استاد دانشگاه علامه در نشست «دوشنبههای روانشناسی تربیتی» با اشاره به «چرخههای فراشبانهروزی» گفت: یک معلم برای اینکه در کارش موفق باشد باید تفاوتهای فردی بین دانشآموزان را در نظر بگیرد، همچنین تفاوت بین افراد صبحگاهی و عصرگاهی در این است که افراد «صبحگاهی» بیشترین میزان هشیاری، تمرکز و قدرت تحلیل را دارند.
به گزارش عطنا، نشست دوشنبههای روانشناسی تربیتی با موضوع «چرخههای زیستی و عملکرد تحصیلی» با سخنرانی اسماعیل سعدیپور، دانشیار گروه روانشناسی تربیتی به همت انجمن علمی- دانشجویی روانشناسی تربیتی در روز دوشنبه، 18 اردیبهشت ماه در سالن همایش دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
سعدیپور با بیان اینکه جهان آفرینش براساس یک نظم استوار است و همین منظم بودن امکان مطالعه آن را فراهم کرده، گفت: براساس اصل دترمنیسم یا جبرگرایی و در بحث روش علمی و علم، هر پدیدهای که در جهان فاقد نظم و دارای هرج و مرج باشد آن پدیده قابل مطالعه نیست.
او اظهار کرد: با دقت در تجربههای فردی خود به حداقل میزان انرژی و نیرو از نظر وضعیت جسمانی در اغلب اوقات پی میبریم و علیرغم هفت یا هشت ساعت خواب با کسل بودن تمام از خواب بیدار میشویم یا در حوزه شناختی گاهی اوقات سادهترین مسائل را نمیتوانیم حل کنیم.
سعدیپور ادامه داد: در مسئله احساسی و عاطفی نیز گاهی اوقات بدون اینکه رخداد خارجی روی داده باشد، از نظر هیجانی، احساس خلق نامناسبی داریم در حالیکه در شرایط دیگر اینگونه نیست، همه این تجربههای شخصی، زیربنای زیستی دارند، مثلاً دانشآموزی در یک موقعیت، سادهترین مسائل را نمیفهمد اما در موقعیتی دیگر همان مسائل برای او پیشپا افتاده به نظر میرسد.
وی افزود: مطالعات بر روی تصادفات و سوانح وحشتناک نشان داده که اغلب این حوادث مربوط به زمانهایی بوده که افراد در نقطه مینیموم چرخه زیستی از نوع جسمانی یا شناختی و یا احساسی بودهاند.
این استاد دانشگاه در خصوص ارتباط این بحث با روانشناسی تربیتی، گفت: یک معلم برای اینکه در کارش موفق باشد باید تفاوتهای فردی بین دانشآموزان را در نظر بگیرد، این رویکرد تا اواخر قرن بیستم وجود داشت تا اینکه در قرن 21، فراتر رفته و معتقدیم که نه تنها تفاوتهای بین فردی بلکه تفاوتهای درون فردی هم باید دیده شود.
سعدیپور خاطرنشان کرد: سیلبرمن در کتاب خود، تحت عنوان «بحران در کلاس درس»، نظام آموزشی آمریکا را از نوع دیکتاتوری و سلطه میداند که دانشآموزان را ترغیب و تشویق به همرنگ شدن با جماعت و شبیه شدن به هم میکند در حالیکه آدمها در زمانهای مختلف، وضعیت متفاوت دارند.
او ادامه داد: بنابراین ما در روانشناسی تربیتی، باید به وضعیت یک فرد از نظر احساسی، شناختی یا هوشی و جسمانی در اوقات مختلف شبانهروز توجه کنیم، مطالعات نشان داده است با توجه به اینکه بهره هوشی یک فرد را در چه زمان از روز اندازه گرفت، آن میتواند شش واحد، متفاوت باشد.
سعدیپور با اشاره به اینکه در طبیعت بسیاری از پدیدهها از یک سیکل و چرخه پیروی میکنند، گفت: مثلاً مطالعات نشان داده که مهاجرت پرندگان فقط ناشی از تغییرات آب و هوایی نیست بلکه آنها یک ساعت زیستی دارند که حتی اگر تغییرات آب و هوایی هم صورت نگیرد براساس آن مهاجرت میکنند.
افراد صبحگاهی و عصرگاهی با دو شاخص دمای بدن و میزان هشیاری مشخص میشوند، دمای بدن در افراد صبحگاهی در صبح در کمترین مقدار و در ظهر به بیشترین مقدار میرسد.
او با بیان اینکه در یک تقسیمبندی کلان، چرخههای بدن انسان را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد، ادامه داد: چرخههای شبانهروزی که 24 ساعت در روز طول میکشد مثل دمای بدن، اولین چرخه و چرخههای فراشبانهروزی مثل تغییرات هورمونی و افسردگی فصلی که وابسته به نور خورشید است و بیش از 24 ساعت طول میکشد، دومین چرخه از چرخههای بدن انسان است.
سعدیپور اضافه کرد: دسته سوم، چرخههای فروشبانهروزی هستند که سیکل آنها کمتر از یک شبانهروز است مثلاً شش ساعت خواب از چهار چرخه یک ساعت و نیم تشکیل شده، نکته کاربردی این است که بهتر است یا نخوابید یا یک ساعت و نیم خوابید، خواب نامناسب رفع خستگی نمیکند.
دانشیار گروه روانشناسی تربیتی، دسته چهارم را اینگونه برشمرد: چرخه سالیانه که به خصوص در موجودات دیگر از قبیل خواب زمستانی و مهاجرت پرندگان مشاهده میشود.
او با اشاره به چرخههای روانشناختی، گفت: مثلاً چرخه «درد» که از یک ساعت درونی پیروی میکند، و یک درد واحد در اوقات متفاوت احساس متفاوتی ایجاد میکند، آستانه درد، بین ساعت دوازده تا شش بعد از ظهر در حداکثر و از دوازده شب تا سه صبح در حداقل است.
سعدیپور ادامه داد: چرخه بعدی «زمان واکنش و گوش به زنگ بودن یا هشیار بودن» است که 24 ساعته است به این معنا که از ساعت دوازده ظهر تا دو بعدازظهر کمترین میزان هشیاری وجود دارد، مطالعات بر روی رانندگان نشان داده به دلیل اینکه میزان هشیاری از دوازده شب تا سه صبح درکمترین میزان است لذا بسیاری از تصادفات در همین زمان اتفاق میافتد.
وی افزود: مبحث بعدی بحث «سرعت محاسبه» است که در زمانهای مختلف شبانهروز یکسان نیست، مطالعات نشان داده که کارهای فکری میتواند روی چرخههای زیستی اثر گذارد و منجر به تغییر آنها شود.
این استاد دانشگاه در خصوص بحث «چرخههای فراشبانهروزی» گفت: «چرخه جسمی» که سیکل 33 روزه دارد، زمانی است که نوزاد به دنیا میآید و از نظر جسمانی در کمترین حد ممکن است اما با افزایش روزها، انرژی جسمانیاش بیشتر میشود.
او اضافه کرد: «چرخه عاطفی» که 28 روزه است به عنوان چرخه دوم به این معنی است که در روز هفتم نوزاد در بهترین وضعیت خلقی است و روز چهاردهم به خط ثبات میرسد، در روز 21ام در بدترین وضعیت و در روز 28 ام دوباره به خط پایه میرسد همچنین «چرخه ذهنی یا شناختی» به عنوان چرخه سوم، 23 روزه است.
سعدیپور، خاطرنشان کرد: زمان محاسبه این چرخهها، زمان تولد است یعنی همزمان با به دنیا آمدن یک فرد این سیکل شروع میشود به شرط اینکه تولد طبیعی باشد و نوزاد زودرس یا نارس و یا آسیبدیده نباشد اما نکته قابل توجه این است که در ناهمزمانی این سه سیکل، خاصیت بقا نهفته است که اگر غیر از آن باشد منجر به نزول میشود.
وی همچنین با بیان اینکه افراد را میتوان از نظر چرخههای شبانهروزی به دو دسته تقسیم کرد، گفت: افراد صبحگاهی و عصرگاهی با دو شاخص دمای بدن و میزان هشیاری مشخص میشوند، دمای بدن در افراد صبحگاهی در صبح در کمترین مقدار و در ظهر به بیشترین مقدار میرسد.
سعدیپور ادامه داد: افراد صبحگاهی در صبح، بیشترین میزان هشیاری، تمرکز و قدرت تحلیل را دارند ضمن اینکه افراد عصرگاهی در صبح کمترین میزان هشیاری را داشته و دمای بدن آنها بیشتر است.
استاد دانشکده روانشناسی، روشهای تشخیص نوع صبحگاهی و عصرگاهی را سه چیز دانست: «بررسی نوسانهای میزان هشیاری در طول روز» که صبحگاهیها بیشترین هشیاری را تا ظهر دارند و عصرگاهیها بیشترین میزان هشیاری را در بعدازظهر دارند.
او به روشهای تشخیص دوم و سوم اشاره کرد و گفت: «نوسان دمای بدن» روش دوم است که در افراد صبحگاهی، ماگزیمم دمای بدن از همان ابتدای صبح تا ظهر است اما در عصرگاهیها در ساعت پنج یا شش بعدازظهر است و همچنین روش سوم «استفاده از پرسشنامه هورن و آستبرگ» است.
سعدیپور با بیان اینکه «سبک زندگی» چرخههای ما را تغییر داده است، اظهار کرد: شیفت شب و دانشآموزان صبحکار و عصرکار، چرخه زندگی را تغییر داده است ضمن اینکه افراد صبحکار موفقتر از افراد عصرکار، مهارت خودتنظیمی در آنها بالاتر و اهمالکاری در آنها کمتر است، همچنین افراد عصرکار در مورد ادراکشان از زمان مشکل داشته و بیشتر تمرکزشان بر روی آینده است.
وی افزود: در بحث «سبک زندگی و الگوی خواب و بیداری» سه تا عامل کمیت، کیفیت و ساعت خواب بسیار مهم است و مطالعات نشان داده که افراد عصرگاهی کمیت خوابشان بیشتر از افراد صبحگاهی است اما کیفیت خواب افراد صبحگاهی بهتر از افراد عصرگاهی است.
عکس: افشین عزیزی- عطنا