۱۷ تير ۱۳۹۶ ۰۱:۲۵
کد خبر: ۱۲۵۹۲۵
ranandeh1

در این سال‌هایی که پشت فرمان نشستهام  با حرفها و کنایه‌های زیادی مواجه شده ام. کسانی که با دیدن من فریاد می زنند «زن را چه به رانندگی تریلی»، «تو باید تو خونه آشپزی و خونه داری کنی» و.... برخی با عصبانیت این جمله ها را نثار من می کنند و عده ای هم با خنده و شوخی! اما کسانی هم هستند که با دیدن من برایم دست تکان می دهند و کف می زنند و فریاد می زنند«آفرین بر غیرت تو شیرزن.


به گزارش عطنا، روزنامه ایران در مطلبی که روز سه شنبه 13 تیرماه به قلم یوسف حیدری به چاپ رسانده زندگی کاری یک بانوی راننده ترانزیت را به تصویر کشیده است که با هم می‌خوانیم.



نیم نگاه


در این سال‌هایی که پشت فرمان نشسته ام  با حرفها و کنایه‌های زیادی مواجه شده ام. کسانی که با دیدن من فریاد می زنند «زن را چه به رانندگی تریلی»، «تو باید تو خونه آشپزی و خونه داری کنی» و.... برخی با عصبانیت این جمله ها را نثار من می کنند و عده ای هم با خنده و شوخی! اما کسانی هم هستند که با دیدن من برایم دست تکان می دهند و کف می زنند و فریاد می زنند«آفرین بر غیرت تو شیرزن» و.... برخی از مردم نیز با من عکس یادگاری می گیرند و از سفرهایم سؤال می کنند.


»زن را چه به رانندگی تریلی»، «تو باید تو خونه آشپزی و خونه‌داری کنی» و.... برخی با عصبانیت این جمله‌ها را نثارش می‌کنند و عده‌ای هم با خنده و شوخی! اما کسانی هم هستند که با دیدنش دست تکان می‌دهند و کف می‌زنند و فریاد می‌زنند «آفرین بر غیرت تو شیرزن» و... این‌ها مشتی است نمونه خروار... خروار خروار حرف و حدیث و قضاوت و البته بغل بغل لیچار که مدام به سوی منصوره خانم حواله شده و می‌شود. به قول خودش بیشتر شرم آور بوده و گاهی هم دلگرم کننده. اما کیست که نداند تنها و تکرو بودن و پیشاپیش حرکت کردن و تابوها را شکستن در همه تاریخ و در همه‌جای دنیا هزینه داشته و منصوره‌خانم نیز از این قاعده مستثنا نیست .


کمتر شغل و کمتر شاغل و از همه این‌ها گذشته کمتر بانویی است که این گونه هر دم خود را در معرض حرف این و آن ببیند و با این حال ته دلش نلرزد و استوار و محکم همچنان بماند و بپاید. خودتان را برای یک نصفه روز جای او بگذارید که هر لحظه‌اش را باید زیر نگاه کنجکاو و بعضاً هتاک هر کس و ناکسی بخواهید متمرکز روی کار خود بمانید و میدان را خالی نکنید. با همه این‌ها منصوره خانم همچنان نان غیرتش را می‌خورد و برای معاش خانواده و همسر ازکارافتاده و دو دختر دانشجویش شبانه روزش را در جاده‌ها سپری می‌کند.


 آرزویش داشتن تریلی جدیدی است که ویژگی‌های یورو 5 یا 6 را داشته باشد و دیگر مجبور نباشد تریلی مدل قدیمی از نفس افتاده‌ای را براند که اگزوزش زیر کابین راننده قرار دارد و تابستان‌ها کابین راننده را تبدیل به کوره آتش می‌کند. هرچند خودش هم خوب می‌داند که با این پولی که درمی آورد، رسیدن به این آرزو در همان حد آرزو برایش باقی خواهد ماند. پای صحبت‌هایش نشستیم تا بانوی راننده  ترانزیت جاده‌های ایران و اروپا از زندگی‌اش بگوید.


»از سال 1372 وقتی گواهینامه پایه یک را گرفتم پشت فرمان نشستم. البته برای نشستن پشت فرمان خودروهای سنگین و  لودر تنها عشق و علاقه نبود؛ جبر زمانه و مسائل زندگی هم مرا به این سمت سوق دادند. از کودکی همیشه دوست داشتم راننده لکوموتیو شوم و هر بار که به تماشای قطار می‌ایستادم و برای مسافران دست تکان می‌دادم، در رویاهایم خودم را به جای لکوموتیوران تصور می‌کردم که سوت قطار را می‌کشد و با سرعت حرکت می‌کند. پدرم راننده تریلی بود و وقتی چشم باز کردم، او را پشت فرمان ماشین‌های بزرگ دیدم. از همان کودکی به این کار علاقه‌مند شدم و بین 5 خواهر و 2 برادر تنها کسی بودم که این کار پدر را خیلی دوست داشتم. فرزند دوم خانواده بودم و همه خواهرانم فرهنگی و تحصیلکرده هستند و یکی از آنها نیزاستاد دانشگاه است. دو برادرم نیز مهندس برق هستند و در بین بچه‌ها تنها کسی بودم که سراغ کار رانندگی رفتم.»


از او می‌خواهم تا از کودکی خود بگوید: «من در قم به دنیا آمده ام. پدرم همیشه در سفر بود و سعی می‌کرد تا زندگی‌مان را تأمین کند. از همان کودکی دوست داشتم پشت فرمان کامیون بنشینم و از آن بالا بر همه مسلط باشم. پدرم با این علاقه من بشدت مخالف بود و هیچگاه اجازه نداد پشت کامیون بنشینم. همیشه می‌گفت این کار برای یک دختر مناسب نیست و من هیچگاه اجازه نمی‌دهم دخترم راننده کامیون شده و در جاده‌ها کار کند. با وجود مخالفت‌های پدر، از هر فرصتی استفاده می‌کردم تا در کنار او بنشینم. به دست و پاهایش دقت می‌کردم و نحوه رانندگی و عوض کردن دنده و فوت و فن رانندگی را آرام آرام یاد می‌گرفتم. هربار از او سؤال می‌کردم، جواب نمی‌داد و من پاسخ سؤال هایم را در حرف‌هایی که می‌زد، پیدا می‌کردم.


«علاقه» شرط اول شغل رانندگی خودروهای سنگین است و بخصوص رانندگی در خط ترانزیت در کنار علاقه به پشتکار و صبر زیادی نیاز دارد. 19 ساله بودم که به دور از چشم پدر در آزمون پایه یک رانندگی شرکت کردم و قبول شدم. هیچگاه آن روز را فراموش نمی‌کنم. خیلی خوشحال بودم اما نمی‌خواستم پدرم از این موضوع باخبر شود. می‌خواستم به همه نشان بدهم که یک زن هم می‌تواند از عهده کارهای سخت بر بیاید و توانایی انجام کارهای به اصطلاح مردانه را دارد. همیشه با اینکه زن باید در خانه بنشیند و تنها به خانه‌داری یا بچه‌داری فکر کند، مخالف بودم و اعتقاد دارم که زنان در بسیاری از کارها و فعالیت‌ها می‌توانند از مردان نیز بالاتر باشند و همدوش مردان کار کنند. تصمیم گرفته بودم که به همه ثابت کنم، یک زن نیز می‌تواند راننده ترانزیت باشد.


 هیچگاه روزهایی که مشغول به کار شدم را فراموش نمی‌کنم. سالها در کارخانه‌های رنگرزی و نخ ریسی کارگری کردم اما بعد از مدتی به دلایل مشکلات مالی یا بهم خوردن شراکت صاحبان شرکت‌ها، کارخانه تعطیل می‌شد. از کار افتادگی همسر و از سوی دیگر تأمین هزینه‌های زندگی خانواده و دو دختر دانش‌آموز اجازه نمی‌داد بی‌تفاوت باشم. یک روز وقتی با ماشین سواری‌ام به خانه بازمی گشتم در بین راه پیرمردی را سوار کردم و از مشکلات زندگی و تعطیلی کارخانه‌هایی که در آنجا کار می‌کردم گفتم. این مرد وقتی متوجه شد که گواهینامه پایه یک رانندگی خودروهای سنگین را دارم به من پیشنهاد کار روی لودر را داد و یک سال و 3 ماه در معدن دلیجان روی لودر مشغول به کار شدم. روزهای بسیار سختی بود و من دختر بزرگم را که دو سال بیشتر نداشت به پدرش می‌سپردم و سرکار می‌آمدم.»


او ادامه داد: «23 سال داشتم که برای نخستین بار پشت فرمان کامیون نشستم و رانندگی کردم. حس خیلی خوبی بود و نگاه پر از تعجب و گاه عناد و گاه حسرت و تحسین مردم را فراموش نمی‌کنم. تا مدتها پدرم از رانندگی و کاروبار من اطلاعی نداشت و فقط همسر و دو دخترم -که آن موقع خردسال بودند- از این موضوع خبر داشتند. بعد از مدتی یک بار پدرم سرزده به خانه ما آمد و از همسرم سراغ من و بچه‌ها را گرفت. همسرم به او گفت، منصوره همراه با دو دخترمان سوار بر کامیون به مشهد سفر کرده‌اند. هیچگاه صدای پدرم را وقتی با من تماس گرفت فراموش نمی‌کنم. از شنیدن صدای پدر وقتی پشت تلفن گفت «چرا به من نگفتی با کامیون کار می‌کنی؟» خشکم زد. به او گفتم، «می دانستم شما ناراحت می‌شوید و به همین دلیل از شما پنهان کردم.»



اقتصاد کشور فقط مردانه نیست


وقتی تصمیم گرفت به‌عنوان راننده در مسیر ترانزیت مشغول به کار شود می‌دانست، باید موانع و مشکلات بسیاری را پشت سر بگذارد و دشواری‌های زیادی را تحمل کند. سختی‌هایی که وقتی از آنها سخن می‌گوید نشان از دل پردردی است که هر روز زخم‌های تازه‌ای از آن سربازمی‌کنند. خودش می‌گوید: متأسفانه هنوز در در صنعت حمل و نقل کشور ما فعالیت بانوان جا نیفتاده است. حمل و نقل یکی از پایه‌های اقتصاد کشور است و زنان نیز به‌عنوان نیروهای کارآمد می‌توانند در این زمینه سهم داشته باشند. من همیشه دوست داشتم به همه ثابت کنم که زنان نیز می‌توانند همدوش مردان کار کنند و نباید کار زن را فقط در خانه محصور کرد. توان واقعی یک زن که فقط در خانه‌داری نیست.


می‌خواهیم از ازدواج و زندگی زناشویی خودش نیز برای‌مان بگوید. آهی می‌کشد و می‌گوید: سال 70 وقتی 16 ساله بودم ازدواج کردم. همسرم در دفتر یک کوره آجرپزی کار می‌کرد اما بعد از مدتی وقتی آجر ماشینی وارد بازار شد و کمتر کسی به آجرهای سنتی که در کوره‌های آجرپزی تولید می‌شد علاقه نشان داد این کوره‌ها یکی پس از دیگری ورشکست شدند و همسرم نیز بیکار شد. ورشکستگی و بی‌پولی و غم و غصه خلاصه او را از پا انداخت و بعد از مدتی یک طرف بدن او فلج و خانه نشین شد. تأمین هزینه‌های زندگی بسیار سخت بود و من باید آستین بالا می‌زدم.


 با پس‌اندازی که داشتم به طور شراکتی با یک نفر یک دستگاه تریلی کشنده خریدیم و مشغول کار شدیم. سال 72 دختر بزرگم به دنیا آمد. دو ساله که شد، من هم راهی جاده‌ها شدم و همسرم از او مراقبت می‌کرد. مادر بودم و طاقت دوری از فرزندم را نداشتم و هر فرصتی گیر می‌آوردم، به خانه تلفن می‌زدم تا صدایش را بشنوم. وقتی 6 ساله شد دختر دومم به دنیا آمد. خوشبختانه دختربزرگم را به گونه‌ای تربیت کرده بودم که خودش به تنهایی از خواهرش مراقبت می‌کرد. من بزرگ شدن بچه‌ها را ندیدم و هر بار که از سفر بازمی گشتم احساس می‌کردم بزرگتر شده‌اند. امروز هر دو دخترم دانشجو هستند و در رشته‌های معماری و حقوق قضایی تحصیل می‌کنند.


کار ما حمل و نقل خودروهای سواری بود و هر بار  6 دستگاه از این خودروها را از بندر یا کارخانه بار می‌زدیم و به مقصدهای داخلی و خارجی می‌بردیم. در این سال ها به کشورهای قزاقستان، تاجیکستان، ارمنستان، باکو، ایتالیا، لهستان و چند کشور آسیای میانه سفر کردم و خودروها را در مقصد تحویل دادم. حمل ونقل خودروهای سواری بسیار مشکل و سخت است و باید در طول مسیر مراقب باشیم تا به این خودروهای صفر کیلومتر و گرانقیمت صدمه‌ای وارد نشود یا در کمین سارقان و راهزنان گرفتار نشویم. بیشترین حمل و نقلی که انجام داده‌ام در مسیر بندر لنگه به اربیل عراق است و امروز هم 6 دستگاه خودرو سواری خارجی را از بندر بارگیری کرده‌ام و در مسیر اربیل عراق هستم.


وی ادامه داد: بعد از مدتی به دلیل فرسودگی تریلی مجبور شدیم آن را بفروشیم و این تریلی کشنده 40 تن مدل 83 را خریدیم. البته به‌عنوان کمک راننده در کنار شریکم کار می‌کردم اما چند سالی است که تنهایی کار می‌کنم. بیشتر روزها در جاده تنها هستم و زمانی که احساس خستگی کنم در کنار جاده کمی استراحت می‌کنم و دوباره به راه می‌افتم. در این مدت تصادف خطرناکی نداشتم اما دو سال قبل که با تریلی قبلی‌ام از عراق برمی گشتم به دلیل فرسوده بودن تریلی و رگلاژ نبودن چرخ‌ها کنترل ماشین از دستم خارج شد و با یک دستگاه اتوبوس و یک دستگاه مینی بوس تصادف کردم. خوشبختانه این حادثه تلفات جانی نداشت و فقط خسارتی بود و پلیس نیز علت آن را نقص فنی اعلام کرد.



تلخ و شیرین‌های جاده



همه جاده‌های ایران را زیرپا گذاشته است و طلوع و غروب خورشید زیباترین تصویری است که هر روز از پشت پنجره ماشین به آن خیره می‌شود. آیه «وان یکاد» نقش زیبایی است که بر تریلی این بانو خودنمایی می‌کند. دوست دارد تریلی نو بخرد و بر بالای آن بنویسد «همیشه دوستت دارم مادر خوبم». حرف های تلخ و شیرین بسیاری در این سال‌ها از زبان مردم شنیده است. حرف هایی که بارها اشک را بر چشمانش نشانده و همچنین دلگرمی‌هایی هم بوده که او را به ادامه راه مصمم‌تر کرده است. وقتی مردم سوار بر خودرو از کنار او عبور می‌کنند، با تعجب زن میانسالی را می‌بینند که سوار بر تریلی چشم به جاده دوخته است.
او اضافه می‌کند: در این مدت با حرف ها و کنایه‌های زیادی مواجه شده‌ام.


کسانی که با دیدن من فریاد می‌زنند «زن را چه به رانندگی تریلی»، «تو باید تو خونه آشپزی و خونه‌داری کنی» و.... برخی با عصبانیت این جمله‌ها را نثار من می‌کنند و عده‌ای هم با خنده و شوخی! اما کسانی هم هستند که با دیدن من برایم دست تکان می‌دهند و کف می‌زنند و فریاد می‌زنند«آفرین بر غیرت تو شیرزن» و.... برخی از مردم نیز با من عکس یادگاری می‌گیرند و از سفرهایم سؤال می‌کنند. البته این ماجرا در خارج از کشور فرق می‌کند. در جاده‌های خارج از ایران مردم با دیدن یک زن که با تریلی کار می‌کند یا اصولاً کاری به کارش ندارند یا او را تشویق می‌کنند.


ایرانی‌های خارج از کشور نیز خیلی به من لطف دارند و می‌گویند شما افتخار ما هستید. در کشور ارمنستان، اوکراین و ایتالیا با زنان راننده کامیون و تریلی زیادی مواجه می‌شوم که مثل من برای تأمین هزینه‌های زندگی‌شان کار می‌کنند. اما در داخل کشور همیشه تنها هستم و شب‌ها در نزدیکی رستوران‌ها یا پلیس راه برای استراحت توقف می‌کنم. در لحظات سخت و طاقت فرسا تنها به چشمان منتظر همسر و دخترانم فکر می‌کنم که بازگشت مرا انتظار می‌کشند. از آنجایی که دستپخت کسی را بجز خودم قبول ندارم معمولاً خودم غذا درست می‌کنم یا اگر مجبور باشم در رستوران‌های بین راه غذا بخورم ابتدا به آشپزخانه رستوران می‌روم و از بهداشت و سالم بودن مواد غذایی‌اش اطمینان پیدا می‌کنم.  این را هم می‌افزاید که خوشبختانه در داخل کشور تاکنون با سارقی مواجه نشده و در خارج از کشور نیز سعی کرده است که همراه با راننده ترانزیت‌های ایرانی به شکل کاروانی در جاده‌ها حرکت کند و از آنها فاصله نگیرد.



آرزویی که محال نیست



آرزوی داشتن تریلی جدید که ویژگی‌های یورو 5 یا 6 را داشته باشد، برای بانوی راننده ترانزیت ایران محال نیست، اما می‌گوید با دست خالی و درآمد ناچیزی که دارم رسیدن به این آرزو در همان حد آرزو برایم باقی مانده است.


منصوره خانم از در آمد 4 میلیون تومانی برای هر سفر گفت و ادامه داد: حمل و نقل خودروهای خارجی همیشه با خطراتی همراه است. علاوه بر اینکه باید مراقب باشیم آسیبی به این خودروها وارد نشود، باید نگران جاده‌ها و اتفاقاتی که در کمین است باشیم. از این 4 میلیون تومانی که می‌گیریم یک میلیون آن هزینه گازوئیل و یک میلیون تومان نیز هزینه تریلی می‌شود و تنها 2 میلیون تومان باقی می‌ماند که این مبلغ کفاف هزینه‌های زندگی و تحصیلی بچه‌ها را نمی دهد. متأسفانه تریلی من قدیمی است و سیستم سرمایشی ندارد و اگزوز آن نیز زیر کابین راننده قرار دارد و در تابستان باید گرمای وحشتناکی را تحمل کنم. با وجود این در ماه مبارک رمضان سعی کردم همه روزه‌ها را به جا بیاورم و یک بار نیز در مسیر لارستان به بندر خمیر به دلیل افت فشار از اورژانس درخواست کمک کردم. آرزوی من این است که بتوانم تریلی با شرایط یورو 5 یا 6 به شکل قسطی بخرم تا با آسایش بیشتری در جاده‌ها رانندگی کنم. در زمان انتخابات خارج از کشور بودم و نتوانستم به دکتر روحانی رأی بدهم. از این بابت خیلی ناراحتم و اگر ایران بودم حتماً برای تبلیغات ایشان از جان مایه می‌گذاشتم.


نگاه دکتر روحانی نسبت به زنان و توانایی آنها را قبول دارم و خوشحالم که دولت ایشان نگاه خوب و سازنده‌ای نسبت به زنان دارند. من هم از اینکه به‌عنوان یک زن نقش کوچکی در حمل و نقل کشورم دارم، خوشحالم و راستش را بخواهید به خودم می‌بالم که نقشی دارم. در جاده‌ها همیشه سعی می‌کنم به قوانین احترام بگذارم و تاکنون حتی یک بار هم جریمه نشده ام. در جاده به کسانی که قوانین را رعایت می‌کنند راه می‌دهم تا سبقت بگیرند و همیشه خودم را نسبت به جان سرنشینان خودروهایی که پشت سرمن حرکت می‌کنند مسئول می‌دانم.


 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
هنر و فرهنگ5
سبزترین گوشه دانشگاه
عشق به گل و گیاه در اتاق زهرا کمیجانی

سبزترین گوشه دانشگاه

عشق به گل و گیاه در امورمالی دانشگاه علامه طباطبایی، داستان زهرا کمیجانی و اتاقی پر از سبزی و طراوت، در قاب امروز دوربین خبرنگار عطنا قرار گرفت.
پر بازدیدها
آخرین اخبار