دانشجوی دکترای دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه مشارکت سیاسی دختران دانشجو کمتر از پسران است، گفت: مشارکت سیاسی در کشور با مشروعیت نظام سیاسی رابطه متقابل دارد، از آنجا که دانشجویان دختر نیمی از جمعیت هر کشوری را تشکیل میدهند، با مشارکت سیاسی خود میتوانند در نتیجه انتخابات موثر باشند.
به گزارش عطنا، «اولین همایش ملی مسائل اجتماعی زنان» به همت دانشگاه علامه طباطبائی با همکاری دیگر دانشگاههای علوم انسانی کشور و مراکز تخصصی مطالعات زنان با حضور جمعی از استادان و دانشجویان متخصص حوزه مطالعات زنان دوشنبه، ۱۰ اردیبهشتماه و سهشنبه، 11 اردیبهشتماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
زینب مرادینژاد، دانشجوی دکترای دانشگاه علامه طباطبائی در پنل چهارم این همایش که موضوع آن «حقوق شهروندی، مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان» بود مقاله خود را با عنوان «تحلیل جامعهشناختی عوامل اجتماعی-فرهنگی موثر بر مشارکت سیاسی زنان- با تاکید بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی سال 1394» که با همکاری محمدحسین پناهی نوشته بود ارائه داد.
مرادینژاد در ابتدا گفت: امروزه مشارکت سیاسی به عنوان مهمترین شاخص توسعه سیاسی یک امر گریزناپذیر برای دولتها است زیرا آنها ناچاراند برای کسب مشروعیت سیاسی خود تن به مشارکت سیاسی بدهند.
دانشجوی دکترای دانشگاه علامهطباطبائی تاکید کرد: میزان مشارکت سیاسی مردم در در زمینه تصمیمات و خط مشیهای سیاسی دلالت بر توسعهیافتگی فرهنگ آن جامعه دارد.
او با اشاره به اینکه مشارکت سیاسی فعال در موقعیت حساس جامعه، نه تنها حق بلکه تکلیفی بر عهده تمام مردم و دانشجویان است، افزود: بنابراین بررسی نقش و کارکرد دانشجویان در نظام سیاسی و ضرورت بهرهمندی جامعه از توانمندی این قشر در اداره امور میتواند یکی از شرایط اجتنابناپذیر توسعه سیاسی و اجتماعی باشد.
مرادینژاد در ادامه گفت: سیاسی بودن دانشجو به حدی که در برابر سرنوشت خود و جامعه حساس باشد و نسبت به مسائل داخلی و خارجی دارای بینش باشد، قابل تقدیر است، فعالیت دانشجویان از جمله ضرورتهای حیات سیاسی و لازمه توسعه سیاسی است بنابراین باید فعالیت سیاسی دانشجویان به عنوان قشری نقاد،
و آرمانخواه مورد مطالعه قرار بگیرد و اهمیت نقش دانشجو را در سرنوشت کشور نشان دهد.
وی با اشاره به نتایج تحقیقاتی در خصوص مشارکت سیاسی دانشجویان مبنی بر اینکه این تحقیقات حاکی از این است که نرخ مشارکت سیاسی دانشجویان دختر نسبت به دانشجویان پسر پایینتر بوده است به طرح دو پرسش پرداخت: بر این اساس مسئله کانونی این پژوهش این است که اولا نرخ مشارکت سیاسی دانشجویان دختر تحصیلات تکمیلی ساکن در خوابگاه دانشگاه علامه طباطبائی به چه میزان است و دوم اینکه چه عواملی در مشارکت سیاسی آنها موثر است؟
این دانشجوی دکترای دانشگاه علامهطباطبائی، افزود: یکی از اهداف پژوهش حاضر شناسایی عوامل اجتماعی فرهنگی موثر بر مشارکت سیاسی و دیگری ترتیب اولویت تاثیرگذاری این عوامل بر مشارکت سیاسی بود.
مرادینژاد درباره پیشینه تجربی مشارکت سیاسی اظهار کرد: گرچه مشارکت سیاسی طبق مقالات و پژوهشهای داخلی و خارجی سابقه زیادی داشته است اما تمایزی با این پژوهش دارد زیرا ما کنار متغیرهای زمینهای به متغیرهای اجتماعی و فرهنگی هم پرداختهایم.
وی بیان کرد: تاکنون پژوهشی در خصوص مشارکت سیاسی دانشجویان دختر علامه طباطبائی صورت نگرفته و جامعه آماری ما این پژوهشها را میخواهد و پژوهش مزبور از چارچوب نظری و ترکیبی برای تحلیل و تبیین عوامل موثر بر مشارکت سیاسی استفاده کرده است.
مرادینژاد درباره مبانی نظری پژوهش حاضر گفت: مفهوم مشارکت سیاسی یکی از مفاهیم مهم در جامعهشناسی سیاسی و یکی از مهمترین شاخصهای توسعهیافتگی سیاسی به شمار میرود اندیشمندان زیادی با رویکردهای مختلف خاص خود به این موضوع پرداختهاند مثل هانتینگتون، هر کدام به نوعی در صدد بودند که مشارکت سیاسی را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهند.
وی ادامه داد: با بررسی آثار هر یک از متفکران این نتیجه حاصل میشود که هر کدام از آنها در تبیین مشارکت سیاسی به یکی از جنبهای اجتماعی، روانی، اقتصادی یا سیاسی و... تاکید داشتهاند.
دانشجوی دکترای دانشگاه علامهطباطبائی با بیان چند مثال از حوزههایی مختلف که جامعهشناسان بدان پرداختند، اظهار کرد: به طور مثال هانتینگتون بر جنبه سیاسی و اجتماعی تاکید داشت رابرت دال بر جنبه روانشناسانه،لرنر و دویس بر جنبه اقتصادی مشارکت سیاسی تاکید ورزیدهاند، اما پژوهش حاضر در چارچوب نظری خود و نظری نیکسس و لرنر و آلموت تاکید کرده است.
وی اضافه کرد: مارتین نیکسس در کتاب انسان سیاسی مدل نظری خود را از مشارکتسیاسی ارائه میدهد و متغیرهای متعددی را در این مدل کلی تنظیم کرده و رابطه برخی از متغیرها را با مشارکت سیاسی میسنجد، نیکسس به یکسان بودن مشارکت سیاسی در کشورهای نظیر آلمان، سوئد، فرانسه، نروژ و فنلاند اظهار دارد و به این صورت که معتقد است که مردان بیشتر از زنان، آموزش دیدهها بیش از بیسوادها، شهرنشین بیشتر از روستانشینها، ۳۵ سالهها تا ۵۵ سالهها بیشتر از جوانان و پیرها، افراد دارای منزلت بالا بیشتر از منزلت پایین و اعضای سازمانها بیشتر از غیر عضوها مشارکت سیاسی دارند.
مرادینژاد ادامه داد: مهمترین متغیرهای که نیکسس بر روی آنها تأکید دارد عبارتند از؛ درآمد، تحصیلات، شغل، رنگ پوست، جنس، سن محل سکونت، وضعیت تاهل و وضعیت سامان جامعه بوده است.
وی با اشاره به اینکه لرنر نظریهپرداز دیگری است که چهارچوب نظری این پژوهش را تشکیل میدهد، بیان کرد: لرنر در نظریه خود ارجاع به جمعآوری را تنها راه فهم توسعه اجتماعی و سیاسی میداند به نظر وی نوسازی از طریق حذف سنت و طریق روح بسیجی صورت میگیرد که افراد در آن فارغ از انگیزه تعلقات گروهی و برعکس مرتبط با منافع عمومی و هویت جمعی جهتگیری میکنند.
دانشجوی دکترای دانشگاه علامه طباطبائی اضافه کرد: به اعتقاد لرنر ارتباط اجتماعی زمینهساز بسیج بوده و بعد از آن توسعه اتفاق میافتد از همین رو مطالعات نوسازی و شاخصهای سطح شهرنشینی سطح سواد و نشر اطلاعات مربوط میشود، همچنین لرنر در اثر کلاسیک خود گذر از جامعه سنتی با ارجاع به الگوی توسعه غرب معتقد است که فرآیند مشارکت و توسعه سیاسی در جوامع یکسان بوده است و در واقع از یک مکانیسم جهانشمول تبعیت میکند و به این نتیجه میرسد که میان وجود و استفاده از وسایل ارتباط جمعی با مشارکت سیاسی و اجتماعی و میان شهروندان مشارکت و میان تحصیل و سواد با مشارکت همبستگی معناداری وجود دارد.
مرادینژاد با بیان اینکه نظریهپرداز بعدی آلموند در نظریه خود به بررسی جامعهپذیری سیاسی و به عبارتی اجتماعی شدن سیاسی و نقش زنان در مشارکت سیاسی میپردازد، گفت: آلموند اجتماعی شدن سیاسی را یک فرآیند نسبتاً کند تعریف میکند که به وسیله آن افراد در جامعه معین با نظام سیاسی آشنا میشوند و تا حد قابلتوجهی درک آنها از سیاست و واکنشهای خود نسبت به پدیدههای سیاسی تعیین میشود و به کمک آن افراد میتوانند دانش سیاسی اطلاعات ارزش سیاسی یا عقاید را درباره موضوعات معینی کسب کنند به این ترتیب مطالعات آلموند و همکارانش باعث شد که طرح مسئله اجتماعی شدن سیاست و به ویژه فرهنگ سیاسی دیدگاه جدیدی از مشارکت سیاسی ارائه دهد و باعث غنیتر شدن هرچه بیشتر مباحث مربوط به مشارکتسیاسی شده است اما بعد از مطالعات خود طرح بندی جدیدی از جوامع بر حسب فرهنگسیاسی ارائه میدهد.
وی افزود: مطابق با مطالعات آلموند و همکارانش تعدادی از عوامل اجتماعی مثل خانواده، گروههای همسالان، نظام آموزشی، گروههای اوقات فراغت و گروههای مذهبی و غیره در فرایند اجتماعی شدن سیاسی موثراند.
مرادینژاد در ادامه با بیان اینکه فرآیند مذکور باعث پدید آمدن انگیزههای سیاسی میشود که مشارکت سیاسی یکی از این انگیزهها است، به بیان سه فرضیه پرداخت: اول در رابطه با مدل نظری پژوهش؛ بین مشارکت سیاسی و عوامل زمینهای یعنی گروههای سنی، قومیت (منظور اکثریت و اقلیت بودن طبقه و محل سکونت) رابطه وجود دارد، دوم: بین مشارکت سیاسی و عوامل اجتماعی یعنی خانواده نظام آموزشی گروهای دوستی و مذهبی رابطه وجود دارد، سوم : بین مشارکت سیاسی و عوامل فرهنگی که عبارت بودند از روزنامه رادیو تلویزیون تلگرام سایت های خبری رابطه وجود دارد.
وی درباره روش پژوهش گفت: در این پژوهش از روش پیمایشی استفاده شده است و ابزار گردآوری پرسشنامه، جامعهآماری تمام دانشجویان دختر تحصیلات تکمیلی ساکن در خوابگاههای دانشگاه علامه طباطبائی که تعداد آنها ۳۱۰ نفر بود، روش نمونهگیری تصادفی ساده و حجم نمونهگیری مطابق فرمول کوکران برابر با ۱۷۰ نفر بوده است.
درباره اعتبار روایی تحقیق بیان کرد: برای اعتبار آن از اعتبار محتوا استفاده شده است، نظر متخصصین این حوزه برای تعیین روایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و جدول ماتریس همبستگی استفاده شده که مقدار هر یک از آنها آلفای مشارکت سیاسی ۶۵ و آلفای عوامل اجتماعی ۸۲ و آلفای عوامل فرهنگی ۷۱ بوده است.
مرداینژاد ادامه داد: یافتههای پژوهش به لحاظ توصیفی اکثریت اعضای نمونه در گروه سنی ۲۰ تا ۲۵ ساله در مقطع کارشناسی ارشد رشته تحصیلی مدیریت ساکن در شهر که به لحاظ قومیت فارس بودند، از لحاظ طبقاتی بیشتر دانشجویان در طبقات متوسط جای داشتند و از کل نمونه آماری پژوهش اکثریت مشارکت سیاسی پایینی داشتند که این همان مسئله بیشتر تأکید ما در پژوهش بر این بود که دختران مشارکت سیاسی کمتری نسبت به پسران دارند، از پاسخگویان اکثریت آنها سهم عوامل اجتماعی در تشویق آنها به مشارکت در دو انتخابات مجلس خبرگان و شورای اسلامی را متوسط گزارش کردهاند، همچنین در نهایت اکثریت نمونه آماری پژوهش سهم عوامل فرهنگی را در تشویق آنها به مشارکت در دو انتخابات مذکور متوسط گزارش کردهاند.
وی افزود: یافتههای استنباطی فرضیه اول که گفتیم بین مشارکت سیاسی و عوامل زمینهای رابطه وجود دارد که برای سکونت و قومیت ضریب همبستگی اینها با مشارکت سیاسی متناسب با همان سطح سنجش اول استفاده شده است طبقات گروههای سنی به ضریب تابع که اگر به سطح معناداری نگاه کنیم این فرضیه رد میشود، یعنی در فرضیه اول هیچ رابطهای وجود ندارد.
مرادینژاد ادامه داد: فرضیه دوم که بین مشارکت سیاسی و عوامل اجتماعی رابطه وجود دارد بین مشارکت سیاسی و عوامل فرهنگی رابطه وجود دارد که از ضریب همبستگی پیرسون استفاده کرده است و با توجه به سطح معناداری نشان میدهد که بین مشارکت سیاسی و عوامل اجتماعی و عوامل فرهنگی رابطه وجود دارد، میتوان این طور گفت که هر چه عوامل اجتماعی مذکور بیشتر فرد را به مشارکت سیاسی تشویق نمایند مشارکت سیاسی بیشتر میشود و هم هر چه استفاده از عوامل فرهنگی بیشتر شود مشارکت سیاسی فرد افزایش مییابد پس این دو فرضیه تایید میشوند.
دانشجوی دکترای دانشگاه علامهطباطبائی افزود: اما رگرسیون میگویند با توجه به ضریب تعیین میتوانیم بگوییم که ۲۱.۶ درصد این میزان؛ میزان تبیین واریانس و تغییرات مشارکت سیاسی را توسط مجموع متغیرهای مستقل تحقیق نشان میدهد و بقیه این واریانس نسبت به عواملی است که در تحقیق ما نبود با توجه به این جدول میتوانیم بگوییم که برای سنجش این موضوع کدام یک از متغیرهای مستقل لحاظ شده در تحقیق و متغیر مستقل ما تاثیر بیشتری دارد میتوانیم بگوییم که عوامل اجتماعی و عوامل فرهنگی بیشترین تاثیر را بر مشارکت سیاسی ما داشتند و در بین عوامل اجتماعی نقش خانواده از همه پررنگتر بود و در بین عوامل فرهنگی نقش تلگرام بیشتر بود.
وی به عنوان نتیجهگیری از تحلیل عوامل اجتماعی فرهنگی موثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان دختر گفت: ما از مشارکت سیاسی شروع کردیم که یکی از مولفههای توسعه سیاسی در هر کشوری است و اگر سهم مشارکت سیاسی آن کشور بالا باشد تا حدودی پی به مشروعیت نظام سیاسی آن کشور میتوانیم ببریم، از آنجا که دانشجویان و به تبع آن دانشجویان دختر به عنوان نیمی از جمعیت هر کشوری را تشکیل میدهند، با مشارکت سیاسی خود میتوانند در نتیجه انتخابات موثر باشند.
مرادینژاد درباره اینکه چه عواملی برای مشارکت سیاسی افراد موثر هستند، اظهار کرد: چیزی که در حال حاضر برای مشارکت سیاسی تاثیرگذار است بُعد هویتی و قومیتی افراد نیست یعنی افراد متناسب با هویتشان و طبقه خود رای نمیدهند بلکه عوامل فرهنگی و عوامل اجتماعی است پس اگر ما بخواهیم سهم مشارکت سیاسی را با توجه به آن چیزهایی که گفتیم در مشارکت سیاسی مهم است سهم مشارکت سیاسی را در جامعه بالا ببریم باید بر روی عوامل اجتماعی و عوامل فرهنگی مردم کار کنیم که در پیشنهادهای سیاسی آمده است در سطح عوامل اجتماعی در سطح خانواده، تهیه برنامههای برای خانوادهها در سطح کشور و متوجه کردن آنها در این خصوص که رای دادن و مشارکت سیاسی آنها در انتخابات و تعیین سرنوشت سیاسی آنها اثر بخش است.
دانشجوی دکترای دانشگاه علامه طباطبائی گفت: در سطح نظام آموزش باید بطور کلی همه دروس در نظام آموزشی و به ویژه محتوای درسی دانش سیاسی و مشارکت سیاسی غنی شود، در سطح گروههای دوستی از آنجا که گروههای دوستی قبل از اینکه در گروه دوستی باشند در گروه خانواده بودند و اگر سهم مشارکت سیاسی با برنامههایی در خانواده بیشتر شود معمولا افراد گروههای دوستی باقی افراد خود را به سمت مشارکت سیاسی سوق میدهند.
او اضافه کرد: درسطح گروههای مذهبی تشکیل بعضی از گروهها در مساجد که بیطرفانه مردم را به مشارکت سیاسی هدایت کنند و در سطح عوامل فرهنگی در سطح روزنامهها افزایش میزان اعتماد عمومی مردم نسبت به نشریات و روزنامهها و انجام اقداماتی در جهت بالا بردن و میزان استفاده مردم به طور کلی و دانشجویان به طور اخص درسطح رادیو و تلویزیون افزایش میزان اعتماد مردم به این دو رسانه مهم در سطح کشور و شفافسازی اقدامات سیاسی مسئولین از اهمیت بالایی برخوردار است.
مرادینژاد در پایان خاطرنشان کرد: به طور راهاندازی کانالهایی در فضای مجازی و در تلگرام طور اخص در خصوص بیان واضح و بیطرفانه فعالیت و اقدامات انجام شده و توسط مسئولیت سیاسی به تبع آن افزایش میزان اعتماد به مسئولان در سطح سایتهای خبری تشریح سازمانهای سیاسی در جهت راهاندازی سایتهای خبری مختص به خودشان در جهت اینکه مسئولان سازمان به طور شفاف اقدامات خود را بیان کرده و به نقد و پرسش بگذارند.