استاد تاریخ دانشگاه شیراز در رابطه با عدم توجه به فرهنگهای بومی در تألیف کتب تاریخی گفت: ضعفی که ما در تألیف آثار تاریخی داریم این است که نمیتوانیم یک فرهنگ محلی را در ابعاد ملی و یا جهانی معرفی کنیم.حافظ و سعدی انسانی میاندیشیدند اگرچه در یک جغرافیای کوچک، آنها در آن زمان که مغول درحال قدرتنمایی بودند فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی را با گفتن اشعاری انساندوستانه احیا کردند.
به گزارش عطنا، مراسم تجلیل از «شایستگان تقدیر سیوچهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران»، دوشنبه، ۱ مردادماه، در پژوهشکده هنر، فرهنگ و معماری برگزار شد. (گزارش تصویری)
محسن جوادی، معاون فرهنگی وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، سیدمحمود دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات، مهدی قزلیپور و نیکنام حسینپور، مدیرعامل خانه کتاب و همچنین جمعی از نویسندگان، مترجمان و اندیشمندان کشور در این مراسم حضور داشتند.
عبدالرسول خیراندیش، استاد تاریخ دانشگاه شیراز، تاریخپژوه و نویسنده کتب تاریخی در ابتدای سخنان خود در این مراسم گفت: میخواهم درباره فرضیه درون کتاب «ایرانیان در برابر مغولان» صحبت کنم و همچنین نقصی که در تألیف برخی آثار تاریخی میبینم.
وی افزود: در نشر امروز کتابهای زیادی در زمینه تاریخهای محلی، فرهنگ محلی و پیوند با بومیپسندی، بومیگرایی و بومیسرایی وجود دارد اما بعضی از آنها در معرفی یک فرهنگ بومی بهعنوان یک فرهنگ جهانی ضعیف هستند.
خیراندیش در ادامه بیان کرد: فارس در دوره مغولها مشهور است به دو پدیده، یکی تسلیم شدن در برابر مغولان و دومی وجود دو شخصیت بزرگ به نام حافظ و سعدی که گوهرهای درخشان تاریخ و ادبیات ما هستند. چگونه میشود این دو موضوع در دو سه نسل باهم وجود داشته باشند؟
این نویسنده کتب تاریخی اذعان کرد: واقعیت این است که از دیدگاه یک مورخ حرفهای، این سخن که فارس تسلیم شد، هیچگاه سخن علمی نیست. به این دلیل که فارس 20 سال بعد از حمله مغول، و بعد از آذربایجان و سلجوقیان و روم تسلیم شد.
وی تسلیم ایرانیان را تسلیم نظامی ندانست و افزود: هیچ تهدید نظامی برای فارس در کار نبوده و هیچ لشکر مغولی هم، تا 30 سال بعد اصلا به فارس نرفته و شاید جمع لشکرهای مغولی که در یک مناسبت به فارس رفته به 1000 هم نمیرسد؛ پس تهدید نظامی در کار نبوده است.
خیراندیش تسلیم ایرانیان را نوعی تصمیم سیاسی هوشمندانه دانست و گفت: آن زمان که این تصمیم گرفته شد، اقتضای سیاست روز بود. فرمانروایان فارس فرصتی یافتند که از عباسیان جدا شوند و به مغولان بپیوندند.
مولف کتاب ایرانیان در برابر مغولان افزود: فرمانروایان فارس استراتژی احترام به سادات را به طور دقیق به کار گرفتند. سپس طی یک فرآیند اداری و حقوقی که حاصل دو جریان موازی بود، اولی ازدواج شازده خانمی از فارس با پسرِ خان مغول و انتقال دارایی ملکی این خاندان بهعنوان جهیزیه عروس به دولت ایلخانان و دومی یک فرآیند انتقال موقوفات خاندان قضات فارس به ایلخانان مغول، املاک فارس نصیب مغولان شد.
استاد تاریخ دانشگاه شیراز در ادامه گفت: این یک فرآیند جنگی نبود بلکه یک فرآیند حقوقی و اداری رایج آن زمان بود. حتی این مسئله پس از چند سال تمام شد و اتفاقا سربازان مغول در جنگ اصفهان از سربازان ایرانی شکست خوردند. بعد از صد سال رشتهجنگهای میان فارسیان و مغولان صورت گرفت که به شکست و در نهایت اخراج مغولان از جنوب ایران منتهی شد.
خیراندیش با مقدمهچینی که از تاریخ فارس در دوره مغول کرد بیان کرد: من از این بحث بهعنوان تاریخنگاری استعلاگرایانه یاد میکنم. از این رو که بدون شک تاریخ فارس در دوره مغول میتواند یک تاریخنگاری محلی باشد. زیرا تاریخنگاریمحلی واجد یک منطقه کوچک، یک جمعیت کوچک، در یک زمان معینی در قیاس با یک تاریخ ملی قابل طرح است.
وی افزود: اما این یک بیان کمی است. زیرا اگر ما کوچکتر بودن یک محیط جغرافیایی را مقیاس جمعیت اندک و مبنایی برای تاریخنگاری محلی بدانیم، دچار تناقضاتی در تاریخنگای خواهیم شد. مثلا تاریخ صدر اسلام در دوره مدینه یا مکه هرچند یک شهری است با جمعیت یک منطقه اما کسی آن را تاریخ محلی ندانسته و نمیداند.
این تاریخنگار، تاریخ صدر اسلام را یک کیفیت در ابعاد جهانی دانست و گفت: این نشان میدهد که تاریخنگاری محلی، فرهنگ محلی و یک جمعیت در مقیاس محلی میتواند درون خودش، استعدادی داشته باشد که حامل پیام باشد. سخنی داشته باشد که بتواند در یک مقیاس جهانی انبساط و گسترش پیدا کند.
وی در ادامه گفت: تاریخ تمامی ملتهای بزرگ دنیا هم همین را به ما میگوید. تمدن بزرگ چین مبتنی بر فرهنگ مردم «هان» هست که یکی از مردم آن سرزمین است. آلمان با همه عظمت فلسفی و تاریخی خود مبتنی بر فرهنگ یک منطقه مرکزی است و برای بیشتر کشورهای دنیا هم چنین بوده است.
این تاریخنویس معاصر افزود: اگر به تاریخنگاری محلی از زاویهای نگاه بشود که تحمیلگرایانه باشد، گرایشهای نژادی، تنگنظریهای جغرافیایی یا انحصارطلبیهای ناشی از اشرافیتی که تاریخ محلی را میسازد بوجود میآید. کما اینکه امپراطوری بزرگ روم هرچند از یک شهر و از یک منطقه برخاسته بود و به قدرت نظامی رسیده بود زمانی که بر مردم ظلم کرد، در همان شهر روم که از آن برخواسته بود دفن شد.
وی بهعنوان نکته آخر بر معرفی فرهنگهای محلی تاکید کرد و گفت: ضعفی که ما در تألیف آثار تاریخی داریم این است که نمیتوانیم یک فرهنگ محلی را در ابعاد ملی و یا جهانی معرفی کنیم. مسلما بعضی از فرهنگها حامل پیامهای الهی و انسانی است که هرچند کوچک و خرد باشد اما میتواند چراغی برای خیلی از مردم جهان باشد. در سوی مقابل هم فرهنگهایی وجود دارند که ضد ارزشهای انسانیاند و آنها در نهایت، در خود فرو خواهند رفت.
عبدالرسول خیراندیش، تاریخپژوه و استاد تاریخ دانشگاه شیراز در پایان سخنانش گفت: حافظ و سعدی در آن زمان که مغول درحال قدرتنمایی بودند فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی را با گفتن اشعاری انساندوستانه احیا کردند و مانع از بین رفتن آن شدند. آنها انسانی میاندیشیدند اگرچه در یک جغرافیای کوچک.