این روزها به شدت شاهد تبلیغات و ترویج مصرف گرایی هستیم، آنچنان که حتی این مساله در فضای مجازی دامنگیر برخی جوانان شده است؛ جوانانی که فریب تبلیغات را خورده و در راستای انجام عملهای زیبایی نامتعارف گام بر میدارند.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه آرمان این روزها به شدت شاهد تبلیغات و ترویج مصرف گرایی هستیم، آنچنان که حتی این مساله در فضای مجازی دامنگیر برخی جوانان شده است؛ جوانانی که فریب تبلیغات را خورده و در راستای انجام عملهای زیبایی نامتعارف گام بر میدارند.
در واقع اکنون همگی ما در محاصره تبلیغات هستیم و این روند نیازهای کاذبی را به وجود آورده که در ادامه نوعی از لوکس گرایی و تجمل گرایی را به دنبال خود دارد. برخی افراد هم در شبکههای مجازی میخواهند خود را بزرگتر جلوه دهند و این خود بزرگ بینی با مصرف بیشتر همراه است، همانطور که قبلا اشاره کردم با کمک تبلیغات انتخابی روی برخی کالاها نداریم و بدون آنکه متوجه شویم این مساله موجب سلب آرامش ما میشود. برای مثال بارها کالاهایی را خریداری کرده ایم که هیچگاه مورد استفاده قرار نگرفتهاند. البته تبلیغات یک امر طبیعی در دنیای صنعتی است.
حیف واژه زیبایی که برای این عملهای عجیب و غریب به کار ببریم. زبیایی یک نوع هارمونی است، در حالی که برخی عملها این هارمونی را به هم میزنند.
قاعدتا پس از تولید باید مردم از طریق تبلیغات با آن کالا آشنا شوند و این اتفاق یکی از اجزای جداییناپذیر حوزه تجارت و بازار است، اما باید کنترلی روی آن باشد تا مشخص شود آیا اطلاعاتی که در مورد کالای مدنظر میدهند درست است یا نه؟ در حالی که در ایران کنترلی روی تبلیغات نیست به ویژه در شبکههای مجازی که تبلیغ برخی کالاها و روشها آسیب زا نیز بوده است، آنچنان که تبلیغات در مورد عملهای زیبایی صدماتی را به افراد وارد کرده است.
از سوی دیگر، با حجم گسترده انواع تبلیغات مردم گیج شده اند که بالاخره پیرو کدام تبلیغ باشند.
در مورد مواد خوراکی هم وضع به همین شکل است. البته اخلاق میگوید که کالا را بر اساس نیازمان تهیه کنیم، اما تبلیغات این اخلاق را گرفته است. به عبارت دیگر تبلیغات آنچنان ما را محاصره کرده که برده آن شدهایم. در واقع ایران جزو مصرفزدهترین جوامع دنیاست و در همه چیز بیشترین مصرف را دارد. اکنون مردم سربازان و اسیران بی اختیار جنگی هستند که اربابان آن یعنی صنایع از طریق فروش اجناس بی کیفیت خود به آنها درآمد زیادی را به دست آوردهاند. در واقع جنگی میان رقبای صاحبان کالاست که قصد دارند به هر طریقی اجناس خود را به فروش برسانند.
نفوذ تبلیغات را در اذهان عمومی نمیتوان نادیده گرفت، در حالی که اکنون ما با برخی تبلیغات مخرب رو به رو هستیم که پیامدهای ناگواری را به همراه دارد. ارزیابی شما در این باره چیست؟
یکی از کارکردهای تبلیغات القاست. القا واژهای است که امروزه در کشورمان خیلی با آن درگیر شده ایم؛ القای درمان، القای آموزش، القای روشهای زندگی و... در واقع همه چیز به ما القا میشود بدون آنکه فرصت فکر کردن داشته باشیم و ببینیم که آیا نیازمان از این طریق برطرف میشود یا نه. قشر متوسط رو به بالای جامعه در رابطه با مصرف شدیدا تنوع گرا شده است. در واقع سریع به خرید یک چیز ترغیب میشوند و سریع هم آن جنس از چشمشان میافتد. به عبارت دیگر افراد بر اثر تبلیغات تنوع طلب و ظاهرپسند در مصرف شدهاند. بنابراین چگونه میتوانیم از آنها توقع داشته باشیم که در زندگی شخصی نیز به این شکل نباشند؟ اکنون این درد بزرگ جامعه ماست، یعنی تنوعطلبی القا شده توسط تبلیغات زندگیها را دستخوش حقارت کرده است. برای مثال اگر فلان کالا را نداشته باشیم، در چشم دیگران حتما فرد ضعیفی هستیم؛ این رویکرد بسیار آسیب زاست.
البته به نظر بنده مد چیز خوبی است. بشر دوست دارد رو به مد و پیشرفت باشد، حتی علاقه دارد که در این مسیر هم هزینه نکند، اما نباید درگیر آن شود و دائما مورد انتخابهای تحمیل شده قرار گیرد. از سوی دیگر، رسانه هم در این زمینه بدترین نقش را ایفا میکند. برنامههای تلویزیون را ببینید. به ناگهان وسط یک برنامه جدی یک اتومبیل لوکس تبلیغ میکنند. برای مثال آن را به عنوان جایزه قرار میدهند و در حین برنامه قرعه کشی میکنند. چندی پیش بنده در یکی از برنامههای جدی تلویزیون تلفنی صحبت میکردم.
اتفاقا موضوع برنامه این بود که چرا مردم شاد نیستند. فوری تبلیغی از روغن در آشپزخانهای مدرن با مجهزترین امکانات پخش شد که بنده به عوامل برنامه گفتم خودتان دارید این شیوه از زندگی را تبلیغ میکنید. آنها هم زیر بار نرفته و گفتند مربوط به بخش بازرگانی است، در حالی که مردم تلویزیون میبینند و به بخش بازرگانی کاری ندارند، اما از آنجا که تبلیغات یک منبع درآمد و حامی است، حتی در آموزندهترین برنامهها هم برخی برندها انواع و اقسام کالاهایشان را به شکل اغراق آمیز در تلویزیون تبلیغ میکنند.
امروزه تبلیغات موجب چشم و هم چشمی در زمینه عملهای زیبایی شده است و ما شاهد افزایش چهرههای مصنوعی در سطح شهر هستیم، به گونهای که علاوه بر دختران، پسران نیز به تغییر چهره روی آوردهاند. قطعا این اتفاق جوانان را به سمت و سویی میکشاند که قابل بازگشت نیست. دیدگاه شما در این باره چگونه است؟
حیف واژه زیبایی که برای این عملهای عجیب و غریب به کار ببریم. زبیایی یک نوع هارمونی است، در حالی که برخی عملها این هارمونی را به هم میزنند. موج تبلیغات به حدی زیاد است که برخی افراد وام میگیرند تا هزینه عملهای زیبایی را بپردازند. آنها احساس میکنند که باید کمبودهای خود را از این طریق جبران کنند. به نظر این افراد عمل زیبایی رمز موفقیت است که به سراغش میروند، آنچنان که اکنون در جامعه بیشتر افراد شبیه به هم شدهاند.
در تلویزیون بارها پزشکانی که اعمال جراحی زیبایی انجام میدهند به برنامهها دعوت شده اند، در حالی که این عمل موجب تبلیغ آنها میشود. بنده یکی از استادان درجه یک زیبایی را میشناسم که میگفت اکثر افرادی که به بنده مراجعه میکنند اصلا نیازی به عمل زیبایی ندارند. من هم زیر بار عمل کردن آنها نمیروم، چون چهره شان به هم میریزد.
اکنون در جامعه ما افراد تصنعی شده اند، یعنی ظواهر و شخصیتهای خود را دستکاری میکنند و این مساله جای نگرانی بسیاری دارد، چرا که انجام عملهای زیبایی جزو آمال و آرزوهای دختران و اخیرا پسران شده که میخواهند چهره خود را مطابق فلان الگو تغییر دهند تا زیبا شوند، در حالی که زیبایی این گونه نیست.