استادیار پژوهشگری دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه احساس بیقدرت بودن زنان و مردان را به یک اندازه غمگین میکند، گفت: زمانی که افراد نتوانند عواطف خود را آنطور که باید مدیریت کنند دچار احساس غم و ناراحتی میشوند و تا زمانی که توانایی مدیریت عواطف و احساسات خود را پیدا نکنند در وضعیت مطلوب قرار نمیگیرند.
به گزارش عطنا، «اولین همایش ملی مسائل اجتماعی زنان» به همت دانشگاه علامه طباطبائی با همکاری دیگر دانشگاههای علوم انسانی کشور و مراکز تخصصی مطالعات زنان با حضور جمعی از استادان و دانشجویان متخصص حوزه مطالعات زنان دوشنبه، ۱۰ اردیبهشتماه و سهشنبه، 11 اردیبهشتماه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
سعیده امینی، استادیار پژوهشگری دانشگاه علامه طباطبائی در پنل اول این همایش به ارائه مقاله «احساس غم و زنانگی و مردانگی» که با همکاری مصطفی فرزانه نوشته بود، پرداخت و در ابتدا گفت: بارها در جامعه درباره غم، افسردگی و مسائل نظیر این صحبت شده است، بیشتر به مفهوم غم در قالب افسردگی و در حوزه روانشناختی اجتماعی به آن پرداخته شده است و کارهایی در زمینه شادی نیز انجام شده است اما از منظر جامعهشناسی به بحث غم کمتر پرداختهاند، گفت: در بررسیهای خود سعی کردهام که با یک رویکرد جامعهشناختی، غم را بررسی کنم که در واقع یک احساس ناخوشایند عدم ارضا، برآورده نشدن تمایلات و در واقع نبود احساس پیروزی و رضایتمندی است.
وی اظهار کرد: غم در واقع منفیترین و آزاردهندهترین عاطفهای است که بشر آن را تحمل میکند و همواره درصدد این است که در برابر یک تجربه غمانگیز تمام تدابیر را برای تکرار نشدن این تجربه غمانگیز به کار گیرد.
امینی با اشاره به اینکه غم یک عاطفه پیامدی است که عاطفه پیامدی محصول تعاملات بین فردی است، یعنی وقتی ما مورد تحسین دیگران قرار میگیریم حس خوشایندی به ما دست میدهد و وقتی مورد نقد و سرزنش قرار میگیریم به یک حس نامطلوبی میرسیم، اینکه آیا در شبکه اجتماعی خود حس بیگانگی داریم یا خیر، اینکه از حضور در کنار دیگران احساس غم و ناراحتی به ما دست میهد، اینکه به صورت اجباری در یک شبکهای از روابط قرار میگیریم که شرایط و منافع آن را ایجاد کرده است، برخی عوامل زمینهساز احساس غم هستند.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی شبکه تعاملات بین زنان و مردان را متفاوت خواند و گفت: ما احساس غم را در سطح خرد و تعاملات بینفردی سنجیدهایم و از نظریههای کنش متقابل نمادین، تئوریهای کنش متقابل آئینی، تئوریهای نمایشی، تئوریهای قدرت پایگاه و تئوریهای مبادله که در قالب 5 رویکرد نظری جامع، ترنر آنها را جمعآوری کرده است استفاده کردهایم.
وی اظهار کرد: از منظر نظریهپردازان کنش متقابل نمادین مثل استایکر و هوشید، زمانی که افراد نتوانند عواطف خود را آنطور که باید مدیریت کنند دچار احساس غم و ناراحتی میشوند، در این میان یک عامل واسط دیگر نیز وجود دارد، زمانی که افراد از مدیریت عواطف و احساسات خود ناتوان هستند در وضعیت مطلوب قرار نمیگیرند.
امینی با استناد به سخن گافمن که در نظریههای نمایشی خود گفته است «زمانی که افراد در حین ایفای نقش خود مدیریت عواطف و مدیریت رفتار نداشته باشند و مطابق آن هنجارها عمل نکنند با عدم تایید دیگران و طرد مواجه میشوند و این عدم تایید دامنه گستردهای دارد»، بیان کرد: بیاعتنایی و عدم تایید میتواند از یک body language (زبان بدن) باشد تا طرد شدن از یک اجتماع که برای فرد آزار دهنده و زمینهساز احساسات منفی است.
استادیار پژوهشگری دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه زمانی که فرد از جانب دیگران تایید اجتماعی کسب نمیکند گرفتار نوعی احساس بیقدرتی میشود، تصریح کرد: منزلت اجتماعی و جایگاه فرد در سلسله مراتب اجتماعی با احساس و عدم احساس بیقدرتی پیوند دارد، سخن اصلی یکی از نظریهپردازان نمایشی این است که وقتی افراد در سلسله مراحل اجتماعی در یک موقعیت نازل قرار میگیرند، گرفتار عوامل منفی نظیر ترس و غم میشوند.
وی خاطرنشان کرد: پژوهشهایی که لنون و گادامر و دیگران انجام دادند تایید میکند که مردان، متاهلها و افرادی که پایگاه اجتماعی، اقتصادی بالاتری دارند، به نسبت احساس غم و ناراحتی کمتری را احساس میکنند.
امینی با اشاره به اینکه زنان در مقایسه با مردان استقلال کمتری دارند، اظهار کرد: برداشتهای غالب درباره زنان این است که نقشهای آنها کم اهمیتتر است و بیشتر نقش تابعیتی دارند و همین امر تصور منزلت پایینتر را و احساس بیقدرتی بیشتر را برای آنها ایجاد میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه با اشاره به اینکه کنشگران اجتماعی که بخشی از آنها زنان هستند، برای رفع بیقدرتی یکسری استراتژیها را انتخاب میکنند که یا باید منزلت اجتماعی یا پایگاه اقتصادی اجتماعی خود را افزایش دهند و یا باید برای کسب تایید اجتماعی تلاش کنند تا بتوانند یک منزلت را کسب کنند، گفت: زنان در این حالت مسیر سادهتر را انتخاب میکنند و در صدد کسب تایید اجتماعی بر میآیند و برای این کار اقدام به همنوایی میکنند یعنی در صدد این هستند که وقتی در یک جمع قرار میگیرند، خود کنترلی، خود تنظیمی و خویشتنداری داشته باشند.
وی با استناد به تحقیقات درباره زنان و مردان توسط کسانی مانند جرج اسمیت و همینطور ایگلی در یک دوره طولانی 10 ساله و کارلی در یک دوره 30 ساله، گفت: زنان همنواتر از مردان هستند بنابراین فقدان همنوایی تاثیر بیشتری بر روی زنان میگذارد.
امینی با اشاره به اینکه با توجه به پژوهشهای داخلی و خارجی در بین دختران و پسران دانشجو از نظر احساس غم تفاوت معناداری وجود ندارد، اظهار کرد: در پژوهشهای خارجی فریدمن، پرینس، لارسون و... به این اشاره کردهاند که با توجه به گزارشهای تهیه شده از زنان و مردان درباره عواطف آنها دیده میشود که در بین عواطف زنان و مردان تفاوت معنادار وجود نداشته است.
استادیار جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی با توجه به مفهوم کلیشههای عاطفی جنسیتی، که برای حوزه مطالعات زنان یک مفهوم دیرآشنایی است، گفت: این کلیشهها یعنی اینکه زنان احساساتیتر از مردان هستند که این در آینده برای کسب موقعیتهای اجتماعی اثرگذار خواهد بود و همچنین مردان خشمگینتر از زنان هستند و در مقابل زنان غمگینتر از مردان هستند.
امینی با توجه به اینکه بعضی پژوهشها به این پرداختند که زنان لزوما احساساتیتر از مردان نیستند، اظهار کرد: زنان معمولا احساساتشان در چهرهشان نمایانگر است به ویژه احساساتی مانند ترس، شادی و غم اما در حسی مانند خشم زنها ممکن است در برخی جهات خشم بیشتری داشته باشند اما کنترل و مدیریت خشم آنها بیشتر از مردها خواهد بود.
استادیار دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به اینکه در بین عوامل اثرگذار ناتوانی در بین عواطف و احساسات، ناتوانی در احساس غم دختران و پسران به یکسان اثرگذار است، تصریح کرد: اما ناتوانی در مدیریت عواطف در بین پسرها بیشتر از دخترها غم تولید کرده است که این را میتوان در این قالب تفسیر کرد که غالب پسران دانشجو برای اینکه آینده شغلی جزء ملزومات حتمی زندگی آنها است، نیازمند این هستند که در یک شبکهای از تعاملات اجتماعی باقی بمانند و حضور پیدا کنند تا سرمایه اجتماعی خود را افزایش دهند.
وی درباره تاثیر ناتوانی در مدیریت عواطف و احساسات بین دختران و پسران گفت: بحثی از روزنبرگ درباره خود ابرازی و خود مطلوب وجود دارد و همه ما درصدد این هستیم که یک تصویر مطلوبی را از خودمان ابراز کنیم و در واقع دلیل اصلی مدیریت عواطف و احساسات ما همین است که گاهی به رغم میل باطنی خود مجبور هستیم تا آنها را کنترل کنیم.
امینی اضافه کرد: تاثیر عدم تایید اجتماعی نیز مانند تاثیر ناتوانی در مدیریت عواطف و احساسات بر احساس غم هر دو جنس تقریبا یکسان است، یعنی هر دو جنس از این عامل تاثیر پذیرفتهاند، اما در بین پسران دانشجو عدم تایید اجتماعی احساس غم بیشتری را ایجاد کرده است، همچنین فقدان همنوایی نیز بر دختران و پسران تاثیر میگذارد و تاثیر آن بر احساس غم پسران بیشتر است.
استادیار دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به پژوهشهای بینفرهنگی در زمینه رابطه بین جنس و پدیده همنوایی، گفت: پسران بیش از دختران خواهان رفتارهای سلطهگری، خودمحورانه و نوعی راهبرد رفتاری خدمت به خود هستند، در حالی که دختران تحت سلطه نیروهای اجتماعی هستند و همنوایی آنها نوعی راهبرد رفتاری خدمت به گروه است، زنها بیشتر نقشهای ملایمتر و مطیعتری را ایفا میکنند.
وی با توجه به تاثیر بیقدرتی بر احساس غم بیان کرد: در بین دختران و پسران به صورت تقریبا برابر تنها به فاصله 1 درصد تفاوت وجود دارد یعنی دختران همانقدر از احساس بیقدرتی غمگین میشوند که پسرها غمگین میشوند و با توجه به برخی از تحقیقات انجام زنها بیشتر محتاط هستند و الویت بیشتری برای خیرخواهی قائل هستند در صورتی که مردها در پی کنترل و اعمال سلطه هستند و الویت بیشتری برای قدرت قائل هستند.
امینی افزود: در خانواده از ابتدا در طی فرایند جامعهپذیری به پسرها آموزش داده میشود که بیشتر به خود متکی باشند، به دنبال کسب موفقیت باشند، پرخاشگرتر باشند، در جهت احقاق حق خود تلاش کنند، اما در مقابل به دخترها سازش، صلحجویی، مهربان و مطیع بودن آموزش میدهند بنابراین فقدان قدرت و احساس بیقدرتی یقینا باید در بین مردان احساس غم بیشتری را تولید کند اما دیدهمیشود که در بین این دو جنس به صورت تقریبا برابر این حس وجود دارد.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی گفت: ناتوانی در مدیریت عواطف، ناهمنوایی، عدم تایید اجتماعی و احساس بیقدرتی و اینکه این میزان در احساس غم پسران تقریبا تاثیر بیشتری نسبت به دختران میگذارد، نمایانگر تغییرات هویتی رخ داده در بین دختران دانشجو است، تلاش دختران دانشجو برای کسب هویت مستقل، تلاشی که برای کسب استقلال مالی میکنند، فاصله گرفتن زمان از نقشهای سنتی، تلاش برای بالا رفتن از نردبان سلسله مراتب اجتماعی، نمونههایی از این تلاشها هستند.
وی با اشاره به اینکه دانشگاه یک بستر مناسب برای رخ دادن چنین تغییرات هویتی است، دانشگاه یک میدان است که به زبان گیدنزی بازاندیشی از آداب و قواعد است و آنچه طی فرایند جامعهپذیری از کودکی به دختران به ویژه در قالب کلیشههای سنتی آموزش داده شده است، در دانشگاه مورد چالش قرار میگیرد و دلیل آن کاهش تجارب جنسیتی در دانشگاه و افزایش تداخل جنسیتی، حضور خرده فرهنگهای متعدد و متنوع در بین دانشجویان، فرصتهای برابر آموزشی که در اختیار هر دو جنس قرار میگیرد، حوزههای عمومی و تفکر انتقادی که در حوزههای عمومی در دانشگاهها رشد میکند که در عرصه سیاستگذاریهایی که وزارت علوم متولی آن است، این تغییرات هویتی رخ داده باید مدیریت شود و نباید به صورت آزادانه به مسیر خود ادامه دهد.
استادیار جامعه شناسی با استناد به مقاله مور با عنوان «تعیین ساختاری شبکه شخصی زنان و مردان»، گفت: شبکه تعاملی زنان با شبکه تعاملی مردان متفاوت است، شبکه تعاملی مردان بیشتر همکاران، مشاوران و دوستان است اما شبکه تعاملی زنان روابط عاطفی، خانوادگی و همسایگی است که البته به نظر میرسد که این مقاله برای یک زن سنتی نوشته شده است.
امینی شبکه روابط در بین زنان را شبکه روابط محدود خواند و گفت: با اینکه زنان شبکه تعاملی محدودتری دارند اما روابط عاطفی در آنها پایدارتر است، در این شبکهها نوعی اعتماد شکل میگیرد و به شادیها و غمهای زنان در این شبکههای ارتباطی پاسخ داده میشود، در این شبکهها زنها از یکدیگر به صورت مادی و عاطفی حمایت میکنند، بنابراین بنیان اعتمادی که در اینجا شکل میگیرد عاطفه است.
سعیده امینی، استادیار پژوهشگری دانشگاه علامه طباطبائی در پایان گفت: مردان شبکه ارتباطی گستردهای دارند و روابط غیر شخصی و رسمی را مبنا قرار میدهند بنابراین آنچه مبنای اعتماد افراد در اینجا به جای عواطف اعتبار اجتماعی است و نشان دهنده این است که حس بیاعتمادی بر احساس غم دختران تاثیر دارد اما بر احساس غم پسران تاثیر ندارد.