امروز وقتی نظریهپردازان درباره تمدن آمریکا صحبت میکنند، منظورشان تمدن شکلگرفته در دو سه قرن گذشته است، نه تمدن آمریکاییهای اصیل و بومی که با ساکنان سرخپوست موجود بود.
محمدعلی رحیمی، دانشجوی روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی در عطنا به پیشینه آمریکا و شرایط اجتماعی، سیاسی واقتصادی در آمریکا
و منابع قدرت در آن پرداخته است که در ادامه با هم میخوانیم:
جمعیت آمریکا از ابتدا بهسرعت افزایشیافته، منابع بزرگ طبیعی و ثروت اقتصادی یک حس نعمت و رفاه به مردم آمریکا میدهد. نظم و نظام کلی آمریکا، در نفوذ فلسفه عمل و تجربهگرایی (تقریباً در تقابل با اصالت دینی) بوده و به این انزوای فکری کمک کرده است. این انزوای فکری، جغرافیایی، فرهنگی و آموزشی همراه با حس توسعهگرایی در تسخیر مرزهای نو با روشهای نظامی، سیاسی، اقتصادی، تناقضی بزرگ محسوب میشود، این رویه در ابتدا با دکترین مونروئه شکل رسمی به خود گرفت اما در عمل بهویژه در جنگهای جهانی اول و دوم و بعد از جنگ سرد با تکقطبی شدن آمریکا بسیار مشهود بوده است.
بیشتر جمعیت امِریکا از فرقههای مختلف مسیحی بنیانگذاری شده است. تولد حضرت مسیح (ع) تنها روز تعطیل رسمی مذهبی در تقویم آمریکا است. سایر ایام تعطیلات مبنای تاریخی، سیاسی، نظامی و اقتصادی دارد. آخرین پنجشنبه ماه نوامبر هرسال، روز سپاسگزاری و تعطیل عمومی امریکاست و آمریکاییها بهجای سپاسگزاری از خدا، از نظام سرمایهداری سپاسگزاری میکنند. این جابجایی ذهنی اتفاقی نبوده، بلکه حاصل دگرگونیها و تغییراتی است که در دو قرن اخیر به وجود آمده است.
برخورد آمریکاییها با تمدنهای دیگر و مفهوم و اسطوره مقابل مفهوم تکثرگرایی یا پلورالیزم واقع شده و با آن تناقض دارد که نمونه ملموس آن در حال حاضر نژادپرستی وسیع حتی علناً توسط عالیترین مقام یعنی ترامپ است؛ از سیاستگذاری تقابل با مهاجرین تا توهین به ورزشکار سیاهپوست (لبرون جیمز-ورزشکار رشته بسکتبال). تمام رؤسای جمهور اولیه آمریکا از جرج واشنگتن و توماس جفرسون گرفته تا آبراهام لینکلن صاحب بردههای سیاهپوست بودند.
همچنین زنان در جامعه نخستین آمریکا چندان منزلتی نداشتند. در مزارع و کارخانهها با حقوق پایینتر از مردان و بهعنوان شهروندان درجه دوم مشغول به کار بودند. برعکس، مقام و منزلت زن در بین بومیان و سرخپوستان آمریکایی بسیار بالا و در جامعه هم ردیف و همسان مردان بود و از حقوق مساوی با مردان بهرهمند بودند ورود اروپاییها به قاره آمریکا این توازن و تساوی حقوق مرد و زن را بر هم زد. جایگاه زنان را به شهروندان درجه دوم تنزل داد.
نظام تبعیض نژادی تا اوایل دهه 1950 ادامه داشت و هیچ دانشجوی سیاهپوستی حق ورود به دانشگاههای سفیدپوستان را نداشت.
در حال حاضر بیشتر اختراعات و توسعه فناوریها و نظریههای مسلط امروزی در بسیاری از علوم، پرورشیافته دانشگاهها و موسسههای آمریکایی است و الگوی سرمایهداری امریکا بر نظام جهانی تسلط داشته است؛ بنابراین شناخت آمریکا و ابعاد آن در کنار سیاستها و نحوه رسیدن به حال میتواند به ما جهت فهم صحیح و ارائه راهکار درزمینهٔ پیشرفت خود و رفع نقاط ضعف کمک کند.
منابع قدرت و میزان توانمندی در ابعاد نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی
سیاسی: برژینسکی علت بیرقیب بودن آمریکا در گذشته در وسعت جهانی قدرت نظامی آمریکا، اهمیت فوقالعاده طراوت اقتصادي آن براي سلامت اقتصاد جهانی، تأثیر عمیق پویایی فناوري آن و جذابیت جهانی فرهنگ عمومی متنوع و اغلب مادي آمریکایی، میدانست.
آمریکا طی آخرین پژوهش رتبهی اول -از 126 کشور موردبررسی- در «شاخص قدرت» را به خود اختصاص میدهد. بهمنظور ارائه ردهبندی حاضر بیش از 50 فاکتور مختلف در نظر گرفته شده است. توان و قابلیتهای نظامی هر کشور در زمین، آسمان، دریا همراه با منابع، اقتصاد، جغرافیا و ... ازجمله موارد اثرگذار در شکلگیری نتایج هستند. در این شاخص مقیاس 0.0000 تحت عنوان «فوقالعاده» تفسیر میشود. امتیازی که برای آمریکا بر مبنای این عدد در نظر گرفته شده، برابر 0.0897 است. گفتنی است در این ردهبندی روسیه جایگاه دوم را دارد.
منابع سرشار طبیعی و مصون ماندن از دخالت دیگر کشورها، فرصت مناسبی را به مردم آمریکا، بهویژه نخبگان آن کشور داد تا با آسودگی بر مشکلات خود غلبه کرده و در کمترین مدت، آمریکای روستایی را به یک نظام و کشور صنعتی تبدیل کنند؛ اما از کمبود نخبگان حکمت رنج میبرد. آمریکاییها بهسختی میتوانند نام فیلسوفان، شعرا، هنرمندان، استادان و متفکران غیراقتصادی، سیاسی و نظامی خود را به یاد آورند از همین رو امروزه بهشت نخبگان است بطوریکه بیشترین فرار مغزها راهی این کشور میشوند.
کشور آمریکا از سالها پیش با توجه به تعریف فضای سایبری و تهدیدات آن اقدام به تشکیل واحدهای مختلفی برای دفاع در برابر حملات سایبری نموده است. طی تحقیقات به عمل آمده، در کشور آمریکا مسئولیت دفاع سایبری در بخش نظامی بر عهده سازمان فرماندهی سایبری ایالاتمتحده است. ماموریت این سازمان برقراری امنیت فضای سایبر برای ارتش آمریکا، وزارت دفاع و همچنین برقراری امنیت و آزادی ایالاتمتحده و همپیمانانش در فضای سایبر هست.
علاوه براین دو سازمان از جامعهی اطلاعاتی آمریکا (آژانس امنیت ملی و پلیس فدرال) و یک اداره از وزارت امنیت داخلی نیز درزمینهی دفاع و امنیت فضای سایبر فعالیت دارند. همچنین رئیس فرماندهی اطلاعات ملی بهعنوان هماهنگکننده و مشاور رئیسجمهور در حوزه دفاع سایبری ایفاء نقش مینماید.
آمریکا بیشترین هزینه سالیانه نظامی و قدرت اول در این زمینه است؛ درزمینهٔ اقتصادی سال جاری 25 درصد از کل اقتصاد جهان را به خود اختصاص داد که چین در رتبه دوم با 14 درصد بود؛ بیشترین درآمد فروش تسلیحات نیز از آن آمریکا گردید؛ درزمینهٔ سیاسی نسبت به گذشته رو به افول بوده که مصادیق برجام و عدم تمکین همهجانبه سایر کشورها از آمریکا مؤید همین است.
درزمینهٔ فرهنگی درواقع تنها یک گفتمان اصیل اسلامی برای آمریکا زنگ خطر بوده و تقریباً یکنواختی فرهنگی را با ابزار رسانه در جهان گسترانیده است. در این زمینه ژاپن و چین با سرمایهگذاری فرهنگی سعی در تعریفی جدید از خود دارند. آمریکا در اسناد خود علناً نهادینه کردن سبک زندگی آمریکایی در سراسر جهان را آورده است. فرهنگ و خلقوخوی هر ملت بر رفتار سیاسى آنها در عرصه سیاست جهانى اثرگذار است.
فرهنگی: امروزه، گرچه از نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا نسبت به آنچه پس از جنگ سرد بود در دنیا کاسته شده، اما به نفوذ فرهنگی، اطلاعاتی و انگاره سازی آن تا حدود زیادی افزوده شده است. درحالیکه آمریکا یکپارچگی را در نظام خود تشویق و تقویت کرده و لازم میداند، ولی در صحنه جهانی، تک گرایی، پراکندگی و ملیگرایی سایر ملتها و کشورها ازجمله اعراب، امِریکای لاتین، آسیا و افریقا را تأیید و حمایت میکند (آمریکا شناسی، پروفسور مولانا).
دوران شکوفایی آمریکا در دهه 1950 بود. این دوره، اوج دوران غرور و خودپسندی آمریکاست. در این شرایط مفهوم حوزه شهری در حال تشکیل و تکوین بود و بنگاهها و شرکتهای بزرگ آمریکا، مانند جنرال موتورز، استاندارد اویل، فورد موتور و... در شمار ده شرکت نخست آمریکا قرار گرفتند. بروز جنگ سرد بین آمریکا و شوروی سبب رشد قدرت نظامی، به وجود آمدن ارتشی دائمی و بزرگ در آمریکا شد.
علت اصلى دخالت آمریکاییها در مسائل جهانی، همچون موضوع پرونده هستهای ایران، ریشهای فرهنگى دارد؛ زیرا دولتمردان ایالاتمتحده در مسائل جهانی، مسئولیتى را بر دوش خود احساس میکنند. آنها خود را روى جزیرهای میبینند که در اطرافشان انسانهایی در حال غرق شدن هستند و دست نیاز بهطرف ایشان دراز کردهاند و آمریکا وظیفه نجات و کمک به دیگران را در جهان بر عهده دارد. مداخلهگرایی جزئى از فرهنگ سیاسی آمریکاییهاست.
چالش اساسی آمریکا علاوه بر هفت منطقه از فرهنگهای مختلف جهان، چالش گفتمانی است که بهطورکلی گفتمان دینی و در رأس آن جمهوری اسلامی ایران است؛ درواقع همه درگیریها، تحریم، جنگ و... توسط آمریکا پس از انقلاب اسلامی جهت از بین بردن این گفتمان در کشور، منطقه و جهان بوده است.
میشل فوکو در دیدگاه خود نسبت به انقلاب ایران، اذعان میکند که ایرانیان در عصر مدرن و سکولار، رؤیای بازگشت به اخلاق، معنویت و دین را در سر میپرورانند. فوکو این گمشده (معنویت) را «جستجوی آن چیزی (میداند) که ما غربیها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت ازدستدادهایم». فوکو انقلاب ایران را بهمثابه «روح یک جهان بیروح» میداند. بهجز فوکو، دیگر نظریهپردازان و تئوریسینهای انقلاب نظیر تدا اسکاچ پل، جان فوران، نیکی کدی، سعید امیر ارجمند، حامد الگار و ... به نقش باورهای دینی ـ شیعی و رهبری مذهبی و دینی و در یک کلام، اهمیت فرهنگی انقلاب اسلامی ایران اشاره داشتهاند.
اقتصاد: در نوامبر سال ۲۰۱۲، سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی، تحقیقی معتبر را در مورد چشمانداز رشد بلندمدتِ اقتصاد جهانی شامل اقتصاد آمریکا و چین منتشر نمود. این تحقیق نتیجه میگرفت که بر اساس نرخ برابری قدرت خرید در سال ۲۰۰۵، تولید ناخالص داخلی چین در عرض یک سال از تولید ناخالص داخلی منطقهی اروپا بیشتر خواهد شد و سالهای زیادی باقی نمانده است تا این کشور تبدیل به بزرگترین اقتصاد جهان شود.
تولید ناخالص داخلی چین توسط سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی، ۱۵٫۲۶ تریلیون برای سال ۲۰۱۶ تخمین زده شده است. این رقم برای نخستین بار پس از سالها از میزان تخمینی در مورد آمریکا، یعنی رقم ۱۵٫۲۴ تریلیون، بیشتر بود. انتظار میرود که در سالهای آینده، چین نسبت به آمریکا پیشتازی داشته باشد.
پیشبینی میگردد که اقتصاد چین در سال ۲۰۳۰، ۱٫۵ برابر بزرگتر از اقتصاد آمریکا و در سال ۲۰۶۰، ۱٫۷ برابرِ اقتصاد آمریکا باشد. انتظار میرود که هند نیز بهنوبهی خود در سال ۲۰۵۱، زمانی که تولید ناخالص ملی آن به ۳۳٫۱ تریلیون دلار رسید، از آمریکا پیشی گیرد، چرا که تولید ناخالص ملی آمریکا برای سال ۲۰۵۱، ۳۳ تریلیون دلار تخمین زده شده است.
منابع قدرت آمریکا: درواقع عملکرد آمریکا در عرصههای فوق مرهون دارا بودن از منابع قدرتی است که بهصورت انتسابی و اکتسابی در اختیار دارد. جمعیت، سرزمین وسیع، دوری از مناطق بحران جهان، منابع طبیعی جز منابع انتصابی و نیروی نظامی پیشرفته، نیروی متخصص، سیاست ورزی، اتحاد و ائتلافهای منطقهای و جهانی، تطمیع، ترس، قدرت رسانه، اندیشمندان و فلاسفه، نظم و برنامهریزی کلان همهجانبه است.
آمریکا از کشورهای غنی در امور انرژی است که مهمترین منبع درآمد اکثر کشورهای جهان را تشکیل میدهد. آمریکا از تولیدکنندگان عمدۀ جهان در نفت و گاز به شمار میآید. آمریکا سالانه بیشتر از یکمیلیون مهاجر را میپذیرد که در جهان مقام اول را دارد. ازلحاظ نظامی ارتش آمریکا قدرتمندترین ارتش جهان محسوب میگردد و بودجه نظامی امریکا سالانه بیشتر از ۵۶۰ میلیارد است که تقریباً مساوی به بودجه نظامی تمام کشور جهان میگردد. آمریکا در سراسر جهان ۴۰۰ پایگاه نظامی دارد. تکنولوژی مدرن آمریکا نیز مقام اول را در جهان دارد. گوگل، میکروسافت و فیسبوک که از مهمترین شبکههای مجازی جهان بهحساب میآیند و بیشتر از یک میلیارد مشترک دارد، زادگاه آنها آمریکاست.
رفاه عمومی اکثریت مردم از شاخص عمده دیگرِ قدرتهای برتر در جهان ارزیابی میگردد. رفاه عمومی و تساوی طلبی عادلانه و بشردوستانه زمانی تأمین میگردد که مردم رفاه خود را در جیب خود ببینند و در زندگی شخصی خود حس کنند. این زمانی عملی میگردد که منابع درآمد از طریق تولیدهای ملی از قبیل راهها، پلها، ساختمانها، کارخانهها، معادن، حفظ محیطزیست، ظرفیتهای قوی انسانی، نوآوری در آموزشوپرورش و بهداشت تأمین گردد. هفده دانشگاه آمریکا از دانشگاههای پیشرفته جهان به شمار میآیند. آمریکا به مقیاس اکثر کشورهای پیشرفته و حتی عقبمانده چندان عمر طولانی تاریخی ندارد.
آمریکا برخلاف چین و روسیه در سراسر جهان متحد دارد. اتحادیه اروپا با چهارصد میلیون جمعیت و دومین قدرت اقتصادی و علمی جهان، ژاپن که از کشورهای پیشرفته در نوآوری تکنولوژی است و همچنان هند که سرعت تولیدهای آن را بیشتر از چین میدانند از متحدان آمریکا میباشند.