مطابق آمار، خشونت دومین عامل در تشکیل پرونده قضائی است و بیشترین مرگ در کشور بهدلیل نزاع اتفاق میافتد یا آمار پروندههای قضائی که آخرین آماری که از طرف قوه قضائیه اعلام شد، چیزی حدود ١٥میلیونو ٢٠٠ هزار پرونده قضائی است.
به گزارش عطنا، در روزهایی که قاتل آتنا، دختر پارسآبادی اعدام شد و اپیدمی گمشدن کودکان در کشور رخ داد و رئیس اورژانس اجتماعی اعلام کرد ٦٠ درصد خشونتهای خانوادگی از جانب پدر خانواده اتفاق میافتد، شهرزاد همتی خبرنگار شرق با سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران و عضو هیئت مؤسس انجمن پیشگیری از خودکشی، پیرامون خودکشی، طلاق و حاشیهنشینی گفتوگویی کرده که در ادامه میخوانید:
آقای چلک، خبرهای خوبی در سالهای گذشته به گوشمان نرسیده. افزایش آمار قتلهای خانوادگی، آمارهای خشونت خانگی که مطابق آمار جدید ارائهشده ٦٠ درصد کودکآزاریها از سوی پدر انجام میشود. از طرفی در سالهای گذشته اخبار خودکشی را بیشازپیش در رسانهها خواندهایم. آمار قتلها و بچهدزدیها به نظر بیشتر میرسد. برآیند شما چیست؛ فکر میکنید شرایط واقعا اینقدر بد شده یا شرایط همان است و صرفا دسترسی به رسانهها بیشتر شده؟
ما از چند زاویه به موضوع نگاه میکنیم؛ زاویه اول نگاه به آمارهای رسمیمان است؛ برای مثال مطابق آمار، خشونت دومین عامل در تشکیل پرونده قضائی است.یا آماری که هفته پیش وزیر بهداشت اعلام کرد و مطابق آن بیشترین مرگ در کشور بهدلیل نزاع اتفاق میافتد یا آمار پروندههای قضائی که آخرین آماری که از طرف قوه قضائیه اعلام شد، چیزی حدود ١٥میلیونو ٢٠٠ هزار پرونده قضائی داریم. یا آمار حوزه اعتیاد؛ حالا میگویند دومیلیونو ٨٠٠ نفر مصرفکننده دائمی هستند و بقیه تفننی.
ولی یک رقم مشخص میگوید چهارمیلیونو ٤٠٠ هزار نفر درگیر حوزه اعتیاد داریم اگر آن تفکیک را هم در نظر بگیریم. تعارف هم نداریم، مثلا در حوزه طلاق وضعیت ما خوب نیست. در حوزه زنان سرپرست خانوار هم وضعیت خوبی نداریم. تعداد زنان سرپرست خانوار ما از دومیلیونو ٥٥٣ هزارو خردهای در پنج سال قبل به سهمیلیونو ٦٠ هزارو خردهای رسیده است.
وقتی اینها را کنار هم میگذاریم، نمیتوانیم بگوییم که حال حوزه اجتماعی خیلی خوب است. درست است که امروز دسترسی به اطلاعات، شبکههای مجازی و شبکههای اجتماعی، سرعت انتقال اطلاعات را بیشتر کرده است، اما همان شبکههای مجازی بودند که باعث انعکاس داستان آتنا در آن حد وسیع شدند. درهرصورت آمارها نشان میدهد دماسنج اجتماعی حالوروز خوبی ندارد، چون وقتی نگاه میکنید، میبینید مقام معظم رهبری هم میگویند ما ٢٠ سال عقب هستیم، اگر وجدان دارید و اگر ایران را دوست دارید، بیایید در این بخش کار کنید.
در این جلساتی که رهبری مرتبط با بحث آسیبهای اجتماعی برگزار کردند، اولویتهایی را هم مشخص کردند که باید روی آنها کار شود، اما مسئله دیگری که باید مد نظر قرار دهیم این است که این حالوروز، خاص امروز نیست. یعنی این نیست که بگوییم ما در چند سال اخیر شاهد این موضوعات بودهایم. این موضوع انباشتهشدهای است که از گذشته وجود داشته و ازآنجاییکه ما عموما نگاه امنیتی و سیاسی داشتهایم، کمتر کسی به این موضوع میپرداخت که البته پیش از این درباره مسائل اجتماعی پستو وجود داشت و مسئولان فقط از این پستو خبر داشتند که امروز این پستو وجود ندارد.
خوب است که این پستو وجود ندارد یا بد است؟
عمدهاش خوب است؛ حداقلش این است که ما میدانیم کجا قرار گرفتهایم، حتی اگر آنچه پستوی ما نشان میدهد، همه واقعیتهای حوزه اجتماعی نباشد، چون خیلی جاها نمیشود سنجید، خیلی جاها نمیشود به واقعیتهای حوزه اجتماعی پی برد، ولی همین که ما بدانیم کجا هستیم، حداقلش این است که برنامهریزی و سیاستگذاری کورکورانه نمیکنیم. با فهم دقیقتری از موضوع میشود برنامهریزی و سیاستگذاری کرد.
با اینکه شما رئیس انجمن جلوگیری از خودکشی هستید، سعی میکنید از صحبتکردن درباره خودکشی پرهیز کنید. بهدلیل ایجاد همان پستو این سکوت را ترجیح میدهید؟
درباره خودکشی در همهجای دنیا سیاست رسانهای دارند. اینکه جزئیات خودکشی فردی را که از روی پل یا از یک ساختمان دارد سقوط میکند منعکس کنیم، یا اگر خودکشی اتفاق افتاد، آن را بهانه کنیم برای دادن اطلاعات راجع به ارتقای سلامت روانی - اجتماعی، خیلی با همدیگر فرق میکند.ما بیشتر سعی میکنیم از این زاویه ورود پیدا کنیم. از یک جایی خودکشی است و هشدار داده میشود، اما بخش بعدی این است که نباید کاری کنیم که خودکشی ذهن همه مردم را درگیر کند.
بههمیندلیل در دنیا برای پرداختن به موضوع خودکشی سیاست رسانهای دارند و درست هم هست. ما سیاست رسانهای نداریم؛ حداقل ما در جمعیتی که تشکیل شد و من بهخاطر مشغلهای که داشتم نرفتم، اما از زمان تأسیس، هدفمان همین بود که روی بخش ارتقای سلامت روانی - اجتماعی کار کنیم تا صرفا موضوع خودکشی، در جمع کارشناسان باید به خودکشی پرداخت، به پروتکلش پرداخت، به مهارتها پرداخت، به تکنیکها پرداخت، به مبانی نظری پرداخت و آنجا اقتضای این هست و همه تخصص در این موضوع دارند، ولی وقتی از خودکشی در افکار عمومی صحبت میکنیم، این خودش میتواند جنبه یادگیرانه درباره خودکشی هم داشته باشد؛ بنابراین دنیا آمده سیاست رسانهای را در این بخش گذاشته است.
ما چرا نداریم، چگونه باید داشت؟
بالاخره باید بپذیریم که نیازمند یک سیاست رسانهای در این حوزه هستیم. اصلا در حوزه آسیبها سیاست رسانهای نداریم و خودکشی که جزئی از این موضوع است. رسانه ما کار خودش را میکند، انجمن ما کار خودش را میکند، منِ کارشناس کار خودم را میکنم، شما که خبرنگار حوزه اجتماعی هستید، کار خود را میکنید و به یک اجماع نرسیدیم.
خب ما درباره ایجاد این سیاستها تلاشی هم از جانب مسئولان نمیبینیم؛ یعنی همه دارند درباره این حرف میزنند که خودکشی وجود دارد. این وسایل بیشترین وسایل خودکشی هستند؛ قرص برنج و... شاید دلیلش این باشد که آنهایی که ناظر بر امر خودکشی هستند، سعی میکنند دربارهاش صحبت نکنند؛ حتی درباره سیاستهایش.
سیاستش را نداریم و مشکل ما هم همین است. ما الان سیاست رسانهای کلا در حوزه آسیبهای اجتماعی نداریم. حالا خودکشی یک مقدار حادتر است و این مستلزم آن است که سازمانهایی که مرتبط هستند، با اصحاب رسانه بنشینند و این نیازمند یکسری نشستهایی است. هم تجارب جهانی وجود دارد راجع به این موضوع، هم میشود بومیسازی کرد. سیاست رسانهای را در حوزه خودکشی و حتی آسیبهای اجتماعی عام خودش.
پس از ابراز نگرانی مقام معظم رهبری درباره آسیبهای اجتماعی، حساسیتها هم بیشتر شد. مسئولان مربوطه جلساتی را با ایشان داشتند و دراینباره صحبت کردند. شما در این جلسات حضور داشتید؟
در جلسات نبودم؛ ولی در تهیه گزارش از قبل با وزارت کشور همکاری داشتم. پس شما یکسری آمارهای مدون دارید درباره مشکلاتی که در کشور وجود دارد. من احساس میکنم آمارهایی که داده میشود، نمیتوان به آنها استناد کرد و کیلویی است. آمارها به نظرم آمارهای دقیقی نیست؛ چون آمارهای آسیبهای اجتماعی، آمارهای خط قرمز هستند و یکسری آدمهای خاص میبینند.
آمارهای ما چند دسته هستند. یک دسته آمار مراجع رسمی است؛ مثل سیستم قضائی و انتظامی؛ یعنی کسانی که یا دستگیر میشوند یا شناسایی میشوند به هر دلیلی و ثبت میشود. در حوزه اجتماعی عموما آمارهای رسمی با آمارهای واقعی فاصله دارد. به دلیل اینکه اشاره کردید خط قرمز و سیستم ثبت دقیقی در این بخش نداریم؛ بنابراین آمارها همیشه فاصله دارند.
بخش دوم، آمارهای مراکزی است که ارائهکننده خدمات هستند؛ مثلا اگر بهزیستی از کودکآزاری میگوید، همه کودکآزاری آن نیست که بهزیستی میگوید؛ مثلا فرض کنید ناجا از خودکشی بگوید، همه آن چیزی نیست که خودکشی صورت گرفته است. اگر وزارت بهداشت از خودکشی بگوید، همه خودکشیهایی نیست که در کشور اتفاق افتاد و وزارت بهداشت میگوید؛ یعنی این آمار عملکرد دستگاههای اجرائی است. یک بخش آن به جنس کار برمیگردد؛ یعنی کلا آسیبهای اجتماعی خوشایند نیست و هیچکس نمیآید بگوید من درگیر این موضوع هستم.
دلیل دارد؛ تبعاتی که دارد، دغدغههایی که نسبت به ابراز این موضوعات وجود دارد. مشکل ما یک جای دیگر هم هست که در برنامه ششم آمده است. ما یک نظام رصد نداریم. بنابراین این نظام رصد شاید بتواند یک بخش این خلأ را پوشش دهد. وقتی میآیند پنج اولویت را میگذارند؛ چه چیزهایی را میگذارند؟ طلاق را میگذارند، اعتیاد را میگذارند، خشونت را میگذارند، گرچه حاشیهنشینی آسیب اجتماعی نیست؛ ولی جزء پنج موضوع پراولویت در حوزه اجتماعی است، آن هم به دلیل اینکه حالا اگر ما محلات ناکارآمد شهری را بهعنوان یک تعریف بپذیریم که رسما ما این تعریف را الان در اسناد سال ٩٣ پذیرفتیم، ١٩ میلیون جمعیت ما در این مناطق هستند که حداقل خدمات مالی را ندارند.
حاشیهنشینی چگونه باعث بروز آسیب میشود؟
حاشیه جایی است که به حداقلهای خدمات عمومی دسترسی ندارند. طبیعتا گروههایی در اینجا در معرض آسیب بیشتری هستند. کودکان، زنان و دختران؛ و چون اینجا مداخله نیست، نظارت نیست، گروههایی با تفاوتهای فرهنگی با همدیگر حضور دارند، خدمات ارائه نمیشود و عمدتا مناطق ایزوله است.
در مناطق ایزوله شما باید منتظر گسترش آسیبهای اجتماعی باشید؛ گرچه ما در همه مناطق برچسب منطقه آسیبزا نمیزنيم؛ ولی چون ورود پیدا نمیکنید، خدمات ارائه نمیکنید، آب و برق و گاز را میبریم؛ چون ممکن است پول بخواهیم بگیریم؛ ولی خدمات اجتماعی و فرهنگی را در این مناطق نمیبريم. بنابراین این مناطق بستری برای جرم و آسیبهای در آن ميشود؛ به همین دلیل ما خاک سفید را داریم، دروازهغار را داریم، چمنهای کرمانشاه را داریم، طبرسی مشهد را داریم، رهنان اصفهان را داریم، عباسآباد نکا را داریم، عباسآباد سنندج را داریم، یا باغ خلج اراک را داریم و جاهای مختلفی از این دست، مناطقی را در کشورمان داریم؛ ما وقتی خدمات نمیبریم، ارتباط برقرار نمیشود، ارتباط که برقرار نشود، محملی است که افراد بتوانند در آنجا جرم را راحتتر انجام دهند.
در بحث آسیبهای اجتماعی که از سوی رهبری مطرح شد، مسئله آسیبهای اجتماعی هم بسیار مهم بود. بیشترین معضل آسیب اجتماعی مربوط به کدام منطقه است؟
مشهد بیشترین حاشیهنشینی کشور را دارد. تا الان بیش از حدود یکسوم جمعیت شهر مشهد در این محلات دارند زندگی میکنند. تا الان از ٨٥٠ منطقه که بررسی شد، هزارو صد محله بهعنوان محله ناکارآمد شهری شناسایی شدند. در سال ٨٢ یک سندی داشتیم؛ سند سال ٨٣ بازنگری میشود؛ سند ملی احیا، بهسازی، نوسازی و توانمندسازی بافتهای فرسوده، محلهای ناکارآمد شهری. چهار تا ویژگی دارند؛ بافتهای تاریخی، بافتهای فرسوده، روستاهای ییلاقی به مناطق شهری و خود سکونتگاههای غیررسمی که حداقلهای خدمات عمومی را ندارند. ١٩ میلیون جمعیت در آنجاها است. همین رقم سال گذشته ١٨ میلیون نفر بود. مطالعات دقیق برای شناسایی این مناطق، هر سال که بیشتر میرویم، تعداد مطالبات دارد جلوتر میشود.
میشود این معضل را حل کرد؟
حل به چه معنایی؟
مثلا به آنها امکانات داد... .
سؤال خوبی را پرسیدید. ما چند تا نگاه نسبت به این گروه داشتیم؛ اول اینکه بیتفاوت بودیم هر کاری که میخواهند بکنند، بکنند و ما خدمات به آنها ندهیم. یک نگاه این بود که مثلا مثل خاک سفید بولدوزر زدیم که اتفاقی نیفتاد و تنها این معضل پخش شد و مسئله خاک سفید حل نشد. نگاه دیگر این است که شما نمیتوانید بگویید ١٩ میلیون جمعیت کشور ما شهروند درجهدو هستند. اینها شهروندان ما هستند. خیلی از افراد این مناطق آدمهای مؤمنی هستند.
شما روحانی میبینید، معلم میبینید، مدیر میبینید اینطور نیست همه کسانی که در این مناطق زندگی میکنند، مجرم یا آسیبدیده اجتماعی باشند. اما در این مناطق مشهودتر است. الان در دنیا اصلا نگاه ادغام اینها به مناطق شهری است و نگاه تخریب اصلا وجود ندارد. یک پروژهای بود که در سبزوار داشتیم. میدانید سبزوار براساس همین سندی که خدمت شما عرض کرده بودم، اولین شهر الگوی اجتماعی ایران انتخاب شده بود که انجمن ما مجری این پروژه بود که کار ما تمام شد؛ حالا با کمک شرکت تخصصی عمران بهسازی شهری و شهرستان سبزوار، شهرداری، فرمانداری و دستگاههای عضو، یکی از ویژگیهای مداخلاتی که ما انجام دادیم، این بود. هنوز همه کار ما تمام نشده بود، یک منطقه از آن مناطقی که بهعنوان محلات ناکارآمد تعریف شده بود، خارج شده بود با یکسری اقداماتی که انجام شده بود.
آقای دکتر، ما آدمهای خشنی هستیم؟
آمارها که نشان میدهد خشونت، یکی از سه اولویت جدی ما در کشور است. هم آمار پروندههای قضائی نشان میدهد، هم آمار مرگومیرهای ما در این بخش نشان میدهد، خشونتهای خانگی این را نشان میدهد، خشونتهای اجتماعی این را نشان میدهد. حتی من میگویم یک جاهایی رفتن به سمت مواد مخدر صنعتی که شادی آنی داشته باشد؛ حتی مصرف مشروبات الکلی میتواند یک نشانهای باشد که ما علاقهمندیم آن شرایط خشن را مقطعی هم که شده، مدیریت کنیم و نشاط را جایگزین کنیم؛ گرچه نشاط میتواند همهاش شادی کاذب را جایگزین آن شرایط سخت و خشن کند.
چون برای نشاط اجتماعی خیلی برنامه نداریم. مهارتهایی که کمک میکند به ما که از زندگیمان لذت ببریم، مهارتهای اجتماعی را نهادینه نکردیم، وگرنه همه ما در روز در موقعیتهایی قرار میگیریم که عصبانی میشویم. یکی میتواند خشمش را کنترل کند، یکی در همان موقعیت نمیتواند خشم خود را کنترل کند.
گفته میشود در شهرهای مرزی و مناطق جنگزده آمار خشونت بیشتر است. مثلا کرمانشاه یا اهواز. این را تأیید میکنید؟
من یکسالی وضعیت خشونت کشور را از سال ٧٦ تا سال ٨١ براساس آمار پروندههای قضائی تحلیل کرده بودم، مثلا حساب کرده بودم تحلیل وضعیت خشونت را در کشور، بالاترین بهازای جمعیت، گیلان بود براساس آمار پروندههای قضائی سال ٧٦ تا ٨١. مثلا اگر میانگین کشورمان آنموقع حدود ٥٠٠ تا بود، میانگین گیلان به ازای صد هزار نفر، هزار بود؛ بهویژه دو شهر آستارا و انزلی که بهمراتب بیشتر بود.
دلیلش مشخص بود؟
بخشی از آنها به دلیل آب و زمین بود؛ مثلا در تهران آلودگیهای صوتی و ترافیک داریم و اصلا روانشناسی شهر ما یک روانشناسی بانشاطی نیست و مهارت را هم یاد نگرفتیم، عقبماندگیهایی هم داریم. شهرهایی که در حوادث و بلایا گرفتار میشوند، مردم آنجا باید تاوان پیامدهای ناشی از بروز آن سوانح و حوادث را؛ چه طبیعی و چه غیرطبیعی، یعنی فقط جنگ نیست، بپردازند.
این طبیعی است و نماد بیشتری هم پیدا میکند؛ چون شهر کرمانشاه واقعا شهری است که نماد یک شهر نیست؛ یعنی وقتی شما داخل آنجا میشوی، چهره شهر، یک چهره غمگین است و بدونشک ما وقتی در موقعیتی قرار بگیریم که افسردگی و پژمردگی را ترویج کنیم؛ ضمن اینکه حالا شما در کرمانشاه فرهنگ پهلواني را دارید.
مثلا جاهایی مثل ایلام که خودکشی بالاست، یک جوری پذیرفتهشده است. در بعضی از جاها این دعوا میتواند موضوع پذیرفتنی باشد.
شما به ماجرای ایلام اشاره کردید. در ایلام اقدام به خودسوزیکردن زنان بیشباهت به هاراگیریکردن در ژاپن نیست. بیشترین آمار خودکشی را ایلام دارد که در بین زنان هم شایعتر است. هیچ پژوهشی روی این ماجرا نشده است؟
دراینباره در ایلام کار زیاد شده، در چند مرحله روی خودکشی در این منطقه کار شد؛ مثلا درهشهر وضعیتش خیلی بحرانیتر از جاهای دیگر است که در آن مقطعی که من کار میکردم و در شورای اجتماعی کشور، من مسئول تدوین طرح کنترل کاهش در درهشهر بودم؛ اما این اقدام به طریقی پذیرفته شده. این منطقه پایینترین نرخ طلاق را در ایران دارد. در واقع آن فرهنگ با لباس سفید رفتی و با کفن سفید برگرد، در این استان وجود دارد... ؛ اما الان یک مقدار کمرنگتر شده.
مثلا در چند سال اخیر درصد تغییرات طلاق در ایلام روند رو به رشدی را داشته است؛ ولی آن فرهنگ در استانها حاکم بوده است؛ بنابراین اگر نگویم خودکشی یک ارزش بود، جاهایی نقش ارزشمندبودن را داشت و اصلا هنوز هم که هنوز است، از نظر من با وجود اینکه در استان ایلام خودکشی معضلی است که هر کسی حرفی میزند، اول میرود سراغ ایلام، خودکشی در استان، به اندازهای که بیرون از استان اهمیت دارد، در خود استان مسئولان و مردم این موضوع را بهعنوان موضوع جدی قلمداد نمیکنند و با آن کنار آمدهاند و این خیلی بد است. درهشهر نرخش خیلی بالاست، خود ایلام نرخش بالاست. تازه آمارهای ثبتی با آمارهای وقوع خیلی فرق میکند.
در ماجراهای نرخ خودکشی، کدام شهرمان کمتر است؟
سیستان معمولا کمتر است، شهرکرد کمتر است.
تهران چطور؟
بهطورکلی میانگین نرخ خودکشی در ایران بین شش تا هفت نفر به ازای هر صد هزار نفر است. در سالهای مختلف هم همین روند بوده است و یک ذره بالا و پایین شده؛ گرچه ما در این بخش هم سیستم ثبت نداریم؛ چون مراکز خصوصی اصلا ملزم به ثبتش نیستند و مطبهای خصوصی ملزم به ثبتش نیستند. مردم برای اینکه از بیمه استفاده کنند، با یک دلیل دیگر میروند، خیلیها هستند که نمیروند و این مشکلات را ما در بخش خودکشی مثل بعضی از مشکلات داریم.
تهران هم تقریبا همان میانگین کشور را دارد. سال گذشته که بحث خودکشی داغ بود، شما گفتید خیلی آمار تغییر نکرده و بیشتر پروپاگاندای رسانهای شده است. واقعا هم همین بوده است. شما آمار خودکشی را در ١٠ یا ٢٠ سال اخیر بگیری، ما همان روند را داریم. همیشه بین شش تا هفت به ازای صد هزار نفر است.
این آمار نگرانکننده است؟
در بعضی از استانها بله، ایلام، کرمانشاه، لرستان، یک جاهایی از خوزستان؛ اما چون ما بگوییم قتل نفس است، به دلیل آن شرایط مذهبیای که ما داریم، این بیشتر نگرانکننده است؛ وگرنه تقریبا یک روند ثابت را در حوزه خودکشی داریم و با آن جلو میرویم. وقتی ما اورژانس اجتماعی را راه انداختیم، دسترسی مردم به این خدمات بیشتر شد.
آماری وجود داشت که بیشتر تجاوزهایی که صورت میگیرد، تجاوزهای درونخانوادگی است؛ یعنی بیشتر پدر، برادر، دایی، عمو. درباره این پژوهشی وجود دارد؟
ما در بحث مسائل جنسی چند مشکل را در کشورمان داریم. یکی به دلیل تابوبودن این موضوعات، معمولا تجاوز، تعرض یا خشونت جنسی پنهان میماند. مگر اتفاقاتی که در چند وقت اخیر افتاد و موضوع رسانهای شد و به آن توجه شد؛ گرچه من این نوع تعرض و خشونتهای جنسی را فقط به ارتباط جنسی خلاصه نمیکنم و شکلهای مختلفی میتواند داشته باشد. درباره آزارهای جنسی، حتی درباره کودکان هم معمولا اینگونه بوده که کسانی آزاردهنده جنسی هستند که خانواده شک به او نمیکند.
البته درباره این دو، سه مورد اخیر داستانش فرق میکرد؛ ولی عموما ویژگیاش همین است و بههمیندلیل هم پنهان میماند. این فقط خاص کشور ما هم نیست، جاهایی در یکسری محیطهایی اتفاق میافتد؛ مثلا انگلیس همین چند وقت پیش بود که آماری داده بود. در بعضی از محیطهای اجتماعی این تعرض صورت میگیرد. همین بحث روسپیگری ممکن است در جاهایی داوطلبانه باشد و فرد برای امرار معاش یا کسب درآمد بشود روسپی.
بالاخره خود روسپیگری هم به نظر من نوعی آزار جنسی است؛ چون فرد مجبور است هر روز یک نفر یا چند نفر را تحمل کند و خیلی وقتها ممکن است لذتی هم نبرد و فقط آن چیزی که برایش مهم است، این باشد که درآمد را کسب کند در این بخش. معمولا هم آزارهای جنسی اگر منجر به یکسری بحرانهای جسمی نشود، معمولا پنهان میماند؛ بنابراین ما آنچه الان به مراکز قضائی یا پزشکی قانونی کشورمان که میخواهند رسیدگی کنند ارجاع میشود، همه این تعرضها و تجاوزهای جنسی نیست و بخشی از آنها است. بالاخره یکسری از حرمتها از بین رفته و باید این را بپذیریم. امروز خیلی موضوعات عادیسازی شده که این عادیسازی میتواند خودبهخود عوارض خودش را داشته باشد.
بهزودی کنگره مددکاری را برگزار میکنید، وجه تمایزش با سالهاي گذشته چیست؟
در سال ١٣٣٧ مددکاری اجتماعی در ایران رشتهاش تصویب شد و شروع به کار کرد. الان وارد ٦٠ سال شدیم و طبیعتا حس کردیم که ٦٠ سال، زمان زیادی است که ما یک بررسی کنیم که در این ٦٠ سال در حوزه مددکاری اجتماعی چه کار کردیم، در حوزه سیاستگذاری، در حوزه اجرائی، نقاط قوت و ضعفمان چیست، فرصتها و تهدیدها چیست و بعد بتوانیم چشمانداز آیندهمان را ترسیم کنیم.
بالاخره ما نمیتوانیم گذشتهمحور باشیم، یعنی با همان مشکلات کنار بیاییم. آن طرف تعریف جدید جهانی مددکاری اجتماعی دو سال قبل تصویب شد، اجماع جهانی راجع به آن شد، ما هم در انجمن راجع به این موضوع کار کرده بودیم، مشارکت داشتیم، دیدگاههایی داشتیم که سعی کردیم منتقل کنیم که مددکاری اجتماعی، امروز باید نگاههای آیندهنگر داشته باشد، سلامتنگر باشد، جامعهنگر باشد، مردممحور باشد، خانوادهمحور باشد؛ اینها مباحثی بود که خوشبختانه تصویب شد.
تلاش ما این است که برای این ٣٣،٣٢ مؤلفه جدیدی که الان در تعریف جدید جهانی است؛ مثال بزنم، نقش مددکاری اجتماعی در توسعه اجتماعی کجاست؟ در حقوق شهروندی کجاست؟ در مسئولیت اجتماعی کجاست؟ در نظم اجتماعی کجاست؟ ٣٢ مؤلفه ما در این بخش داریم و میخواهیم این بحث را انجام دهیم. طبیعتا میهمانان خارجی هم داریم.