چندی پیش هنگامیکه اعتراض به اوضاع اقتصادی و شرایط معیشتی مردم بهغایت خود رسیده بود، بحث ضرورت تعویض تیم اقتصادی دولت و تغییر سیاستهای در پیشگرفته، به میان آمد و دولت بابیان اینکه این وضعیت با تغییرات قابلملاحظه بهبود خواهد یافت، موج این انتقادات را تا حدودی خواباند.
به گزارش عطنا، حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س)، در روزنامه آرمان امروز مطلبی دررابطه با گسترش بیاعتمادی مردم به نظام تصمیمگیری نگاشته است که در ادامه با هم میخوانیم:
«در بر همان پاشنه میچرخد». این عبارت، پاسخ کسانی است که از درنگ و تعلل دولت در تحقق وعدههای اخیر ناخرسند هستند. وعدههای آشکار و اشارات تلویحی رئیسجمهور به ترمیم کابینه و تأکید وی بر شجاعت و پرهیز از ابهام و زد و بند بهعنوان شرط تداوم همکاری مدیران و وزرا با دولت، در مردم انتظار ایجاد کرده است. انتظاری که به دنبال آن امید و خطر ناامیدی نهفته است.
چندی پیش هنگامیکه اعتراض به اوضاع اقتصادی و شرایط معیشتی مردم بهغایت خود رسیده بود، بحث ضرورت تعویض تیم اقتصادی دولت و تغییر سیاستهای در پیشگرفته، به میان آمد و دولت بابیان اینکه این وضعیت با تغییرات قابلملاحظه بهبود خواهد یافت موج این انتقادات را تا حدودی خواباند.
مردم همچنان منتظر بودند و همچنان هستند، اما از قرار معلوم اتفاقی رخ نداده و نخواهد داد. حالا میتوان گفت در بر همان پاشنه میچرخد؛ اما مسائل به همین سادگی نیست. در این میان اما رویدادی در راه است. رویدادی که باکسی شوخی ندارد و آن چیزی نیست جز از دست رفتن اعتماد بهنظام تصمیمگیری در کشور که بزرگترین سرمایه هر نظام تصمیم گیر است.
متأسفانه یک سنت مألوف در نظام سیاسی کشور برقرار است که هرگاه مشکل و مسئله و در مواردی بحران پیش میآید بهجای انجام اقدامات لازم در راستای کشف ریشههای مشکلات و تلاش در راستای برطرف کردن آن، اقدام به وقتکُشی میشود. در چنین مواقعی وقتکُشی صورت میگیرد و حل معضل و پاسخ به پرسشها دراینباره به آینده موکول میشود. این دیگر به یک سنت تبدیلشده است.
آنچه را در این میان میتوان بهوضوح عنوان کرد، عدم وضوح در تشخیص عوامل مشکلزاست؛ یعنی مقصر مشکلات نه شناسایی و نه معرفی میشود که این هم دلیل دارد. ارتباط بسیاری از متولیان و زنجیره خویشاوندی که متأسفانه در مسئولیتهای مختلف و حتی برخی پُستهای حساس کشور وجود دارد باعث میشود جستوجو و کشف عوامل مخرب اقتصادی، به آینده موکول شود. آیندهای که هیچگاه وجود ندارد. هدف وقتکُشی و فراموشی مردم است.
دراینبین اما آنچه در کشور آسیب میبیند اعتماد مردم بهعنوان بزرگترین سرمایه نظام سیاسی است. مردم خلف وعده در قبال حل مشکلات را فراموش نمیکنند و به همان میزان که خلف وعدهها طولانیتر شود بیاعتمادی گسترش بیشتری مییابد.
استهلاک سرمایه اجتماعی را که همانا اعتماد مردم بهنظام تصمیمگیری است، نمیتوان بهراحتی از دست داد ولی متأسفانه بسیاری از تخلفات مسئولان که در سالهای اخیر افزایش قابلتوجهی هم یافته است تا حد زیادی موجب اضمحلال این سرمایه شده است.
در دنیای امروز اگر در نهاد یا وزارتخانهای مشکل نظیر آنچه در ایران فراوان رخ میدهد، شکلگرفته باشد، سنت سیاسی اقتضا میکند بلافاصله عامل امر شناسایی و بالاترین مسئول آن دستگاه یا وزارتخانه استعفا داده یا برکنار میشود و از مردم بابت مشکل ایجادشده پوزش میخواهد. حتی اگر وزیر یا مسئول ارشد، اطلاعی از تخلف صورت گرفته یا مشکل ایجادشده، نداشته باشد.
متأسفانه در ایران چنین رویکردی غایب است. دولت قول میدهد کابینه ترمیم شود ولی چنین مسئلهای رخ نمیدهد و به خیال اینکه مردم فراموش میکنند، فقط به چند شعار و موکول کردن مسئله به آینده بسنده میشود. متأسفانه در چنین شرایطی آسیب زیادی بر اقتصاد کشور وارد میشود.
وقتی ضرورت تغییر ایجاد میشود و دراینباره اقدامی صورت نمیگیرد، معضلات با سرعت افزایشی رشد کرده و بانفوذ در اقتصاد و... کشور، کارد به استخوان میرسد. تعلل حسن روحانی در تغییر مزبور علاوه برافزایش مشکلات و تلنبار شدن آن، اعتماد مردم بهنظام تصمیمگیری را هم از بین میبرد.