روز جهانی عصای سفید بهانهای شد تا به وضعیت اجتماعی و زیرساختی کشور برای استفاده نابینایان از امکانات مادی، معنوی و محدودیتهای قانونی تحقق این امر نگاهی بیاندازیم؛
زینب ابونصری ماسوله-عطنا؛ من یک نابینا هستم یا به قول شما روشندل با عصایی سفید در دستم و یک عینک سیاه بر چشمانم، نه از آن عینکها که شما طبق مد روز انتخابش میکنید فقط یک عینک سیاه ساده که حالت چشمانم را بدزدم از نگاه کنجکاوتان، همین حالا از شما میخواهم برای چند لحظه چشمانتان را روی هم بگذارید وسعی کنید عادیترین کارهای روزمرهتان را انجام دهید احتمالا نخواهید توانست ممکن است ضرب اول از پلهای سقوط کنید یا دور از جانتان چاقویی در دستتان فرو برود.
بنابراین ادامه ندهید چشمانتان را باز کنید شاید بعد از باز کردن چشمهایتان دلتان به حال ما نابینایان بسوزد و با خود بگویید آنها چه میکنند؟ اگرچنین تصوری درباره نابینایان دارید میخواهم به شما بگویم سخت در اشتباهید؛ ما عصای سفیدیها شاید یک جفت چشم کمتر از شما داشته باشیم اما..
اما از خیلیهایتان تواناتر و کار بلدتریم، ما بلدیم گل رز را بسیار زیباتر از آنچه شما میبینید ببینیم، لمس کنیم و بو بکشیم، ما بلدیم چین و چروک روی صورت مادرانمان را دانه دانه بشماریم و برای آمار رو افزایشش غصه بخوریم، همان چین و چروکهایی که به چشم خیلیهاتان نمیآید، ما بلدیم ساز بزنیم، آواز بخوانیم، نقاشی بکشیم، مدیران خوبی باشیم و معلمان دلسوزی، اگر مجالمان دهید و بسترش را برایمان فراهم کنید ما نابینایان بلدیم شهروندان بهتری برای شهرمان باشیم.
آیا تا به حال این سوال به ذهنتان رسیده است که عصای سفید نابینایان به شکل امروزی چگونه شکل گرفت؟ روایتهای مختلفی وجود دارد.
جیمز بیگز، عکاسی از شهر پرجمعیت بریستول انگلیس در سال 1921 میلادی در اثر سانحهای، نابینا شد؛ همانطور که میدانیم عکاس قبل از دوربین به چشمانی تیزبین نیاز دارد و بیگز به جای انزوا و گوشهگیری برای کنار آمدن با وضعیت جسمی جدید خود تصمیم گرفت عصای خود را به رنگ سفید دربیاورد تا رانندگان او را بهتر ببیند.
با این ترفند جیمز، خانم گیلی د.هربمُنت، نویسنده و موسیقیدان بلژیکی طی طرحی، به یک سرباز و یک غیرنظامی عصای سفید هدیه میدهد و بعد از این عمل نمادین، 50 عصای سفید برای جانبازان و نابینایان جنگ جهانی اول فرستاده شد، بازتاب این طرح در مطبوعات بریتانیا، باعث شد تا این طرح در سرتاسر بریتانیا همگانی شود.
اعضای گروه بین المللی لاینز آمریکا نیز وقتی نابینایی را دیدند که میخواست از خیابان رد شود اما مستاصل بود، تصمیم گرفتند رنگ عصای او را تغییر دهند تا رانندگان توجهشان جلب شود و با او برخورد نکنند؛ بعد از این ماجرا جورج.آ.بونهام، یکی از اعضای این گروه، عصای سفید را به عنوان ابزاری برای ارتقای سطح ایمنی بین نابینایان در سطح کشور معرفی کرد، از دسامبر ۱۹۳۰ آیین استفاده از عصای سفید برای نابینایان شروع شد و همه از جمله رانندگان، عصای سفید را نماد نابینایان دانستند.
شکل امروزی عصای سفید حاصل خلاقیت دکتر ریچارد هوور است؛ حین جنگ جهانی دوم، ریچارد برای توانبخشی جانبازان جنگ، پس از یک هفته کار روی عصای چوبی و رایج نابینایان، آن را به عصای سبک و تاشوی امروزی تبدیل کرد که با تا شدن عصای یک متری از سه قسمت و تبدیل شدن به سی سانتی متر، حمل آن برای نابینایان آسان تر شد، از همین رو به هوور، پدر عصای سفید میگویند.
کنگره آمریکا در سال ۱۹۶۴ لایحهای را به امضای نمایندگان رساند که در آن ۱۵ اکتبر به عنوان روز عصای سفید نامگذاری شد که این روز با ۲۳ و در برخی سالها ۲۴ مهر ماه مصادف میشود.
میدانیم نابينايان نسبت به افراد عادی امکانات رفاهی کمتری دارند، زمانی میتوانیم کرامت انسانی افراد نابینا را گرامی داریم که به فکر توانمندسازی آنها باشیم، به همین منظور اعلامیه مربوط به حقوق معلولان در سال 1975میلادی، در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد و به امضای کشورهای عضو سازمان ملل درآمد.
اردیبهشت سال 1383 نمایندگان مجلس ایران، قانون جامع حمایت از حقوق معلولان را تصویب کردند، تصویب این قانون اهمیتی ویژه به جایگاه نابینایان داد، همچنین قانون عصای سفید که حق تقدم را به نابینایان و افراد نشسته بر روی ویلچر میدهد از 15مهر امسال، به اجرا درآمده است و تخلف رانندگان از این قانون جریمه 100 هزار تومانی به همراه دارد؛ اما در کنار این همه قانون نوشته شده که مدعی رفاه و آسایش معلولان و نابینایان است، هنوز نابینایانی را میبینیم که گوشهگیر هستند و از حضور مفید و موثری در جامعه محروماند چرا که جامعه هنوز به توانمندی نابینایان اعتماد ندارد.
خانواده به عنوان اولین نهادی که کودک در آن بزرگ میشود، باید از فرزند معلول خود تا جایی که امکان دارد حمایت کند؛ فرد نابینایی که از دوران کودکی با نگرانیها بیش از اندازه خانواده مواجه میشود، ترس و نگرانی برای شرکت در فعالیت های اجتماعی دارد و در نتیجه اعتماد به نفس خود را از دست میدهد.
اگر خانواده به فرزند خود اجازه دهد تا در جامعه حضور فعال داشته باشد، کودک میتواند از این طریق تجربههای شخصی به دست آورد و اگر نابینایان و کم بینایان به استقلال نسبی در رفت و آمد برسند، میتوانیم پیشرفت آنها را در زمینههای مختلف ببینیم؛ پس در درجه اول خانوداه است که میتواند زمینه های لازم مثل رشد، تحصیل، تعامل با سایر مردم، استقلال در رفت و آمد برای فرزند خود فراهم کند و استعداد های درونیاش پیدا کند.
پس از خانواده نوبت به جامعه میرسد تا به افراد نابینا برای رسیدن به اهدافشان کمک کند، نابینایان در وهله اول برای حضور در جامعه به مسیر و راه مناسب نیاز دارند، با اینکه در برخی مکانها مثل خیابان یا ایستگاههای مترو، شیارهایی روی سنگ فرشها برای راهنمایی نابینایان ساختهاند اما بیشتر این علائم به دیوار، نرده و چاله میرسد، دوست نابینایی میگفت شیاری او را به اتوبانی شلوغ رسانده یعنی این علائم بجای کمک به حال و روز افراد نابینا ممکن است خطرات جانی برایشان به وجود آورد.
بعد از خانواده و مبلمان شهری نوبت به آموزش میرسد، امروزه مهارت خواندن و نوشتن از ضروریات زندگی است و يكی از نشانههای پيشرفت هر جامعهای در این است که افراد آن جامعه چقدر از زبان نوشتاری برای انتقال اطلاعات و برقراری ارتباط استفاده میکنند، خط بریل مهمترين نظام ارتباط نوشتاری برای نابینایان در سراسر جهان است که در تمام زبانها كاربرد دارد آموزش خط بریل اولين قدم برای تحصیل نابينان سراسر دنیاست.
شهروندان نابینا بعنوان عضوی از یک جامعه به هم پیوسته انسانی باید حقوق یکسانی نسبت به سایر افراد داشته باشند، در احقاق حقوق نابینایان نه تنها سازمانهای ذیربط بلکه تمام اعضای جامعه سهم دارند.
درایران مدارسی که مخصوص دانشآموزان نابینا باشد محدود است و اغلب مدارس موجود نیز امکانات کمی دارند، مریم، اهل کرمانشاه می گوید: شهرمان مدرسه مخصوص نابینایان در مقطع راهنمایی و دبیرستان نداشت و فقط دوران ابتدایی را در مدارس استثنایی خواندم، باقی مقاطع را در مدارس عادی تحصیل کردم و نابینای دیگری به دلیل امکانات کم مدرسهاش تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل از رشت به تهران بیاید، در حالی که با این تصمیم از خانواده دور شد و حالا ناچار است در خوابگاه زندگی کند.
دانشجویان نابینا نیز به ندرت از خط بریل برای رفع نیازهای آموزشی استفاده میکنند ازطرفی کادر اداری و آموزشی دانشگاهها با خط بریل آشنایی ندارند و از طرفی تهیه منابع آموزشی دانشگاه ها به خط بریل، هزینهبردار و زمانبر است.
جابر، دانشجوی روابط عمومی علامه طباطبائی میگوید: دانشگاهها فقط وعده امکانات میدهند بعد هیچ امکاناتی جز منشی به دانشجوی نابینا نمیدهند، دانشجوی نابینا برای درس خواندن نیاز به کتاب صوتی دارد؛ یعنی کتب درسی باید گویا شوند اما اینکار صورت نگرفته است.
سال 1393 جابر به پیشنهاد مبـین بهرام میرزایی، همکاری دکتر جولا و کمک سایر دانشجویان در استودیوی دانشکده ارتباطات شروع به گویا کردن کتب درسی و ویرایش آنها کرد، او کتابخانه صوتی دانشگاه علامه را حاصل تلاشهای دکتر جولا و گروه کتابخانه صوتی دانشکده ارتباطات می داند.
مشکلات زیادی سر راه نابینایان است؛ تابلوهای راهنمایی که بریل نیستند، اسکناسهایی که نشانهای برای تشخیص ارزش ریالی خود ندارند و کالاهای ایرانی که این همه برایشان تبلیغ میشود اما هیچ توضیحی به زبان بریل ندارند در عوض یک سرخکن محصول کشور آلمان با برجستگی هایی بر بدنهاش حد ریختن روغن را برای مصرف کننده نابینای خود مشحص کرده است.
فردی معتقد بود نابینایان خود یک معضل اجتماعیاند در حالی که بنا به شعار یکی از سازمانهای غیر دولتی کانادا: «ممکن است در آیندهای نزدیک، شما نیز جزء معلولین دارای نقص عضو باشید»؛ پس بی شک هیچ کس دلش نمیخواهد نابینا به دنیا بیاید، ما نیز ممکن است در اثر سانحهای نابینا شویم یا در آینده فرزندی نابینا داشته باشیم.
بعضی از افراد صرفا بر ضعفهای معلولین و نابینایان تمرکز میکنند و تواناییهای این افراد را نمیبینند در حالی که افراد نابینای موفق اطراف ما کم نیستند؛ هلن کلر، نویسنده نابینا و ناشنوا، رودکی شاعر ، لویی بریل ابداعکننده خط بریل، طهحسین نویسنده مصری، علی صابری، عضو هیئت مدیره کانون وکلا، حبیب سیروس، معاون فرماندار واشنگتن و چندین نابینای موفق دیگر که نشان دادهاند نابینایی نقصی نیست که به محرومیت آنها منجر شود.
رسانههای جمعی وظیفه دارند در مرحله نخست، نابینایان و به صورت کلی قشر معلول را به تواناییهای خود آگاه کنند، خودباوری و اعتماد به نفس آنها را تقویت کنند و با آگاه کردن مردم از استعدادهای معلولین، اعتماد مردم را نسبت به این قشر بالا ببرند، تولید و پخش مستندهایی که توانایی معلولین و خصوصا نابینان و زندگی موفق این افراد پیشنهاد میشود.
سازمان بهزیستی بعنوان نهاد حامی معلولین با اینکه خدماتی به نابینایان ارائه کرده است اما این خدمات طبق نیاز و مقتضیات نابینایان نبودهاند. جابر می گوید: بهزیستی به دلیل کمبود بودجه از دادن امکانات توانبخشی مناسب به نابینایان امتناع میورزد در اکثر بهزیستیهای کشور سلیقهای خرید میشود و ازخود نابینایان نظرخواهی نمیشود.
نابینایان نیز با بستری مناسب میتوانند پا به پای سایر افراد جامعه پیشرفت کنند ولی با استناد به بند 6 ماده 28 قانون مجلس شورای اسلامی که در مورد سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بينایی، شنوایی و گويایی است به نابینایان امکانی برای شرکت در رقابتهای انتخابات مجلس شورای اسلامی نمیدهد این در حالیست که نابینایان میتوانند در انتخابات شورای شهر و روستا شرکت کنند.
مجلس نهم اسفند ماه 1393 طرح اصلاح قانون انتخابات را به منظور امکان کاندیداتوری نابینایان برای نمایندگی مجلس به خانه ملت تقدیم کرد، مخالفان این طرح با استناد به اصل 75 قانون اساسی که در مورد عدم افزایش هزینههای عمومی است مدعی شدند با حضور نابینایان در مجلس نیازمند به علت نیاز به ایجاد زیرساختهایی از جمله: تولید کتب مخصوص به خط بریل است و چنین بسترهایی صرف هزینه و تحمیل بار مالی است، حضور افرادی که دارای معلولیت بینایی هستند، مغایر با اصل ۷۵ قانون اساسی دانستند.
براستی شکافی عمیق، جهان نابینا و بینا را به دو قسمت مجزا تقسیم میکند یا ما برای مهر تاییدی بر سلامت و صحت دیدههایمان، سعی داریم خود را برتر از نابینایان بدانیم؟
از آنجایی که نمایندگان درخواست کننده طرح امکان کاندیداتوری نابینایان برای نمایندگی مجلس، پیشنهادی برای تامین هزینههای ناشی از حضور نابینایان در مجلس نداشتند ، این طرح با 157 رای مخالف در مقابل 92رای موافق و 14 رای ممتنع رد شد اما از آذر ۱۳۸۷ کشور ایران جزء کشورهای عضو «کنوانسیون حقوق معلولان» شد و بر اساس ماده ۲۹ این کنوانسیون، انتخاب کردن و انتخاب شدن در عرصه کنشگری سیاسی حق مسلم تمامی افراد معلولی است که از نظر ذهنی قادر به تصمیم گیری و اثرگذاری اند و نابینایی خللی در قدرت ذهن برای تصمیمگیری ایجاد نمیکند.
گفتنی است در این کنوانسیون محروم کردن افراد معلول از مشارکت سیاسی نقض اصل تساوی انسانها است و بر همین اساس انتظار میرود کشور ایران به عنوان کشوری که این کنوانسیون را پذیرفته و مدعی اجرای بندهای آن شده است، در بند ۶ ماده ۲۸ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی خود تجدید نظر کند چرا که بازگشت دوباره شرط بینایی به شرایط لازم برای انتخاب نامزدهای مجلس، نقض آشکار تعهدات کنوانسیون حقوق جهانی معلولان است و ممکن است به مخدوش شدن چهره ایران در محافل بین المللی منجر شود.