با پذیرفتن معنای مدرن از علم میتوان علم اسلامی داشت. چراکه نقدهای پستمدرن این راه را برای ما هموار میکند.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه صبحنو، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، یکشنبه 31 خرداد، میزبان پنجمین نشست از سلسله نشستهای «آسیبشناسی علوم اجتماعی اسلامی» با حضور حجتالاسلام دکتر حمید پارسانیا بود. او در این سخنرانی به اشکالات و نقدهایی که در رابطه با امکان و لوازم علوم اجتماعی اسلامی مطرح است پاسخ گفت.
تقریر اولین اشکالی که پارسانیا به آن پاسخ داد این بود: «چون علوم انسانی اسلامی، محصول برداشتها و تفاسیر ما از اسلام است، در واقع اسلام نیست. پس علوم انسانی اسلامی، علوم انسانی مسلمانان است.»
او عقبه این اشکال را «رویکرد هرمنوتیکی مفسرمحور» دانست و گفت که طبق این اشکال ما دسترسی به متن و نص نداریم و در واقع بازخوانی ما از نصوص بازسازی آن است و متن هویتی مستقل از مفسر ندارد. در غالب رویکردهای ارتباطاتی معنا را حاصل ارتباطات میدانند و فرهنگ امری برساخته است.
پارسانیا به این اشکال این گونه پاسخ داد: «این سخن به لحاظ هستیشناسی و معرفتشناختی اشکالات زیادی دارد. از جمله اینکه باید بتواند دیدگاههایی را که برای معنا ذات قائل هستند رد کند. همچنین باید دیدگاههایی که وصول به معنا را ممکن میداند رد کند. طبق دیدگاه ملاصدرا معنا ذات دارد و انسان همواره به معنا میرسد. انسان در بحث اتحاد علم و عالم و معلوم، با معنا یکی میشود. همچنین با رویکرد پدیدارشناسانه و رویکرد کسانی مثل شلر که سپهر معنا را ثابت میداند، نمیتوان اشکال را پذیرفت.»
اشکال دوم و سومی که پارسانیا به آن جواب داد، شبیه به هم بود: «با رجوع به قرآن با تعدادی مطالب کلی و تفسیرپذیر و پراکنده مواجه میشویم که هرگز نمیتوان بر اساس آنها، نوع جدیدی از علوم انسانی ایجاد کرد. تولید رهیافت جدید در هر یک از شاخههای علوم انسانی، محتاج تعداد فراوانی گزاره و مفهوم و مبادی و مطالعات تجربی است که قرآن فاقد اینهاست. بهعلاوه شأن قرآن شأن هدایتگری است، نه ایجاد علم. در دورهای که علوم انسانی هم وجود نداشت، مردم میتوانستند فضایل معنوی را کسب کنند.»
پارسانیا این اشکال را اینطور معنا کرد، علم از آنجا که مشتمل بر گزارههای آزمونپذیر و روشمند است، قرآن را شامل نمیشود. او پاسخ خودش به این اشکال را در دو سطح ارائه کرد. یکی این که علم را به معنای ساینس(science) بپذیریم. یعنی دانش آزمونپذیر. بر اساس تفسیر حلقه وین، کونت و پوپر این اشکال وارد میشود. پارسانیا سعی کرد که این تفسیر از علم را بشکند و اینطور ادامه داد: «هیچ علمی تاکنون پدید نیامده که مستقل از سایر حلقههای معرفتی آزمونپذیر باشد. خود علم تجربی بر روی گزارهها غیرعلمی و متافیزیک نشسته است. این گزارههای از سنخ داوریهای کلان درباره انسان و جامعه و هستی است. اگر این را بپذیریم گزارههای مأخوذ شما از اسلام در ایجاد مبنای علم تجربی شما تأثیرگذار است. به این معنا علوم اجتماعی اسلامی را میتوان پذیرفت. اگر شما انسان را مثل یک عروسک خیمه شببازی بدانید یک علمی دارید و اگر او را مسوول و مختار بدانید علم دیگری ایجاد میکنید. بنابراین گزارههای متافیزیکی و حتی ارزشهای ما روی علم ما اثر میگذارد. فرانکفورتیها میگفتند همین علم تجربی هم ارزشمحور است. زیرا جهان را توده خامی تصور میکند که منتظر تصرف است. اگر جهان صحنه امتحان و بازی حضرت حق باشد علم دیگری بنیان گذاشته میشود.»
دکتر پارسانیا پاسخ دوم به این اشکال را رادیکالتر نامید و آن را اینطور تقریر کرد: «علم معنای وسیعتری از دانش آزمونپذیر تجربی دارد. در این صورت گزارههای کتاب مقدس خودش علمی است. مثلاً آنجایی که میگوید سنت الله آلتی قد خلت من قبل، دارد قانون علمی را بیان میکند. اینها علوم انسانی است. البته این بخشی از علم است و بخش دیگر عقل و شهود است. وحی اصول را بیان میکند و عقل با روشهای تجریدی و روشهای تجربی این اصول را تفریع میکند.»
اشکال چهارمی که مطرح است این است که علوم انسانی، فرزند دیدگاه خاصی درباره طبقهبندی علوم است که میان جهان طبیعی و جهان انسانی تمایز مینهد. از منظر دینی این نظریه درباره طبقهبندی علوم قابل دفاع نیست. بنابراین نباید علوم انسانی را اصل موضوعه فرض کرد و تولید سنخ اسلامی آن را در دستور قرار داد. بلکه باید در طبقهبندی علوم تجدید نظر کنیم.
پارسانیا این اشکال را وارد دانست، اما متذکر شد که با پذیرفتن معنای مدرن از علم میتوان علم اسلامی داشت. چراکه نقدهای پستمدرن این راه را برای ما هموار میکند. او گفت: «فارابی علوم انسانی را در برابر علوم نظری قرار داد. علوم انسانی همان حکمت عملی است.»
اشکال آخری که دکتر پارسانیا به آن پاسخ گفت، به این قرار است: «حتی اگر بپذیریم که علوم انسانی اسلامی مقولهای ممکن است، با این دشواری روبهرو هستیم که چون این علوم بر ارزشهای اسلامی تکیه دارد، فقط به کار مسلمانان و جامعه اسلامی میآید و جهانشمول نیست. این در حالی است که خصوصیت علم «بینالاذهانیت» است. علمی که بینالاذهانی نباشد علم نیست.»
پارسانیا پاسخ داد: اولاً بینالاذهانی بودن نمیتواند داعیه جهانی بودن داشته باشد. زیرا که تاریخی و منطقهای میشود. مگر آنکه امر بینالاذهانی مشترک میان همه انسانها در تاریخ داشته باشد. ثانیاً اگر برای علم یک هویت ثابت و عقلی قائل باشیم و انسان را برای اتصال به آن توانمند بدانیم، علم بینالاذهانی است، اما نفسالامری هم دارد. اگر ارشمیدس چگالی را نمیفهمید، چگالی همان بود. بنابراین اگر ما علوم انسانی را بر اساس تفسیری که در جهان اسلام است بپذیریم و نه تفسیری که در جهان تجربی و مابعدتجربی است، گرفتار این اشکال نخواهیم شد.
جلسه با پرسش و پاسخ میان حاضران و دکتر پارسانیا درباره نسبت مقوله فطرت و عقل ادامه پیدا کرد و قرار شد متن جلسات پنجگانه دکتر پارسانیا پیاده و تنظیم و در آینده نزدیک ارائه شود. این جلسات توسط دانشجویان گروه علوم اجتماعی اسلامی برگزار شده و برای کسب اطلاع از فعالیتهای این گروه میتوانید به کانال تلگرام با نشانی utsaiss@ مراجعه کنید.