به گزارش عطنا به نقل از ایران، دانشجویان مقطع ارشد، دور یک میز در کلاسی در دانشگاه تهران نشستهاند و استاد برایشان از فرصتهای شغلی از طریق ارائه مقالات بکر در همایشهای بینالمللی حرف میزند. یکی از پسرهای کلاس، با چهرهای پریشان به صحبتها گوش میدهد، کمی بعد از کوره در میرود و میگوید: «مایی که در اول هرم نیازهای انسان برای تأمین نیازهای اولیه ماندهایم، چطور به این چیزها فکر کنیم؟ پدر و مادر ما که پول ندارند، چطور بخواهیم به این موقعیتهای بالا برسیم؟ دیشب اتاقهای خوابگاه را ساس زده بود و تا صبح روی چمن خوابیدیم. چه امکاناتی برایمان فراهم است؟ در نخستین نیازهایمان درجا میزنیم.» پارسا، 6 سال است که برای تحصیل از قزوین به تهران میآید. سالهای اول، با دوستانش خانهای برای زندگی دانشجویی در کرج اجاره کرده بودند.
او میگوید:«کرج خانه گرفته بودیم که ارزانتر باشد، دنگی اجاره میدادیم. اما بعد بچهها تصمیم گرفتند بیایند تهران، میزان اجاره بالا رفت و من دیگر نتوانستم همراه شان باشم. آمدم خوابگاه.» او ادامه میدهد:«مشکل ساس خوابگاه حل شد اما هنوز موکت ندارد. بعد در این شرایط زندگی، خیلی راحت گفته میشود که میتوانید خودتان بجنبید و کار هم پیدا کنید. ما بیشتر ظرفیت ذهنیمان درگیر تأمین نیازهای اولیه باقی مانده است.»
حدود 4 میلیون و 350 هزار دانشجو در ایران تحصیل میکنند که 54 درصد از آنها در بخش دولتی درس میخوانند
این مشکلات برای دانشجویان، در شرایطی است که یزدان مهر، مشاور وزیر علوم از کمک 28 میلیارد تومانی صندوق رفاه دانشجویان برای رفع مشکل خوابگاهها خبر داده بود. آمارهای آموزش عالی کشور، نشان میدهد که حدود 4 میلیون و 350 هزار دانشجو در ایران تحصیل میکنند که 54 درصد از آنها در بخش دولتی درس میخوانند. استان تهران نیز با حدود 873 هزار دانشجو، بیشترین میزان دانشجو را در کل استانهای کشور داراست و البته زندگی دانشجویی در پایتخت نیز گرانتر از شهرهای دیگر میگذرد.
مهدیه، دختری اراکی است که در دانشگاه تهران، اقتصاد میخواند و در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل میکند. او درباره هزینههای زندگیاش به «ایران» میگوید:«برای کارشناسی، ترمی 165 هزار تومان هزینه خوابگاه میدادیم. امسال ترم یک ارشد هستم و هنوز نمیدانم هزینه خوابگاه چقدر است، شاید نزدیک به 200 هزار تومان برسد. در کل هزینههای زندگی دانشجویی، ماهی نزدیک به 400 هزار تومان میشود.» او ادامه میدهد:«البته این در شرایطی است که هیچ تفریحی نداشته باشی، نه سینما بروی، نه رستوران نه کافه یا هرجای دیگری. فقط صبح به صبح بروی دانشگاه و برگردی و غذای دانشگاه را بگیری.
بر اساس اعلام صندوق رفاه دانشجویان، قیمت غذاهای کم هزینه 860 تومان، متوسط هزینه 1250 تومان و پرهزینه 1400 تومان است.
اگر هزینه رفت و آمد به خانه را هم برای همان ماهی یکبار اضافه کنم، 500 هزار تومان میشود. هزینه کتاب خریدن و... هم جداست. تمامشان را هم که خانواده تأمین میکند. البته باز هم خدا را شکر که دانشگاه سراسری درس میخوانم و پول دانشگاه آزاد نمیدهم.» علی، پسر 20 ساله یزدی نیز که در دانشگاهی دولتی در تهران درس میخواند، میگوید:«برای یک زندگی بسیار ساده خوابگاهی در تهران با حذف هزینههای اضافی و بدون تفریحات و مخارجی از این دست، ماهی 400 تا 500 هزارتومان پول لازم است. مگر پدرومادرهای ما چقدر در ماه درآمد دارند که نیم میلیون تومان آن را برای ما کنار بگذارند؟ اوضاع اقتصادی دانشجوها حداقل در خوابگاه پسران تعریف چندانی ندارد و پول قرض گرفتن گاه و بیگاه بچهها از هم، این را نشان میدهد.»
هر سال هزینه غذای دانشجویی، افزایش پیدا میکند. امسال نیز 10 درصد به قیمت غذا اضافه شده است. بر اساس اعلام صندوق رفاه دانشجویان، قیمت غذاهای کم هزینه 860 تومان، متوسط هزینه 1250 تومان و پرهزینه 1400 تومان است. در دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی نیز قیمت غذا از 2700 تا 3800 تومان متفاوت است.
ناهید، دختری شمالی که 5 سال است در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در تهران درس میخواند، میگوید: «کیفیت غذاهای سلف آنقدر پایین است که نمیشود حتی به بعضی از آنها لب زد. البته سلف دانشکدهها خوب است، سلف خوابگاه خیلی افتضاح است. اکثراً ترجیح میدهیم خودمان غذاهای ساده درست کنیم.» او درباره هزینههای خرید در تهران نیز توضیح میدهد: «بعضی از دانشجوها که راهشان نزدیکتر است، این اقلام را با خودشان از خانه میآورند، اما بقیه مجبورند یا دور این چیزها را خط بکشند یا باید با قیمتی بالا، میوه و گوشت تهیه کنند. تازه فقط بحث مرغ و گوشت نیست، در شهرهای خودمان آن میزان میوهای را که لازم داریم، 2 هزارتومان میخریم. ولی اینجا باید برای همان مقدار میوه، تا 10 هزار تومان پول بدهیم.»
مگر پدرومادرهای ما چقدر در ماه درآمد دارند که نیم میلیون تومان آن را برای ما کنار بگذارند؟
حمل و نقل نیز برای دانشجویان، هزینه زیادی تحمیل میکند. رضا، دانشجوی تربیت بدنی میگوید: «امسال، چهارمین سالی است که در تهران درس میخوانم. قیمت بلیت اتوبوسهای امسال، نسبت به سال اولی که به تهران آمدم، حدود 60 درصد افزایش داشته است. پیش میآید چند روز تعطیلی را میتوانم به شهرم برگردم، ولی به خاطر قیمت بلیتها ترجیح میدهم که در تهران بمانم. چون اصلاً نمیارزد که برای دو سه روز، نزدیک 100 هزارتومان فقط پول رفتوآمد بدهم.» زندگی دانشجویی، همیشه با مصرف پایین و صرفه جویانه همراه بوده است. اما برای عدهای از دانشجویان، اوضاع از صرفهجویی فراتر رفته است. یکی از پسرهای دانشجو در دوره کارشناسی میگوید:«یکی از بچهها پدرش کارگری در شهر مرزی است. خیلی از روزهای هفته را روزه میگیرد و میگوید اینطوری راحتتر است ولی کاملاً مشخص است که برای خرید غذای دانشجویی هم توانی ندارد.