غروب آفتاب با دیدگان بهزادی بیگانه است. خود میگوید در 40 سال گذشته آنقدر مشغله کاری داشته که فرصت دیدن غروب آفتاب را پیدا نکرده است. «همیشه وقت غروب سرکار بودم. کار در رادیو و تلویزیون 24 ساعته بود و پنجشنبهها تعطیلی نداشتیم. کسی که در مطبوعات صبح کار میکند شبها را نمیبیند.»
به گزارش عطنا به نقل از همدلی، بهروز بهزادی هستم سال ۱۳۲۴در سمنان به دنیا آمدم، چهارم ابتدایی بودم و مقدار زیادی از مجلات هفتگی به خانه ما میآمد. در سالهای کودکی پدرم تقریبا تمام مجلات موجود را میخرید و به خانه میآورد. کتاب هم زیاد میخرید؛ طوریکه من از بچگی کتابخوان شدم. آن زمان خاطرم هست وقتی میرفتم و کتابی را برای مطالعه برمیداشتم، منعم نمیکرد. نمیگفت این را نخوان یا آن را بخوان. به این ترتیب علاقه من شد خواندن و نوشتن. جای دیگری هم این را گفتهام که کلاس چهارم ابتدایی وقتی انشا نوشتم، معلم باور نمیکرد خودم نوشته باشم. میگفت پدرت نوشته یا برادر بزرگت. من گریه میکردم که من نوشتهام، اما باور نمیکرد و میگفت دروغ میگی.
وقتی پدرم روزنامه میخرید؛ اطلاعات و کیهان را بیشتر میخواندم. یادم میآید همان زمانها بود که در مدرسه انشایی نوشتم و معلمم هیچ گاه نپذیرفت که به تنهایی آن انشا را نوشتهام. میگفت این مطلب نوشته پدرت است. حتی زمان دبیرستان هم برای بعضی روزنامهها مطلب ارسال میکردم و آنها هم چاپ می کردند.
بهزادی از 40 سال پیش روزنامهنگاری را آغاز کرد. سال 1347 کار رسمیاش را در روزنامه شروع کرد. رشته روزنامهنگاری در دانشگاه تهران پلی شد تا بهزادی عمیقتر به کار روزنامهنگاری بپردازد.
او دربخشی دیگر از سخنانش می گوید: سال ۴۵ یا ۴۶. کنکور دانشکده ادبیات دادم، دانشکده حقوق هم کنکور دادم. دانشکده حقوق ۴۵ نفر فقط دانشجو میگرفت. ملت هم خودشان را میکشتند بروند رشته حقوق بخوانند، چون هم میتوانستند وزارت خارجه و هم دادگستری استخدام شوند. آن زمان من رزرو حقوق شدم؛ رزرو اول یا دوم.
دانشکده ادبیات هم در رشته روزنامهنگاری قبول شده بودم. بهخاطر اصرار اطرافیان هم در دانشکده حقوق ثبتنام کردم، اما بعد از مدتی دیدم دانشکده ادبیات مرا سمت خودش میکشد، بهخصوص که رشته روزنامهنگاری هم آورده بود. با مصیبت رفتم دانشکده حقوق انصراف دادم و آمدم دانشکده ادبیات اسم نوشتم و رفتم رشته روزنامهنگاری. چون دوست داشتم. چون لذتی که موقع نوشتن میبرم از هیچ چیز دیگر نمیبرم. در تمام این مدت هم، در این سالهای متمادی سردبیری، هر وقت صفحه اول روزنامه را میبندم، واقعا بیشترین لذت دنیا را میبرم.
درست 23 سال داشت که در لباس کارآموزی از دانشگاه تهران به موسسه اطلاعات رفت و به عنوان خبرنگار حق التحریر در سرویس حوادث روزنامه شروع به کار کرد. او به همراه چند نفر از هم دانشگاهیهای خود به موسسه معرفی میشود. تقدیر این بود که بهزادی در روزنامه ماندگار شود و بقیه به دانشگاه بر گردند.
او میگوید:«از اینکه ابتدا کارم را از سرویس حوادث شروع کردم بسیار خوشحالم. چون این سرویس روزنامه نگار را پخته میکند. از همان موقع کارمطبوعاتیام را رسما شروع کردم.»
بهزادی بعد از یک سال توانست، تواناییهای خودش را به مسئولان روزنامه نشان دهد و دبیر سرویس حوادث شود. آن هم زمانی که سمت دبیری برای افرادی بود که باید حداقل 10 سال سابقه میداشتند. بهزادی ادامه میدهد: «آن قدر علاقه به کارم داشتم که در عرض یک سال دبیر سرویس شدم.بعد از آن در سال 48 در بخش اخبار شهرستانهای رادیو و تلویزیون کار میکردم و همزمان صبحها در روزنامه اطلاعات مطلب مینوشتم و بعد از ظهرها برای تحصیل به دانشگاه میرفتم. با تاریک شدن هوا تازه کار در رادیو تلویزیون شروع میشد.»
غروب آفتاب با دیدگان بهزادی بیگانه است. خود میگوید در 40 سال گذشته آنقدر مشغله کاری داشته که فرصت دیدن غروب آفتاب را پیدا نکرده است. «همیشه وقت غروب سرکار بودم. کار در رادیو و تلویزیون 24 ساعته بود و پنجشنبهها تعطیلی نداشتیم. کسی که در مطبوعات صبح کار میکند شبها را نمیبیند.»
بهزادی سال 56 برای ادامه تحصیل در رشته ارتباطات به آمریکا رفت. بعد از آن دوباره کار را در روزنامه اطلاعات ادامه داد. جالبترین بخش زندگیش را 15 سال اخیر عنوان میکند و میگوید:«از سال 73 تا 7 سال بعد در ایران سردبیر اجرایی بودم. یک سال هم به عنوان سردبیر روزنامه ایران دیلی که به زبان انگلیسی منتشر میشد، کار میکردم.»
بهروز بهزادی تا به حال در دانشکده خبر و دانشکده انجمن صنفی دورههای روزنامهنگاری را تدریس کرده است، اما به گفته خودش چون تدریس به کار در روزنامهاش آسیب میرساند؛ آن را رها کرد. او سردبیری روزنامه را کار پر مشغلهای میداند و میگوید: «روزنامه نگاری و سردبیری برای من 24 ساعته شده زندگیام به همین شغل گره خورده است.»
شاید اگر بهزادی هم مقالهها و یادداشتهایش را جمع آوری و به شکل یک کتاب منتشر میکرد به قول خودش میشد یک مثنوی هفتاد من کاغذ! بهزادی سردبیری روزنامه اعتماد را نیز بر عهده داشته است. جمع و تفریق کارنامه کاریش نشان میدهد 15 سال بعد انقلاب، سردبیری روزنامهها را بر عهده گرفته است.