مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامهطباطبائی با بیان اینکه رشد آموزش عالی در غرب، رشدی تدریجی و هماهنگ با ارزشهای دینی بود گفت: اتحاد مثلثی میان دانشجوی تنبل، استاد بیسواد و مدیریت نالایق در مدارس و دانشگاهها منافع مشترک هر سه را تامین میکند، بنابراین هرسه سکوت میکنند که راهحل رشد را دانشجوی هشیار، استاد آگاه و مدیریت دلسوز میدانند.
به گزارش عطنا، نشست«اندیشه دانشگاه و بحران آن در ایران» با سخنرانی دکتر هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامهطباطبائی در مورد کتاب«دانشگاه، ارتباطات و توسعه ملی در ایران» نوشته دکتر مجید تهرانیان، سهشنبه، 24 بهمن در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی برگزار شد.
هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامهطباطبائی با مروری بر گذشته، تحصیلات آکادمیک و دوران 33 ساله دانشجویی خود گفت: کارهایی که که دکتر تهرانیان برای آموزش عالی انجام داد بسیار مهم است، ایشان از مخالفان رژیم پهلوی بود و برخلاف گرایشهای آن زمان ضدمذهب نبود بلکه با مذهبیها از جمله شهید چمران ارتباط خوبی داشت.
وی به خلاصهای از زندگی، سابقه کاری و تحقیقات مجید تهرانیان اشاره کرد و درباره اینها گفت: دکتر تهرانیان پیشنهاد نوشتن مقاله مشترکی با عنوان «اندیشه دانشگاه و دوگانگیهای فرهنگی در ایران» برای سمینار آموزش عالی را داد.
عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامهطباطبائی در ادامه چکیدهای از این مقاله را خواند: «دانشگاههای نوین اروپا با الهام از مدارس اسلامی در سدههای یازدهم تا سیزدهم میلادی بنیاد شدند ولی پایگاههای فرهنگی آنان در آغاز الهیات مسیحی بود، بدین ترتیب رشد آموزش عالی در غرب، رشدی تدریجی و کم و بیش هماهنگ با ارزشهای دینی بود. الهیات مسیحی نیز از را اصلاحات جنبش پروتستان خود را به تدریج با تحولات علمی و صنعتی اروپا و امریکا سازگار کرد.
در مقام مقایسه آغاز آموزش عالی در ایران با تاسیس دارالفنون، جدایی عمیقی را میان حوزههای علمیه اسلامی و رشد علوم جدید ایجاد کرد که رفتهرفته افزایش یافت و به تنشهای آشکار و پنهان میان حوزه های علمی و اسلامی انجامید.
متاسفانه این تنشها هنوز هم ادامه دارد ولی سیاستهای آموزش عالی در دوران جمهوری اسلامی کوشیده است که با تحکیم میان ارزشهای اسلامی و علوم جدید این جداییها را کاهش دهد گرچه این سیاستها همیشه مقرون به موفقیت نبوده است اما سه راهبرد مشخص جدید را میتوان تشخیص داد.
نخست راهبرد نوسازی حوزههای علمی اسلامی در قم و سایر مراکز، دوم راهبرد اسلامی کردن دانشگاهها، سوم راهبرد ایجاد مراکز آموزش عالی جدید مثل دانشگاه امام صادق و مفید با هدف پیوند زدن میان علوم الهی و علوم اجتماعی. هدف این مقاله بررسی انتقادی هر یک از این راهبردها و نتیجهگیری مناسب در این زمینه برای سیاستهای آینده آموزش عالی در ایران است.»
خانیکی با این توضیح که کتاب«دانشگاه، ارتباطات و توسعه ملی در ایرانیان» چهار فصل دارد، گفت: در فصل اول این کتاب تهرانیان به مسئله فرار مغزها در ابتدای دهه 50 توجه کرده و تحقیقی برای فرار مغزها انجام داده که سه دسته عامل فرهنگی-اجتماعی، اقتصادی و حرفهای را در این موضوع دخیل دانسته است.
تهرانیان عامل مهم برای فرارمغزها در ایران را عوامل فرهنگی-اجتماعی میداند و بحث «یکه فرهنگی» را مطرح میکند، به طور مثال کسی که از ایران خارج میشود تا مدتها در مقابل فرهنگ مسلط مقاومت میکند تا فرهنگ خودش تغییر نکندغ واکنش کسی که به ایران برمیگردد چهار الگوی درخور توجه دارد:
1-الگوی همرنگ شدن با جامعه، که فرد سعی میکند خود را در نظام ارزشی مسلط رسمی هضم کند.
2-الگوی اصلاح طلبی، که فرد تلاش میکند به تغییر و اصلاح بپردازد، در این مورد شخص بعد از مدتی به یک دو راهی طرد یا جذب میرسد و یا طبق الگوی اول همرنگ جماعت میشود یا سعی میکند مقاومت کند که از الگوی رسمی طرد میشود.
3-الگوی سوم از دل طرد بیرون میآید و الگوی انقلابی است که فرد در این الگو ارزشهای مسلط را نمیپذیرد و به حاشیه میرود البته این حاشیهنشین را باید ببینیم که دانشگاهی است یا روشنفکر یا کنشگرسیاسی.
وی در ادامه با اشاره به طرح «آموختن برای زیستن» گفت: این طرح به دنبال ارائه یک الگوی دانشگاهی با سه هدف است که این هدف ها عبارتاند از:
1-پرداختن جدی و عملی به توسعه با تکیه بر توسعه منطقهای.
2- میان رشتهای بودن.
در اینجا از تجربه دانشگاهی خود در دانشگاه شیراز میگویم، در آن زمان همه دانشجویان یک سال دانشجوی دانشکده ادبیات و علوم بودند و نوعی میانرشتهای آموزش عالی را آغاز میکردند. این هدفی بود که دکتر تهرانیان در اندیشه دانشگاه دنبال میکرد.
3-هدف سوم آموزش بر پایه شناخت جامعه محلی بود که دانشجویان موظف بودند یک سال زیر نظر استاد با مسائل منطقه آشنا شوند. در اینجا تهرانیان طبقهبندیهای جدیدی که ما برای دانشگاه داریم به سه دسته تقسیم می کند: دانشگاه سنتی، دانشگاه صنعتی و دانشگاه فراصنعتی یا اطلاعاتی. دانشگاه سنتی دانشگاهی است که آمیخته با دین است و دنبال این است که به علم و زهد و پارسایی خدمت کند، دانشگاه صنعتی دانشگاهی است که بعد از انقلاب سرمایهداری شکل میگیرد و آموزش تخصصی، مهم و کاربردی میشود و دانشگاه فراصنعتی یا اطلاعاتی که در جامعهای مبتنی بر داد و ستد گسترده اطلاعات شکل میگیرد.
نتیجهگیری تهرانیان از این سه شکل دانشگاه این است که دانشگاه در ایران نابسامان و در بحران است و این نابسامانی را پیوندهای نادرست دانشگاه با سنت، نخبهگرایی آموزشی، ناهماهنگی آموزش و اشتغال و رشد شتابان آموزش عالی میداند.
عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامهطباطبائی در ادامه با ارائه خلاصهای از کتاب به بخش سوم این کتاب اشاره کرد و گفت: در این بخش مقاله کوتاهی با عنوان «بحران کنونی دانشگاه چیست؟» آمده است که توصیه میکنم مطالعه کنید.
این مقاله اظهار میکند که بحران کنونی دانشگاه بُعد دیگری از ابعاد گسترده بحران جامعه ایرانی است که سه جنبه سیاسی، فرهنگی و آموزشی دارد. از نظر سیاسی نقطه چرکین سرنوشت دانشگاههای ایران در دو دهه اخیر بیریشگیهای فرهنگی است که امکان حرکت فکری در دانشگاه را سلب کرده است و در نتیجه دانشگاه بازیچه سیاست روز و دستخوش فرهنگ به عاریت گرفته شده وارداتی شده است.
هادی خانیکی، مدیر گروه ازتباطات دانشگاه علامهطباطبائی در پایان گفت: تهرانیان بحران دانشگاه را در یک سهگانه خلاصه میکند و میگوید «اتحاد مثلثی میان دانشجوی تنبل، استاد بیسواد و مدیریت نالایق در مدارس و دانشگاهها دارای منافع مشترک در تحمیل سکوت است و در مقابل راهحل را دانشجوی هشیار، استاد آگاه و مدیریت دلسوز میداند».