۲۵ آبان ۱۳۹۶ ۲۰:۳۷
کد خبر: ۱۵۱۶۱۷
ghazi zade2

با ٩٠٠‌هزار تیراژ در برابر ٨٠‌میلیون جمعیت نمی‌توان بر روی افکار عمومی اثر گذاشت اگر می‌خواهید آخرین نسل روزنامه‌نگار در این سرزمین کهن نباشید کمی روی خودتان کار کنید.


به گزارش عطنا به نقل از شهروند، علی‌اکبر قاضی‌زاده، استاد و مترجم حوزه روزنامه‌نگاری نیم قرن است که در این حوزه فعال است. حرف که می‌زند فهمیدن دل‌نگرانی که برای حال این روزهای مطبوعات دارد سخت نیست. از تیراژ عجیب و غریب این روزهای روزنامه‌ها عصبانی است و اصرار دارد که مطبوعات نوشتاری باید راهکاری برای خروج از این رکود پیدا کنند.


درحال حاضر کلیت فضای حاکم بر مطبوعات را چطور می‌دانید؟ فکر می‌کنید حال الان مطبوعات ایران خوش است؟


به تازگی از زبان یکی از مسئولان رقم ٩٠٠‌هزار تیراژ روزانه در سراسر کشور را شنیدم. این رقم بسیار فقیرانه است. ٩٠٠‌هزار شمارگان برای یک کشور ٨٠ میلیونی که دست‌کم ٣٥‌میلیون از آن بنا بر فاکتورهای یونسکو مانند سواد یا این‌که در دسترس باشد و توانایی مالی و اینها می‌توانند خواننده روزنامه باشند، بسیار کم است. از این ٣٥‌میلیون رقم ٩٠٠‌هزار خیلی فقیرانه است. ما مطبوعاتی‌ها باید به این برگردیم که مطبوعات نوشتاری در برابر این مقوله چه کارهایی می‌توانند انجام دهند و چه کارهایی می‌شود کرد که از دست وسایل ارتباطی تازه بر نمی‌آید. در صحبتمان منظور من بیشتر رسانه‌های نوشتاری است که ما با آنها درگیر هستیم.در فضایی که امروز هست باید برگردیم و دوباره ببینیم که در برابر انواع این موانع که الان وجود دارد و به آنها اشاره می‌کنم باید چه کار کرد؟




وقتی رئیس بانکی میلیاردها تومان اختلاس می‌کند نشانه این است که مطبوعات کار خودشان را نکرده‌اند. اگر مطبوعات بتوانند سوال خودشان را بکنند و مسئولان موظف باشند که جواب بدهند این فسادها اصلا ایجاد نمی‌شود.



فکر می‌کنید چه موانعی باعث به وجود آمدن چنین فضایی شده‌اند؟


ما چند مانع جدی داریم، یکی از این موانع آمادگی کامل مسئولان ما برای دلخور شدن است. همه مسئولان امروز ما طرفدار این هستند که شکایت کنند که چرا فلانی نوشته وزارت ما فلان کار را کرده است؟ یکی دیگر از موانع گسترش فناوری‌های نوین در زمینه ارتباطات جمعی و ارتباطات به‌طورکلی است. موانع دیگری هم مانند موانع قانونی و حقوقی وجود دارد. برای مثال می‌توانم این را بگویم حدود ٦‌سال پیش که در جشنواره مطبوعات داوری می‌کردیم متوجه شدیم که دوره به دوره و‌ سال‌به‌سال رشته‌ای به نام خبر نزول می‌کند، یعنی به سختی می‌شد از بین ١٢٠ کار خبری که به ما برای بررسی داده بودند یکی را انتخاب کنیم و بگوییم که خبر خوبی است.




برای روزنامه‌نگار بد است که کتاب نخواند، که مسابقه‌های ورزشی را دنبال نکند، که نمایش‌های روی صحنه را نبیند که خبرهای سیاسی دنیا را نخواند که سفر نکند که قهوه‌خانه نرود و با مردم ننشیند، مترو و اتوبوس سوار نشود.



یکی از کارهایی که ما می‌توانستیم انجام بدهیم این است که به جای خبر کاری که نخست فرانسوی‌ها، سپس آلمانی‌ها و بعد انگلیسی‌ها و درنهایت آمریکایی‌ها به سراغش رفتند را انجام بدهیم. ما به جای خبر که دیگر از دسترسمان خارج است باید بر روی گزارش کار کنیم. گزارش، مصاحبه، یادداشت و مقاله جزو کارهایی است که از این وسایل برنمی‌آید، البته این را فراموش نکنید که از پس تولیدش بر نمی‌آید، اما از پس انتشارش ممکن است بر بیاید.


رویدادهایی مانند طوفان اخیر در فلوریدا یا همین آتش‌سوزی اخیر در کالیفرنیا یا اصلا قدیمی‌تر بگوییم جریان خیزش‌های عربی در شمال آفریقا را در نظر بگیرید، شما می‌دانید که پیش از روزنامه‌نگاران این مردم بودند که با همین تلفن‌های همراهشان که الان قوی‌تر هم شده است خبر می‌دادند. این است که دیگر نمی‌توانیم بر روی خبر به آن معنای خبر تأکید کنیم. منظورم این نیست که از رویدادها چشم بپوشیم بلکه رویدادها را خبر نبینیم، گزارش ببینیم. اطلاعات اضافه کنیم، برایشان پیشینه بنویسیم. نقل قول و نظر اضافه کنیم تا تبدیل به گزارش شود. یادداشت روز و مقاله را تقویت کنیم. اینها بخش‌های فراموش شده است.




مطبوعاتی اگر کارکشته باشد و یادداشت بنویسد خیلی با مقاله فلان حقوقدان فرق دارد چرا که می‌داند نکته‌ها را چگونه قابل پذیرش کند. کجا را باید تأکید کند؟ کجا را باید وصف کند؟ استعاره به کار ببرد و درنهایت مخاطبش را هم بهتر می‌شناسد.



خب این تقویت قطعا باید به شکلی درست انجام شود و راهکارهای خودش را داشته باشد. ما امروز در مطبوعاتمان مقاله و یادداشت داریم اما هیچ‌کدام اینها مطبوعاتی نیستند یا درنهایت تعداد محدودی مطبوعاتی هستند. مطبوعاتی اگر کارکشته باشد و یادداشت بنویسد خیلی با مقاله فلان حقوقدان فرق دارد چرا که می‌داند نکته‌ها را چگونه قابل پذیرش کند. کجا را باید تأکید کند؟ کجا را باید وصف کند؟ استعاره به کار ببرد و درنهایت مخاطبش را هم بهتر می‌شناسد.


مطبوعات ما آن‌قدر که از نوشته‌های بیرون از تحریریه لطمه خورده از داخل تحریریه لطمه نخورده است. یعنی نوشته‌ها و یادداشت‌هایی که از بیرون می‌آید. اینها روزنامه‌نگار نیستند، حرف دارند و حتی در رشته خودشان تخصص دارند اما روزنامه‌نگار نیستند. ما باید اینها را تقویت کنیم. اگر می‌خواهیم که شمارگان ما بالاتر برود. دوست و همکار عزیزم آقای صدیقی پیشنهادی کرده بود در مورد انتشار عصرگاهی، بر روی این باید فکر کنیم که واقعا اگر ما بیاییم «شهروند» را به جای اول صبح یعنی درواقع ٧ شب دیشب ببندیم ساعت ده و نیم صبح ببندیم و عصر به دست مخاطب برسد کدام اینها بهتر است؟ اینها یک مقدار بازنگری نیاز دارد.


منظورتان از بازنگری چیست؟ یعنی باید از بنیان مواردی که وجود دارند را تغییر دهیم؟


حرف من از بازنگری به این معناست که ما بیاییم توانایی‌ها و قدرت‌هایمان را بشناسیم و با توجه به گزینه‌هایمان بازنگری کنیم. خطر بزرگی درحال حاضر در مطبوعات ما رایج است که اگر بگویم خیلی‌ها با من دشمن می‌شوند البته همیشه هم گفته‌ام، الان هم می‌گویم و آن این است که شما هر شغلی را در نظر بگیرید نیاز به تجربه و آموزش دارد. اگر بخواهید زرگری یاد بگیرید باید حداقل ٥‌سال زیر دست یک استاد کار کنید.




حالا ما همین که اسم و عکسمان دو‌سال چاپ می‌شود دیگر این را بد می‌دانیم که آموزش ببینیم.روزنامه‌نگاری این‌طور نیست و تا دقیقه آخر باید آموزش دید.



روزنامه‌نگاری، حرفه‌ای است که هیچ پیش‌نیازی ندارد، همه وارد آن می‌شوند. با تحصیلات مختلف، انگیزه‌ها و دل‌مشغولی‌ها و توانایی‌های مختلف و جالب این است که پذیرفته هم می‌شوند و از همه بدتر این‌که سه‌سال که بگذرد پیشکسوت خوانده می‌شوند و این‌که بخواهند آموزش ببینند را زشت می‌دانند درحالی‌که در روزنامه‌نگاری این‌طور نیست و تا دقیقه آخر باید آموزش دید.


در کتاب روزنامه‌نگاران نامور جهان که ترجمه کردم سرنوشت روزنامه‌نگاری به نام جرج سلدس وجود دارد. این فرد ١٠٥‌سال عمر کرده و ٨٥‌سال از آن را روزنامه‌نگار بوده است نه به معنای مقاله‌نویس یا یادداشت‌نویس، گزارشگر بوده است. همان کسی است که سرطان‌زا بودن سیگار را عاقبت در مطبوعات آورده است. حالا ما همین که اسم و عکسمان دو‌سال چاپ می‌شود دیگر این را بد می‌دانیم که آموزش ببینیم. خب این شکل از ادعا این روزها به وجود آمده و به نظر می‌رسد مبارزه کردن با آن خیلی هم ساده نیست.




وقتی که رشته خبرنویسی ورزشی دکترا دارد، وقتی که روزنامه‌نگاری جنگی فوق دکتری دارد، شما نمی‌توانید بگویید که این سلیقه‌ای است.



درست است اما ما نیاز به بازبینی داریم، نیاز به این داریم که کسانی که در این کار هستند این حرفه را دوباره یاد بگیرند. این‌که به شما القا می‌کنند که سلیقه‌ای است یک دروغ محض است. روزنامه‌نگاری اصلا سلیقه‌ای نیست، وقتی که رشته خبرنویسی ورزشی دکترا دارد، وقتی که روزنامه‌نگاری جنگی فوق دکتری دارد، شما نمی‌توانید بگویید که این سلیقه‌ای است. این یک علم است، علم که سلیقه نمی‌شود چهارچوب دارد درست مانند فیزیک یا شیمی قواعد تجربه شده دارد. ما این را فراموش کرده‌ایم. طی سال‌ها آدم‌هایی به‌عنوان مسئول، سردبیر، دبیر، معاون اجرایی، معاون خبر، دبیر تحریریه که این کاره نبوده‌اند و اصلا در عمرشان خبر نخوانده‌اند وارد این حوزه شده‌اند.


چند وقت پیش در کلاسی درحال تدریس بودم و توضیح می‌دادم که لید باید اینگونه باشد، ورودی باید اینطور باشد یکی از شاگردانم گفت دبیر ما می‌گوید که خبر اول باید مقدمه داشته باشد. این بنده خدا باید سلیقه این دبیر را اجرا کند نه آنچه که علم روزنامه‌نگاری می‌گوید. مشکل از این‌جا شروع می‌شود. می‌خواهم بگویم بخشی از این مشکل مربوط به بخش فرماندهی رسانه است که در تلویزیون، رادیو و مطبوعات ما وجود دارد و باید بازنگری کنیم. این‌که وزارت ارشاد ما سالانه یا ماهانه پولی را مانند صدقه یا زکات از جیب خودش درمی‌آورد و به مدیرمسئول می‌دهد زهر مار است. ما باید این فکر را از بخش اجرایی مملکت به شکلی بیرون بکشیم که رسانه‌ها و دولت رقیب هم نیستند بلکه برای یک کشور هستند. همه ما آرمانمان زندگی بهتر برای همه ازجمله خودمان است.




این‌که وزارت ارشاد ما سالانه یا ماهانه پولی را مانند صدقه یا زکات از جیب خودش درمی‌آورد و به مدیرمسئول می‌دهد زهر مار است.این‌که دولت به دلیل پولی که گفتم از من توقع دارد بولتن خبری‌اش باشم بد است و نباید چنین توقعی از رسانه داشت. رسانه باید کار خودش را انجام دهد. رسانه وظیفه بدیهی خودش را دارد.



یعنی اینکه دولت یا اصلا در مقیاس جزیی‌تر صاحبان رسانه از آنها توقع داشته باشند را اشتباه می‌دانید؟


این‌که دولت به دلیل همان پولی که گفتم از من توقع دارد بولتن خبری‌اش باشم بد است و نباید چنین توقعی از رسانه داشت. رسانه باید کار خودش را انجام دهد. من بارها گفته‌ام رسانه وظیفه بدیهی خودش را دارد. وقتی رئیس بانکی میلیاردها تومان اختلاس می‌کند نشانه این است که مطبوعات کار خودشان را نکرده‌اند. اگر مطبوعات بتوانند سوال خودشان را بکنند و مسئولان موظف باشند که جواب بدهند این فسادها اصلا ایجاد نمی‌شود.


بنابراین اگر ما این بازنگری را نکنیم آخرین نسلی هستیم که رسانه مکتوب خواهیم داشت. تردید نکنید، در ١٠‌سال اخیر آمار افت تیراژ در کشور را دنبال کنید به همین نتیجه می‌رسید. الان بسیاری از روزنامه‌هایی که نام و نشانی دارند تیراژشان زیر ٥٠٠ است، آنهایی که نام و نشان ندارند تکلیفشان مشخص است. خیلی نشریات ٢‌هزار نسخه چاپ می‌کنند که ١٥٠٠ تای آنها دست‌نخورده برمی‌گردنند گوشه انبارشان.




منظورم این نیست که از رویدادها چشم بپوشیم بلکه رویدادها را خبر نبینیم، گزارش ببینیم. اطلاعات اضافه کنیم، برایشان پیشینه بنویسیم. نقل قول و نظر اضافه کنیم تا تبدیل به گزارش شود. یادداشت روز و مقاله را تقویت کنیم. اینها بخش‌های فراموش شده است.



با ٩٠٠‌هزار تیراژ در برابر ٨٠‌میلیون جمعیت نمی‌توان بر روی افکار عمومی اثر گذاشت. نباید خودمان را گول بزنیم. ما خودمان دور هم مینشینیم و می‌گوییم ما آینه افکار عمومی هستیم و اگر نباشیم جامعه با بحران بی‌هویت روبه‌رو می‌شود اینها شعارهای قشنگی هستند اما حقیقت هم ندارد. فردا اگر فلان روزنامه درنیاید کشور چه می‌شود؟ کما این‌که این اتفاق بارها هم برای روزنامه‌های مختلف افتاده است. روز ٢٧ اردیبهشت ١٣٧٩ آمدند یک تعداد از مطبوعات پرتیراژ را تعطیل کردند اما آب از آب تکان نخورد. منظورم این است که شعار ندهیم و به جای آن کار کنیم.


بخش زیادی از این کار کردن برعهده روزنامه‌نگار به‌عنوان نیروی اصلی تولید محتواست، فکر می‌کنید باید چگونه خودش را با این فضا هماهنگ کند؟


برای روزنامه‌نگار بد است که کتاب نخواند، که مسابقه‌های ورزشی را دنبال نکند، که نمایش‌های روی صحنه را نبیند که خبرهای سیاسی دنیا را نخواند که سفر نکند که قهوه‌خانه نرود و با مردم ننشیند، مترو و اتوبوس سوار نشود.این برای روزنامه‌نگار زشت است و ما این زشتی‌ها را فراموش کرده‌ایم. چطور می‌شود برای مردم حرف زد وقتی آنها را نمی‌شناسی و نمی‌دانی که چه چیزی می‌خواهند. دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌هایشان چیست؟ این‌که امید مردم چیست؟




مردم دنبال چیزی هستند که دغدغه خودشان باشد. طرف به یک نشست دعوت شده است و ٤ ساعت در ترافیک مانده است، ٤ ساعت زمانی است که می‌توان از تهران به شمال کشور رسید.



چرا این جامعه آن‌قدر خمود است و همه انگار با هم قهر هستند. وقتی روزنامه‌ها را باز می‌کنیم در آنها چیزهایی وجود دارد که انگار برای دوران اصحاب کهف است. مردم دنبال چیزی هستند که دغدغه خودشان باشد. طرف به یک نشست دعوت شده است و ٤ ساعت در ترافیک مانده است، ٤ ساعت زمانی است که می‌توان از تهران به شمال کشور رسید.


در مطبوعات الان ما چیزی وجود دارد به اسم گرفتن مصاحبه یا یادداشت، اما حتی خیلی از پیشکسوتان حوزه مطبوعات در این زمینه همراه نمی‌شوند. چرا من باید تن بدهم که در مورد یک موضوعی چند ساعت زمان بگذارم و بنویسم تا درنهایت چاپ شود؟ به چه عشقی باید این کار را انجام دهم؟ می‌خواهم معروف شوم؟ باید این را در نظر گرفت. من با این توقع همیشه روبه‌رو هستم. طرف زنگ می‌زند از تو یادداشت می‌خواهد، می‌نویسی، تصحیح می‌کنی و حاضر و آماده تحویل می‌دهی، یادداشت چاپ می‌شود و حتی به تو خبر نمی‌دهد که این یادداشت منتشر شده است.




در اروپا و آمریکا آدمی مانند فریدون صدیقی، کمال خرازی یا خیلی آدم‌های این چنینی دوره‌ای در دانشگاه‌ها یا باشگاه‌های اقتصادی و سیاسی حرف می‌زنند و پول می‌گیرند. ما الحمدالله از این رسم‌ها نداریم.



یک خبرنگار غیر از کاری که می‌کند راهی برای ارتزاق ندارد. امثال من و شما که کار دیگری بلد نیستیم تا انجام بدهیم. چرا باید توقع وجود داشته باشد؟ وقتی که تو قادر نیستی به هر روشی این نیرویی که می‌گیری را جبران کنی نمی‌توان از دیگران انتظار داشت. در روند دیپلماتیک وزیر خارجه وقت یا وزیر خارجه سابق دو ستون برای شما می‌نویسد. اگر شما الان در مورد گرفتاری‌های جنگ مقاله بخواهید باید بدهد اما می‌دانید چه تجربه‌ای پشت این داستان است؟ این‌که چقدر کار برده است تا چنین مطلبی نوشته شود؟ در اروپا و آمریکا آدمی مانند فریدون صدیقی، کمال خرازی یا خیلی آدم‌های این چنینی دوره‌ای در دانشگاه‌ها یا باشگاه‌های اقتصادی و سیاسی حرف می‌زنند و پول می‌گیرند. ما الحمدالله از این رسم‌ها نداریم اما حرفم این است که آن طرف قضیه را هم در نظر بگیریم.


و حرف آخر؟


اگر می‌خواهید آخرین نسل روزنامه‌نگار در این سرزمین کهن نباشید کمی روی خودتان کار کنید.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار