اگر نخواهم بگویم تامین اجتماعی امری نسبی است، باید پرسید آیا رفاه اجتماعی نسبی است؟ البته نباید این نسبی را طوری تعریف کرد که گویا میتواند نسبت آن صفر باشد. برخورداری از رفاه اجتماعی در ابعاد مختلف پایههایی دارد که باید تامین شوند.
محمد زاهدی اصل، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی و مدیر گروه مددکاری اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه، چهل و شش سال است در دانشگاه و انجمنهای علمی حوزه علوم اجتماعی با نشاط و پویا مشغول فعالیت است. گفتوگو با این استاد دانشگاه پیرامون رویدادهای سیاسی-اجتماعی و بینش و آگاهی مردم در مورد مفاهیم رفاهی و معیشتی و توقعاتی که از مدیران کلان دارند، با تعاریفی از رفاه، عدالت اجتماعی، خدمات اجتماعی و نقش دولت در ایجاد بستر خدمات اجتماعی، گره خورد. او معتقد است باید برای تمامی مردم در حوزه رفاه اجتماعی بستر اساسی فراهم شود. زاهدی دولت یازدهم را که بر مخروبهای بازمانده از مدیریت دو دوره گذشته بنیان گذاشته شد، دولتی موفق و متکی بر دانش و نگاه کارشناسی در حوزه تامیناجتماعی توصیف میکند و البته نقدی هم به ترکیب ساختاری وزارتخانه تعاون، کار و امور اجتماعی دارد و معتقد است ترکیب چند وزارتخانه جدیت مفاهیمی مثل رفاه، تعاون و کار راکمرنگ میکند.
به گزارش عطنا، گفتوگوی مشروح با این عضو هیئت علمی را در ادامه میخوانید.
انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم به زعم بسیاری از کارشناسان نوعی رفرم در موضوعات مختلف ازجمله نگاه به مقولات رفاهی-معیشتی با توجه به طرح افزایش یارانه ها از سوی دو کاندیدای جریان محافظه کار بود. فکر میکنید چرا مردم چنین انتخابی کردند و ارتباط این انتخاب با مسائل رفاهی روشمند چیست؟
معتقدم انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم یک رفراندوم بود. مردم امروز با مردم سالهای پیش متفاوت هستند؛ البته منظورم اکثر مردم است. به طور صریح بگویم اکثر مردم به درک درستی از وضعیت و قوانین رسیدهاند و به حقوق خود آگاه هستند. بنابراین انتخاب آنها انتخاب میان دو روش بود. اگر بخواهیم رأی و نظر مردم را آسیب شناسی کنیم یک طرف، که طرحهای پوپولیستی مثل افزایش یارانهها را مطرح میکردند و دائم با طرح شبههای معیشتی میخواستند مردم را به سمت خود بکشانند، اساسا نتوانستند بر مردم اثرگذار باشند. 16 میلیون رأی آنها از میان جامعهای آمد که محترم هستند و بخشی از آنها یارانه در وضعیت زندگیشان اثرگذار است.
اما این همه رأی نبود. با دیوارهای شیشهای اطلاعاتی که فضای مجازی ایجاد کرده، فهم مردم از مسائل تغییر کرده و مردم با فضایی مواجه شدند که نتیجه آن را همه دیدند. متوسط رو به بالای جامعه، به رغم اینکه نیازمند به یارانه بودند، چیزهای مهمتری را ترجیح دادند. آنها رفاه ساختارمند و روشمند را در برابر پوپولیسم افزایش نقدی یارانه انتخاب کردند که نوعی آگاهی سیاسی- اجتماعی را در میان تودههای مردم نشان میدهد و پیام روشنی به جامعه و مقامات کشور دارد. آنها گفتند مهمتر از معیشت آزادی است. مهمتر از معیشت کرامت انسانی است. آنها به حیثیت و شأن کشور و ملت احترام گذاشتند.
آیا طرح بحث یارانهها و چالشهای معیشتی و پیش کشیدن مشکلات انباشته شده در حوزه رفاهی برای مردم در حوزه اجتماعی و اقتصادی نتوانست فضا را برخلاف فرمایش رهبری دوقطبی کند؟
در اینکه فضای جامعه دوقطبی شد باید به خودمان نگاه کنیم. چه کسی فضا را دوقطبی کرد؟ اولین کسی که جامعه را دوقطبی کرد کسی بود که صحبت از تقسیم مردم به دو بخش 4 درصدی و 96 درصدی کرد. این معنای روشنی داشت. دوقطبی کردن جامعه زمانی آغاز شد که با طرح مسائلی سعی داشتند مردم را ترغیب کنند که نسبت به وضعیت رفاهی و معیشتی معترض شوند.
واقعیت این است که آن فضاسازی تمام شد و اساسا مردم به آن وقعی ننهادند و الان بیش از 50 روز از انتخابات گذشته و مردم روش ساختاری را برای بهبود وضعیت معیشتی و رفاهی و کسبوکار و اشتغال انتخاب کردهاند، چون برای کرامت خود احترام قائل هستند. ولی عدهای هنوز رئیسجمهوری را به خاطر بینش و انتخاب مردم مورد حمله قرار میدهند.
آن عقلانیتی که در مورد مردم به آن اشاره کردید و اینکه آنها رفاه ساختارمند را به یارانه و روشهای پوپولیستی ترجیح دادند، به نظر شما از کجا نشأت گرفته است؟ آیا عملکرد دولت در حوزه رفاه و تامین اجتماعی قابل توجه بوده یا اینکه مردم اهداف دیگری را دنبال میکنند؟
مردم فهمیدهاند دولتی که میتواند براساس روشهای بنیادین رفتار کند آینده بهتری را برای آنها رقم میزند. دسته مهمی از مردم متوجه شدهاند که پرداخت مستقیم یارانه چیزی جز افزایش تورم و کوچکتر شدن سفره آنها در بلندمدت نیست. آنها متوجه شدهاند که نه تنها چیزی به سفره آنها اضافه نشده که اتفاقا از آن کم هم شده است. مردم فهمیدهاند که طی سالهای گذشته چقدر یارانه دریافت کردهاند و چقدر بر قیمت کالاهایی که مشمول یارانه میشد اضافه شده است.
من آن زمان میگفتم دولت 45 هزار تومان مستقیم به جیب شما پول میریزد، ولی دو سال دیگر چهار برابر آن را از جیب دیگرتان درمیآورد. درک این وضعیت که دریافت مستقیم یارانه به سود مردم و کشور نیست و درک این موضوع از سوی مردم پیروزی بزرگی است. روستایی که در تمام عمرش 500 هزار تومان ندیده بود یکباره طی دو ماه با 8 نفر جمعیت 600 هزار تومان دریافت میکرد و این رقم بزرگی بود.
معتقدم دولت روحانی هشت سال خرابی را با عقلانیت و مدیریت صحیح تازه با 80 سال فعالیت میتوان جبران کرد.
ما بارها به دولتهای نهم و دهم گفتیم اجازه دهید ما به عنوان نیروهای دانشگاهی تاثیرات یارانه مستقیم را بر میزان مهاجرت و ماندگاری و اشتغال پایدار بررسی کنیم، ولی آنها عقیدهای به کار کارشناسی نداشتند. من شواهد را میبینم و مطمئن هستم یارانهها تاثیر زیادی بر میزان مهاجرت از روستا به شهر گذاشته است.
عملکرد دولت یازدهم را در حوزه کار، رفاه و تامین اجتماعی چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا روشهای دولت روحانی از منظر دانشگاهی و انجمنهای علمی با روشهای قبل قابل مقایسه است؟
دولت نهم و دهم دولتی کاملا پوپولیستی بود. عدهای را هم با این روشها جذب کرد. درآمد بینظیر نفت را در فاصله سالهای 84 تا 90 در نظر بگیرید و فکر کنید چه بلایی بر سر کشور آمد. در آن سالها درآمدهای نفتی بالای 700 میلیارد دلار است؛ چرا وضعیت اشتغال مردم بهبود پیدا نکرد؟ این پول چه شد و کجا رفت؟
این پول میتوانست بسیاری از گرههای کشور را بگشاید ولی چنین نشد. دولت به صراحت اعلام کرد برنامه چهارم توسعه را قبول ندارد و آن را اجرا نکرد. برنامهای که به جرئت به عنوان یک فرد دانشگاهی میگویم بهترین برنامه در طول تاریخ شش برنامه توسعه کشور بوده، این برنامه را به کناری گذاشتند و کشور را بدون برنامه رها کردند. هیچ برنامهای را اجرا نکردند. پس دولت فعلی با دولتهای نهم و دهم اساسا قابل مقایسه نیست. در سال 92 در وضعیتی قرار گرفتیم که جیبمان خالی بود. در شرایط حصر اقتصادی بودیم. تحریم بر کشور مستولی شده بود.
میزان تحریم در سال 92 بی سابقه است. وقتی سفارت آمریکا را اشغال کردیم و عدهای را گروگان گرفتیم حتی 10 درصد تحریمهایی که سال 92 اعمال شد آن زمان وجود نداشت. آقای روحانی وضعیت بسیار مصیبتزدهای را تحویل گرفت. جیب دولت خالی بود. تحریم تا بینهایت بود. یارانههای نقدی چهار سال پرداخت شده بود و این توقع در مردم به وجود آمده بود و نمیشد به سادگی آن را متوقف کرد.
هشت سال خرابی را با عقلانیت و مدیریت صحیح تازه با 80 سال فعالیت میتوان جبران کرد. معتقدم دولت آقای روحانی در مدیریت وضعیت بغرنج قبل موفق عمل کرده، اما حال به عنوان جریان دانشگاهی کشور از او توقع داریم در مقابل پرداخت یارانه بایستد و این بارِ هزینه سهمگین را از سر راه توسعه کشور بردارد.
حالا که مجلس همراه رئیس جمهوری است این روند باید متوقف شود. دولت باید با خودش کنار بیاید که چرا باید به بیشتر مردم ایران یارانه بدهد. این 45 هزار تومان در زندگی بیش از نیمی از جامعه تاثیرگذار نیست، ولی این رقم وقتی جمع شود میتواند درد بزرگی از جامعه را درمان کند. رقم قابل توجهی است. از دولت دوازدهم انتظار میرود تصمیماتی را که در دولت قبل نتوانست جامه عمل بپوشاند حال عملی کند. بسیار متاثر میشوم وقتی میبینم کسانی که هیچ تخصصی ندارند و فقط تریبون دارند میآیند و عملکرد دولت را با چالش مواجه میکنند. کسانی که در دوره قبل سکوت کرده بودند حالا سکوت را شکستهاند.
اگر شهروندانی از خدمات رفاه اجتماعی محروم بمانند چه بخشی از کارکرد شهروندی آن دچار اختلال میشود؟
استناد همه ما به قانون اساسی است، قانونی که تامین اجتماعی را حق همه شهروندان میداند. یعنی دولت باید تمامی اصول مطرح شده را در قبال تمامی مردم رعایت کند. همه اصول حقوق مرتبط با تامین اجتماعی در قوانین مصرح کشور مانند قانون اساسی آمده است و بر اساس قانون دولت مکلف و موظف است که مظاهر عمومی تامین اجتماعی (مسکن، بهداشت، آموزش) را تامین کند. در دولتهای نهم و دهم اتفاق بسیار عجیبی رخ داده بود. جای «مکلفها» و «موظفها»ی دولت گذاشته بودند «دولت مجاز است»، «دولت اجازه دارد» و... این دو بسیار با هم متفاوت هستند. در قانون اساسی دولت رفاه مطرح شد. یعنی دولت مکلف است حداقلها را برای آحاد شهروندان تامین کند. نه به صورت مستقیم و یارانه بلکه دولت مکلف است یارانه را به سمت کار و مسیر حمایت هدفمند ببرد. پرداخت یارانه مردم را نیازمند بار میآورد. در شأن ملت نیست در صف گرفتن یارانه بایستند. یارانه اگر تبدیل به ابزار کار میشد و فرصت اشتغال را ایجاد میکرد وضعیت اینطور نبود. فرشاد مومنی طی یک برآورد جالب با آمار و ارقام محاسبه کرده بود که اگر یارانه تبدیل به فرصت کار میشد، هر فرد 15 برابر آنچه به وی پرداخت شده بود درآمد داشت و شأن او هم حفظ میشد. تامین اجتماعی حق مسلم مردم است نه لطف دولت. دولت مکلف است حداقلها را از راه درست برای مردم تامین کند.
آیا مفهوم تامین اجتماعی مفهومی نسبی است؟
اگر نخواهم بگویم تامین اجتماعی امری نسبی است، باید پرسید آیا رفاه اجتماعی نسبی است؟ البته نباید این نسبی را طوری تعریف کرد که گویا میتواند نسبت آن صفر باشد. برخورداری از رفاه اجتماعی در ابعاد مختلف پایههایی دارد که باید تامین شوند.
مازاد بر این برمیگردد به اینکه شما چقدر کار میکنید و از فرصتها با عقل و تجربه استفاده میکنید. عدالت اجتماعی یعنی ایجاد فرصت برابر برای همه. اگر این فرصت برابر برای همه به وجود بیاید مردم راه خود را پیدا میکنند. بعد از این کسانی هستند که معلولیت یا ازکارافتادگی دارند که البته تعداد بسیار محدودی هستند، شاید کمتر از 2 یا 3 درصد. برای این اقشار میتوان امکان بهرهبرداری از خدمات را فراهم کرد.