مواجهههای ما برای کنترل فناوریهای ارتباطی، اگرچه در لحظههای تاریخی خاصی خشونت بار نیز بوده است، اما در نهایت هیچکدام به سرانجامی نرسید. از تلگراف تا تلگرام ما مسیر پرشتابی را برای ارتباطی شدن جامعه ایرانی طی کردیم.
به گزارش عطنا، نعمتالله فاضلی، دانشیار پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی در روزنامه همشهری به بررسی جامعهشناسانه خبر فیلتر کردن تلگلرام و رویکرد مردم به این موضوع پرداخته است که در ادامه میخوانیم؛
بسیاری از نظریهپردازان اجتماعی در 2دهه اخیر از جامعه امروزی بهعنوان جامعه شبکهای یا جامعه ارتباطی یا برخی نیز از تعبیر جامعه رسانهای یاد میکنند.
منظور از این نوع جامعه آن است که ساختار وجودی و مهمترین مولفه شکلدهنده این جامعه چیزی جز ارتباط نیست. اگرچه همیشه در تاریخ، ارتباطات با ابزارها، روشها و راهبردهای متعددی شکلدهنده جامعه انسانی بوده، اما در دهههای اخیر نوعی سیطره یا غلبه امر ارتباطی بر سایر ساختارها شکل گرفته است بهطوری که میتوان گفت نوعی انقلاب فرهنگی در تمام جوامع انسانی بهوجود آمده است.
جامعه ایران مانند سایر جوامع، برداشت خاص خود از انقلاب فرهنگی را در دهههای اخیر تجربه میکند. ورود روزنامه و تلگراف در دوره قاجار، پیدایش رادیو در دوره پهلوی اول و پس از آن پیدایش تلفن، تلویزیون و امروز هم شکلگیری شبکههای ارتباطات مجازی و اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی مانند تلگرام در نوعی فرایند تاریخی 150ساله، کلیت زندگی روزمره، اقتصاد، سیاست، خانواده، دین، هنر و زیبایی شناسی و تمامیت جامعه ایرانی را دستخوش نوعی انقلاب فرهنگی و ارتباطی کرده است بهطوریکه در نتیجه نوعی انباشت تاریخی ارتباطی شدن در جامعه ما، اکنون انسان ایرانی قادر نیست بدون زیست ارتباطی غنی و گسترده زندگی خود را سامان دهد.
در تمام دوره 150ساله اخیر، ما همیشه با این چالش ارتباطی روبهرو بودهایم که ظهور هریک از فناوریهای ارتباطی به نوعی چالشها و مواجهات اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و ارزشی را برای جامعه ما شکل میداده است.
ارتباطات شتاب زندگی و زمان را تسریع و تجربه ما از زندگی و زمان را صورتبندی کرده است. مواجهههای ما برای کنترل فناوریهای ارتباطی، اگرچه در لحظههای تاریخی خاصی خشونت بار نیز بوده است، اما در نهایت هیچکدام به سرانجامی نرسید. از تلگراف تا تلگرام ما مسیر پرشتابی را برای ارتباطی شدن جامعه ایرانی طی کردیم.
اکنون یکی از لحظههای داغ و پرشتاب ارتباطی است که جامعه ایران در حال تجربه کردن آن است و از تمام لحظات 150ساله گذشته آن شتابناکتر و حتی خشونتبارتر است. تلاش سیاسی برای کاستن از این شتاب و کنترل فناوریهای ارتباطی در بستر تجربه تاریخی معاصر ما، همواره نوعی اعمال خشونت علیه جامعه تلقی شده است.
این بار این تلقی حتی خشونت بارتر از تجربههای گذشته معنا میشود. انسان ایرانی امروز در فرایند تاریخی 150سالهاش بیشتر از آن خود را با شتاب ارتباطی آموخته و آمیخته کرده است که بتوان حتی برای لحظهای او را از ارتباطات گسست یا بتوان از شتاب ارتباطی او کاست.
ممکن است این شتاب ارتباطی نوعی سراشیبی و سقوط یا حتی نابودی باشد. برای انسان ایرانی ارتباطی شده امروز دیگر مبدا و مقصد این ارتباط چندان مهم نیست، بلکه نفس ارتباطی بودن، گویی تجربه اجتنابناپذیری برای ما شده است. اینکه میبینیم از میان انبوه اتفاقات، خبرها، تلخیها و سایر مسائلی که در جامعه است، خبرهای مربوط به ارتباطات و تلگرام همیشه به داغترین خبرها تبدیل شده، به گمان من نشانهای از واقعیت انسان ارتباطی شده ایران معاصر است.
این انسان قادر نیست بدون زیست ارتباطی خود، لحظهای از زندگی را برای خود فهمپذیر کند. اقتصاد، سیاست، فرهنگ، زیباییشناسی، دین، تاریخ، ارزشها و همه چیزهای دیگر برای ما اکنون در ارتباطات تعریف میشود.
کنترل ارتباطات یا تلاش برای گسیختن آن بهمعنای قطع نخاع و ستون فقرات انسان ایرانی امروز است. انسان ایرانی امروز ممکن است بتواند با بیپولی یا فقر و با اشکال گوناگون خشونتها، نابرابریها و تبعیضها و آسیبهای ویرانگر زیست کند؛ چنانکه در تمام دهههای گذشته این تجربه را داشته است، اما زیستن در فضایی که ارتباطاتش محدود یا گسسته باشد برای او ناممکن یا غیرقابل تحمل است.
واکنش گروههای مختلف مردم از تحصیلکردگان دانشگاهی تا روزنامهنگاران و سیاستمداران و یا حتی عامه مردم به خبرهای ارتباطی بهویژه خبرهایی که از فیلترینگ و کنترل صحبت میکنند، نشاندهنده آن است که ما به نوعی حساسیت ارتباطی یا آلرژی تلگرامی دچار شدهایم.
من گمان میکنم برای سیاستگذاری فرهنگی در ایران امروز و فردا، ما ناگزیر باید این حساسیت ارتباطی و آلرژی تلگرامی را بفهمیم و آنگاه به رسمیت بشناسیم. در غیراینصورت من گمان میکنم ضربه روانی و شوک ویرانگری به انسان ایرانی خواهد خورد؛ ضربهای که انسان ایرانی احساس میکند نوعی خشونت نمادین علیه او اعمال شد و گویی دستان غول آسایی میخواهد دهان او را ببندد.
آلرژی تلگرامی به این معناست که ما برای زیستپذیر کردن موقعیت کنونی خود با اشکال گوناگون ارتباطات رسانهای، موبایلی، مطبوعاتی یا ارتباطاتی که از طریق اینستاگرام، فیسبوک و شبکههای موبایلی برگزار میکنیم، به نوعی به درمان یا تسکین بخشیدن موقت بحرانها یا نواقص و کمبودهایی میپردازیم که فعلا چارهای برای آنها جز زیستن در فضای ارتباطی نیافتهایم.
قطع کردن ارتباط ما از فضای تلگرام یا فضاهای ارتباطی مانند آن بهمعنای نوعی قطع کردن دارو یا غذایی است که ما به کمک آن تعادل روحی، روانی و عقلانی خود را بهطور موقت حفظ میکردیم. با قطع این ارتباطات، واکنشهای جسم، روح و روان ما آشکار میشود؛ نارضایتی، اضطراب، تنهایی، احساس خفگی، سرکوب و نوعی احساس بیعدالتی و اجحاف و اشکال پیچیدهای از احساسات منفی در ذهنیت جمعی جامعه غلیان پیدا میکند.
من به این وضعیت آلرژی تلگرامی میگویم؛ نوعی تشویش تلگرامی یا اضطراب وجودی نسبت به موقعیت اکنون ما، چیزی که هنگام صحبت کردن از قطع ارتباط، پارازیت، کنترل موبایلها و فیلترینگ شبکههای موبایلی بهوجود میآید.