمال برداشتهای چندگونه در رابطه با هریک از کاراکترها را مصداق این ایهام هنری دانست. صناعیها اضافه کرد که کاراکترهای قصهاش، علیرغم تنهاییهایشان همدردی بلدند و فیلم نمیخواهد برای مخاطبش غر بزند و خستهاش کند.