عطنا - در سال ۱۴۸۱ میلادی، با مرگ محمد دوم، بایزید دوم به عنوان هشتمین سلطان عثمانی به قدرت رسید. عثمانیها که در اصل باقیمانده قبیلههای ترک آسیای میانه بودند، پس از تسلط امپراتوری سلجوقی بر آناتولی، در این منطقه سکونت گزیدند و اکنون پس از قرنها، حکومت این خطه از گیتی را در دست داشتند.
بایزید دوم به عنوان یک سلطان عافیتطلب و صلحجو شناخته میشد و همین ویژگیهای شخصیتی او موجب شد که نظامیان عثمانی، معروف به «ینیچری»، به همراه پسر کوچک او، سلیم اول، دست به کودتایی علیه دربار پدری بزنند و بایزید را از قدرت خلع کنند. سلطان سلیم اول، که به شدت متعصب در مذهب اهل سنت و جنگجو بود، در مقایسه با پدرش، رویکردی کاملاً متفاوت داشت. او نه تنها به جنگ و گسترش قلمرو عثمانی علاقهمند بود، بلکه به زبان فارسی نیز ارادت خاصی داشت و با تخلص «سلیم» در ادبیات فارسی شناخته میشد.
با روی کار آمدن سلیم اول، وضعیت برای شیعیان آناتولی به شدت بحرانی شد؛ زیرا ترس از این سلطان خونریز و متعصب باعث شد که بسیاری از شیعیان به ایران پناه ببرند. در آن زمان، اسماعیل صفوی به عنوان شاه ایران بر سر کار آمده بود و خبر سلطنت او در میان شیعیان عثمانی موجب شورشهایی در آناتولی شد. این شورشها نه تنها فشار بر شیعیان را افزایش داد، بلکه به کشتارهای گستردهای نیز منجر شد. یکی از نمونههای بارز این شورشها، قیام شاه قلی بابای تکلو بود که به شدت بر اوضاع سیاسی و اجتماعی عثمانی تأثیر گذاشت و این حکومت را دچار آشوب و هرج و مرج کرد. در همین زمان، مراد، پسر عموی سلطان سلیم اول، پس از کشتار پسرعموهای خود توسط سلیم، به ایران پناهنده شد. این پناهندگی مراد به ایران و عدم تحویل او به دربار عثمانی، جرقهای برای آغاز جنگ چالدران شد.
سلطان سلیم اول، پس از به قدرت رسیدن و در پی تهدیداتی که از سوی مراد، پسر عموی خود، احساس میکرد، به شاه اسماعیل نامهای نوشت و از او درخواست کرد که مراد را به عثمانی تسلیم کند. نکته قابل توجه در این نامهها که گرگهای خاکستری زوزه کش پان ترک؟! بدان توجه نمیکنند زبان فارسی بود که سلیم اول برای نگارش آن انتخاب کرده بود. این انتخاب نشاندهنده احترام او به فرهنگ و زبان فارسی و همچنین تأکید بر روابط فرهنگی میان دو سرزمین بود. در انتهای نامه، سلیم با اشعاری از فردوسی، شاعر بزرگ ایرانی، به پایان میرسد که خود نشانهای از ارادت او به ادبیات و تاریخ ایران است.
در پاسخ به این درخواست، شاه اسماعیل نیز نامهای به سلیم نوشت که در آن به صراحت از تسلیم مراد امتناع ورزید. او نیز در نامه خود به اشعار فردوسی اشاره کرد و به طور خاص ابیاتی را ذکر نمود که بر حقانیت و قدرت تاریخی ایران تأکید میکرد. یکی از اشعار معروفی که شاه اسماعیل در این نامه آورد، به وضوح نشاندهنده احساس ملیگرایی و هویت ایرانی او بود:
ندانی که ایران نشست من است؟
جهان سربه سر زیر دست من است؟
این ابیات نه تنها بیانگر تعلق خاطر شاه اسماعیل به سرزمین ایران بودند، بلکه نشاندهنده غنای فرهنگی و تاریخی این سرزمین نیز بودند. آوردن نام ایران در این اشعار، نمادی از هویت ملی و تاریخی عمیق ایرانیان بود که در طول قرنها شکل گرفته و تثبیت شده بود.
این تبادل نامهها میان سلیم اول و شاه اسماعیل، علاوه بر جنبههای سیاسی، نشاندهنده تنشهای مذهبی و قومی نیز بود. سلیم اول، که خود را نماینده اهل سنت میدانست، در مقابل شاه اسماعیل، که مذهب تشیع را ترویج میکرد، قرار داشت. این تنشها نه تنها بر روابط دو کشور تأثیر گذاشت، بلکه بر هویت مذهبی و فرهنگی مردم هر دو سرزمین نیز سایه افکنده است.
سرانجام سپاه عثمانی به ایران حمله کردند و اولین نبرد در شهر دیار بکر که در آن زمان جز خاک ایران بود رخ داد؛ شهر سقوط کرد و مردم آن توسط ینی چریها قتل عام شدند. شاه اسماعیل پس از شنیدن این قتل عام بسمت چالدران در شمال غرب خوی لشگر کشی کرد تا مانع سقوط این شهر توسط عثمانی شود. سپاهیان عثمانی بالغ بر ٢٠٠ هزار نفر و مجهز به سلاح گرم بودند و حتی گفته میشود سپاه عثمانی ٣٠٠ عراده توپ به همراه داشت که به طور مداوم مواضع شاه اسماعیل را توپ باران میکرد. در حالی که شاه اسماعیل تنها ٤٠ هزار نیرو به همراه داشت و سلاحی جز شمشیر و تیر و کمان و نیزه به همراه نداشت. سرانجام شاه اسماعیل در چالدران شکست میخورد و کردستان باختری از ایران جدا میشود. شهر تبریز نیز مورد غارت عثمانیها قرار میگیرد و مردم بسیاری قتل عام میشوند. هر چند بعد این جنگ شاه اسماعیل افسردگی شدیدی گرفت و به شراب پناه برد و همین میخوارگی فراوان باعث مرگش شد، اما شمشیر شاه اسماعیل بر زمین نیوفتاد و سالها بعد شاه عباس کبیر و بعد از او نادر شاه شکست سختی به عثمانی وارد نمودند.
نتیجه گیری
جنگ چالدران در سال ۱۵۱۴ میلادی، نقطه عطفی در تاریخ روابط ایران و عثمانی و همچنین تحولاتی که بر هویت ملی و مذهبی ایرانیان تأثیر گذاشت، محسوب میشود. این نبرد نه تنها به دلیل نابرابریهای نظامی و تسلیحاتی، بلکه به واسطه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن اهمیت دارد. شکست شاه اسماعیل اول و نیروهایش در این جنگ، باعث تحکیم سلطه عثمانی بر بخشهایی از خاک ایران شد و به تبع آن، هویت تشیع و فرهنگ ایرانی با چالشهای جدی مواجه گردید.
با این حال، جنگ چالدران همچنین منجر به بیداری سیاسی و اجتماعی در ایران شد و در سالهای بعدی، با ظهور شخصیتهای تاریخی، چون شاه عباس کبیر و نادرشاه افشار، تلاشهای جدی برای بازپسگیری سرزمینها و تقویت هویت ملی صورت گرفت.
از این رو، تحلیل جنگ چالدران به ما نشان میدهد که شکستهای نظامی میتوانند تأثیرات عمیقتری فراتر از نتایج فوری خود داشته باشند و میتوانند به عنوان محرکهایی برای تغییرات اجتماعی و سیاسی در یک جامعه عمل کنند. این نبرد همچنین یادآور اهمیت آمادگی نظامی و استراتژیک در مواجهه با تهدیدات خارجی است و درسهایی برای نسلهای آینده به همراه دارد.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: