استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی، بابیان اینکه سیاستگذاران اقتصادی از تاریخ، درس نمیگیرند، گلایههایی را نسبت به وضعیت کنونی اقتصاد ایران مطرح کرده است.
به گزارش عطنا، محمدقلی یوسفی، عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی در مهر به بیان وضعیت کنونی اقتصاد ایران پرداخته است که در ادامه باهم میخوانیم:
تصمیمات اشتباه اقتصادی همواره توسط کسانی گرفته میشود که بهعنوان اقتصاددان به دولت مشاوره میدهند و دولت نیز بهگونهای تصمیمات این افراد را میپذیرد که گویی معجزهای در دست دارند و به آنها الهام میشود که چه راهی را برای بهبود اقتصاد برگزینند.
این افراد بهغیراز توجیه سیاستهای اشتباه که نتیجهای از آن گرفته نشده و فرصتهای بسیاری را نیز از کشور گرفته است، کار دیگری انجام ندادهاند. مشاوران اقتصادی دولت که بهنوعی خود را روشنفکر یا دارای درک اقتصادی بالا میدانند، بهغیراز اینکه به ضرر ملت ایران کار کرده باشند، تصمیم درست دیگری نگرفتهاند.
بنابراین، به همان اندازه که دولتمردان مقصر هستند، روشنفکران اقتصادی نیز مقصر به شمار میروند که با دادن آدرس اشتباه و توجیه سیاستهای دولتمردان، تلاش میکنند مردم را توجیه کرده و نشان بدهند که سیاستها در مسیر درستی هدایت میشود.
این روشنفکران قصد داشتند نشان بدهند جعبهابزاری دارند که علاج تمام دردهای اقتصادی است؛ اما از نظریاتی استفاده کردند که هیچگونه کاربرد عملی ندارد و درگذشته نیز، نتیجهبخش نبوده است.
اقتصاد ایران به یک آزمایشگاه تبدیلشده است که نظریاتی را آزمون میکند که در کشورهای دیگر، منسوخشده و درگذشته نیز، نتیجهای نداشته است. این در حالی است که روشنفکران اقتصادی تمایلی ندارند از تاریخ درس بگیرند و سیاستهایی را که در همان دوران نیز نتیجهای نداشته است، پیاده نکنند. آنها اصرار دارند سیاستهایی را به اجرا بگذارند، بدون اینکه درباره مفید بودن آنها فکر کرده باشند.
سیاستهای اقتصادی دولتهای مختلف تقریباً مثل هم بوده و اکنون هم که شاهد شرایط هستند، بهجای چارهاندیشی ریشهای، تصمیمات مقطعی میگیرند. دراینبین روشنفکران اقتصادی ملت متمدن و آگاه ایران را چنان معرفی میکنند که گویی سواد و اطلاعاتی ندارند و با دنیا سازش نمیکنند. بر همین اساس نیز، تلاش میکنند خود را از دنیا جدا کرده و سیاستهایی را پیش بگیرند که درخور شأن کشوری مثل ایران نیست.
رانتجویان از جیب مردم هزینه میکنند
تاریخ نشان داده است که سیاستهای مداخلهگرانه در هیچ کشوری جواب نداده است؛ چرا ما باید مجدد به سمت سیاستهایی برویم که نهتنها مفید نیست، بلکه زیانبار نیز هست؟ دولت باید بداند سیاستهایی که ممکن است در کوتاهمدت مسکن اوضاع اقتصادی باشند، در بلندمدت زیانهای بسیاری را به دنبال دارند.
سیاستهای مداخلهگرانه دولتی و همچنین، نظام سهمیهبندی و قیمتگذاری دستوری در زمان جنگ به کار گرفته میشدند؛ در زمانی که مردم انقلاب کرده بودند و یک نوع سرمایه اجتماعی وجود داشت. در آن زمان، مردم هنوز عملکرد نظام جدید را ندیده بودند و انتظار داشتند اوضاع بهبود پیدا کند. آنها فکر میکردند که بعد از انقلاب، اقتصاد وارد عرصه آزادی میشود که قبلاً وجود نداشته است؛ اما اگر عملکرد اقتصاد دولتها را بررسی کنیم به آن میرسیم که رانتخواران اقتصادی همواره از مردم هزینه کردهاند و خودشان فربه شدهاند؛ درنتیجه اعتماد عمومی کاهش پیداکرده و وضعیت کشور ازنظر فقر، بیکاری و عقبماندگی اجتماعی در سطح گسترده وجود دارد که در این میان، اوضاع اقتصادی نیز سیگنالهای ناامیدکنندهای میدهد.
اوضاع کنونی اقتصادی کشور، از سیاستهای اشتباهی ناشی میشود که سیاستمداران دنبال و تصور میکردند که بدون تولید میتوانند اقتصاد کشور را رشد دهند؛ اما اکنون سیاستهای اشتباه اقتصاد دولتی و کنترلی، تولید را از بین برده، نیاز به واردات بیشتر شده و طبیعی است که درآمد ارزی هم نمیتواند پاسخگو باشد.
این شرایط بحران اقتصادی را به مرحله جدیدی وارد میکند که از کنترل دولتمردان خارج خواهد بود. در این میان وضعیت اقتصادی بهجایی رسیده که این حس که با گذر از یک دوره سختی اوضاع بهبود پیدا خواهد کرد، وجود ندارد چراکه سیاستهای دستوری درگذشته پیاده شده و جوابی گرفته نشده است. مردم تجربیات تلخ گذشته را با صبر و حوصله تحمل کردند، اما اکنونکه میبینند دولتمردان به دنبال راهحل واقعی نیستند، طبیعی است که ایجاد نارضایتی شود.
بازار سرمایه میتواند از تولید حمایت کند
در اقتصاد ایران مسئولین به این توجه نکردند که بهرهگیری از ظرفیتهای بازار سرمایه در بلندمدت بسیار سودمند خواهد بود. در ایران بازار سرمایه را حیاطخلوتی برای ضربهگیری در مقابل بحرانهای دیگر میبینند، درحالیکه دولت میتواند از تمام بخشهای بورسی برای حمایت از بخشهای تولیدی استفاده و با جذب سرمایه به اشتغال کمک کند.
بیتوجهی به تولید و بازار سرمایه باعث میشود که دولتمردان همواره بخواهند برای تأمین کسری بودجه از یکسو و منابع ارزی برای واردات از سوی دیگر، تلاش کنند.
سیاستهای نادرست باعث میشود که بازار سرمایه تحت تأثیر سیاستهای نادرست پولی و مالی قرار بگیرد زمانی که به تولید توجهی نشود، بازار سرمایه در تمامی بخشهای خود بیشترین ضرر را میبینند.
در سراسر دنیا، بازار سرمایه نقش کلیدی و اساسی در اقتصادها دارد و تقویت روزافزون آن مشاهده میشود؛ مردم این کشورها نیز چون سیاستهای دولتمردان تغییر نمیکند، به بازار سرمایه خود اعتماد دارند اما در ایران به دلیل آنکه مردم به سیاستها اعتماد ندارند، بنابراین وارد بازار سرمایه نیز نمیشوند.
بورس کالا، یکی از ارکان بازار سرمایه است که در اقتصاد کالامحور ایران بهمراتب میتواند اثرات مفیدی داشته باشد. بخش خصوصی میتواند برای خرید و یا فروش از بورس کالا استفاده کند، چون این بورس نسبت به سایر بخشهای بازار شفافیت بیشتری دارد و در آن اطلاعات مربوط به عرضه، خریدوفروش و ... مشخص است؛ بنابراین، بنگاههای اقتصادی فعال میتوانند برای خرید مواد اولیه موردنیاز خود بهتر تصمیم بگیرند و مسئولان نیز با مشاهده روند معاملات کالاها بهترین تصمیمات را اتخاذ کنند.
بورس کالا قطعاً در شفافیت بازار، تنظیم بازارهای کالایی و نظارت بر آنها بسیار حائز اهمیت است، بهاینترتیب باید با اتخاذ تصمیمات درست از حداکثر کارایی این بازار که نمونه بارز اقتصاد بازار است، استفاده کرد؛ اما متأسفانه اکنون در شرایط اضطراری هستیم که عقل و منطق با آن سازگار نیست و متغیرهای اقتصادی حالت غیرطبیعی پیداکردهاند.
در پایان اینکه اصلاح روشها از سیاست دستوری به اقتصاد بازار و سوق به شفافیت که توأمان حذف رانت را در پی دارد از عواملی خواهد بود که بهمرور نارضایتیها را کاهش داده و بهبود عملکردها منجر میشود.