برجام به دومين سالگرد پايان مذاكرات و نهايي شدن متن خود رسيده است و در اين مدت، قضاوت اكثريت قريب به اتفاق دولتها، احزاب، متفكران و صاحب نظران اين بوده است كه برجام براي همه طرفهاي آن و براي جامعه بينالمللي در كليت آن، يك توافق برد-برد بوده است.
به گزارش عطنا، بهزاد صابری، پژوهشگر مسائل حقوقي و بينالمللي در یادداشتی در روزنامه اعتماد با اشاره به سالگرد برجام از دسته بندی موافقان و مخالفان این توافقنامه یادی کرده ات که خواندن آن خالی از لطف نیست.
بگذريم كه در اين ميان، يك گروه از بازيگران، برجام را براي خود يكسره «باخت» ديده اند؛ يعني كساني كه علي الاصول با جمهوري اسلامي ايران در موضع ضديت هستند و برجام را به اين عنوان كه موجب كاهش چشمگير تهديدها عليه ايران و افزايش قدرت ملي ايران شده است، به زيان خود ارزيابي كردهاند. در اين گروه، از بازيگران ورشكسته و به آخر خط رسيدهاي همچون منافقين تا رژيم صهيونيستي و برخي دولتهاي منطقهاي را ميشود ديد.
از جنبه حقوقي، ايران پيش از اينها با عضويت در معاهده عدم اشاعه هستهاي (ان پي تي)، همپاي اكثريت قاطع دولتهاي جهان به لحاظ حقوقي بينالمللي تعهد كرده بود كه هيچگاه در پي توليد يا به دست آوردن سلاحهاي هستهاي نباشد. از سوي ديگر، به لحاظ سياسي و استراتژيك بسياري از صاحبنظران معتقد بوده و هستند كه اصولا به لحاظ واقعيتهاي جغرافيايي، جمعيتي و انساني در منطقه خاورميانه، سلاح هستهاي به لحاظ امنيتي براي ايران ارزش افزودهاي به همراه نداشته و بلكه با ايجاد مسابقه هستهاي و دستيابي احتمالي سايرين در منطقه به اين سلاحها، سطح رقابتهاي منطقهاي از سطح تواناييهاي متعارف نظامي (كه ايران بيترديد جزو قدرتمندترينها در منطقه است) به سطح تواناييهاي نظامي هستهاي تغيير كرده و اين موجب به سايه رفتن برتريهاي ايران در حوزه متعارف ميشود.
اگرچه بحث در اين دو حوزه يعني حقوقي و سياسي-راهبردي موافقان و مخالفان بسياري دارد و نميشود به يك نتيجه قطعي رسيد، اما واقعيت اين است كه از زمان اعلام نظر فقهي رهبر معظم انقلاب مبني بر حرمت سلاحهاي هستهاي، تكليف لااقل در نظام اسلامي ما به به صورت قطعي روشن شده است و لذا ساير بحثها از قبيل اينكه آيا خروج از انپيتي به لحاظ حقوقي ممكن است يا خير و آيا به لحاظ سياسي و راهبردي برخوردار بودن ايران از سلاح هستهاي به ارتقاي امنيت ملي ايران كمك ميكند يا لطمه ميزند، ديگر موضوعيت ندارد.
و يك نكته بسيار مهم اينكه اين فتواي ارزشمند نه يك ابزار سياسي و تبليغاتي، بلكه نظر فقهي يك مرجع تقليد شيعي است كه در جايگاه ولايت فقيه و رهبري نظام ديني نشسته است. يعني فارغ از تاثير داشتن يا نداشتن سياسي اين نظر فقهي در نگاه طرفهاي مقابل و در نگاه جامعه بينالمللي، اين فتوا براي تمام اركان نظام و براي آحاد ايرانيان تكليف را روشن كرده است.
و البته اين بسيار ناگوار بود كه كشور ما متحمل آن همه فشار و هزينه شود، به اتهام چيزي كه نه تنها به دنبال آن نبوده و نيست، بلكه اصولا در دكترين امنيتي و نظامي آن نيز جايي نداشته و بالاتر از آن، به لحاظ فقهي هم براي آن حرمت قايل است. در نتيجه لازم بود در برابر سيل عظيم اتهامات و دسيسهها، تدابيري انديشيده شود. بزرگترين هنر نظام اين بود كه در قالب برجام توانست ضمن حفظ تمامي قابليتهايي كه براي پيشبرد برنامه صلحآميز هستهاي خود نياز دارد، از طريق تدابير مورد توافق اين اطمينان خاطر را به لحاظ عيني ايجاد كند كه به سوي توليد سلاح هستهاي نخواهد رفت و از اين طريق، رشتههاي تحريمي تنيده شده دور دست و پاي ايران را پاره كند.
به بياني بسيار ساده، ايران در «داد و ستد» برجام، تنها يك چيز داد و آن هم چيزي بود كه هرگز نخواسته بود، نميخواست و به لحاظ شرعي نيز حرمت داشت. در سوي مقابل، اگرچه متن برجام براي هم ايران و هم امريكا برد- برد است، اما با خواندن ميان خطوط ميتوان گفت كه امريكا در يك چارچوب كلان مغبون شده است. امريكاييها اگرچه توانسته بودند بسياري را قانع كنند كه ايران در مسير دستيابي به بمب هستهاي حركت ميكند و بسياري ديگر را هم لااقل به ترديد بيندازند، اما خودشان به روشني ميدانستند كه چنين چيزي صحت ندارد و برنامه هستهاي ايران به دنبال توليد سلاح نيست.
امريكاييها در سال ٢٠٠٧ در يك اعتراف ناقص و نصفه و نيمه، تا اينجاي قضيه را آشكارا اذعان كردند كه بر اساس جمعبندي مجموعه ١٦ سازمان اطلاعاتي و جاسوسيشان، لااقل از سال ٢٠٠٣ ميلادي به بعد ايران هيچ برنامهاي براي سلاح هستهاي نداشته است. با اين وجود با زيركي و خباثت توانستند آب را گل آلود كرده و با ترفندهاي مختلف سياسي و تبليغاتي، آژانس، شوراي امنيت و تمام كشورهاي ريز و درشت جهان را در برابر برنامه هستهاي ايران قرار دهند، تا از اين رهگذر، فضاي لازم براي اعمال محدوديتهاي جامع اقتصادي و سياسي روي ايران ايجاد شود. آنها توانسته بودند از اين فرصت براي ايجاد اجماع جهاني عليه ايران و وارد آوردن فشاري بيسابقه بر مردم و دولت استفاده كنند و با استناد به همين بهانه عامهپسند، وضعيتي به وجود آورند كه حتي مانع از وتوي روسيه و چين در شوراي امنيت شوند و چندين قطعنامه فصل هفتمي عليه ايران بگيرند.
مهارتي كه ايران در بازي به خرج داد اين بود كه اين كارت را از دست امريكا خارج كرد. تمامي فريادهاي مخالفان برجام در امريكا نيز ناشي از همين است. وگرنه خود آنها به خوبي ميدانند كه برجام تمامي تضمينهاي لازم را براي پيشگيري از توليد سلاح هستهاي در ايران فراهم ميكند؛ آن هم سلاحي كه ايرانيان به دنبال آن نبوده و نيستند.
اما مشكل اصلي برجام از ديد آنها، اصلا ربطي به برنامه هستهاي ايران ندارد. مشكل اين است كه برجام باطل السحر دسيسههايي بود كه با بهانه برنامه هستهاي، موفق شده بود همه كشورها و سازمانهاي بينالمللي، حتي كشورهاي دوست ايران را وادار به عدم همكاري با ايران كرده و حلقه محكمي از جنس فشارها و تحريمهاي مختلف گرد ايران ايجاد كنند.
از دست دادن اين فرصت عظيم، چيزي است كه سوگوار آن هستند؛ لذا قطعا لازم است همه ما، در عين تلاش خستگيناپذير براي بهرهبرداري هرچه بيشتر از فضاي پسابرجام در جهت رشد صنعتي و اقتصادي كشور و تحكيم روابط مبتني بر همكاري با ساير دولتها و در عين هوشياري و اقدام قاطع براي مقابله با بدعهديها و كژرويهاي امريكاييها در اجراي برجام، به يك نكته بسيار مهم نيز توجه داشته باشيم و آن هم ضرورت پرهيز از هرگونه گفتار يا رفتاري است كه با سياست كلان اعلامي كشور در مورد سلاح هستهاي و با فتواي قاطع رهبري نظام در خصوص حرمت قطعي اين سلاحها همخوان و همسو نباشد و بهانه لازم را براي سوءاستفاده بدخواهان در اختيار آنها قرار دهد. والعاقل يكفيه الاشاره.