تمدن بشری دو دستاورد بزرگ را بهعنوان یادگیریهای سرنوشتساز جمعی ثبت کرده است؛ اول، تقدم پیشگیری بر درمان و دوم، باز کردن گرهها با دست و هر جامعهای که این دو یادگیری را سرلوحه شیوه اداره خود قرار داده باشد، میتواند با کمترین هزینه، بزرگترین دستاوردها را به نام خود ثبت کند.
به گزارش عطنا، فرشاد مؤمنی، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی، در یادداشتی در روزنامه ایران، به موضوع نوسانات بازار ارز و کنترل آن پرداخته است که با هم میخوانیم:
نظریههای جدید توسعه، جایگاه وسیعی برای یادگیری جمعی در نظر گرفتهاند. از این دیدگاه گرچه همه بازیگران اقتصادی از اطلاعات ناقص و نامتقارن در رنج بوده و در معرض ارتکاب خطا قرار دارند، اما تفاوت در کارنامههای عملکرد اقتصادی و اجتماعی آنان به تفاوت در بنیه یادگیری جمعی نسبت داده میشود. به این معنا که گرچه همه در معرض ارتکاب خطا قرار دارند اما واحدهای موفق آنهایی هستند که از خطاهای خود قادر به درسگیری میباشند.
تا آنجا که به شیوه حکمرانی از این زاویه مربوط میشود، تمدن بشری دو دستاورد بزرگ را بهعنوان یادگیریهای سرنوشتساز جمعی ثبت کرده است؛ اول، تقدم پیشگیری بر درمان و دوم، باز کردن گرهها با دست و هر جامعهای که این دو یادگیری را سرلوحه شیوه اداره خود قرار داده باشد، میتواند با کمترین هزینه، بزرگترین دستاوردها را به نام خود ثبت کند.
در ماجرای نوسانات شدید و بحرانآفرین قیمت ارز باکمال تأسف توصیههای مشفقانه کارشناسان مستقل و دلسوز در زمان خود موردتوجه قرار نگرفت و تا همینجا رانتهای بزرگی خلق شد و انتظارات آیندههراسانه به گسترش و تعمیق کمسابقه رکود عمق یافته و پتانسیلهای تورمی منجر شد و هنگامیکه شدت التهابات از حدود متعارف فراتر رفت، مسئولان امنیتی و قضایی نیز وارد ماجرا شدهاند و هرکدام نکاتی را مطرح میکنند که در جای خود شایسته تأمل است؛ اما اگر هماهنگیهای بایسته میان قوای سهگانه و بهویژه مقامات قضایی و امنیتی با مسئولان اجرایی به وجود نیاید، بیم آن میرود که خود این ناهماهنگیها، نیروی محرکه خسارت آفرینیهای جدید و آینده هراسیهای شدیدتر شود.
پدیده نامیمون افزایش نرخ ارز در دیماه سال گذشته و پدیده بدیع جهش شدید آن در تعطیلات آغاز سال نو، یک علامت جدی درزمینهٔ رونق گیری فعالیتهای شبه مافیایی و دستکاری ذهن و معاش مردم است و تسری این فعالیتها به بازارهای سکه، طلا و مسکن در سطوح بالا و قیمت مواد اولیه تولید و هزینههای خوراک و پوشاک مردم نشاندهنده آن است که سلطه بانکهای خصوصی بر بازار پول کشور و دنبالهروی و برخوردهای انفعالی و گاه همدلانه مقامات پولی، اوضاعواحوال نقدینگی را به آستانههای نگرانکننده و غیرقابلکنترل نزدیک ساخته است.
در چنین شرایطی بیش از هر چیز به هماهنگی نیاز داریم؛ هم هماهنگی میان اجزای ساختار قدرت و هم هماهنگی حکومتگران با مردم. درعینحال، از یکسو هرگونه اصطکاک و موازی کاری و تعارض در جهتگیریها، در درون ساختار قدرت میتواند بر شدت شکنندگیهای موجود بیفزاید و از سوی دیگر هر اظهارنظر یا اقدامی که اعتماد مردم را مخدوشتر ساخته باشد، میتواند گرفتاریها را بیشتر کند.
اگر چنین ملاحظهای رعایت شود، باید درنهایت خضوع و احترام به مقامات اصلی کشور گوشزد کنیم که از تجربههای گذشته درس بگیرند و اجازه ندهند ماجرای بازار ثانویه ارز نیروی محرکه جدیدی برای تلاطمها و نابسامانیها و آینده هراسیهای جدید شود.
اینجانب در صحبتهای قبلی خود توضیح دادهام که با توجه به ویژگیهای کلی ساختار کنونی اقتصاد ایران، هر نوع تحریک انگیزههای سوداگرانه میتواند بهسرعت آشفتگیها را به بحران تبدیل سازد و بازار ثانویه ارز از طریق تشدید مارپیچ سهگانه خلق رانت، گسترش و تعمیق فساد و افزایش چشمگیر نابرابریهای ناموجه از طریق تعامل مخربی که میان نرخ رسمی ارز و نرخ بازار ثانویه پدید میآورد بحرانساز خواهد بود؛ اما واقعیت آن است که حتی در صورت کنترل فعالیتهای سوداگرانه ارزی مسئله در کوتاهمدت قابلحل و فصل نخواهد بود مگر آنکه دولت محترم به شکل اصولی فکری برای ساختار بهغایت ناکارآمد هزینههای دولت و فکری برای مناسبات غیر توسعهای و ضد توسعهای مربوط به واردات رسمی و قاچاق کند.
تا زمانی که حساسیت اصولی به تثبیت قیمت ارز با اصلاحات متناسب در سیاستهای مالی و تجاری دولت همراه و هماهنگ نشود، این التهاب همچون شمشیری دو دم بر فراز اقتصاد ایران باقی خواهد ماند. در افق میانمدت نیز به شکلی اندیشیده و مبتنی بر برنامه اصولی باید درباره نابرابریهای افسارگسیخته ناموجه موجود فکری شود.
این مسئله بهصورت سیستمی و همزمان باید چارهجویی برای نابرابریها در مصرف درآمد، ثروت و نابرابریهای منطقهای را پوشش دهد و به ترتیبات نهادی جدیدی منجر شود که هم برای مظاهر نامیمون موجود در این زمینهها تدبیری اندیشیده باشد و هم جهتگیریهای مشوق و محرک شدتیابی آن را در دستور کار قرار دهد.
همه ما به تجربه فهمیدهایم که در غیاب یک برنامه اصولی چالشهای موجود نه با موعظه، نه با بگیروببند و نه با برخوردهای آمرانه و یکسویه حلوفصل شدنی نیست. توصیه مؤکد اینجانب این است که دولت محترم تا سرحد ممکن بر کیفیت دانایی و قوه یادگیری مدیریت اقتصادی خود بیفزاید تا انشاءالله بهتدریج و در چارچوب برنامههای اندیشیده، چالشها و بحرانهای کنونی مهار شود. پس تنها با ایجاد اعتماد حداقلی میتوان فعالان اقتصادی را به تداوم فعالیت در بازار ایران سوق داد.