ابراهیم متقی، استاد روابط بینالملل با بیان اینکه نگاه به سیاست آمریکا یک نگاه شخصیتمحور است، اظهار کرد: این الگو بیشتر از اینکه در آمریکا و کشورهای صنعتی به کار گرفته شود، در کشورهای جهان سوم به کار گرفته میشود، در حالی که برخلاف ایران سیاست خارجی آمریکا با تغییر رئیس جمهور تغییر نمیکند.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست «سیاست خارجی ترامپ؛ عملکرد و چشماندازها» دوشنبه، 30 بهمنماه با حضور دکتر اصغر کیوان حسینی، استاد گروه روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبائی و دکتر ابراهیم متقی، استاد گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران در تالار دفاع دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
در این نشست، اصغر کیوان حسینی پیرامون روند کلی سیاست خارجی ترامپ گفت: آمریکا در طول تاریخ خود گامهای تعیین کنندهای در جهت تغییر ظرفیت روشنفکرانه برای ورود به عرصه بینالمللی و بقا در این حوزه اندوخته است.
وی افزود: ما برای شناخت سیاست خارجی آمریکا باید به این پیشینه و این سرمایهگذاری توجه کنیم. همین پتانسیل موجب شده است که آمریکا خلاف قدرتهای دیگر نظیر امپراطوری روم که از هم فرو پاشید؛ به حیاط خودش ادامه دهد.
وی با بیان اینکه تاریخ آمریکا نقش مهمی در شکلدهی به این روند داشته است، اظهار کرد: گرایش آمریکاییها به بینالمللگرایی از اواخر قرن 19 آغاز شد و تئودور روزولت با تشکیل یک شورای خاص نخستین گام را برای ورود به عرصه بینالمللی برداشت. این امر ظرفیتی برای ارتقای جایگاه آمریکا در سطح جهانی به وجود آورد و این فرصت تازه به وجود آمده بستری را فراهم کرد که آمریکا توانست در عرصه جهانی به قدرت خود ادامه دهد.
کیوان حسینی به کمبود پژوهشها در حوزه آمریکا اشاره کرد و گفت: به رغم اینکه چهل سال از انقلاب میگذرد، آمریکاپژوهی در ایران هنوز مجهول است و به آن شناختی که باید از آمریکا داشته باشیم هنوز نرسیدهایم. این کم توجهی به این علت است که ارادهای معطوف به این قضیه حتی در محافل دانشگاهی شکل نگرفته است. شناخت آمریکا راه بلندی است که ما در ابتدای آن هستیم و تا زمانی که به آن شناخت نرسیم راهکار مقابله با آن را پیدا نخواهیم کرد.
این استاد گروه روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبائی تغییر روند سنتی انتخاب رئیس جمهوری را مورد توجه قرار داد و خاطرنشان کرد: بعد از 11 سپتامبر ظرفیت تغییر و تحول پذیری در آمریکا دیده میشود. از سال 2001 روند انتخابات سنتی تغییر پیدا کرد و در سال 2001 جرج بوش به قدرت رسید و بعد از آن اوباما و ترامپ قدرت را در دست گرفتند. در آمریکا تغییر و تحول همیشه مورد توجه بوده است و شعار محوری اوباما هم همین تغییرها بود.
کیوان حسینی در ادامه سخنانش به بحث ساختارها در ایالت متحده پرداخت و بیان کرد: سوالی که مطرح میشود این است که اگر رئیس جمهوری با شعار «تغییر» به قدرت برسد میتواند با مشکل ساختار وکارگزار دست و پنجه نرم کند؟ آیا واقعا در ساختار تکثرگرای تصمیمگیری در آمریکا رئیس جمهور به عنوان فرد کارگزار میتواند نقش اولی را ایفا کند؟ تجربه نشان داد در نهایت این ساختار است که تصمیم میگیرد. شعاری که کلینتون در سال 92مطرح کرد این بود که من میخواهم رئیس جمهور آمریکا باشم نه رئیس جمهور دنیا. این شعار آرای زیادی به خود اختصاص داد اما وقتی وارد کاخ سفید شد عملا نتوانست از این چنبره ساختار و کارگزار خارج شود و کلینتون هم همان مسیری را رفت که ساختار اقتضا میکرد. اوباما هم همان راه را ادامه داد.
وی سپس به تغییر مسیر آمریکا از دوران ترامپ اشاره کرد و گفت: در مورد ترامپ شرایط تغییر کرد و به نظر میرسد مسیری که او در ابتدای ورود به عرصه مبارزه انتخاباتی شروع کرد، مدلی که مبارزه را ادامه داد و بستری که برای افکار عمومی ایجاد کرد و رأیی که باعث پیروزی وی شد شرایط را متمایز کرد. بسیاری از صاحب نظران معتقدند شرایط پیروزی ترامپ تا حدودی تحت تاثیر گرایش جدید پوپولیستی در آمریکا بود و در تمام این سه گام میتوان تصویر متفاوتی را از انتخابات رئیس جمهوری در آمریکا دید.
این استاد روابط بینالملل کلینتون را یک وزیر خارجه با سابقه خواند و اظهار کرد: با توجه به اینکه ترامپ رکورد سیاسی قابل تاملی در آمریکا نداشت به نظر میرسید یک سالی را درگیر خود و رفقای هم حزبیاش باشد. سناریویی که برای کلینتون هم پیش بینی نمیشد؛ زیرا کلینتون هم به عنوان عضو کنگره، هم به عنوان وزیر خارجه از خود یک سابقه خوب ارائه داده بود و به نظر میرسید بتواند یک اجماع نسبی را برای سیاست خارجی آمریکا فراهم کند. با وجود این، ترامپ در انتخابات به پیروزی رسید ولی نتوانست از این فرایند عبور کند. آثار این فرایند را در صحنههای مختلف تصمیمگیری آمریکا به ویژه در رابطه با ایران میتوان دید.
کیوان حسینی به تحلیل واژه «شرافت» و «شجاعت» در گفتمان سیاسی ترامپ پرداخت و ادامه داد: شرافت و شجاعت در گفتمان ترامپ خیلی مهم است و به خاطر همین در مواردی رهبر کره شمالی را مورد تقدیر قرار داد. هر چند او به معیارهای اصلی حقوق بشری توجه ندارد، این تقدیرها را میتوان به عنوان شاخصی برای تاکید بربحث شرافت و شجاعت مطرح کرد.
وی سپس به تاثیرپذیری ترامپ از قیاسهای تاریخی اشاره کرد و خاطرنشان کرد: در ادبیات سیاسی آمریکا به ویژه در دوره ترامپ بحث قیاس تاریخی به خصوص قیاس مونیخ را میتوان دید که منظور همان نشستهایی هست که بین رهبران انگلیس و فرانسه درآستانه جنگ جهانی دوم برگزار شد. نتیجه این نشستها عقب نشینیهای مکرر در برابر آلمان بود و در نهایت منجر به جنگ جهانی دوم شد. بعضی از صاحب نظران در سیاست خارجی ترامپ این نوع قیاسهای تاریخی را ردیابی کردند. زیرا ترامپ دولتهای تهدیدگر را در طبقه دشمنان فوری قرار میداد.
وی افزود: در نهایت میتوان گفت مدل برخورد ترامپ تحت تاثیر قیاسهای تاریخی است و نتیجه برخورد این میشود که باید بازیگران تهدیدگر را در همان گامهای اولیه که به سمت تهدید حرکت میکنند، مورد برخورد قرار داد تا وضع به تهدیدهای گستردهتر کشیده نشود.
کیوان حسینی باورهای بنیادین ترامپ را در مجموعهای از باورهای فلسفی و ابزاری خلاصه کرد و گفت: نوع برخورد ترامپ با نظام بین الملل را میتوان در قالب برداشتهای فلسفی طبقه بندی کرد و تمرکز ترامپ در کاربست نیروی نظامی را در قالب باورهای ابزاری در نظر گرفت. این سخنان بیشتر مخصوص شخصیتهای دانشگاهی است که سعی میکند این شخصیت را در یک قالب مفهومی و تحلیلی ارائه دهد.
وی در انتهای سخنانش شخصیت ترامپ را غیر قابل پیشبینی خواند و اظهار کرد: ما نمیدانیم ترامپ چقدر میخواهد در قالب قاعده بازی در عرصه بینالمللی عمل کند و قطعا این وضعیت در مدیریت بحران خود را میتواند خطرناکتر نشان دهد. اما امیدوار هستیم فرایند تطبیقیابی ترامپ از بعد فکری و عملی با چهارچوبهایی که ساختار آن کشور طراحی کرده و به آن پایبند است سریعتر اتفاق بیفتد. نتیجه این عملکرد برخورد بهتر و عقلانیتر خواهد بود و این مسئله میتواند برای کشور ما میتواند خیلی مهم باشد. در نهایت امیدوار هستیم آنچه برای ما رقم خواهد خورد و تصمیمگیری که در خصوص برجام در ماه میخواهد شد به گونهای باشد که ما کمترین ضرر را بکنیم.
در بخش دیگر این نشست، دکتر ابراهیم متقی، استاد گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران به بیان تفاوتهای سیاست خارجی در دوران اوباما و ترامپ پرداخت و گفت: سیاست ترامپ در برخورد با جمهوری اسلامی هیچ تفاوتی با سیاست باراک اوباما ندارد.
متقی تصریح کرد: بحث آمریکا در منطقه در دوران اوباما «offshore balancing» است. سند امنیت ملی ترامپ هم همین است. در سند امنیت ملی اوباما چنین آمده است «ایران اصلیترین تهدید آمریکا و متحدانش (کشورهای اروپایی) و پارتنرهای آمریکایی (کشورهای شورای همکاری) است که هیچ تفاوتی با ایدههای ترامپ ندارد.آن هم وقتی انگلیس، فرانسه و آلمان در فضای ائتلاف هستند.
وی به ذهنیتی که در این زمینه وجود دارد، اشاره کرد و گفت: عموماً این ذهنیت وجود دارد که وقتی رئیس جمهور آمریکا تغییر میکند، سیاست خارجی هم باید تغییر کند.
وی با بیان اینکه این نگاه به سیاست آمریکا یک نگاه شخصیتمحور است، خاطرنشان کرد: این الگو بیشتر از اینکه در آمریکا و کشورهای صنعتی به کار گرفته شود، در کشورهای جهان سوم به کار گرفته میشود. سیاست خارجی کشوری مثل ایران با تغییر در رئیس جمهور تغییر میکند. زیرا با تعویض رئیس جمهور ادبیات، گفتمان، جهتگیری و الگوی رفتاری با یک تغییر اساسی روبهرو میشود. در حالی که ساخت قدرت در آمریکا تداوم و تغییر را میخواهد. تغییر یعنی الگوهای رفتاری نگاه نسبت به مناطق و سیاست بینالملل و همچنین الگوهای تامین منافع ملی باید با تغییراتی رو به رو شود که با روح آمریکایی هماهنگی داشته باشد.
بیان این نکته که غرب در حال سقوط است مشکل سیاست خارجی ما را برطرف نخواهد کرد، باید راهکار ارائه داد.
متقی روح حاکم بر جامعه آمریکایی را روح سلطهگرایانه دانست و اظهار کرد: تاریخ سیاست خارجی آمریکا معطوف به هژمونیگرایی است. اساس ذهنیت آمریکایی غلبه است؛ درحالی که تاریخ سیاست خارجی اروپا مبتنی بر موازنه است.
وی درباره سیاست خارجی اتحاده اروپا تصریح کرد: این موازنه در سال 1948 در اروپا شکل گرفت و تا انقلاب فرانسه ادامه پیدا کرد و بعد از یک وقفه دوباره از کنگره وین شروع شد و تا جنگ جهانی اول ادامه پیدا کرد.
وی سپس به رویکرد اوباما در حوزه سیاست بینالملل اشاره کرد و گفت: رویکرد اوباما در حوزه رفتارهای نئولیبرالی است که به قدرت و چند جانبهگرایی توجه دارد. یعنی به سود و منافع مشترک و همکاریهای چند جانبه توجه دارند. به همین دلیل جان کری این مساله را در سخنانش مطرح کرد که با برجام جهان امن تر شد و جهان امن تر را دموکراتها برای نظام بینالملل به وجود آوردند.
متقی در ادامه به لزوم مقابله در برابر آمریکا پرداخت و گفت: در فضای مناظره میتوان موازنه ایجاد کرد و این مقاومت میتواند یک مقاومت سازنده باشد. بدین ترتیب فضای مربوط به بازی سیاست معنا پیدا میکند.
استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران اظهار کرد: هر کشوری در برابر آمریکا مقاومت کند آمریکاییها احترام بیشتری برایش قایلاند؛ این را در بحثهای روابط بینالملل رئالیسم و مکتب سیاست قدرت میدانند. به همین دلیل ترامپ در برابر کره شمالی واژههای تندی را به کار میگیرد اما میگوید ما به بحثهای سیاسی آنها کاری نداریم.
متقی آمریکا را بازیگری دانست که نقشآفرینیاش فراگیر و تعیین کننده بوده است. او در این باره گفت: این نقشآفرینی در آینده هم تداوم خواهد داشت. ترامپ اراده جنگ علیه ایران را ندارد و سیاست آمریکا جنگ علیه ایران نیست. در زمان جورج بوش پسر، باراک اوباما و ترامپ هیچ کدام سیاست جنگ تسلیحاتی علیه ایران را در نظر نداشتند و این بحثهایی که مطرح میشود که سیاست آمریکا جنگ علیه ایران است، هیچگونه واقعیتی ندارد.
متقی سپس نقش چالشها را در سیاست خارجی تعیین کننده خواند و بیان کرد: بخشی از چالشی که ما با آن مواجهیم مربوط به فضای ارتباطی است که با اقتصاد جهانی داریم. باراک اوباما نمیتوانست ایران را در وضعیت عادیسازی قرار دهد، ترامپ هم نمیتواند ایران را در فضای عادیسازی قرار دهد. اوباما نمی توانست ایران را از وضعیت امنیتی شده خارج کند، ترامپ هم تمایلی ندارد ایران را از وضعیت امنیتی شده کنونی خارج کند. بنابراین، ایران یک وضعیت امنیتی شده در دوارن بوش داشت که در دوره اوباما ادامه پیدا کرد و در دوره ترامپ هم تداوم خواهد یافت.
این استاد دانشگاه بر لزوم ارائه راهکار برای رفع مشکلات سیاست خارجی تاکید و اظهار کرد: مهمترین وظیفه انجمنهای علمی و صاحبنظران این است که درباره معمای امنیت راهکار تهیه کنند؛ بیان این نکته که غرب در حال سقوط است مشکل سیاست خارجی ما را برطرف نخواهد کرد.
وی افزود: جهان به سمت امنیتی شدن پیش میرود و شکلبندی پیمانهای امنیتی در حال تغییر است؛ این تغییرها و روندها حتی در فضای آشوب هم ادامه پیدا خواهد کرد.
متقی در پایان سه نکته را مورد توجه قرار داد و گفت: سه مسئله مهم در زمینه سیاست خارجی وجود دارد که توجه به آنها میتواند بستری را فراهم کند که حل مسائل سریعتر صورت گیرد . اولین مسئله این است که فضای موجود نظام جهانی آنارشی بوده و وضعیت موجود در این چهارچوب تداوم دارد.
دومین مسئله این است که وضعیت محیط منطقهای در شرایط آشوب قرار دارد. تئوری آشوب را در فضای منطقهای باید جدی گرفت.
وی افزود: و سومین مسئله این است که در فضای آشوب هرکس عقبنشینی کند و درک دقیقی از قدرت نداشته باشد، نه تنها چیزی به دست نمیآورد، بلکه امنیت ملت خود را نیز به خطر خواهد انداخت.