احتمالاً، تأسیس تشکیلاتی برای پاسداری از امنیت و آسایش مردم، با تشکیل جوامع انسانی آغاز شده است. زندگی بدون امنیت ممکن نیست. افزون بر این، جلوگیری از اجحاف زورمندان به زیردستان و مقابله با سوءاستفاده افرادی که زندگی در اجتماع را دستمایه مطامع شخصی خود قرار میدهند و نیز مقابله با عدم رعایت موازین شرعی و عرفی از سوی تعدادی از مردم هم موضوعی است که تشکیل نهادی حکومتی را برای انتظام بخشیدن به امور، اجتناب ناپذیر میکند.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، با گسترش و توسعه جوامع بشری و بروز و ظهور پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فناوری و... دایره وظایف این نهاد گستردهتر شد و حتی ضعیفترین و کوچکترین نظامهای سیاسی، مانند دولت – شهرها هم، خود را بینیاز از چنین تشکیلاتی نمیدانستند. بنابراین، اگر بخواهیم درباره تاریخچه نظمیه در ایران صحبت کنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که پیدایش این تشکیلات، خلقالساعه و ناگهانی نبوده است و سرزمین ما، از زمان حضور و قدرتنمایی دولتهای کوچک و بزرگ، از چند هزار سال قبل از میلاد مسیح، شاهد فعالیت تشکیلاتی که وظایف نظمیه را برعهده داشته، بوده است.
تا پیش از تأسیس رسمی تشکیلات نظمیه و پلیس در ایران، حفظ نظم شهرها برعهده والیان بود. حاکم، معاونی داشت که وی را وزیر مینامیدند و او بر کلانتر شهر و کلانتر نیز بر کدخدایان محلات نظارت داشت و این چارت ساده و ابتدایی، زیربنای الگوی مدیریت تأمین نظم و امنیت جامعه ایرانی را تشکیل میداد.
مراکز پلیس در آن دوره، «قراولخانه» نامیده میشد، این قراولخانهها که زیر نظر داروغه، که در «داروغهخانه» مستقر بود، فعالیت میکرد، در واقع، محل استراحت و کشیک گزمهها بود که با دستور داروغه، در موارد مختلف، وارد عمل میشدند. حراست از بازار برعهده مأمورانی بود که به «عسس» شهرت داشتند و زیر نظر «میرشب» فعالیت میکردند.
در آن زمان، 4 ساعت از شب گذشته، شهر قُرُق میشد و حکومت نظامی برقرار بود. در آن شرایط، هیچکس نمیتوانست بدون اسم شب از خیابانها بگذرد. در واقع، به دلیل عدم تسلط مأموران و بیم از تحرکات اوباش و سارقان، در کسوت مردم عادی، کلیه فعالیتهای شهر، شبهنگام موقوف و تعطیل میشد. پیروی از ساختار سازمانی که بعدها هسته اولیه نظمیه ایران را شکل داد، به همین شکل، کم و بیش تا دوران صدارت «میرزاتقیخان امیرکبیر» ادامه پیدا کرد.
وی که در مسافرتهایش به روسیه و عثمانی با شیوههای نوین اداره کشور و همچنین، برقراری نظم آشنا شده بود، 2بخش تازه در سازمان نظمیه به وجود آورد: بخش نخست، دستگاه «خُفیهنویسان» بود که مسئولیت جمعآوری خبر و گزارش آن به امیر را برعهده داشت.
«خفیهنویسان» مأمور بودند با تعقیب و مراقبت، خرابکاران را پیدا و پیش از هر اقدامی، زمینه بازداشت آنها توسط مأموران حکومتی را فراهم کنند. یکی از مهمترین اقدامات این بخش از نظمیه در دوران امیرکبیر، کشف توطئه همکاری بابیها به رهبری «ملا علی ترشیزی» با تعدادی از شاهزادگان ناراضی قاجار مقیم بغداد، علیه حکومت نوپای ناصرالدین شاه بود که مرحوم اعتضادالسلطنه، آن را به تفصیل در کتاب «فتنه باب» آورده است.
بخش دوم، تأسیس ادارهای با عنوان «تذکرهخانه» در خیابان ارگ تهران بود که مادرِ اداره گذرنامه امروز محسوب میشود. در زمان امیر، تعداد مأموران مسئول نظم و امنیت افزایش پیدا کرد. در تهران 40 قراولخانه، در مشهد 20 قراولخانه و در شیراز 25 قراولخانه تأسیس شد و کار احداث قراولخانههای بیشتر، در شهرهای مختلف، تا پایان دوره صدارت امیرکبیر، ادامه پیدا کرد.
پس از شهادت امیرکبیر، بسیاری از اصلاحات وی، نیمهکاره رها شد. در سال 1250 خورشیدی، «میرزاحسینخان سپهسالار» ملقب به مشیرالدوله به مقام صدراعظمی رسید. او نخستین صدراعظم ایران بود که در خارج تحصیل کرده و دوره مدرسه نظام را در فرانسه گذرانده بود. سپهسالار به مظاهر تمدن غربی، با همان شکل موجود در فرنگستان، سخت دلبستگی داشت؛ برعکس امیرکبیر که همواره بر بومی کردن اسباب و سنن وارداتی، تأکید میکرد.
سپهسالار، تحت تأثیر آموزههای غربی، موضوع اصل تفکیک قوا را در ایران مطرح کرد و برای تشویق شاه به پذیرش مظاهر تمدن فرنگی، او را به اروپا بُرد.
در همین سفر اروپایی بود که با استخدام «کونت دومونت فرت» اتریشی، با عنوان مستشار اداره پلیس، سنگ بنای نظمیه نوین در ایران گذارده شد. اما ظاهراً، این دعوت به دلیل عزل سپهسالار پس از بازگشت به ایران و وقوع قحطیهای مکرر در کشور، تا مدتی، کان لم یکن تلقی شد؛ تا اینکه ظاهراً پس از سفر شاه به فرنگ در سال 1256 خورشیدی، به همراهی «میرزا حسینخان مشیرالدوله»، دوباره از «دومونت فرت» برای همکاری دعوت شد و وی در سال 1257 خورشیدی، به ایران آمد. «امینالدوله» که ظاهراً دید مثبتی درباره استفاده از «کنت دمونت فرت» نداشته است، شرح مفصلی را از ورود وی به تهران، در کتاب خاطرات سیاسی خود آورده و ورود او را دستپخت مشیرالدوله و در راستای منافع وی و اطرافیانش دانسته است.
«دمونت فرت» را باید بنیانگذار نظمیه نوین در ایران نامید. او اصالتاً فرانسوی بود، اما در ناپل ایتالیا متولد شده و رشد کرده بود. «دومونت فرت» از سوی «کنت گرنویل»، مهماندار ناصرالدینشاه در سفر وی به اتریش، به شاه ایران معرفی شد و مدتی بعد، به تهران آمد. طبق طرح «دومونت فرت» که در گام نخست در پایتخت اجرا میشد، نیروی پلیس تهران با 400 نیروی پیاده و 60 سواره، فعالیت خود را آغاز میکرد.
پس از موافقت شاه با پیشنهاد «دومونت فرت»، روز 16 ذیقعده سال 1295(آبان 1257)، نخستین تابلوی پلیس یا همان شهربانی تهران، بر سر در عمارتی واقع در ابتدای خیابان الماسیه(باب همایون)، جایی که بعدها به اداره راهنمایی و رانندگی تبدیل شد، نصب گردید. نوشته روی تابلوی نصب شده این بود:«اداره جلیله پلیس دارالخلافه و احتسابیه».
ناصرالدینشاه شخصاً در مراسم افتتاحیه اداره پلیس پایتخت شرکت کرد و مدتی بعد به «دومونت فرت» لقب «نظمالملک» و منصب «امیرتومانی» (معادل سرلشکری امروز) داد. «دومونت فرت»، «میرزاابوتراب خان» را به عنوان نایب اول اداره پلیس منصوب کرد. احتمالاً در همین دوره یا مدتی پس از آن بود که نام «داروغهخانه» یا «کلانتری»، به واژه فرانسوی «کمیسری» تغییر کرد.
به نوشته «مرتضی سیفی تفرشی» در کتاب «نظم و نظمیه در دوره قاجار»، «از متن تابلو چنین دریافت میشود که در ابتدای تأسیس، تکالیف شهربانی و شهرداری تهران در یک واحد متمرکز بوده است.»
«دومونت فرت» بنای آموزش نیروهای جدید را گذاشت. او دست به نگارش کتابچه قانونی زد که به «کتابچه قانون کنت» شهرت داشت. این کتاب که از یک مقدمه و 58 ماده قانونی تشکیل شده بود، نخستین قانون کیفری نوین تدوین یافته در ایران محسوب میشود.
او به همراه همسر و 3 فرزندش در خانهای واقع در خیابان لاله زار زندگی میکرد و سخت مورد توجه و علاقه شاه بود؛ به طوری که بدگوییهای اطرافیان، نتوانست وی را از چشم ناصرالدین شاه بیندازد. «دومونت فرت» تا سال 1916م (1295خورشیدی) در تهران ماند و در این سال، بدرود حیات گفت و در گورستان ارامنه تهران مدفون شد. در دوره او، تشکیلات نظمیه تغییرات فراوانی کرد و کار تربیت مأموران کارکشته در حوزههای مختلف، از جمله کشف جرم، آغاز شد.
در میان تربیت یافتگان نظمیه نوین، گاه افرادی پیدا میشدند که در حوزه کاری خود، بیبدیل بودند. یکی از این افراد، «سعید نظمیه» بود که در دوره محمدعلیشاه وارد نظمیه شد و به دلیل ذکاوت و تبحرش در کشف جرم و دستگیری مجرم، بعد از فتح تهران و پایان دوره استبداد صغیر نیز در نظمیه ماند و حتی در نبود «یپرمخان»، رئیس وقت نظمیه، جانشین وی محسوب میشد. «سعید نظمیه» نخستین کسی است که در ایران، با استفاده از شناسایی الگو و شیوه سارقان، آنها را شناسایی میکرد.
او یک بار، با همین شیوه و در کمتر از یک روز، دزدی را که به جواهرفروشی راسته بازار تهران دستبرد زده بود، یافت و اموال مسروقه را به صاحبانش مسترد کرد. شیوه «سعید نظمیه» منحصر به خودش بود و به قول امروزیها، «رو دست نداشت!» در دورانی که او در نظمیه کار میکرد، حقوق کارکنان این نهاد انتظامی، بین 6تا 21 تومان متغیر بود.
با این حال، خیلی زود معلوم شد که شیوه «دومونت فرت» نیازمند بازبینی و اصلاح است و افزون بر آن، نیاز به بازسازی و ایجاد نیرویی مستقل نیز برای کنترل و مراقبت مناطق غیرشهری وجود دارد. این موضوع در دوران نخستوزیری «محمدولیخان تنکابنی» در دستور کار دولت مشروطه قرار گرفت، اما خزانه تهی کشور، اجازه هرگونه اقدامی را از متولیان امور سلب میکرد.
مدتی بعد و در حالی که دهها کابینه، طی چند سال، در ایران بر سر کار آمدند، مسأله استخدام مستشار خارجی، دوباره در دستور کار مجلس شورای ملی قرار گرفت. ابتدا از فرانسه و ایتالیا درخواست مستشار کردند، اما آنها قبول نکردند و در نهایت، سوئدیها و امریکاییها حاضر به فرستادن مستشار به ایران شدند.
به این ترتیب، «ژنرال هارالد اُسیان یالمارسن» به ایران آمد تا پایههای تشکیلات ژاندارمری را که موضوع ایجاد آن، از مدتها قبل مطرح شده بود، بگذارد. اما مشکل نظمیه هنوز برقرار بود. افسران ایرانی حاضر به پذیرش الگوهای نوین نبودند. دولت از «یالمارسن» خواست تا فردی را به عنوان مستشار اداره نظمیه به کار بگیرد و او، « ژنرال وستداهل» را پیشنهاد کرد؛ کارآگاهی از پلیس استکهلم.
به همراه «وستداهل»، یک پاسبان به نام «برگدال» و یک زندانبان به نام «ارفاس» نیز برای کمک به وی، از سوئد به ایران آمدند. صاحبمنصبان ایرانی که خود را مافوق یک کارآگاه ساده سوئدی میدانستند، به مخالفت با وی برخاستند. تعدادی از آنها استعفا دادند و بقیه، حاضر به پذیرش الگوی «وستداهل» نشدند. او نیز دست به تصفیهای گسترده در اداره نظمیه زد و دهها مأمور و صاحب منصب ایرانی را اخراج کرد. در دوران «وستداهل»، نظمیه شکل و شمایل امروزی به خود گرفت.
او که قائل به تفکیک مسئولیت بود، ادارات نظمیه مناطق غیر شهری را که در گیر و دار قدرتطلبی و بسط نفوذ صاحبمنصبان شکل گرفته بود، تعطیل کرد و حفظ امنیت این مناطق را به ژاندارمری سپرد. این تفکیک مسئولیت تا سال 1370 خورشیدی و تأسیس نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، پابرجا بود. به این ترتیب، «وستداهل»، روز اول تیرماه سال 1292 خورشیدی، تأسیس نظمیه نوین ایران را اعلام کرد. او به تربیت پلیسهای آموزش دیده و افسران تحصیلکرده، اهمیت فراوانی میداد.
به دستور «وستداهل»، در ساخلوی «باغشاه» و «یوسف آباد»، دو مرکز ویژه برای آموزش افسران نظمیه تشکیل شد. این دو مرکز، نخستین دانشگاه علوم انتظامی در ایران محسوب میشد. از جمله افسرانی که در این شبهِ دانشگاه تربیت شدند، میتوان به سرپاس «رکنالدین مختاری»، رئیس مخوف شهربانی رضاشاه، سرپاس «یحیی رادسر» و سرپاس «عبدالله سیف» اشاره کرد که بعدها، در دوره پهلوی اول، ریاست بخشهای مختلف شهربانی را برعهده داشتند.
از سوی دیگر، به دستور «وستداهل»، 2 آموزشگاه هم برای آموزش پاسبانها و درجهداران نظمیه تشکیل شد. در آموزشگاه نخست، درجهداران خواندن و نوشتن و همچنین، مقدماتی درباره وظایف پلیس و نحوه عملکرد او را فرا میگرفتند و در آموزشگاه دوم، فارغالتحصیلان آموزشگاه نخست، با تعلیمات عالیتر مباحث امنیتی و پلیسی آشنا میشدند.
«وستداهل» به همراه «یالمارسن»، تا 10 دی سال 1302 خورشیدی در ایران ماند. در این سال، با وجود آنکه براساس قانون مصوب مجلس، ریاست نظمیه تا اول فروردین 1303 به او واگذار شده بود، به دستور رضاخان که میخواست تمام مناصب نظامی و انتظامی را به دست نیروهای قزاق وفادار خود بسپارد، از کار برکنار شد.
«وستداهل» در دوران حضورش در ایران، پروندههای پیچیدهای را، مانند پرونده ترورهای «کمیته مجازات»، با استفاده از نیروهای آموزش دیده خود، حل و فصل کرد. «وستداهل» پیش از ترک ایران و از دست دادن ریاست «اداره جلیله پلیس دارالخلافه» یا همان نظمیه، صدها پلیس ورزیده تربیت و دهها کمیسری در تهران و سایر شهرهای ایران، تأسیس کرد.
منابع:
آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران؛ خوارزمی؛ 1385
اعتضادالسلطنه؛ فتنه باب؛ تصحیح و توضیح: عبدالحسین نوایی؛ نشر علم؛ 1383
اعتماد السلطنه، محمدحسن خان؛ چهل سال تاریخ ایران(المآثر و الآثار)؛ به کوشش ایرج افشار؛ جلد 1
امینالدوله، میرزاعلی خان؛ خاطرات سیاسی امین الدوله؛ به کوشش حافظ فرمانفرمائیان؛ امیرکبیر؛ 1370
سیفی فمی تفرشی، مرتضی؛ نظم و نظمیه در دوره قاجار؛ یساولی؛ 1362
صنیعالدوله، محمدحسن؛ تاریخ منتظم ناصری؛ تصحیح محمد اسماعیل رضوانی؛ بیتا