فرزاد ویسانلو، استاد دانشگاه، دلیل آتش‌سوزی در جنگل‌های زاگرس را محرومیت می‌داند؛
۰۳ تير ۱۳۹۶ ۱۵:۳۴
کد خبر: ۹۲۳۴۱
jangal jungel sabz sar sabzi tabiat

«بخش قابل‌توجهي از محدود‌ه‌هاي جنگلي زاگرس ديگر هويت و شخصيت جنگلي ندارند.» اين جمله‌اي است که فرزاد ويسانلو، استاد دانشگاه و دکتری تخصصی مهندسی منابع طبیعی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد بروجرد در گفت‌وگو با «وقايع‌اتفاقيه» به آن اشاره و تأکيد مي‌کند؛ اتفاقي که مهم‌ترين ضربه را بر پيکره جنگل‌هاي زاگرس نشان مي‌دهد. کنار اين نکته، به اين جمله هم توجه کنيد: «آتش‌سوزي در جنگل‌هاي زاگرس، بيشتر از جنگل‌هاي هيرکاني است.» کنارهم‌قراردادن اين جمله نشان مي‌دهد به همان ميزان که جنگل‌هاي زاگرس بيشتر از جنگل‌هاي هيرکاني تخريب شده و آسيب ديده‌اند، در مقايسه بيشتر در معرض آتش‌سوزي و نابودي هستند. ارتفاعات زاگرس که به جنگل‌هاي غرب مشهورند، در سال‌هاي اخير به دلايل متعدد که اصلي‌ترين آن حضور روستانشينان و عشاير و شيوه کشاورزي و بهره‌برداري نامناسب از زمين بوده، در معرض خطر گرفته و بخش قابل‌توجهي از آن به گفته ويسانلو به مناطق خشک و نيمه‌بياباني تبديل شده است.


به گزارش عطنا، حال اين جنگل‌ها خوب نيست و اين استاد دانشگاه مي‌گويد رويش گون که گونه‌اي خشک‌پسند و بياباني است، يکي از نشانه ناخوشي حال زاگرس به حساب مي‌آيد. در فرايند چندين‌وچندساله تخريب در زاگرس، بخشي از محدوده‌هاي جنگلي تبديل مرتع شده و گفته مي‌شود بيشتر آتش‌سوزي‌ها در بخش مرتعي اتفاق مي‌افتاد. آنچه در ادامه آمده، توضيحات و جزئياتي درباره چگونگي آتش‌سوزي و چرايي عدم مهار آن از سوي نهادها و سازمان‌هاي مربوطه است.


*آتش‌سوزي در جنگل‌هاي زاگرس در فصل تابستان سال‌به‌سال گسترش بيشتري پيدا مي‌کند؛ دلايل استمرار اين رويداد از نظر شما که کار مطالعاتي در حوزه جنگل کرده‌ايد، چيست؟


آتش‌سوزي جنگل، اتفاق تازه‌اي نيست و ما قرن‌ها به اين موضوع مبتلا بوده و هستيم. عواملي مختلفي موجب آتش‌سوزي بوده اما علت اصلي آتش‌سوزي در ايران در اکثر موارد عوامل انساني است. جايي مشابه جنگل‌هاي شمال کانادا که سوزني‌برگ و قابل اشتعال‌تر است، قطره آبي عملکرد ذره‌بين را انجام مي‌دهد و آتش‌سوزي خودبه‌خودي صورت مي‌گيرد اما اکثر آتش‌سوزي‌هاي خاورميانه وابسته به عوامل انساني است که عوامل انساني هم طبقه‌بندي دارد.


يکي از طبقات، همان گردشگراني هستند که وارد جنگل مي‌شوند و به ‌دليل عدم اطلاع از نحوه آتش‌سوزي و ساختار آن و اينکه آتش از چه راهي سرايت مي‌کند، به ايجاد آتش‌سوزي ناخواسته کمک مي‌کنند. گاهي اوقات هم پوکه شکارچيان به قدري گرما دارد که داخل هوموس خاک و برگ مي‌افتد، آن را مشتعل کرده و آتش مي‌گيرد.


مواقعي هم به عمد آتش‌سوزي مي‌شود؛ فرد سودجويي بخشي از محدوده جنگل را که بيشتر مرتعي است، آتش مي‌زند تا زمين نابود شود و بتوانند از آن به‌عنوان زمين زراعي يا محلي براي ساخت املاک و راه‌کشي استفاده کند. بااين‌حال، آتش‌سوزي در هر محدوده جنگلي از يک فرايند خاص فيزيکي تبعيت مي‌کند. طبقات مختلف هم دارد.


*طبقه‌بندي آتش‌سوزي‌ها به چه معناست؟ منظور همان سطح‌بندي عمق آتش‌سوزي است؟


آتش‌سوزي کفي فقط کف جنگل و هوموس را درگير مي‌کند، آتش‌سوزي تنه‌اي فقط تنه درخت را مبتلا مي‌کند، آتش‌سوزي تاجي فقط تاج و بالاترين نقطه درختان را مي‌سوزاند و آتش‌سوزي ترکيبي هم مجموعه‌اي از هر سه نوع آتش‌سوزي است. با اين توصيف، درختان پهن‌برگ به آتش‌سوزي، مقاومت بيشتري و درختان سوزني‌برگ، مقاومت کمتري نشان مي‌دهند. در درختان سوزني‌برگ به ‌دليل رزيمي (شيره درخت) که دارند، قابليت اشتعال بيشتري نهفته است.


به اضافه اينکه پوست سوزني‌برگان زودتر مي‌سوزد اما بلوط به‌عنوان يکي از درختان پهن‌برگ، چوب ديرسوزي دارد و اگر جنگل پهن‌برگي آتش بگيرد، دست آتش‌نشانان براي مهار آن بازتر خواهد بود.


*چرا براي اطفاي حريق و تأمين تجهيزات مهار آتش در جنگل‌ها اقدامي صورت نگرفته و ضرورتي براي تأمين تجهيزات احساس نشده است؟


آتش‌سوزي جنگل جزء حريق‌هاي مهيب دنيا شناخته مي‌شود با اين وصف که هيچ‌وقت نمي‌توان آن را از نزديک خاموش کرد. بر‌اين‌اساس آتش‌سوزي در منزل و منطقه شهرنشين با اين نوع آتش‌سوزي متفاوت است چون در آتش‌سوزي شهري و مسکوني، آتش‌نشان مي‌تواند به محل وارد شود و اطفاي حريق کند اما آتش‌سوزي جنگل اين خاصيت را ندارد.


آتش‌سوزي در مساحت بالايي آغاز مي‌شود و هرم آتش و گٌري که مي‌گيرد گاهي تا 500 تا يک کيلومتر زبانه مي‌کشد. دراين‌شرايط دما به قدري بالاست که نمي‌توان وارد محدوده شد. به‌همين‌دليل مهار يا اطفاي حريق بايد از طريق اسپري از راه دور انجام گيرد. اسپري از راه دور نيازمند تجهيزات و ابزار خاصي است.


بايد هليکوپتر مخصوص اين کار و افراد آموزش‌ديده‌شده براي مهار آتش‌سوزي به‌کار گرفته شوند. همه اينها در حالي است که براي مهار آتش‌سوزي متأسفانه از همه نيروهاي محلي و غيرمرتبط استفاده مي‌شود و اطفاي حريق جنگل، يگان ويژه‌اي مي‌طلبد و سخت‌افزارهاي‌ گرانقيمتي دارد که متأسفانه در کشور موجود نيست.


 


*آيا در همه انواع آتش‌سوزي، شعله آتش تا فاصله 500 متري شعله‌ور مي‌شود و امکان اطفاي حريق جز از طريق آبپاش‌هاي هوايي امکان‌پذير نيست؟


آتش‌سوزي تاجي و تنه‌اي، بيشتر اين خاصيت را دارند و مخاطرات اين دو نوع آتش‌سوزي به قدري است که بايد اقدامات امنيتي و حفاظتي اوليه انجام شود اما آتش‌سوزي‌هاي سطحي و آنها که فقط در خاک جنگل انجام مي‌شود بسياري از اوقات به‌عنوان اکسيداسيون زيرپوستي در نظر گرفته مي‌شود.


در بسياري از موارد، هوموس خاک جنگل از زير دچار سوختگي مي‌شود اما نه آن‌چنان شعله‌اي دارد نه آن‌چنان دودي راه مي‌افتد، درصورتي‌که اگر آتش‌سوزي‌‌هاي سطحي کنترل شده و به آتش‌سوزي‌هاي تنه‌اي و تاجي تبديل نشوند، مي‌توان مانع بسياري از فجايع شد.


*با اين توصيف، آتش‌سوزي در فصل گرما در جنگل‌هاي هيرکاني که بيشتر سوزني‌برگ هستند بايد بيشتر باشد؟


اين‌طور نيست. در جنگل‌هاي زاگرس آتش‌سوزي بيشتر است به ‌دليل اينکه حضور مردم در داخل جنگل زاگرس بيشتر است. مردمي که معيشتشان به جنگل وابسته است در زاگرس بيشتر ديده مي‌شوند چون محروميت بالاست.


روستایيان حاشيه‌نشين داخل جنگل زياد هستند و تقريبا مي‌توان گفت قسمت‌هاي زيادي از جنگل‌هاي زاگرس تبديل به جنگل‌هاي تنک همراه با مرتع و کشاورزي شده است. به‌اين‌معنا که شما ديگر جنگل را با شخصيت جنگل نمي‌بينيد.


جنگل بايد تيپ غالبي از درختان باشند و درختان خودشان بايد هويت جنگلي داشته باشند، درحالي‌که بسياري از درختان جنگل‌هاي زاگرس ديگر شخصيت درختي ندارند و مفهوم شخصيت جنگلي در اين ناحيه زير سؤال است.


اين سؤال مطرح است که بعضي از نواحي زاگرس اصلا جنگل هست يا نه؟ بايد اسم اين ناحيه را چه گذاشت؟ جنگل تخريب شده؟ مرتع؟ درخت‌زار؟ خيلي از قسمت‌هاي زاگرس ديگر جنگل نيست و به‌عنوان مثال شخصيت بخش زيادي از جنگل‌هاي لرستان را نمي‌توان جنگل اطلاق کرد.


*عوامل انساني چگونه مي‌توانند به ايجاد آتش‌سوزي در جنگل‌هاي زاگرس اقدام کنند؟ با جزئيات بيشتري توضيح دهيد؟


در ايمني سلامت و محيط‌زيست هم گفته مي‌شود از صددرصد از اتفاقات ناايمن، 90 درصد به ‌دليل اعمال ناايمن و 10 درصد به‌ دليل شرايط ناايمن رخ مي‌دهند و اين موضوع براي جنگلداري هم صدق مي‌کند.


اکثر آتش‌سوزي‌هاي جنگل‌هاي غرب، انسان‌ساز است و طبيعي نيست. در مناطقي که آتش‌سوزي اتفاق مي‌افتد، منطقه‌به‌منطقه وضعيت متفاوت است چون معيشت‌ها متفاوت است و سطح درآمدي و نوع برخورد با جنگل فرق مي‌کند. به‌طور مثال در ياسوج شکارچي زياد ديده شده؛ بنابراين حضور شکارچيان مي‌تواند منجر به آتش‌سوزي در جنگل شود و در لرستان و کردستان تبديل اراضي کشاورزي بيشتر ديده مي‌شود.


به‌ دليل اين تفاوت نمي‌توان نسخه‌اي واحد براي تمام 10 ميليون هکتار جنگل زاگرس ارائه کرد؛ البته من فکر مي‌کنم از اين 10 ميليون هکتار فقط پنج ميليون هکتار باقي مانده و بخش قابل‌توجهي از اين جنگل از بين رفته است.


اگر از زير استان اروميه شروع کنيم و به سمت کرخه و جنوب ياسوج و دشت ارژن فارس برويم، نمي‌توان نسخه واحدي براي کل زاگرس نوشت چون بافت مردم، خرده‌فرهنگ‌ها، مردم محلي و معيشت‌هاي مختلف در رفتار و برخورد با جنگل متفاوت است. مطالعات جامع مردم‌شناسي، معيشت‌شناسي، جامعه‌شناسي نياز است تا بتوان درمورد جنگل فکر کرد و تصميم گرفت که آتش‌سوزي هم جزئي از اين تصميمات است.


*آمارهاي متناقضي از مساحت جنگل وجود دارد، مساحت دقيق جنگل‌هاي زاگرس با توجه به اينکه گفته مي‌شود مساحت کل جنگل‌هاي کشور نزديک به 12 ميليون هکتار است، چقدر است؟


جنگل‌هاي شمال کشور، زماني 3,5 ميليون هکتار بوده اما درحال‌حاضر، نزديک به 1,5 ميليون هکتار است. جنگل‌هاي زاگرس هم روزي نزديک به 10 ميليون هکتار بوده و اگر خوشبينانه و بر‌اساس نظر شخصي من در نظر بگيريد، پنج تا 6 ميليون هکتار است.


آمار دقيقي وجود ندارد و بايد طرح جامع آماربرداري جنگل‌هاي زاگرس با استفاده از نقشه‌هاي موضعي، تصاوير ماهواره‌اي و تعميم نمونه‌هاي محلي آغاز شود تا اطلاع دقيقي از مساحت اين جنگل‌ها به‌دست ‌آيد.


جنگل‌هاي فلات مرکزي، جنگل‌هاي سيستان، جنوب کشور و ارسباران آذربايجان هم بايد در نظر گرفت و همه اينها کنار هم نشان مي‌دهد از 11 ميليون هکتار بيشتر است اما نمي‌توان درمورد شخصيت جنگلي مناطق زيرمجموعه زاگرس نظر داد.


*با توجه به اينکه هميشه اين ايده وجود داشته که زاگرس در گذشته سپر بادهاي غربي و امروز سپر دفاعي در برابر ورود گردوغبار به داخل کشور است و به‌علاوه، اينکه شما تأکيد مي‌کنيد بخش قابل‌توجهي از اين جنگل تخريب شده، آتش‌سوزي‌هاي اين محدوده چه تأثيري بر ورود گردوغبار بيشتر به شهرهاي مرکزي و شمالي خواهد داشت؟


با همه اين اوصاف، تمام بخش‌هاي ناقص و کم‌توان زاگرس به وظيفه دفاعي خود عمل مي‌کنند و اگر همين مساحتي که باقي مانده و توان اکولوژيک آن پايين آمده نباشد، گردوغبار به مرکز کشور خواهد رسيد و فاجعه به بار مي‌آورد.


درهمين‌شرايط شايد چند تن گردوغبار در طول يک سال در يک هکتار توسط جنگل‌هاي زاگرس هضم مي‌شود اما مشکل اين است که جنگل‌هاي زاگرس روبه قهقراست و اين وضعيت هر سال در مقايسه با سال بعد بدتر مي‌شود.


با اين حساب نمي‌توان نظر داد که اين نقش حفاظتي تا چه مدت ادامه پيدا خواهد کرد و جنگل‌هاي زاگرس تا چه زماني به ما سرويس خواهند داد. امروز نقش حفاظتي اين جنگل‌ها در قبال سفره‌هاي آب زيرزميني هم کمرنگ شده به‌اين‌معنا که استان لرستان به‌عنوان سومين استان پرآب کشور، به مرحله‌اي خواهد رسيد که بايد درمورد کمبود آب آن نظر داد و اين موضوعي نيست که بتوان از آن به‌سادگي گذشت و اين فرايند ادامه دارد.


*درمورد اين روند قهقرايي بيشتر توضيح دهيد.


اين روند قهقرايي، نشانه‌هاي اکولوژيک دارد. هنگامي که گونه‌هاي استپي و خشکي‌پسند مناطق مرکزي و بياباني، جايگزين گونه‌هاي زاگرسي شوند و تعداد آنها زياد شود، مي‌توان پيش‌بيني کرد که جنگل به سمت قهقرا مي‌رود.


اکوسيستمي که در آن بلوط، بنه، بادام، زرشک، آلوچه و گلابي وحشي رشد مي‌کرده، اکنون محل رويش گون (گونه خشکي‌پسند بياباني) شده و اين نشانه، مؤيد اين نکته است که جنگل به‌سمت بياباني‌شدن پيش مي‌رود و حتي يکي از همکاران گفتند «در برخي قسمت‌هاي شرق البرز (جنگل‌هاي هيرکاني) هم گون ديده شده است» که بر‌اين‌اساس سيل‌هاي گرگان مي‌تواند نتيجه همين وضعيت باشد.


جنگل‌هاي بالادست مانند اسفنج عمل مي‌کنند؛ هنگامي که در اسفنج آب مي‌ريزيد مقدار زيادي از آب را در خود نگه مي‌دارد، اين جنگل، اسفنج است و آب را در خود ذخيره مي‌کند و نم‌نم آب را به زمين بازمي‌گرداند.


هنگامي که جنگل بالادست از بين برود آب نگهداري نمي‌شود، سفره زيرزميني از بين مي‌رود و آب جاري مي‌شود، ضمن اينکه وزن آب خالص کم است و به محض اينکه گل و چوب را با خود شست و برد، وزن مخصوص آن 20 برابر مي‌شود و خانمان مردم را خراب مي‌کند و اين‌همه مجموعه‌اي از تخريب‌هاست.


خاک معدني به خاک دستي و پودري مانند خاک کنار دريا تبديل مي‌شود و آتش‌سوزي هم خاک را معدني مي‌کند. هنگامي که عمل اکسيداسيون در خاک اتفاق مي‌افتد، مواد از بين مي‌رود و مواد معدني جايگزين مي‌شود. اين مواد معدني، قابليت شست‌وشوي بالايي دارند و بعد از طي اين فرايند، نسل ديگري از جنگل بر اين خاک مستقر نخواهد شد.


*در نتيجه بعد از سوختن به نوع اول که همان سوختگي کف جنگل باشد، امکان احيا وجود ندارد؟


به درجه سوختن بستگي دارد مانند درصد سوختگي انسان. اگر بتوان مانع از پيشروي آتش شد که خاک چندان متحول نشود شايد جنگل بتواند خود را متحول کند چون اکوسيستم پيچيده و جالبي دارد. اگر آسيب کمي ببيند مي‌تواند خود را احيا کند.


مگر اينکه صدمه بسياري ديده باشد. به‌عنوان مثال طرحي که در مورد استراحت و رهاسازي جنگل تصويب شده با ايده احياي جنگل بوده زيرا جنگل امکان احيا و تجديد دارد؛ البته اين رهاسازي اشتباه است و مطابق با تعريف استراحت جنگل نيست؛ بنابراين نياز است طرح جامع ارزيابي اکولوژيک جنگل‌ها دوباره انجام شود.




با اين حساب نمي‌توان نظر داد که اين نقش حفاظتي تا چه مدت ادامه پيدا خواهد کرد و جنگل‌هاي زاگرس تا چه زماني به ما سرويس خواهند داد. امروز نقش حفاظتي اين جنگل‌ها در قبال سفره‌هاي آب زيرزميني هم کمرنگ شده به‌اين‌معنا که استان لرستان به‌عنوان سومين استان پرآب کشور، به مرحله‌اي خواهد رسيد که بايد درمورد کمبود آب آن نظر داد و اين موضوعي نيست که بتوان از آن به‌سادگي گذشت و اين فرايند ادامه دارد.



براي تبيين طرح جامع اکولوژيک مي‌توان به کنفرانسي که دهه 90 ميلادي در مونترال برگزار شد، اشاره کرد؛ کنفرانسي که از سال 1972 در استکهلم سوئد شروع و در سال 1983 هم در نروژ برگزار شد. در اين کنفرانس براي جنگل‌ها چارچوب ارزيابي و شاخص‌ها نوشته شد و در مجموعه اين شاخص‌ها سطحي از معيارها.


با اين رويکرد ابتدا بايد سطحي از معيارها مشخص مي‌شد و سپس اين معيارها به تعدادي شاخص تجزيه مي‌شدند. اين شاخص‌ها و معيارها بايد قابليت ارزيابي‌شدن در کشورهاي مختلف دنيا را داشته باشند. بعد کنفرانس‌هاي منطقه‌اي در خاورميانه، آسياي جنوب‌شرقي، آسياي‌دور، آفريقاي‌جنوبي و مرکزي و شمالي برگزار شد که اين شاخص‌ها و معيارها تطبيق داده شوند؛ يعني هرکدام از اين معيارها و شاخص‌ها کاليبراسيون خود را دارند.


پس از کاليبراسيون، شاخص‌ها محلي مي‌شوند، شاخص‌ها که محلي شدند، مي‌توان زاگرس مياني را با يکسري شاخص مربوط به زاگرس مياني ارزيابي کرد. هنگامي که ارزيابي اين مطالعه انجام شد تازه مي‌توان گفت جنگل‌هاي زاگرس در چه موقعيت و شرايطي قرار دارند. در دهه 40 و 50 هجري مطالعاتي از سمت آقايان درستکار، جزيره‌اي و عادلي و نسل اول جنگلداري کشور انجام شد اما بعد از آن مطالعات جامعي شکل نگرفت که بدانيم امروز در چه سطحي هستيم.


با اين حساب بايد شاخص‌ها و معيارهای پايدار جنگل را تعيين کرد و بعد مانع تخريب شد. به‌عنوان مثال براي آفت‌زدگي درختان غرب کشور مي‌گويند درختان آفت‌زده را ببريم. اين درحالي است که نظريه اکولوژيک هست که تأکيد مي‌کند بگذار درختان آفت‌زده بمانند تا آفات سراغ درختان سالم نروند. زماني اين تئوري‌ها تبديل به قانون علمي مي‌شود که بدانيم کجا هستيم.


*به نظر شما اين ايده می‌تواند در قالب هيأتي فوق‌العاده پيگيري شود؟ هيأتي که با فوريت شکل بگيرد و متشکل از نمايندگان همه وزارتخانه‌هاي مرتبط با حفاظت از جنگل باشد؟


اگر بگويم براي تشکيل اين هيأت و اجراي اين ايده بسيار دير شده، اشتباه نکرده‌ام. احتمالا بايد اين ايده در دهه 60 اجرا مي‌شد، اگر دهه 70 اجرا مي‌شد دير بود و در دهه 80 ديرتر و حالا در دهه 90 خيلي دير است اما مي‌توان مانع از ادامه اين فرايند شد.


آمايش سرزمين به‌همين‌معناست؛ اگر کسي بخواهد آمايش سرزمين کند بايد نمايندگان همه دستگاه‌ها باشند و نظر همه ذي‌نفعان تأمين شود. اين طرحي است که همه ذي‌نفعان در آن بهره‌مند مي‌شوند و حتي در اروپا ان‌جي‌او‌هاي محلي درگير مي‌شوند و نظرشان تا حد امکان در نظر گرفته مي‌شود.


*شما اگر درباره اطفاي حريق و جلوگيري از تخريب جنگل‌هاي زاگرس بخواهيد به سازمان يا نهادي انتقاد کنيد، آن سازمان يا نهاد کجاست؟


من اول خود را متهم مي‌دانم. ما فارغ‌التحصيلان اين رشته چقدر فرياد زديم؟ ان‌جي‌او تشکيل داديم؟ چقدر به رسانه‌ها مطلب داديم؟ چقدر سر کلاس بحث کرديم؟ چقدر گروه تشکيل داديم؟ ما هم ايراد داريم.


اگر وزارت راه و مسکن و شهرسازي اطلاعات زيست‌محيطي کاملي درباره جنگل دارد يکي از مقصرانش من هستم که جنگلداري خوانده‌ام اما نتوانسته‌ام به او تفهيم کنم چه اتفاقي در حال افتادن است.


ما چند ژورناليست متبحر و متخصص داريم که فرياد بزند اين کار را نکن و پشت انتقادش دليل علمي نشسته باشد؟ بايد اقتصاد منابع طبيعي تبديل به پول شود. به اين سؤالات پاسخ دهيم که هر ميزان جنگل‌هاي زاگرس از بين رفت، چه ميزان گردوغبار وارد کشور خواهد شد و چند درصد به بيماران ريوي اضافه خواهند شد و متخصصان ريه چه ميزان افزايش درآمد خواهند داشت و بيمارستان‌ها چه درصدي از اين افزايش بيماران ريوي را به‌دست خواهند آورد؟ همه اين سؤالات فقط درمورد ورود ريزگرد و تأثير آن بر بيماران ريوي است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
هنر و فرهنگ5
سبزترین گوشه دانشگاه
عشق به گل و گیاه در اتاق زهرا کمیجانی

سبزترین گوشه دانشگاه

عشق به گل و گیاه در امورمالی دانشگاه علامه طباطبایی، داستان زهرا کمیجانی و اتاقی پر از سبزی و طراوت، در قاب امروز دوربین خبرنگار عطنا قرار گرفت.
پر بازدیدها
آخرین اخبار