فارغ از كم و كيف بررسي و ابلاغ اينگونه طرحها، نكته حائز اهميت آن است كه اگر هدف اجراي اين طرح سود توأم توليدكننده و مصرفكننده با حذف واسطهگري و دلالبازي در بازار خرده فروشي برخي اقلام كالايي باشد، چه تضميني وجود دارد كه اين كار به نفع مصرفكننده نهايي تمامشده و عرضه چند نرخي اين اقلام منجر به تقويت دلال بازي و زيان توامان توليد و مصرف نشود.
اينگونه طرحها موجب ميشود تا تنها فرصت فشار بيشتر به مصرفكننده نهايي فراهم شده و حتي همين نظارتهاي نيم بند در نظام عرضه و تقاضاي اقلام كالايي متوقف شود. معني ديگر اين طرح بازگذاشتن بازار و واگذاري مكانيسم نظارتي آن به نظام عرضه و تقاضاست كه پيامدي جز تبديل كشور به بازار اينگونه اقلام وارداتي و با حضور پررنگتر كالاهاي خارجي نخواهد داشت. اينگونه طرحها از خيلي وقت پيش شكست خورده و نشانه آن نيز ركود حاكم بر بازارها بهدليل پايين بودن قدرت خريد مردم است.
در واقع قشري كه از قدرت خريد كالاهاي مختلف بدون رصد بازارها برخوردار است گروهي است كه متعلق به 15تا 20درصد بالاي جمعيت است. مادامي كه به پرسشها و كاستيهاي اصلي اقتصاد كشور پاسخ داده نشود، هيچ اتفاقي براي شكلگيري بازار رقابتي در چارچوب نظام عرضه و تقاضا نخواهد افتاد.
نكته ديگر آنكه واسطهها و دلالها چه كساني هستند، آيا توزيعكنندگان خرد، صحنهگردان نظام واسطهگري و دلالي هستند يا اينكه واسطهها و دلالها در نظام قدرت هم سهم دارند؟ نظام توزيع سنتي و ناكارآمد نيز مزيد بر علت شده است. وقتي سيب زميني به نرخ 300تومان از كشاورز خريداري شده و با قيمت بيش از هزار تومان بهدست مصرفكننده ميرسد، بايد پاسخگوي اين خلأ در نظام توزيع بود.
واقعيت آن است كه مافياي واسطهگري و دلالي كشور حتي در نظام تصميمگيري و سياستگذاري نيز دخالت كرده و مانع اصلي شفافسازي بازار است. نظام عرضه و تقاضا فشل شده و قيمت فروش برخي محصولات مانند فولاد و پتروشيمي به ساير بخشهاي توليدي كشور بيش از نرخ صادراتي اين محصولات است. در چنين شرايطي كه هيچ نظارتي براي مقابله با دلالها وجود ندارد و توليد واقعي در كشور شكل نگرفته، همين اندك نظارتي كه بر فعاليتهاي اقتصادي در كشور وجود دارد نيز تحت عناويني مانند منطقي كردن يا آزادسازي قيمتها از بين خواهد رفت و چنين اقداماتي تنها تضمينكننده منافع گروههاي خاص و نابودكننده توليد و صادرات خواهد بود. بايد ريشه مشكلات را در جاي ديگر جستوجو كرد.