۱۶ اسفند ۱۳۹۶ ۱۱:۲۴
کد خبر: ۱۷۷۰۰۴
همایش ملی امید اجتماعی در ایران

استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه‌طباطبائی با بیان اینکه امید یکی از بنیادی‌ترین عناصر ساختاری انسان است، گفت: از میان همه سبک‌های هنری و ادبی، قطعاً ناتورالیسم ناامیدانه‌ترین و تیره و تارترین چشم‌اندازها را از زندگی به مخاطب می‌دهد و مشکلات حل‌نشدنی صحبت می‌کند که تلاش شخصیت‌های مستاصل فیلم ابد و یک روز نشان‌دهنده همین استیصال و ناامیدی از رستگاری است.


به گزارش عطنا، همایش«امید اجتماعی در ایران» به همت موسسه رحمان با همکاری دانشگاه علامه‌طباطبائی و نهادهای علمی، پژوهشی و مدنی، با محوریت «چیستی مفهوم و دستاوردهای نظری در حوزه امید اجتماعی»، «وضعیت امید اجتماعی در ایران»، «سبب‌شناسی امید اجتماعی و آثار و پیامدهای آن» و «راهکارهای ارتقای امید اجتماعی» در روزهای دوشنبه، 7 اسفند و سه‌شنبه، 8 اسفند از ساعت 10 تا 19 در سه قسمت تخصصی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه‌طباطبائی برگزار شد.


مصطفی معین، رئیس همایش امید اجتماعی، هادی خانیکی، دبیر همایش، حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه‌طباطبائی، مصطفی ملکیان، فیلسوف و استاد دانشگاه، سارا شریعتی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و محمدمهدی اردبیلی، مدرس فلسفه در این همایش به ارائه دیدگاه‌های خود پرداختند و هیئت رئیسه و اعضای هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه در روز نخست و مراسم افتتاحیه این همایش حضور داشتند.


شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس‌جمهور در امور حقوق شهروندی، علیرضا علوی‌تبار، فعال سیاسی و روزنامه‌نگار، محمدامین قانعی‌راد، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، محمدجواد غلامرضاکاشی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه‌طباطبائی، حسین پاینده، استاد نظریه و نقد ادبی، بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و نعمت‌الله فاضلی، استاد انسان‌شناسی و فرهنگ نیز در روز دوم و مراسم اختتامیه این همایش به ایراد سخنرانی پرداختند.


حسین پاینده، استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه‌طباطبائی در این همایش امید اجتماعی را از منظر ادبی و هنری بررسی کرد و ابتدا گفت: هدف من دنبال کردن بازنمایی امید در سینما و ادبیات معاصر ایران با پیش‌فرض نسبت بین تجربه زیسته اجتماعی و تولیدات هنری و ادبی، همچنین گرفتن نتیجه اجتماعی از سبک‌های به کار رفته در این آثار بوده است.


وی سه متن «فیلم ابد و یک روز»، «رمانی با مضمون اجتماعی با عنوان سایه‌های سکوت» و «شعری از حسین سناپور» را برای این مطالعه انتخاب کرده است و درباره این سه گفت: این سه متن در فاصله سال‌های 94 تا 95 نوشته شده است.


استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه‌طباطبائی میان امید و خوشبینی تفاوت قائل شد و اظهار کرد: امید مستلزم یک برنامه مشخص برای تغییر وضعیت است در حالی که خوشبینی بیشتر مبتنی بر توهم، امر استعلایی و فوق طبیعت است که اغلب موارد به جایی منجر نمی‌شود به عبارت دیگر امید نگرشی است که تغییر را در چشم‌انداز می‌بیند اما خوشبینی به احتمال قوی ممکن است غیرواقع‌بینانه باشد و منجر به تغییر نشود.


پاینده در ادامه گفت: امید یکی از بنیادی‌ترین عناصر ساختاری انسان است. بنابراین انواع داستان‌ها، شعرها و کلاً تولیدات هنری در مورد امید به وفور در ادبیات جهان دیده می‌شود. امید یک جور «آرکتایپ» است به این معنا که در ضمیر ناخودآگاه بشر و ابناء بشر فارغ از هرگونه تعین‌های فرهنگی وجود دارد و به همین ترتیب هم در آئین‌ها و مناسک دینی، هنر، ادبیات، رفتارهای اجتماعی و مواردی از این قبیل بروز می‌کند.


وی اسطوره پاندورا را اسطوره‌ای مربوط به امید دانست و گفت: این اسطوره یکی از پربسامدترین اسطوره‌های کهن است. در این اسطوره پاندورا صندوقچه‌ای از خدایان دریافت کرده است که همه بلاها، مصیبت‌ها، بیماری‌ها و بدی‌ها در آن صندوقچه است و از طرف خدایان به او گفته شده که نباید در صندوقچه را باز کند اما پاندورا به علت کنجکاوی این کار را می‌کند و از آنجا است که این بلاها و مصیبت‌ها به جان بشر می‌افتد. در این اسطوره امید زیر تمام بلاها بوده است ولی پاندورا آنقدر وحشت‌زده می‌شود که بلافاصله در جعبه را می‌بندد و برای همیشه امید محبوس می‌ماند. خود وجود این اسطوره که به یونان باستان برمی‌گردد حاکی از این است که ناامیدی هم به اندازه امید یک عنصر ساختاری در روان جمعی انسان است.


این استاد نظریه و نقد ادبی به نمایشنامه «در انتظار گادو» نوشته ساموئل بِکِت اشاره و اظهار کرد: این نمایشنامه یکی از مشهورترین آثار ادبی مدرن است که موتیف ناامیدی را با زندگی ایستا، بی‌هدف و بی‌ثمر دو تا شخصیت بی‌خانمان به نام «گلادیمر» و «استراگون» بازنمایی می‌کند. این دو منتظر یک منجی به نام گادو هستند. گادو به اشتباه گودو ترجمه شده و تفسیرهای بسیار مسیحی از این نمایشنامه صورت گرفته است. قرار بوده است که منجی دوباره بیاید و زنده شود تا بشر را از زندگی نابه‌سامانش نجات دهد اما نمی‌آید. ویژگی این دو شخصیت در نمایشنامه بکت چرخه‌ای است به عبارت دیگر معناباخته است و به هیچ‌جا منتهی نمی‌شود.



فیلم «ابد و یک روز» یک فیلم درخور کنایی است


پاینده فیلم «ابد و یک روز» را به خاطر واکنش اجتماعی ایجاد شده در جامعه هنری و مردم یک فیلم درخور کنایی دانست و بیان کرد: این فیلم روایتی از زندگی یک خانواده پرتنش طبقه متوسط است که بعد از مرگ پدر به انواع مصیبت‌ها دچار شده‌اند، مادر خانواده زمین‌گیر است و حتی در بخشی از فیلم می‌گوید «من چرا نمی‌میرم»، مرتضی پسر بزرگ خانواده قبلاً معتاد بوده و بعد از اعتیاد کسب‌و‌کاری به راه انداخته اما کسب‌و‌کار او نمی‌گیرد و بنابراین اصلاً به آینده خود امیدوار نیست و به همین دلیل خواهر کوچکتر خود را به ازدواج با یک فرد افغان ترغیب کرده است چون بخشی از پول فرد افغانی شاید بتواند بخشی از مشکلات مرتضی را حل کند.


وی افزود: سمیه دختر کوچک خانواده که نقش مادر را به عهده می‌گیرد از سر ناامیدی حاضر به رفتن به افغانستان می‌شود در عین اینکه خواهر و برادرانش از خطرات زندگی در افغانستان برای او می‌گویند. علاوه بر اینها سه خواهر دیگر در این خانواده زندگی ‌می‌کنند. کوچکترین آنها لیلای پرخاشگر، افسرده و پوچ‌گرا است که به هیچ چیز در زندگی باور و امید ندارد و هیچ چشم‌اندازی نسبت به زندگی و آینده خود ندارد و به جای نگهداری از مادر خود که تقریبا فلج شده است از گربه‌های فلج نگهداری می‌کند، کاری که فروید به آن «واکنش وارونه» می‌گفت. اعظم خواهر دیگر به علت فوت همسر مایوس مطلق است. شهناز هم ازدواج کرده اما علت غیاب همسرش منجر به ناامیدی او شده است ضمن اینکه محسن عضو دیگر این خانواده معتاد و فروشنده مواد مخدر است و دائماً با این کار برای خانواده دردسر ایجاد می‌کند.


این استاد نظریه و نقد ادبی با بیان اینکه یکی از جنبه‌های بررسی هر اثر ادبی و هنری، سبکی است که اثر مورد نظر در آن تولید شده، گفت: یک مضمون واحد را می‌شود به سبک‌های مختلف تولید کرد. فیلم ابد و یک روز یک فیلم رئالیستی و ناتورالیستی است اما تولید آن با سبک مدرن به جای اهمیت مضامین اجتماعی، حیات روانی شخصیت‌ها مهم ‌بود و با سبک پست‌مدرن، فروپاشی کلان‌روایت‌های مشروعیت‌بخش و تاثیر فضای مجازی بر تعامل‌های بینافردی و پرسش‌های وجودشناختی در برابر پرسش‌های معرفت‌شناختی برجسته می‌شد.


پاینده افزود: فیلم ابد و یک روز تلاش دارد تا زندگی شخصیت‌هایش را در بافت‌هایی اجتماعی به تصویر بکشد و بنابراین به سبکی ناتورالیستی تولید شده که بنیان فلسفی آن دترمینیسم (جبر) است. در آثار ناتورالیستی شخصیت‌ها به سرنوشتی دچار می‌شوند که خود هرگز رقم نزده‌اند بلکه صرفاً قربانی می‌شوند. شخصیت‌ها موجودات ناتوانند که برای بیرون رفتن از منجلاب زندگی تقلا می‌کنند اما این دست‌ و پا زدن‌های بی‌حاصل جز بیشتر کردن یأس در آنها، هیچ فایده‌ای ندارد.


وی تصریح کرد: در ناتورالیسم فرض بر این است که فرد نمی‌تواند اوضاع را تغییر دهد. انسان اسیر شرایط است و شرایط، انسان را فلج می‌کند و انسان چاره‌ای جز تسلیم به جبر مستاصل‌کننده اجتماعی ندارد. بنابراین اصولاً ناتورالیسم آن سبکی است که به یاس مربوط می‌شود و چشم‌اندازی یاس‌آمیز درباره آینده ترسیم می‌کند.


این استاد نظریه و نقد ادبی به تحلیل سکانس آغازین این فیلم پرداخت و گفت: این سکانس موید حرف‌های من در مورد فقدان امید در سینمای معاصر ایران می‌شود. با نگاه سینماتیک به این سکانس، دوربین به سوژه‌های نمایش داده شده نزدیک می‌شود، نورپردازی خفیف است و این خود زمانی در فیلم‌ها به کار می‌رود که ما بخواهیم فضای یاس‌آمیزی را به خواننده القا کنیم.


پاینده افزود: این سکانس فضای بسته‌ای را که خود موید ناامیدی است نشان می‌دهد. درون‌بودگی در برابر برون‌بودگی و امکان. فضای باز یعنی امکان تحرک و مجال حرکت اما در سکانس اولیه این فیلم یک اتاق کثیف با نور بسیار بسیار کم نمایش داده می‌شود و خواهرها در حال تمیز کردن اتاق محسن به منظور بازگشت او هستند. خود آن کثیفی مجالی برای یک فرد معتاد است که هیچ امیدی به آینده او نیست. تکنیک‌های صوری و فرمالی به کار رفته در این فیلم دعوت به ناامیدی است.


وی سکانس دیگری از فیلم را تحلیل کرد و گفت: سکانس دیگر زمانی است که به خواستگاری سمیه آمدند در حالی که او کلاً ناامید است و می‌گوید «زندگی یک کابوس عذاب‌آور است. کاش بیدار می‌شدیم و می‌دیدیم که همه اینها خواب است». خواهرهای دیگر نیز برای اینکه می‌دانند سمیه به خاطر رسیدن به سعادت و خوشبختی ازدواج نمی‌کند، شاد نیستند.


این استاد نظریه و نقد ادبی اضافه کرد: دیالوگ بین سمیه و مرتضی «سمیه: داداش ابد و یک روز یعنی چی؟ / مرتضی: یعنی کل عمرتو تو زندونی، حبس ابد که بهت بخوره ممکنه عفو بخوره بهت بعد ده ـ پونزده سال آزاد بشی،‌ ولی ابد و یک روز که بهت بخوره، امکان نداره آزاد بشی. یه روز بعد مرگت آزادت  می‌کنن» همان دید فیلم را راجع به آینده و بهبود شرایط القا می‌کند.



در سبک «ناتورالیسم» امیدی به آینده نیست


پاینده تأکید کرد: در این فیلم هیچ نشانه‌ای از امید و تغییر شرایط وجود ندارد. قطعاً اگر محسن باز از کمند ماموران فرار کند راه به جایی نمی‌برد. اگر سمیه با مرد افغان ازدواج کند و به افغانستان برود آن پول اندکی که به خانواده می‌رسد تکاپوی نیازهای آنها را نمی‌کند. نوید فرزند آخر خانواده نمی‌تواند هیچ امیدی به هوش و استعداد خود داشته باشد و به طور خلاصه چون سبک این فیلم ناتورالیسم است اصلاً نباید به آینده امید داشت.


وی با بیان اینکه در ادبیات ما ناتورالیسم در دهه چهل در آثار کسانی مثل صادق چوبک، صادق هدایت و دیگران غوغا می‌کرد، گفت: باید این نکته که چرا ناتورالیسم بعد از یکی دو دهه مجدداً به یکی از سبک‌های فیلم‌نامه‌نویس‌ها و رمان‌نویس‌ها تبدیل شده است را بررسی کرد. به نظر من شرایط کاملاً مادی اجتماعی به انتخاب این سبک به عنوان سبکی که بیانگر حیات اجتماعی و تعامل‌های اجتماعی ما باشد میدان داده است.


این استاد نظریه و نقد ادبی، خواندن رمان سایه‌های سکوت را به پژوهشگران علوم اجتماعی پیشنهاد داد و اظهار کرد: مضمون این رمان به مسائل اجتماعی بسیار مربوط است و به یکی از تابوها که معمولاً نام بردن از آن حتی در محیط دانشگاه خیلی ساده نیست می‌پردازد.


پاینده در ادامه شعر حسین سناپور را که می‌گوید «نمی‌دانم/ گیرافتاده‌ام در بمباران غزه و منتظر تلفن عزرائیلم/ یا از پنجره‌ای هواپیمای مسافری در آسمان اوکراین موشکی را می‌بینم/ که سریع‌تر از یوزپلنگ به شکار ما می‌آید/ احساسم هم به مردی شبیه است در میدانی در بغداد/ که همین حالا بمب‌گذاری انتحاری را می‌بیند/ که دست برده زیر پیراهن گشادش/ تا ضامن انفجار را فشار بدهد/ چونین تکه‌تکه سوراخ‌سوراخ می‌بینم خود را/ که با سرعت انفجار می‌روم تا به دیواری بخورم که نامش واقعیت است». خواند و گفت: در این شعر جبر کاملاً بارز و واقعیت به قدری تلخ است که هیچ گریزی از آن نیست.


وی افزود: سناپور در این شعر نه تنها به اوضاع جامعه خود بلکه به اوضاع بین‌المللی نظر دارد و به این ناامیدی رسیده است. کلیدواژه‌های این شعر همه نشان از آن دارد که اضطراب وجودی، حیات روانی گوینده را چنان دستخوش فروپاشی کرده که او خود را از اصلاح واقعیت عاجز می‌داند. بنابراین این شعر مضمونی ناتورالیستی درباره جبری بودن دهشت و فرجام فاجعه‌بار را به ذهن خواننده متبادر می‌کند که به نظر من با مضامین آثار متعددی در سینما و ادبیات ایران موازی است.


این استاد نظریه و نقد ادبی خاطرنشان کرد: در نتیجه انواع سبک‌ها برای پرداختن به مضامین وجود دارد، از میان همه سبک‌های هنری و ادبی، قطعاً ناتورالیسم ناامیدانه‌ترین چشم‌اندازها را از زندگی به مخاطب می‌دهد. تصویرش تیره و تار و مشکلات حل‌نشدنی را بیان می‌کند. تلاش شخصیت‌های مستاصل فیلم ابد و یک روز نشان‌دهنده همان استیصال و ناامیدی از رستگاری است.


پاینده افزود: وفور تولیدات هنری و ادبی که مشحون از ناامیدی از بهبود اوضاع است می‌تواند حاکی از عمومیت نگرش ناامیدانه در بین آحاد جامعه باشد. اقبال درخور توجهی نیز به این آثار شده و این نشان‌دهنده رابطه دوسویه بین تولید و مصرف فیلم‌ها و آثار ادبی است. تجربه اجتماعی افراد موید مضمون دترمینیستی و ناامیدانه این تولیدات است.


حسین پاینده، استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه‌طباطبائی با بیان اینکه پژواک پیدا کردن این مضامین در تجربیات شخصی خود مخاطبان در حوزه اجتماعی تاثیرگذارترین عامل در افزایش ضریب نفوذ آنها در میان مردم است، گفت: این پژوهش ضمن تاکید گذاشتن بر هشداردهنده و نگران‌کننده بودن گسترش این نگاه یاس‌آمیز در میان آحاد جامعه، پرسش مهم «کدام شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سال‌های اخیر در شکل‌گیری این نگاه ناامیدانه در هنر و ادبیات ما دخیل بوده و آن را در میان اقشار مختلف مردم تسری داده است؟» را برای پژوهش‌های بعدی مطرح می‌کند.  از نظر من پاسخ به این پرسش می‌تواند تکمیل‌کننده این پژوهش و پرتوافشانی ابعاد دیگری از موضوع ناامیدی در جامعه ما باشد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار