چهارشنبه هفته گذشته در محل وزارت علوم و با حضور مديرکل دفتر سياستگذاري و برنامهريزي فرهنگي و اجتماعي و مدير کل اداره پشتيباني امور فرهنگي و مديران دفاتر سياستگذاري و برنامهريزي دانشگاههاي کل کشور جلسهاي تشکيل شد.
به گزارش عطنا به نقل از شرق، در اين جلسه سيدضيا هاشمي، معاون فرهنگي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري با اشاره به اينکه هدف دفتر سياستگذاري و برنامهريزي فرهنگي و اجتماعي برنامهريزي، اصلاح رويکردهاي موجود نسبت به حوزه فرهنگي، اجتماعي و به طور کل حوزه آموزش عالي است، تصريح کرد: «معاونان فرهنگي دانشگاهها فقط مسئول حوزه معاونت فرهنگي نيستند، بلکه نسبت به فرهنگ دانشگاه و نتايج آن در سطح جامعه نيز مسئوليت دارند و از آنجا که فرهنگ امر فراگيري است، بنابراين تنها مسئولان حوزه فرهنگي هم معاونان فرهنگي نيستند. در واقع مسئوليت فرهنگي دانشگاه با رئيس دانشگاه است و سپس معاون فرهنگي دومين نقش را بر عهده داشته و به همين ترتيب ساير مسئولان دانشگاه هم در حوزه معاونت فرهنگي مسئوليت دارند؛ يعني معاونت آموزشي، معاونت پژوهشي، مجموعه استادان و مجموعه مديران و ساير بخشها هم در حوزه فرهنگي اثرگذار هستند».
وي افزود: «در بحثي هم که من امروز به آن خواهم پرداخت، مسئله اساسي اين است که ما در ترويج فرهنگ تعامل و گفتوگو و نشاط اجتماعي درصدد اين هستيم تا اين پويايي اجتماعي را ارتقا دهيم، اما اگر در اين حوزه با بخش حراست همراه نباشيم دو الگو، دو سياست و دو رويکرد حاکم خواهد شد که قطعا نه معاونت فرهنگي و اجتماعي به نتيجه ميرسد و نه آنها خوب پيش خواهند رفت. چراکه به تعبيري، اگر اين رويکرد در بخش حراست نباشد، کار ما نيز ابتر ميماند؛ و بالعکس؛ اگر اين تعارض رويکردي باشد، کار آنها هم ابتر ميماند و دچار تعارض ميشود. بنابراين رويکردي که در حوزه فرهنگي و اجتماعي جا افتاده و پذيرفته ميشود، بايد در بخشهاي ديگر هم پذيرفته و تقويت شود».
معاون فرهنگي وزارت علوم در ادامه با طرح اين سؤال که اگر ما قائل به رسالت اجتماعي دانشگاه هستيم و مسئوليت اجتماعي سازمان را قبول داشته باشيم و به عنوان معاونتهاي فرهنگي- اجتماعي دانشگاهها و وزارت علوم و عرصه آموزش عالي مسئوليت داريم، اين مسئوليت اجتماعي را چگونه ميتوانيم ترويج کنيم؟ اظهار کرد: «آيا ميتوان به عنوان يک جزيره جدا از حوزه آموزش، پژوهش، دانشجويي، حتي پشتيباني، اين مسير را پيمود؟ قطعا چنين چيزي امکان ندارد. بنابراين مسئوليت فرهنگي در دانشگاه بر عهده رئيس دانشگاه، سپس معاون فرهنگي و همه ارکان دانشگاه است. تکتک استادان در اين حوزه بايد نقشآفريني کنند.
تمامي تشکلها و مجموعهها در اين حوزه اثرگذارند. اما نقش ما در اينجا چيست؟ به اعتقاد بنده مهمترين کاري که در حوزه فرهنگي و اجتماعي ميتوان انجام داد، اصلاح رويکردهاست. يعني رويکرد درست به آموزش عالي است. پس همه مسئولان آموزش عالي در کليت دانشگاه مسئوليت دارند، يعني اگر اين رويکرد اصلاح شود، آموزش ما، پژوهش ما، حراست ما، بخش دانشجويي و فراغتي و تأمين امکانات و اعتبارات و آن بخشهايي که مربوط به تأمين امکان است، اين رويکرد را تعقيب ميکنند. اگر ما ميخواهيم در کار موفق باشيم، بايد ساير حوزهها هم اين رويکرد را تعقيب کنند. پس درواقع يک تعامل ارگانيک، پايدار و مستمر در حوزه فرهنگي جريان دارد که بايد در دانشگاه و در حوزه فرهنگي استمرار داشته باشد».
هاشمي افزود: «بنابراين در اين بخش بنده گمان ميکنم مديران حاضر در حوزه سياستگذاري و برنامهريزي نقش بيشتري نسبت به ساير بخشها دارند. اگر ما جشنواره برگزار ميکنيم، اگر ما تشکلها را حمايت ميکنيم، اگر براي انتشار نشريات بسترسازي ميکنيم، نکته مهم در اين است که همه اينها يک هدف را دنبال ميکنند. اين هدف بايد به طور مرتب رصد و بهروز شود».
معاون فرهنگي وزارت علوم با اشاره به اينکه ما نياز به توانمندسازي مستمر بخشهاي مختلف داريم، افزود: «البته سازوکارهاي مختلفي هم براي اجراي آن داريم. آموزش، پژوهش، پشتيباني، دانشجويي، سنجش، گزينش و جذب، همه اينها کار خودش را انجام ميدهد اما اينکه با چه هدفي و در چه راستايي باشد آن مسير را ما هدفگذاري ميکنيم. مقصود من اين نيست که بخواهم حوزه فرهنگي را بزرگنمايي کنم بلکه واقعا ميخواهم از نقش و جايگاهي که ما در حوزه دانشگاه داريم، تبييني ارائه دهم. دانشگاه در حوزه جامعه است؛ اين ابهام و سؤالي که مطرح ميشود براي خود ما و براي همکارانمان و براي ديگران هم بايد مهم باشد که اصلا حوزه فرهنگي چه ضرورتي دارد؟ حوزه فرهنگي يا به تعبيري حوزه فرهنگي و اجتماعي چه ضرورتي دارد؟ من ميخواهم يک ادعا را اينجا مطرح كنم و آن اينكه اعتقاد دارم روندي که دانشگاههاي ما دارند، عمري بيشتر از ١٠ سال نخواهد داشت؛ يعني ١٠ سال بعد اين روند موجود در دانشگاههاي ما ضرورتي براي جامعه ندارد و امري که ضرورت وجودي ندارد، در جامعه تداوم حياتش در معرض سؤال است!».
ضيا هاشمي با تأکيد بر اينکه در دانشگاههاي غيرانتفاعي روند رو به افولي پيش آمده، افزود: «يعني اينکه ديگر مردم براي درسخواندن و اخذ مدرک پول نميدهند که عاقبت هم بيکار بمانند! دانشگاههاي پولي ما که اکثريت دانشگاهها را هم تشکيل ميدهند- و به نظر من اتفاق خيلي خوشيمني هم در جامعه ما نيست؛ چراکه عملا با اين کار دولت دست در جيب مردم برده و از اينکه براي مردم مدرک توليد کند، هزينه ميگيرد- روند رو به افولي دارند؛ درحاليکه در دورهاي روند رو به رشدي داشتند، به خاطر يک دوره زماني هويت اجتماعي، شغلي و تأمين معيشت مسيرش از اين راه تأمين ميشد، هماکنون ديگر اينگونه نيست و ديگر فارغالتحصيل ما حتي در سطوح عالي لزوما نميتواند تأمين معاش بکند، به خاطر اينکه عمده بيکاران ما فارغالتحصيلان دانشگاهها هستند. البته عمده شاغلان ما هم فارغالتحصيلان دانشگاهها هستند؛ چون عمده جوانان ما در دانشگاهها هستند؛ ولي زماني که اين جوان به دانشگاه وارد ميشود، هزينه او را خانواده ميپردازد به اين اميد که آينده بهتري داشته باشد و در آينده شاخصهاي مختلفي نظير فهم، بينش، معرفت و دانش و... را براي تأمين معاش و آن هم از طريق تأمين شغل مناسب به دست بیاورد. وقتي اينهمه بيکار داريم- که البته نسبت بيکاري فارغالتحصيلان دانشگاهي بيشتر از ساير بيکاران است- معني آن اين است که تحصيل در دانشگاه لزوما در اين حوزه اثرگذار نيست؛ پس به چه دليل مردم بايد براي ايجاد اشتغال و تأمين اشتغال مناسب پول بدهند، هزينه مالي کنند، هزينه فرصت بدهند و فرصت عمر را در اختيار اين حوزه قرار بدهند؟».
هاشمي با اشاره به اينکه زماني که توسعه کمّي افسارگسيخته در اين وزارت علوم بهعنوان سياست اتخاذ شد، اشتباه بوده و پيشبيني دقيق نشده بود تصريح کرد: «همين امر موجب افت کيفي دانشگاههاي ما شد؛ بهگونهايکه دانشگاههاي کمکيفيت و بيکيفيت کم نداريم! عوارض علمي کم نيست و وقتي که در يک دانشگاه به ازاي هر ٣٠٠ دانشجو يک استاد هست، وقتي يک استاد ناچار است ٣٠، ٤٠ و بعضا ٥٠ پاياننامه را مديريت کند، نتيجه آن همين اتفاقي است که در ميدان انقلاب و خيابان انقلاب مشاهده ميکنيم! تقلب علمي اتفاق ميافتد؛ به خاطر اينکه ما يک اهدافي را تعريف ميکنيم و مسير بدي برايش تنظيم ميکنيم و اين مسير به انحراف ميرود. اينها ديگر اصولي است که يا پديدهاي است که تحليلش براي ما کار راحتي است و نتيجه آن هم همين ميشود که از يک زماني ما شاهد افول کمّي هستيم؛ يعني اول با افول کيفي مواجه شديم، بعد با افول کمّي. من اصلا منظورم تعداد مقالات علمي نيست؛ چراکه آن قضيه يک شاخص است. شاخصي که اگر بخواهد اکتفا بشود، ناقص است؛ ولي اگر در کنار شاخصهاي ديگر باشد، ميتواند موضوعيت خوبي داشته باشد. منظور من کيفيت آموزش در سطح دانشجويي است. دانشجويان ما در خيلي از دانشگاهها واقعا از سطح علمي خوبي برخوردار نيستند و اين افول کيفي به افول کمّي هم منجر شده است و ما از سال گذشته شاهد روند کاهشي تعداد دانشجويانمان هستيم- و طبيعي هم هست- که البته ترکيب جمعيت هم روي اين مهم اثر گذاشته است. مقصود من از ارائه اين اطلاعات اين نيست که بخواهم اطلاعات عمومي بدهم، براي اين است که بدانيم آيا ما در حوزه فرهنگي و اجتماعي نسبت به رصد وضعيت، پيداکردن راهکار و واکنش نسبت به اين نوع عوارض و آسيبها مسئوليتي نداريم؟ ما نسبت به آسيبها و عوارضي مثل اعتياد، طلاق و حاشيهنشيني مسئوليت داريم که داريم؛ ولي نسبت به آسيبهاي آموزشي و آکادميک مسئوليت نداريم؟ خوب ما اگر حوزه اجتماعي هستيم (من ميخواهم روي بخش اجتماعي تأکيد کنم؛ چون آسيبهاي اجتماعي مطرح است)، حتما نسبت به آسيبهاي اجتماعي ذاتي دانشگاه مانند اعتياد و طلاق و امثالهم تأکيد ميکنيم؛ چراکه در آسيبهاي اجتماعي عمومي ما هم بهعنوان شهروند در معرض آن هستيم؛ اما در بخش آسيبهاي ويژه دانشگاه، آسيبهاي آموزشي است، آسيبهاي محيطهاي علمي مانند تقلب علمي، بيانگيزگي علمي، انطباقنداشتن آموزههاي ما با نيازهاي ماست؛ بنابراين ما در حوزه فرهنگي و اجتماعي بيش از بقيه بخشها وظيفه بهروزرساني نگرشها، روشها و توانمنديها را داريم».
معاون فرهنگي وزارت علوم با اشاره به اينکه بيانگيزگي در استادان و دانشجويان و بيحاصلي در فرايندهاي آموزشي و پژوهشي داريم كه باید اينها را رصد کنيم و انگيزههاي اصلاح را به وجود بياوريم. گفت ما باید حرکتهاي اجتماعي معطوف به اين اصلاح را ايجاد کنيم و علاوه بر حمايت از فعاليتهاي داوطلبانه دانشجويان و زمینهسازي براي توسعه آنها و نيز توسعه تعاملات بينالمللي، وظيفه ايدهسازي، ايدهپردازي، نظریهپردازي و ارائه اين ايدهها به بخشهاي ديگر را هم داريم؛ بنابراين ما نه فقط نسبت به دانشجويان بلکه نسبت به استادان و حتي مديران ارشد هم مسئوليت داريم؛ يعني ما هستيم که بايد وضعيت اجتماعي دانشگاه، جايگاه و منزلت اجتماعي دانشگاه را رصد و به ساير بخشهاي جامعه منعکس کنيم و نکته مهم درباره رصد و تحليل فعاليتهاي دانشگاهي درست در اينجاست. بايد تحليل کرد تا بدانيم ١٠ سال بعد دانشگاه ما کجاست و چگونه خواهد بود؟ اين روند يعني ١٠ سال بعد اتفاقي که براي مدارس افتاده است، براي دانشگاه نيز ممکن است بيفتد. مدارس ما امروز چه کار ميکند؟ اين دانشجو اگر بيکار باشد و وارد بازار کار نشود يا در عرصه ديگري در حوزه غيرتخصصي خودش وارد بازار کار ميشود که غالبا اينطور است و اين مهارتي که ما به او آموزش دادهايم تا چه اندازه برايش مفيد بوده است؟ آن چيزي که براي وي مفيد بوده است، مدرکي است که به دستش دادهايم. حالا اين مدرک را بگيريم، براي چه بايد پول بدهد؟ امروز کارخانه ايرانخودرو بايد آمادگي اين را داشته باشد که حمايتهاي دولتي، قانوني، بودجه و... داشته باشد و بتواند روی پاي خودش بايستد».
هاشمي گفت؛ بهعنوان مثال برخي تصور ميکنند در خيابان بايد گشت ارشاد داشته باشد تا ظواهر ديني و فرهنگي حفظ شود و چنين نتيجه ميگيرند ما هم در دانشگاه بايد گشت ارشاد باشيم. غافل از اينکه نه در خيابان جواب ميدهد نه در دانشگاه، اگر هم در خيابان جواب بدهد در دانشگاه هرگز جواب نميدهد و هرگز هم جواب نداده. مگر اين اتفاقات نيفتاد، مگر ما همه شاهد اين نبوديم، حالا بگذريم که بعضيها وقتي از اين آموزههاي فرهنگي و عناصر فرهنگي صحبت ميکنند وقتي مثال ميزنند، يک نمونه يا چند نمونه محدود بيشتر ندارند که البته همه آن را هم باور ندارند؛ يعني وقتي بحث فرهنگ ميشود ميگويند: «چرا در دانشگاه کار فرهنگي نميشود؟
اگر بپرسيد چرا نميشود، ميگويند: «همکاران ما در اين دانشگاه کار نميکنند. ديروز ولادت بود و ما در دانشگاه هيچ پلاکاردي نديديم». بله، ما هم تذکر ميدهيم بالاخره بايد اين مناسبتهاي ديني و ملي را پاس داشت؛ ولي ربطي به امور فرهنگي ندارد و بر عهده روابط عمومي است. اصلا اين کار، کار تبليغي است. بايد گفت کار فرهنگي اين نيست. يا کليت اين نيست لااقل؛ فرهنگ يعني حوزه نگرشها، کنشها و باورها».
وي تصريح کرد:«در حوزه فرهنگي اگر کار درست کرديد به سمت صد حرکت ميکنيد و اگر کار غلط کرديد در صفر باقي نميمانيد و به سمت منفي صد حرکت ميکنيد! امنيتيکردن دانشگاه، حراستيکردن فرهنگ، برخورد پليسي با عرصه فرهنگ ما را از صفر به منفي صد ميبرد، سر جاي خودمان نميمانيم. بنده حداقل هنرم اين است که منفي صد نشوم، صفر بشوم. بنده اگر هيچ کاري نکنم در عرصه فرهنگ شايد نمره قبولي بگيرم؛ ولي اگر جاهلانه و غيرکارشناسانه کار غلط بکنم نمره ردي ميگيرم، چون به فرهنگ آسيب وارد ميکنم. بنده در مجلس عرض کردم که عهد ميکنم تا زماني که هستم کاري را که بدانم غلط است، نکنم و کاري را هم که احتمال بدهم غلط است، انجام ندهم نکنم. اين ايدهاي است که ما باید ترويج کنيم و جا بيندازيم».
معاون فرهنگي وزارت علوم با اشاره به اينکه يکي از حوزههايي که مديران سياستگذاري فرهنگي درگير آن هستند، بحث آسيبها و مسائل اجتماعي است، گفت: «آسيبها و مسائل اجتماعي مسئله روز ماست، بنده هم بهعنوان کارشناس اجتماعي عرض ميکنم روند آن رو به افزايش است. پيشبيني هم ميکنم در يک سال و دو سال و سه سال آينده شدت آن بيشتر خواهد شد؛ منطق اجتماعي اين را به ما ميگويد. آيا معني آن اين است که ما نبايد کاري کنيم؟ حتما بايد کاري کنيم؛ حتما براي پيشگيري بايد کاري انجام دهیم. پيشبيني من اين است که با پيشگيريهاي ما شديدتر ميشود. ولي بايد بکوشیم سرعت اين شتاب را کم کنيم. همانطورکه در عرصه تورم جنس گرانتر ميشود؛ ولي بايد کاري کنيم که تورم شتاب افزايش قيمتها کم بشود. ما متأسفانه در عرصه اجتماعي با اين وضعيت بيمار مواجهيم. من پيشبيني نميکنم که بتوانيم آسيبهاي اجتماعي را صفر يا کم کنيم. منطق اجتماعي به ما اين را نميگويد؛ اما ميتوانيم در مسير پيشگيري تلاش کنيم و پيشگيري در عرصه اجتماعي به شهامت، شجاعت و دانش نياز دارد که متأسفانه خيلي هم رايج نيست».
هاشمي در پايان خاطرنشان کرد:«ما به متخصصان نياز داريم. متخصصان حوزه ما هم متخصصان حوزه علوم فرهنگي، علوم اجتماعي و علوم انساني هستند. متخصصان حوزه مهندسي و پزشکي بسيار محترماند و در تخصص خودشان بايد استفاده بشوند. بخشي از مهندسان و پزشکان ما دغدغههاي فرهنگي دارند و آمدند کلي کتاب خواندند، معلومات کسب کردند در حوزه فرهنگي و اجتماعي، قبول؛ ولي به صرف دانشگاهرفتن و مدرک مهندسي و پزشکي داشتن کسي نميتواند متخصص و مدير اجتماعي باشد. حداقل اولويت با کساني است که تخصص عميق در اين حوزهها دارند؛ بنابراین من در سال اول اين دولت از رؤساي دانشگاهها خواهش کردم اولويت را به مديران فرهنگيای بدهند که دانشآموخته دانشهايي باشند که مرتبط است و اتفاقا اين مصوبه شوراي انقلاب فرهنگي هم هست. ما باید کار علمي بکنيم، از اهل علم بهره بگيريم، از دانش موجود بهره بگيريم؛ ما باید رصدخانه علمي، فرهنگي و اجتماعي باشيم و رويکردها را اصلاح کنيم. بحث رويکردها فقط منوط به يک حوزه فرهنگي نيست، کمااينکه فرهنگ هم منوط و محدود به چند عرصه و عنصر خاص نيست.