دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی درباره کتاب «جامعهشناسی رشد و افول علم در ایران» اثر مرحوم قانعیراد صحبت کرد و وی را ادامه دهنده راه غلامحسین صدیقی، بنیانگذار جامعهشناسی در ایران در این موضوع دانست.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست «بررسی کارنامه علمی محمدامین قانعیراد» روز سه شنبه ۱۹ تیر با حضور استادان، دوستان و آشنایان این مرحوم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.(گزارش تصویری)
در این نشست، مقصود فراستخواه در ابتدا با اشاره به اینکه دکتر قانعیراد استاد برجسته نسل سوم جامعهشناسی ایران است، گفت: مرحوم قانعیراد دیگر به خاطر عزیز بودنش در خاطرات نیست، بلکه ماندگاری ایشان ناشی از آثاری ارزشمند است. قانعیراد مانند قطرهای کوچک از دریای بیکران بود که به همان دریا پیوست.
وی ادامه داد: بهترین احترام به این دانشمند مطالعه آثار وی است و سهم کوچک من مطالعه کتاب «جامعهشناسی رشد و افول علم در ایران» است. ایشان رساله خود را در سال 76 دفاع کرد، در سال 79 هم این رساله در انتشارات مدینه منتشر شد و دکتر قانعیراد در مقدمه این رساله از دکتر عبدالکریم سروش، دکتر توسلی و دکتر محمد توکل تشکر کرده بود.
دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با تاکید بر اینکه این کتاب بدون مقدمه در سال 84 توسط مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور چاپ شد و در سال 91 هم در انجمن جامعهشناسی، گروه جامعهشناسی علم و معرفت توسط محمد فاضلی و محمدعلی مرادی مورد نقد واقع شد، ادامه داد: در این کتاب علم در عامترین معنای خود یعنی بررسی تجربی و عقلانی جهان طبیعی یا جهان اجتماعی تعریف شده است.
وی اضافه کرد: ایشان دوره بین سال 130 تا 500 هجری را که دوره رشد علمی در تاریخ اسلامی بوده است توضیح دادهاند که در این کتاب هر پنجاه سال به اسم یک دانشمند نامگذاری شده است. روش دکتر قانعیراد کیفی-تاریخی بوده است، هر چند در آخر اثر یک کار موردی و کمّی هم صورت گرفته است.
فراستخواه با بیان اینکه قانعیراد از مفهوم عام ماکس وبری استفاده کرده است و سه دید آرمانی تجربی، ایدهآل قیاسی و نوع آرمانی تاویلی را نام برده است، افزود: قانعیراد معتقد است نوع آرمانی قیاسی در پسزمینه یونانی بوده است و ما آن را در آثار فارابی و ابنسینا مشاهده میکنیم. همچنین تیپ ایدهآل تاویلی نمایندگانی از سنت اسماعیلی وجود دارد.
این جامعهشناس تاریخی با تاکید بر اینکه دانشمند خواهان تشرف به محضر هستی است، اظهار کرد: متفکر میخواهد به هستی توجه کند و این یک معرفت شاعرانه است. به عقیده قانعیراد مشکل این معرفت، تاویلی بودن آن است و اینکه این موضوع امکان شالودهگشایی و نقد را از این تیپ ایدهآلی میگیرد.
فراستخواه ادامه داد: قانعیراد الگوی معرفت تجربی را یک سنتز ایرانی دانسته است که پس زمینه مشخصی ندارد بلکه ایرانیها آن را ایجاد کردهاند.
فراستخواه در ادامه در مورد اینکه سیدحسین نصر خوانش تاریخ علم در ایران را بیشتر الگوی تاویلی میداند، توضیح داد و گفت: قانعیراد علاوه بر شرایط اجتماعی و فرهنگی، تعارضات و وضعیت هنجاری به وجود آمده را که در بستر آن علم رشد میکند، توضیح میدهد.
وی افزود: فوکو در رساله قانعیراد جایی ندارد. ولی موسیقی متن فوکو در قسمتهایی از اثر وی تاثیر گذاشته است.
فراستخواه یادآور شد: قانعیراد این پیشرفت غیرآگاهانه را با تقارن وبری توضیح داده است و آلترناتیوهایی برای رشد در ایران ارائه میکند. وی طبیعیات ابنسینا را درگیر یک متافیزیکی میداند که هر چیزی به غایت خودش میرسد. قانعیراد به نقد الگوی معرفتی قیاسی که تجربه را مربوط به صنعتگر دانسته است که اجازه شکلگیری حرف تازه را نمیدهد، میپردازد و معتقد است اگر رشد علمی در ایران وجود داشته است، براساس الگوی معرفتی قیاسی نبوده است.
دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با بیان اینکه قانعیراد از تیپ ایدهآل وبری استفاده کرده است، به نقد دیدگاه سیدحسین نصر پرداخت و گفت: قانعیراد در مورد اینکه چگونه در گذشته دانشمندان هم به نظریه و هم به عمل توجه داشتند، توضیح میدهد. قانعیراد مرتب به رازی، خوارزمی و ابوریحان بیرونی اشاره میکند و این نشان از بار علمی ارزشمند وی دارد. وی همچنین شرقشناسی دکتر داریوش شایگان که هر چیزی را که تاریخ و منطق است متعلق به غرب میداند، نقد میکند.
فراستخواه اضافه کرد: قانعیراد به بررسی چگونگی رشد در سدههای سوم تا پنجم پرداخته است و ظرفیت و محدودیت مدلهای آن را بررسی میکند و در انتها با نگاه وبری به ایران معتقد است، مردم معنای دیگری به زندگی دادند و دستگاه اجتماعی اسلامی شکل گرفت و در نتیجه این اتفاقات و در بستر آنها رشد علمی به وجود آمد و پایان این رشد شکست خوارزمشاه بود.
فراستخواه در پایان با بیان اینکه شصت سال قبل از دکتر قانعیراد، دکتر غلامحسین صدیقی، بنیانگذار جامعهشناسی در ایران در موضوع جنبشهای دیرینه در قرن دوم و سوم رسالهای نوشته است و ما با بررسی آن متوجه ادامه این مسیر علمورزی در ایران توسط قانعیراد میشویم، گفت: وقتی رساله دکترای قانعیراد را نگاه میکنیم میبینیم که این رساله بهنوعی در ادامه رساله غلامحسین صدیقی است و مسیر علمورزی در ایران جدید در آن دیده میشود. این رساله نمونه یک ideal type در رساله دکترا است و بسیار با ارزش است. ایشان در این رساله با نوشتن بیان مسئله صد صفحهای و ارجاعات مناسب، به دنبال توضیح چرایی حضور ابهامات در مرزهای علمی کشور هستند.