وقتی ترافیک تهران مورد ارزیابی قرار میگیرد به ندرت با شهرهای با بیش از هشت میلیون جمعیت مقایسه میشود و معمولا توجه نمیشود که شهرهای پرجمعیت در کشورهای با توسعۀ همتراز (از جمله قاهره، مکزیکوسیتی، بانکوک، استانبول، ریودوژانیرو و چنگدو) همه ترافیک به مراتب بدتری از تهران دارند و حتی در کشورهای توسعهیافته هم اغلب شهرهای پیشرو با جمعیت بالای هشت میلیون نفر (از جمله لندن، نیویورک و مسکو) با مسئلۀ ترافیک سنگین در ساعات پرتردد مواجهند.
به گزارش عطنا، محمدرضا جلائیپور، جامعهشناس در بخشی از سخنان خود در همایش «امید اجتماعی در ایران» به آسیبشناسی نگاه مقایسهای ایرانیان پرداخت که در ادامه میخوانیم؛
به نظر میرسد در ارزیابی وضعیت جامعهی ایران، اغلب روشنفکران، شهروندان و حتی مصلحان، خودآگاهانه یا ناخودآگاه، ایران را نه با گذشتهی خود و نه با جوامع همتراز و همجمعیت در منطقه، که با پیشروترین دموکراسیهای توسعهیافتهی جهان مقایسه میکنند. این قیاسهای معالفارق نیز از عوامل کاهش امید اجتماعی شده است. چارچوبهای قیاسی معالفارق با افزایش انتظارات غیرمعقول به کاهش امید و رضایت شهروندان و ناظران میانجامد.
اگر به سخنان اغلب روشنفکران، رسانهها، ناظران و شهروندان وقتی از وضعیت یک امر اجتماعی در ایران اظهار نارضایتی میکنند ژرفانگری کنیم درمییابیم که چارچوب مقایسهای آنها اغلب جوامع پیشروی اروپای غربی و آمریکای شمالی و سایر دموکراسیهای توسعهیافته است، بدون توجه به دهها سال ریاضت ملی و پیشروی آرام که اقتضای رسیدن به این حد از ظرفیت حل مساله در دولتها و جوامع است. حتی در این مقایسه هم بعضا تصویری بدتر از واقع از ایران و بهتر از واقع از کشورهای توسعهیافته در ذهن دارند.
مثلا وقتی ترافیک تهران مورد ارزیابی قرار میگیرد به ندرت با شهرهای با بیش از هشت میلیون جمعیت مقایسه میشود و معمولا توجه نمیشود که شهرهای پرجمعیت در کشورهای با توسعهی همتراز (از جمله قاهره، مکزیکوسیتی، بانکوک، استانبول، ریودوژانیرو و چنگدو) همه ترافیک به مراتب بدتری از تهران دارند و حتی در کشورهای توسعهیافته هم اغلب شهرهای پیشرو با جمعیت بالای هشت میلیون نفر (از جمله لندن، نیویورک و مسکو) با مسالهی ترافیک سنگین در ساعات پرتردد مواجهند.
ترافیک تهران مسالهی مهمیاست و با مدیریت بهتر قابل کاهش، اما این مساله اختصاصی به تهران ندارد. یا مثلا وقتی دکتر غلامرضا کاشی در نشست اخیر«اصلیترین مسئله جامعه ایران در چهار نگاه» در انجمن جامعهشناسی ایران میگوید «حیات سیاسی در ایران مرده است» روشن نمیکند که به نسبت کی و کجا مرده است؟ آیا به نسبت گذشتهی ایران میگوید؟ مگر در چه مقطعی از تاریخ معاصر ایران به اندازهی امروز شهروندان سیاسی آگاه و بههممرتبط و گفتگوی عمومی بر سر خیر همگانی و رسانهها و نهادهای سیاسی داشتهایم؟
آیا به نسبت جوامع همتراز ایران میگوید؟ کدام کشورهای چند ده ملیونی همترازی در این منطقه هستند که به نسبت آنها سیاست در ایران مرده باشد و شهروندان سیاسی پرشمارتر و نهادهای سیاسی و دموکراسی پیشروتری داشته باشند؟ روشن است که در برخی از زمینهها حتی به نسبت گذشتهی ایران و جوامع همتراز منطقه هم وضعیت ایران نگرانکننده است، اما با چارچوبهای قیاسی قابل دفاع ابعاد بحرانها به بزرگیای که معمولا برآورد میشود نخواهد بود و دستاوردها و پیشرویها و توانمندیهای جامعهی ایران هم بیشتر به چشم ناظران میآید.
در بسیاری از جوامع منطقه هم امروز حتی با سطوح پایینتری از امید اجتماعی مواجهیم و در بعضی از کشورهای توسعهیافته کنونی نیز میتوان نشانههای بحران افول امید اجتماعی را دید اما اغلب افراد به افت شدید امید اجتماعی در مصر، ترکیه، عراق، پاکستان، افغانستان و سوریهی کنونی و حتی بریتانیای پسابرکزیت و آمریکای پساترامپ بیتوجهند.
اگر وضعیت جامعهی ایران به نحو واقعبینانهای با گذشتهی خود یا با اکنونِ جوامع بزرگِ همتراز مقایسه شود، ارزیابیهای مولد ناامیدی اجتماعی هم تعدیل میشوند و شهروندان ایران نیز با امید و اعتماد به نفس بیشتر برای روزنهگشایی و بهبود سیاستگذاریهای کلان کنشگری سیاسی میکنند.