استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه مشخصه فلسفه غرب این است که نتوانسته به غرب آنگونه که هست بیندیشد، گفت: غرب «شرقی» را تولید کرده که میخواسته است و رسانهها کمک میکنند که فرآیند تولید و بازتولید شرق امتداد پیدا کند.
به گزارش عطنا، نشست علمی «نگاهی به نظریه پسا استعماری» همراه با معرفی کتاب «آخر زمان: پایان جهان غرب» سهشنبه، 1 خردادماه با معرفی کتاب «آخر زمان: پایان جهان غرب» با حضور مرتضی کتبی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، محمد علی مرادی، مدرس دانشگاه، حسین میرزایی، استادیار گروه مطالعات فرهنگی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبائی برگزار شد.
در این نشست، حسین میرزایی، استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی در سخنان خود کتاب «آخر زمان: پایان جهان غرب» را یک کتاب «پر سر و صدا در فرانسه» خواند و تصریح کرد: با اینکه حجم کتاب کم است اما نگاه و نقد جدیدی به جامعهشناسی در غرب داشته است.
وی به مشخصه فلسفه غرب اشاره کرد و ادامه داد: مشخصه فلسفه غرب این است که نتوانسته به دیگری یا «غیر» از این حیث که دیگری است، بیندیشد و این ماحصل اندیشه امانوئل لویناس است. همان پرسش درباره خود و دیگری است که به عنوان خوراک قرن 19 به آن نگاه میشود. لویناس رابطه جدیدی از خود و دیگری در فلسفه غرب ایجاد میکند.
کتاب «آخر زمان: پایان جهان غرب» نوشته میشل مفه زولی و ترجمه مرتضی کتبی، استاد پیشکسوت روانشناسی اجتماعی دانشگاه تهران که به بررسی ایدههای پسا استعماری میپردازد.
این استاد دانشگاه به تحلیل نظریات لویناس پرداخت و اظهار کرد: از نظر لویناس فلسفه غرب در رابطه با خود و دیگری مسیر تکوینی درستی را طی نکرده است و مبتلا به حساسیتی علاج ناشدنی شده است. آنچه در عرصه نظر اتفاق میافتد در عرصه عمل هم وارد میشود و بعد سیاسی و اجتماعی به خود میگیرد؛ در حالی که فلاسفه به دنبال این بودند که بفهمند دیگری چگونه برای آنها به وجود آمده است. در عرصه سیاسی و بینالمللی «نسبت با دیگری» با قدرت آمیخته میشود و مسئله قدرت و استیلا را در نظام بینالمللی مطرح میکند.
میرزایی سپس به تحلیل اصطلاحات «قدرت» و «استیلا» پرداخت و گفت: قدرت و استیلا رابطه خود و دیگری را تحت تاثیر قرار دادهاند. کشورهای زیادی مستعمره شدن را تجربه کردند. این کشورها هم با «قدرت» و هم با «استیلا» مواجه بودند.
وی افزود: استیلا شیوهای از کنش بر افراد است که خلاف خواستهها و آرزوهایشان انجام میشود و این سالها در کشورهای مستعمره وجود داشته است. اما قدرت متفاوت عمل میکند و مدبرانه و هوشمندانه است. قدرت تلاش میکند فرد را مجموعهای از هدفها، آرزوها و بلندپروازیهای شخصی محاسبه کند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: بنابراین قدرت درونیتر است و شناخت بهتری از افراد به دست میدهد.
میرزایی در ادامه سخنان خود به رابطه خود و دیگری در بستر مدرنیسم اشاره کرد و درباره این موضوع گفت: آنچه که توانست رابطه خود و دیگری را در بستر مدرنیسم به چالش بکشد، رویکردهای پست مدرنی بود که در آثار فوکو، هومی بابا، لیوتار، دریدا و یونگ میتوان دید و همین افراد زمینه را برای ظهور آثار پسا استعماری فراهم کردند.
وی با اشاره به کتاب «شرق شناسی» ادوارد سعید خاطرنشان کرد: کتاب ادوارد سعید نسبت نظری کشورهای استعمارگر با کشورهای استعمار شده را با استفاده از نظریات فوکو و گرامشی به چالش میکشد.
میرزایی ادامه داد: آنچه در اینجا به عنوان «شرق» شناخته میشود، سعید یک ابداع غربی میداند و از اصطلاح «production» صحبت میکند و میگوید غرب «شرقی» را تولید کرده که میخواسته است و رسانهها کمک میکنند که فرآیند تولید و بازتولید شرق امتداد پیدا کند.
این استاد دانشگاه به فرآیندهای استعماری در کتاب ادوارد سعید اشاره کرد و گفت: سعید به تاریخ استعمار و فرآیندهای آن توجه کرده است تا رابطه دانش و قدرت را تبیین کند.
وی سپس به طرح این پرسش پرداخت که چرا باید به اندیشههای پسا استعماری توجه کرد و افزود: به سه دلیل این مطالعات حائز اهمیت است. نخست آنکه این اندیشهها تاریخ استعمار غرب را از منظر فرودستان روایت میکند؛ به این ترتیب، صدای این افراد شنیده میشود. در حالی که تا قبل از این همیشه صدای طبقه بالا بود که شنیده میشد و فرودستان مجالی برای عرضه خودشان نداشتند.
وی ادامه داد: دوم اینکه در این مطالعات به سرشت اندیشههای غربی با دقت نظر میشود. پسا استعمارگرایان توجه دارند که در دام خودمحوری نیفتند.
میرزایی اضافه کرد: و سوم، آنچه که غربیها به عنوان ارزشهای جهان شمول و معیارهای قابل قبول در تمام دنیا جا انداختهاند را زیر سوال میبرد.
این پژوهشگر «جهانی پنداشتن اصولی که جهانی نیستند» را از نظر ادوارد سعید غلط دانست و گفت: ادوارد سعید در کتاب خود به این نکته پرداخته است که تا چه حد جهانی پنداشتن اصولی که جهانی نیستند میتواند غلط باشد و به ابزاری برای سلطه بدل شود.
میرزایی در پایان سه نکته مذکور را زمینهای برای بروز خلاقیت خواند و گفت: با کمک این سه نکته می توان راهکارهایی ایجاد کرد و بستری فراهم کرد تا بتوان این راهکارها را به کار برد.