۰۵ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۰۶
کد خبر: ۲۹۳۱۰۰
مهشید صفایی

مهشید صفایی*


«عید رستاخیزی» در آغاز بهار و «عید آفرینش» در اوایل پاییز از قدیمی‌ترین آیین‌های آسیای میانه و آسیای غربی است که به مرور ادغام و تبدیل به «نوروز» شد[1]. جشن‌ها، روایت‌گر فرهنگ و سلایق فرهنگی و گوشه‌ای از هویت ملی ـ دینی یک ملت هستند. «نوروز» این آیین به جا مانده از دوران باستان که جهان گستر نیز بوده و هست می‌تواند حس نو شدن، دوباره زیستن، ارزش بخشیدن به نمادها و فرصتی برای ارتباط با طبیعت بیرون و درون را به انسان ببخشد و مقوم پیوندهای اجتماعی، روح مشترک فرهنگی، رفتارهای اخلاقی و برخی اعتقادات دینی همچون وجود رستاخیز باشد. چگونه است که تاثیر آیین‌ها بر هویت رفتاری و اجتماعی کم رنگ می‌شود، کارکرد آن کاهش می‌یابد و دیگر نمی‌تواند جذابیت گذشته را داشته و حال و هوای فضای اجتماعی را دگرگون کند!؟


«فرهنگ» ابتدا به معنی پرورش گیاه و سپس پرورش انسان بود. به مرور مفهوم افزایش فضیلت اخلاقی، دانایی، معرفت و هنر را یافت. الگوهای رفتاری و آموخته‌هایی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شد. آریایی‌ها مردمی با اخلاق و از دروغ به شدت هراسان، با اراده و مسئولیت پذیر بودند و با آمدنشان به فرهنگ ایرانی جان دادند. زرتشت و پذیرش او در سایر کشورها به ایرانیان هویت بخشید. عقیده زرتشتیان نیز گسترش نیکی و رعایت اخلاق و انسانیت برای رساندن جامعه به سمت اهداف درست و ارزشمند بود. به مرور ایران توانست امپراطوری بروکراتیک بزرگی ایجاد کند و در تاریخ مدنیت و فرهنگ جهان موثر شود. دین اسلام اصل اخلاقی تسلیم در مقابل حقیقت را به فرهنگ ایرانی افزود هرچند گسترش فرهنگ اسلامی نیز مدیون استفاده از تجربیات طولانی ایرانیانِ با فرهنگ بود.


با ورود به دوره صنعتی شدن در بسیاری از نقاط جهان تنوع فرهنگی و ارزشی افزایش یافت، وجدان جمعی تضعیف شد؛ کنش افراد سودجویانه و به سمت ارزش‌های فردی رفت و دامنه فرهنگ مشترک کاهش یافت. در جامعه ایران نیز سال‌ها استبداد، نابرابری، ضعف در اخلاق و عدم شفافیت، تحقق عدالت و آزادی فرهنگ را ناتوان ترکرد و هنوز چون ماری سمی به جان فرهنگ ایرانی افتاده است.


بهبود و رستگاری در چنین شرایطی چگونه ممکن است؟ من و تو هیچ ندانستیم/ درین غبار/ که شب در کجاست، روز کجا/ و رنگ اصلی خورشید و / آب و گل‌ها چیست ( شفیعی کدکنی).


دورکیم جامعه را یک هستی اخلاقی بر فراز هستی‌های فردی می‌داند؛ و معتقد است تربیت، آموزش و اجتماعی شدن و فردگرایی اخلاقی که عامل همبستگی اجتماعی است تنها ذیل این اجتماع اخلاقی و متاثر از فشار اخلاقی ممکن است. [2]


 در جامعه‌ای که اخلاق سیستمی وجود ندارد، فاقد بسترهای لازم برای حفظ و توسعه فردی است و بسیاری از اقوام، خانواده‌ها، اقشار و حرف، سبک زندگی ویژه و شیوه رفتاری متمایز با فرهنگ عمومی برگزیده‌اند، در جامعه‌ای که خرده فرهنگ‌ها به دنبال آزادی استنباطی خود و از بین بردن نابرابری‌ها، تضادها و تعارضات اجتماعی هستند و می‌خواهند از ادراک آگاهانه خود کمک بگیرند و قواعد، الزامات و وجدان تعریف شده از سمت اجتماع را زیر سئوال می برند و هریک ساز خود را می زند و گوش به روی نوای دیگری می بندد چه باید کرد؟


ما دچار درد مشترکیم و شاید بتوانیم به واسطه اشتراکات تاریخی و اسطوره‌های مشترکی که ناخوداگاه جمعی ما را پیوند می زند دوباره به هم ملحق شویم. برای ایجاد احساس یگانگی و نزدیکی شاید باید تقدس و ارزش را به تمام اقوام، حرفه‌ها و گروه‌ها برگرداند تا انسانیت و خلاقیت و زیبایی به اوج برسد. به اقوام و زبان‌های مختلف ارج نهاد و منحصرا بر یک فرهنگ قومی، مذهبی و ایدئولوژی خاص تمرکز نکرد شاید اینگونه شاهد جامعه‌ای سرشار از احساس آزادی، ارزشمندی و اعتماد باشیم. به قول مقصود فراستخواه «مراقبت نسبت به حضور محترمانه خویش در این عالم و شنیدن و دعوت و نوای دیگری، فهم همدلانه از مشکلات جامعه و مردم حتی می‌تواند به مرور اصلاح کننده اخلاق سیستمی نیز باشد»[3].


امروزه نظریه پردازانی چون برونولاتور حتی از کنشگری اجسام و ویروس‌ها سخن می‌گویند و شایسته است عاملیت انسانی و قدرت انتخاب و تغییر انسان را دریابیم. هر گروه به قدر وسعش می‌تواند قدم بردارد و مسئولیت اجتماعی خود را ادا کند. ارج نهادن به ارزش‌های انسانی، مسئولیت پذیری، توجه به فضیلت‌های اخلاقی، ایجاد نظمی اخلاقی، همزیستی مسالمت آمیز و کم تضاد و همبستگی اجتماعی می‌تواند عامل تکوین هویت ملی و ادامه حیات شیرین افراد در این جامعه باشد. حتی نوروز که «جامه‌ای نو از معانی تازه به تن کرده و مطابق با نیازها و تحول شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی عصر حاضر دگرگون شده ست»[4] را برای همه اقلیت های ایرانی فرح بخش‌ و خوشایند سازیم و به معنای واقعی جشنی داشته باشیم که هستی بخش باشد و آفرینش را تجدید کند و نوید آزادگی دهد. «بهاری خرم است ای گل کجایی/ که بینی بلبلان را ناله و سوز» ( سعدی)


*دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی


-----------------------------------------------------------

[1] _https://donya- e – eqtesad.com
[2] - حیدری، آرش، سرحدی، سجاد «دوگانه فرد/جامعه در اندیشه دورکیم: دوگانه ای کاذب یا واقعی، مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره 3، پاییز 1392، ص 116-90
[3] http://zistakhlaghy. Blogsky.com/ : فراستخواه، مقصود«درسگفتارهای اخلاقی مقصود فراستخواه، تببین زیست اخلاقی»، تبریز، جلسه شانزدهم
[4] - فاضلی، نعمت الله« رهیافتی مدرن بر آیینی کهن: مطالعه انسان شناختی از جشن نوروز ایرانیان در بریتانیا، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 36، ص 103-144»

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار