هنوز سه ماه از رقابت سنگین، پیچیده و پرحادثه ریاست جمهوری نگذشته است؛ اما آن گونه که از ظواهر امر برمیآید، جریانهای اصلی سیاسی کشور دیگر حاضر نیستند تا اولین انتخابات پیش رو که یک سال و نیم دیگر برگزار میشود، حتی یک روز را هدر بدهند.
به گزارش عطنا به نقل از ایران، مروری بر اخبار و رویدادهای حوزه سیاست داخلی از فردای 29 اردیبهشت تا امروز، از عزم جزم اصلاحطلبان برای حفظ صدرنشینی در مناصب انتخاباتی و اهتمام اصولگرایان برای احیای قدرت از دست رفته حکایت دارد و بر همین اساس است که پیش از آن که کابینه دوازدهم تشکیل شود و به عبارتی انتخابات 29 اردیبهشت به بار بنشیند، احزاب و گروههای سیاسی نگاههایشان را به یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی متوجه کردهاند.
گرچـــــه هـــدف اصلاحطلبـــان و اصولگرایان و میانهروها یکی است، اما گویا هر کدام از این جریانها برای نیل به هدف به شیوه یا شیوههایی متفاوت متمسک شده است. در این میان اردوگاه اصلاحطلبان وضعیت روشنتری دارند. چه این جریان طعم سالها دوری تام و تمام از تمام ارکان حکومتی و انتخابی را چشیده است و حال قدر امنیت و عافیتی که میتواند در رهگذر آن به کنشگری سیاسی بپردازد را میداند.
اصلاحطلبان که از سال 92 وارد فاز عملی پروژه بازگشت به قدرت شدند، حالا گزینه تحتالحمایهشان را بر مصدر دستگاه اجرایی میبینند؛ در کابینه سهم دارند؛ منسجمترین فراکسیون مجلس دهم را در اختیار دارند؛ هر 21 صندلی شورای شهر تهران را از آن خود کرده و برای پایتخت شهرداری اصلاحطلب نشان کرده و مدیریت کلانشهرهایی مانند مشهد و اصفهان که پیشتر به پایتخت سیاسی اصولگرایان شهره بود را به دست گرفتهاند.
نتیجهای مطلوب اما نیازمند تثبیت و استراتژی جدید. چه این جریان فتوحات انتخاباتیاش را با یاری گرفتن از اعتدالگرایان و اصولگرایان میانهرو آغاز کرد؛ انتخابات مجلس شورای اسلامی دهم، مجلس خبرگان پنجم و واپسین انتخابات ریاست جمهوری را هم به همین طریق طی کرد، اما در انتخابات اخیر شورای شهر که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، مستقل از اصولگرایان میانهرو و احزاب اعتدالگرا عمل کرد و البته موفق هم شدند.
فارغ از برخی مباحث در تدوین فهرست شوراها در تهران، وضعیت اصلاحطلبان با سال 92 قابل قیاس نیست و چه بسا این جریان در نظر داشته باشد برای انتخابات مجلس یازدهم صرفاً از گزینههای اصلاحطلب استفاده کند و در انتخابات ریاست جمهوری 1400، نامزدی برخاسته از همین اردوگاه را معرفی کند. اگرچه این جریان در انتخابات مجلس دهم نیز قصد داشت نیروهای اصلاحطلب را وارد پارلمان کند، اما نتیجه بررسی صلاحیتها میدان عمل را بر این جریان تنگ و آنان را ناچار از بستن لیستی با نامزدهایی از سه جریان سیاسی کشور کرد.
اصلاحطلبان امروز به نیکی دریافتهاند برای داشتن مجلسی اصلاحطلبتر، نیازمند حفظ انسجام، گستردگی کار تشکیلاتی و کادرهای اصلاحطلبی هستند که بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند. شاید در همین راستا است که این جریان ضمن تلاش برای ارتقای شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، میکوشد فعالیتهای سیاسی را سازمان یافتهتر کند.
اگر چه ساختار «جمنا» همچنین روند رسیدن به گزینه نهایی انتقاداتی برانگیخت، اما این ائتلاف در انتها موفق شد میدان را از رقبای درون اردوگاهی سیدابراهیم رئیسی خالی کرده و جلوی تشتت آرا را نیز بگیرد.
در دو ماه و نیم گذشته از آخرین انتخابات، شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان کمیتهای را مأمور کرده است تا نقاط قوت و ضعف نهاد انتخاباتیشان را شناسایی کند؛ حسین مرعشی از اعضای فعال این شورا از تولد نهاد بالادستی جدید این جریان خبر داد؛ شورای هماهنگی جبهه اصلاحات دایره شمولش را گستردهتر کرده است؛ مجمع ایثارگران اصلاحطلب که در دولت یازدهم مجوز گرفته بود با برگزاری نخستین کنگره خود، شورای مرکزیاش را انتخاب کرد؛ «مجمع زنان اصلاحطلب» کنگره برگزار کرد و حزب «اصلاحات» هم در نخستین کنگره بعد از تغییر عنوانشان، اعضای شورای مرکزی را انتخاب کردند. اصلاحطلبان عضو مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و شورای سیاستگذاری همچنین جلسات متناوبی را برای ایجاد مثلث واحد تصمیمگیری در تهران تشکیل دادهاند. مجموعه رویدادهایی که نشان میدهد این جریان هر روز یک گام تازه در راه تشکیلاتیتر شدن و تشکیلاتیتر عمل کردن برمیدارد.
انتقادها از شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم بیش از همه معطوف به قدرتمندتر کردن احزاب است و کارگزاران این نهاد نیز درصدد هستند به این خواسته بیش از پیش تن دهند. به عبارتی اصلاحطلبان ضمن نتیجه بخش دانستن حرکت جبههای، بنیه جبههها را احزابی میدانند که باید هر روز بیش از روز گذشته در تقویت و ارتقایش کوشید.
اصولگرایان اگر چه امروز به پیوستگی اصلاحطلبان نیستند، اما با همان شدت و حدت میکوشند شیرازه تشکیلاتیشان را حفظ کرده و انتخابات مجلس یازدهم را به سکوی بازگشت دوباره به نهادهای انتخاباتی بدل کنند. اگر چه این جریان همین حالا هم اکثریت قریب به مطلق نهادهای انتصابی و حکومتی را در اختیار دارد، اما این تلقی که از محبوبیت میان مردم برخوردار نیست و تمام نهادهای انتخاباتی را به رقیب کم توش و توان خود واگذار کرده، برایش خوشایند نیست؛ بویژه که حال متهم است تنها زمانی که اصلاحطلبان انتخابات را تحریم کردهاند، توانسته پیروز میدان باشد. سنگینترین شکست این جریان در انتخابات مجلس دهم در حوزه انتخابیه تهران بود؛ زمانی که فهرست موسوم به «ژنرالهای اصولگرا» که جملگی از دانه درشتها و چهرههای شناخته شده این اردوگاه بودند، پارلمان را به 30 نامزد اصلاحطلب که تنها 5 نفرشان شناخته شده بود، واگذار کردند.
اصولگرایان امسال هم 21 کرسی شورای شهر را به اصلاحطلبان باختند و امروز هیچ سهمی در پارلمان ملی (حوزه تهران) و پارلمان شهری پایتخت ندارند. نتیجه انتخابات شورای شهر کلانشهرها نیز به آنها هشدار داد که فضای عمومی پایتختهای سنتیشان دیگر تحت تأثیر آنها نیست.
بعد از خروج علی لاریجانی و علی اکبر ناطق نوری از ائتلافهای سیاسی و انتخاباتی اصولگرایان، این جریان محمود احمدینژاد را از معادلات خود کنار گذاشته و ترجیح میدهد در سکوت به آنچه میان احمدینژاد و دستگاههای نظارتی و قضایی میگذرد، بنگرد.
در انتخابات ریاست جمهوری بخش عمدهای از این جریان تلاش کرد سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری شود اما هیچ کدام از تاکتیکها کارگر نشد و با اختلاف قریب 8 میلیون رأی، رؤیای ریاست جمهوری را هم از دست رفته دیدند. با این همه این جریان میکوشد با حفظ اتحاد به وجود آمده میان بخشهایی از اصولگرایان همچنین ظرفیت 16 میلیون رأی، خود را احیا کند؛ اما آن گونه که از اخبار و رویدادها برمیآید، این جریان همچنان بر حرکت جبههای متمرکز بر چهرهها اصرار داد؛ جبههای که البته از حمایتهای احزاب بهرهمند باشد.
اصولگرایان در جریان انتخابات مجلس دهم، شورایی به نام ائتلاف اصولگرایان تشکیل دادند؛ شاکله اصلی این ائتلاف شماری از احزاب این جریان از جمله مؤتلفه اسلامی، جمعیت ایثارگران و رهپویان انقلاب اسلامی و پایداری بودند و جامعه روحانیت مبارز هم نقش لیدر و بسترساز را ایفا میکرد. ائتلاف اصولگرایان در جریان انتخابات ریاست جمهوری دچار دگردیسی شد.
چنانکه این بار ابتدا 10 شخص حقیقی جبههای به نام «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» موسوم به «جمنا» تشکیل دادند و بعدها چهرههای حزبی اصولگرا و نه خود احزاب را به یاری طلبیدند؛ استدلال «جمنا» این بود که میخواهند این بار تصمیم گیری از «پایین به بالا» باشد و گزینه نهایی از طریق رأیگیری در مجمع عمومی 3 هزار نفره انتخاب شود. به اعتقاد این جمع، چنین روشی سبب میشد هم ورای پایگاه رأی اصولگرایی به نامزد آنها اقبال نشان دهد و در صورت پیروزی کاندیدایشان، احزاب از وی سهمخواهی نکنند.
اگر چه ساختار «جمنا» همچنین روند رسیدن به گزینه نهایی انتقاداتی برانگیخت، اما این ائتلاف در انتها موفق شد میدان را از رقبای درون اردوگاهی سیدابراهیم رئیسی خالی کرده و جلوی تشتت آرا را نیز بگیرد. همین دستاوردهاست که سبب شده فعلاً «جمنا» جلسات هفتگی خود را برگزار کند و در این گردهماییها، به دنبال راهی برای ارتقای تشکیلاتی و گسترش دامنه نفوذ باشد. «جمنا» تاکنون فعالیتی ناظر به فعال کردن احزاب از خود نشان نداده و به نظر میرسد این گروه نیز پیروزی در انتخابات را در گرو کار جبههای میدانند اما مانند اصلاحطلبان معتقد به تقویت بنیه احزاب یا جبهههای درونی اصولگرایان نیستند.
اگر از حزب مؤتلفه اسلامی بگذریم که الگوی معرفی نامزد حزبی به تعداد کرسیهای مجلس را برای خود ترسیم کرده، مابقی تشکلهای اصولگرا دوران سکون و حداقل فعالیتها را طی میکنند. سکونی که حتی به تشکیلات بزرگتری چون جبهه پیروان خط امام و رهبری سرایت کرده است. این در حالی است که جبهه پیروان خط امام و رهبری همانند شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، بیشترین تعداد احزاب اردوگاه خود را زیر چتر حمایتیاش گرفته است. بعد از درگذشت حبیبالله عسگراولادی، دبیرکل جبهه پیروان، محمدرضا باهنر در رأس این نهاد قرار گرفت.
اگر چه باهنر درصدد بود به تشکیلات اصولگرایان سر و سامان بیشتری بدهد، اما تشکیلات متبوع آن در انتخابات اخیر کم فروغ ظاهر شده است. حزب مؤتلفه اسلامی یکی از احزاب اصلی زیرمجموعه جبهه پیروان هم ساز خود را میزند. جبهه ایستادگی هم که زمانی حول محور محسن رضایی اعلام موجودیت کرد، هنوز نتوانسته پیرامون چهرهای جدید انسجام گذشته را به دست آورد. «پایداری» و «یکتا» هم اگر چه خود را با پیشوند «جبهه» معرفی میکنند، اما در خوش بینانه ترین وضعیت در حد یک حزب میان رده، فعالیت دارد. همه اینها در حالی است که «چهرهها»ی اصلی این اردوگاه که قرار است سنگ بنای حرکات «جبهه»ای باشند، روز به روز کم تعدادتر از گذشته میشوند.
بعد از خروج علی لاریجانی و علی اکبر ناطق نوری از ائتلافهای سیاسی و انتخاباتی اصولگرایان، این جریان محمود احمدینژاد را از معادلات خود کنار گذاشته و ترجیح میدهد در سکوت به آنچه میان احمدینژاد و دستگاههای نظارتی و قضایی میگذرد، بنگرد. البته بخشهایی از این جریان در ماههای اخیر کوشیده از افرادی چون سید ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف، چهرههای متنفذ و تأثیرگذار بسازد.
به عبارتی در شرایطی که اصلاحطلبان در حال حزبسازی و تقویت احزاب خود هستند، اصولگرایان در عمل در حال چهرهسازی و تقویت چهرههای خود هستند تا در بزنگاه انتخابات از ظرفیتهای آنان استفاده کنند. چنان که برخی تلاش قالیباف برای راه انداختن جریان «نواصولگرایی» و پوشش وسیع رسانهای کوچکترین حرکات، ملاقاتها و سخنان رئیسی را از این زاویه مینگرند. مجموعه رویدادهایی که این گزینه را پیش چشم قرار میدهد که اگر چه اصولگرایان تلاش دارند از نقاط و چهرههایی که پیشتر محل اتکایشان بود به سمت چهرههای جدید فاصله بگیرند، اما کماکان روند تصمیمگیری از «بالا به پایین» حفظ شده است.
به اعتقاد ناظران این جریان اگر چه سعی دارد با راه دادن افرادی چون امیدحسین مقصودلو (تتلو) به گعدههای خود و راه انداختن مجمع عمومی برای رأیگیری و انتخاب نامزد، نشان دهد که بهروز شده است، اما برخی ناظران این حرکات را به «نمایش» تحول و نه تغییر اساسی تنزل میدهند. اما آنچه مسلم است، اصولگرایان این روزها مشغول آسیبشناسی خود هستند.