کرسی آزاداندیشی «ارزیابی عملکرد دولت یازدهم در حوزه سیاست» با حضور فعالان دانشجویی، بسیج و انجمن اسلامی در دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبائی به میزبانی بسیج دانشجویی برگزار شد.
به گزارش عطنا، این مراسم سهشنبه 29 فروردینماه در سالن آمفی تئاتر دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد که در آن هادی ذالفقاری و علامه عزیزی از فعالان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی و مرتضی کرمی، رئیس اسبق بسیج دانشجویی دانشگاه علامه و سجاد صدیقی از فعالان بسیج دانشجویی به ارزیابی و نقد عملکرد دولت یازدهم در عرصه سیاست، پرداختند.
«ارزیابی عملکرد دولت یازدهم در حوزه سیاست» اولین نشست از سلسله کرسیهای آزاداندیشی در این زمینه بوده است که توسط بسیج دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
عطنا به دلیل اهمیت و پوشش کامل صحبتها و مباحث چالشی مطرح شده در این مناظره که جزء اولین مناظرههای سیاسی دانشجویی در چند سال اخیر است، مشروح آن را امروز منتشر کرده است.
کرمی: استادان به تدریس الگوهای سیاسی منسوخ نپردازند
مرتضی کرمی: امیدوارم این نشست، کرسی آزاداندیشی به معنای واقعی کلمه باشد که در آن آزاد فکر کرده و آزاد هم صحبت کنیم. این نشست و مواردی از این قبیل باید قدمی رو به جلو باشد تا دانشجویان بتوانند حرف زده و نقد و تحلیل کنند. دانشجویان نباید صرفاً شنونده صحبتهای بزرگان و استادان باشند البته متأسفانه ما شنونده صحبتهای استادانمان هم نیستیم، چون صحبتی هم نمیکنند که بشنویم. استادان گرانقدر زحمت میکشند ولی هیچ کار خاصی تولید نکرده و فقط کتابهای متفکران 30 یا 40 سال گذشته را تدریس میکنند و به قول خودشان علم را به جلو میبرند، چیزی که اکنون به عنوان علوم انسانی در کشور میبنیم نیز محصول همین استادان است.
در کشور آلمان که این همه فیلسوف دارد و به شدت صنعتی است، خروجی دانشگاه محوری نبود و استاد نیز محوری نیست، یعنی اینکه «مارتین هایدگر» سر کلاس درس نمیگوید که دانشجویان جزوه را کپی و در پایان ترم نیز امتحان بدهند. به دانشجو اجازه میدهند که خود تلاش کند و حرف بزند در حالی که اینجا میگویند «تو بچهای و حرف نزن».
زمانی در جلسه شورای فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی حضور داشتم و دکتر سلیمی رئیس این دانشگاه میگفت، در انگلیس درس میخواندم و در دانشگاه ما یک سالن قدیمی و بزرگ با حدود 200 تا 300 سال قدمت، وجود داشت که اسم آن مناظره بود و دانشجویان و استادان به صورت هفتگی در آن به مناظره و گفتوگو میپرداختند و کاملاً هم از استقبال میشد.
در دوران فعلی دانشجوی ما حرف نمیزند و همه هم از وضع موجود راضی هستیم و حال آنکه بخواهیم هم در کلاس درس نقدی به استاد داشته باشیم، نارحت میشود آن هم استادی که 20 سال از بیتالمال تغذیه میشود و مثال آن نیز همین دانشکده حقوق و علوم سیاسی خودمان است که که استاد تئوری سیاسی که به درد مملکت بخورد، تولید نمیکند و در عوض به تدریس الگوهای سیاسی آمریکا میپردازد که در آن کشور منسوخ شده و خواندن آن فقط به درد تاریخ میخورد.
با توجه به اینکه این جلسه برای نقد و ارزیابی عملکرد دولت یازدهم در زمینه سیاسی است نه دولتهای نهم و دهم پس بهتر است در زمینه مرتبط با جلسه صحبت کنیم.
علامه عزیزی: موضوع کلی سیاست برای این جلسه در نظر گرفته شده است و اگر تفکیکی بین سیاسی داخلی و خارجی داشته باشیم، ابتدای بحث، سیاست داخلی مد نظر قرار میگیرد. اگر در بحث سیاست داخلی از منظر جامعهشناسی سیاسی به شکلگیری دولت یازدهم، بنگریم میبینیم که این دولت در نتیجه شکلگیری شکافهای سیاسی در قالب گروهها و نیروهای جدید تشکیل شده است، چون هیچ گروهی را نداریم که به صورت خلقالساعه شکل گرفته شده باشد.
یکی از این شکافها بین حاکمیت و اصلاحطلبان است که در اینجا قابل بحث نیست ولی در زمینه اعتدالگرایی اگرچه دولت سرعت کمی دارد و نتوانسته است خوب عمل کند اما همین اواخر اصلاحطلبان از طریق آقای جهانگیری توانستهاند، ارتباطاتی را با حاکمیت برقرار کنند.
از نظر سیاست داخلی اگر طبقهبندی را در چهار دسته نهادهای مدنی و سمنها، امنیت و آرامش کشور، حقوق شهروندی و فضای سیاسی دانشگاهها را مورد بررسی قرار دهیم، میبنیم که مجموعه دولت، نمره خوبی گرفته است. البته دوستان گفتند بهتر است درمورد دولت یازدهم صحبت کنیم ولی اگر مقایسهای با دولتهای نهم و دهم داشته باشیم، میبینیم که اگر چه در بحث نهادهای مدنی خود اصلاحطلبان نیز انتقاداتی به وزارت کشور و دولت دارند ولی بازگشایی خانه احزاب و فعالیتهای آنها عملکرد خوبی از سوی دولت بوده است.
صدیقی: انقلاب اسلامی شکل گرفت تا به مدل جدیدی در اداره حکومت برسیم
سجاد صدیقی: میخواهم برخلاف دوستان از دریچه دیگری وارد بحث شوم و ابتدا چند سؤال را مطرح کرده تا جوابی برای آن پیدا کنیم. چرا حکومتها با مجموعهای از قواعد کنار هم چیده شده است؟ تفاوت حکومتهای جدید با قدیم چیست؟ در جواب میتوان گفت که حکومتها تشکیل شدند تا به مدل در اداره جوامع برسند. سیستم بزرگتر از مجموعه اجزا است و آن چیزی که مهم است این بوده که روابط به صورت قاعدهمند در کنار همدیگر قرار بگیرد.
حال اگر این فرآیند را در انقلاب اسلامی در نظر بگیریم، میبینیم قیامی صورت گرفته تا بتوانیم مدل جدیدی را برای اداره کشور ایجاد کنیم و اینکه چقدر موفق یا ناموفق بودهایم قابل بحث است. با انقلاب اسلامی، حکومتی در جامعه شکل گرفت که عناصر و روابط آن در حکومت جدید نسبت به حکومت قدیم، نباید یکسان باشد و یا اینکه انقلاب اسلامی به مدل اداره جدیدی مبتنی بر قواعدی رسیده است که شامل همه شئونات زندگی بوده که ناظر و حاضر بر آن است و در ادامه در این زمینه بحث میکنیم.
ذوالفقاری: حزب به افراد شناسنامه میدهد
هادی ذوالفقاری: در برخی از صحبتهای تعارف میبینم و سخن گفتن از قرنهای 17 و 18 میلادی، دردی را از ما دوا نمیکند. دوستان مثالهایی میزنند که بیشتر به متون درسی کلاس سوم راهنمایی شبیه است که به نظرم به نوعی توهین به شعور دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی محسوب میشود.
کاش دوستان در زمینه کرسیهای آزاداندیشی و اینکه در اروپا کرسیهای مناظره برگزار میشود، مطلب را کامل بیان میکردند مبنی بر اینکه باید در درجه اول همه عقاید و افکار در تمامی سطوح، اجازه ظهور و بروز داشته باشد که بر اساس آن تضاربآرا شکل میگیرد. انقلاب اسلامی که برگرفته از سیره ائمه اطهار و متون دینی است به ما میگوید که بگذاریم همه افراد صحبتهای خود را بیان کنند و خود مردم شنیده و تصمیمگیری و انتخاب کنند. اینکه جامعه را محدود، کانالیزه و کادربندی کرده و ما به عنوان قیم و حاکم در یک چارچوب تصمیمگیری کنیم، خطرناک است. جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی فاصله گرفته است چون انقلاب اسلامی اصول و به قولاً محکماتی داشت که هر چه از آن فضا فاصله گرفتیم، از آن مبانی دورتر شدیم.
درمورد برجام و اینکه گفتید چه سودی داشت، نگاه من در این مسئله حداقلی است و معتقدم همین خوب است و کوچکترین نتیجه آن این بود که تحریمها متوقف شد و در جواب شما باید بپرسم که اگر برجام نبود چه میشد و انتهای مسیر مورد نظر شما و همفکرانتان چه بود؟ باز هم تأکید میکنم که شما چه امتیازی برای دولت روحانی گذاشتید که بتواند با برگ برنده خوبی پای مذاکره برود؟
در سیاست داخلی چیزی که بر اساس ارزیابیهای قرآنی، متون دینی مثل نهجالبلاغه و تجربه سایر کشورها از آن مغفول ماندهایم، تشکیل احزاب قدرتمند است که کارکردهای خاص خود را دارد. وقتی که فردی چهار و یا هشت سال در مسئولیت قرار میگیرد و پاسخگوی عملکرد خود نیست، اینجا است که نبود احزاب قوی به چشم میخورد. مثلاً من دانشجو که این چهار سال از دولت حمایت کردهام به دلیل نبود تعهد، امکان دارد چهار سال بعد آن را انکار کنم، چون صحبتهایم جای ثبت و ضبط نمیشود و در برابر هیچکس هم تعهدی ندارم و پیگیری هم نمیشود؛ در صورتی که اگر تحزب در کشور وجود داشته باشد این اتفاق پیش نمیآید. حزب به افراد شناسنامه میدهد که میتوان بر اساس آن افراد را پاسخگو کرد. بررسی عملکرد دولت یازدهم نیز چیزی نیست که در چهار سال بتوان آن را مورد ارزیابی قرار داد و گاهی ممکن است دلایل مشکلات و ضعفها ریشه تاریخی صد ساله داشته باشد، پس چرا درمورد گذشته به خصوص دولتهای نهم و دهم که احزاب در آن طی سالهای 88 و 89 نابود شد، صحبت نکنیم؟
ما نمیگوییم یک سری حزب فلهای مثل دموکراتهای آمریکا و یا کارگر انگلیس داشته باشیم بلکه احزابی قوی در کشور ایجاد شود که اگر فردی در انتخابات شرکت کرد و یک سری وعده و شعار داد، فردای آن حزب و همفکران او پاسخگو باشند نه اینکه کاسه «چهکنم چهکنم» دست بگیریم. اگر ما نظام حزبی داشتیم امروز آقای احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمیکرد و کسانی که در سال 88 از وی حمایت کردند اکنون نمیتوانستند، بگویند به ما مربوط نیست و هیچکس این داستان را گردن نمیگیرد.
اگر تحزب در کشور شکل نگیرد، یک روز راست و یک روز هم چپ در کشور مسئولیت گرفته و چون شناسنامه ندارند، پاسخگو هم نیستند. مثلاً آقای باهنر با آنکه سلیقه سیاسی متفاوت با ما دارند ولی اقدام او در راهاندازی حزب ارزشمند و قابل تحسین است چون تابلویی را بلند کردهاند که اگر در انتخابات مثلاً از آقای توکلی حمایت کردند، قابل مشاهده و شناسایی هستند.
مرتضی کرمی: دوستان درمورد فضای باز سیاسی صحبت کردند، این دولت که چهار سال در اختیار همفکران شما بوده است چرا اجازه نمیدهند در دانشگاهها و جامعه، فضای باز سیاسی شکل بگیرد. بنده در سال 85 دانشجوی دانشگاه امیر کبیر بودم و دیدم که در سخنرانی آقای احمدینژاد حداقل، یکچهارم سالن که اندازه یک زمین فوتبال بود به افرادی تعلق داشت که نه ضد احمدینژاد بلکه مخالف نظام بودند و این کاملاً از صحبتها و شعارهای آنها و پاره کردن عکس رئیسجمهور وقت، مشخص بود. پس اینطور نیست که در دولتهای گذشته کاملاً فضا را بسته بودند و گفتن اینکه فضا در دولت نهم و دهم باز نبوده، بیانصافی است. البته شاید در دولتهای نهم و دهم و در دانشگاه علامه طباطبائی شخصی مسئولیت داشته که نمیگذاشتند، فضا دانشگاه باز باشد ولی این دلیل نمیشود که بر اساس آن نتیجه بگیریم که همه دانشگاهها نیز همین وضعیت را داشتند.
ما این نقد را به آقای فرهادی، وزیر علوم که از دوستان و نزدیکان رئیس دولت اصلاحات است داریم که چرا فضای دانشگاهها را باز نمیکنند و این دلیل خوبی نیست که هر جا فضای باز ایجاد نشد و مشکلی پیش آمد، بگویند نیروهای امنیتی نگذاشتند. استادان دانشگاه چطور، آیا در زمینه صحبت کردن و تولید آثار و تئوریهای جدید علمی نیز نیروهای امنیتی مانع هستند؟
در سیاست، افراد طرفدار دولت و نزدیک به اصلاحات، به طور مستمر از تحزب صحبت میکنند، اما آیا به این مسئله واقف هستند که تحزبی که در برخی کشورها مثل آمریکا وجود دارد، آیا پشتوانهای صد ساله از مطالعه داشته و عقاید هزاران فیلسوف پشت سر آن است؟ دولت که دَم از اقتصاد مقاومتی میزند، تئوری اقتصادیاش چیست؟ از کدام مکتب پیروی میکند؟ کدام استاد اقتصاد او را پشتیبانی میکند؟ رئیس کل بانک مرکزی، و وزیر اقتصاداش کیست؟
اگر فردی بخواهد دولت یازدهم را نقد کند، باید عمق استراتژیک رئیس دولت و تیم همراهش را نقد و بررسی کند و ببیند که تئوری سیاسی و اقتصادیاش را از چه کسانی گرفته است. هر چند این مسائل کاملاً مشخص است و برخی از اعضای این کابینه به صراحت اعلام میکنند که لیبرال هستند.
البته در همین دولت کسانی هستند که مشمئز کننده از نام رهبری استفاده میکنند و به شکلی خندهدار از اقتصاد مقاومتی دَم میزنند. به طور مثال برنامه ششم توسعه به صورت مستقیم از کتاب آقای روحانی ـ امنیت ملی و نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران ـ الهام گرفته شده است.
آقای روحانی در این کتاب عنوان میکند که نظام مطلوب اقتصادی در جمهوری اسلامی ایران، نزدیکتر به نظام نئوکینزی است. وقتی دولت این نظر را دارد، چرا از اقتصاد مقاومتی دَم میزند، دولت باید به صورت علنی بگویید که تفکر اقتصادیاش چیست؟
ذوالفقاری: ضعف گفتمانی، باعث خفه کردن سایر گفتمانهای موجود است
هادی ذوالفقاری: من در صحبتهایم از آیات قرآن و اصول اساسی جمهوری اسلامی استفاده کردم، ولی برای امروزمان متأسفم که چنین نظراتی که منبعث از آنها بود را نظرات آن طرفی میبینند در حالی که این نظرات، آنطرفی نیست و این شما دوستان اصولگرا هستید که از اینگونه نظرات فاصله گرفتهاید. مسائلی که امروز به اسم انقلابیگری دنبال میشود، نظرات قرآنی یا نظرات مبتنی بر اصول دینی نیست. شما که میگویید نظرات ما آن طرفی است، احتمالاً نظرات آنطرفی را ندیدهاید تا بدانید نظرات ما آنطرفی هست یا نیست.
از سال 1392 و بعد از روی کار آمدن این دولت، خانه احزاب دوباره احیا شد و آزادیهایی به وجود آمد که البته از نظر ما کفایت نمیکند و مطلوب هم نیست. هیچ دولتی هم نیست که تمام خواستههای ما را به طور کامل برآورده کند اما همین آزادیهای محدود هم جای تقدیر دارد.
متأسفانه ما گاهی اوقات، وقتی ضعفهای گفتمانی خود را میبینم، سعی میکنیم به جای اصلاح آنها، سایر گفتمانهای موجود را خفه کنیم تا مبادا کسی به جای گفتمان ما به سراغ آنها برود. امروزه افرادی بدون پشتوانه انقلابی بودن ولی به اسم انقلابی، نظرات و گفتمانهایی را مطرح میکنند که مردم با شنیدن آنها حتی امکان دارد به طرف نظرات حتی سلطنتطلبانه هم سوق پیدا کنند و متأسفانه این موارد خیانت به آرمانها است. این افراد به جای تقویت نظریههای خود سعی در تخریب یا حذف سایر نظرها دارند.
در پاسخ به گفته دوست عزیزمان که گفتند، «دولت که دست شما بود، چرا اینگونه شد؟» باید بپرسم در ایران رئیسجمهور، اختیار چند درصد از حکومت را دارد؟ آیا قوه قضائیه، نیروهای نظامی، امنیتی و مواردی از این قبیل زیر نظر دولت است؟ در حال حاظر بدون رضایت برخی کنشگران، انجام برخی از اعمال در ایران تقریباً غیر ممکن است.
سجاد صدیقی: این ویژگی این دوستان است که در ابتدا حریف خود را تحقیر و سپس صحبتهایشان را ایراد کنند و من برای این مسئله متأسفم. در پاسخ به حرف دوست عزیزمان که میگویند، «شما چارچوب ندارید»، باید بگویم که اتفاقاً ما هم چارچوب داریم هم چارچوبشکن.
دوست بزرگوار شما چارچوب را رعایت بکن، ببین فضای باز ایجاد میشود یا خیر؟ کسانی که در هر دورهای چارچوب را شکستند و فضا را امنیتی کردند از طیف فکری شما بودند نه ما؛ شما نگاه کنید و ببینید که تعطیلی کرسیهای آزاداندیشی در کدام نگاه تقویت میشود؛ ما یا شما؟ شما کدامتان و در چه زمانی موافق کرسی آزاداندیشی بودید؟
دوستان با الفاظ، به خوبی اعلام میکنند که «انقلاب اسلامی مُحکماتی دارد و شما دارید از آن دور میشوید»، اینجا این سؤال پیش میآید که کدام نگاه، انقلاب اسلامی را از آن مُحکمات و اصول دور میکند، شما وقتی بلد نیستید با من دانشجو و حتی خودتان درست صحبت کنید، مطمئن باشید به سرنوشت بقیه مسئولان که تا به سِمت و مسؤلیتی میرسند، مشغول دعوا با هم میشوند دچار خواهید شد.
لازم است به نامه شهید بهشتی به امام خمینی(ره) در تاریخ 22 اسفندماه 59 اشاره کنم که درمورد دو مدل برای اداره کشور صحبت میکند.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
تهران جمعه 59/12/22
استاد و رهبر بزرگوار
السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
سنگینی وظیفه فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایق را به عرضتان برساند.
دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضوع بینابین گواه.
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام، سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم است. بینش دیگر، هرچند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه بهسوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را بهروی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام میگشاید.
بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه میکند که جامعه را بهسوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه میبرد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه میکند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد.
شاید برای شما شنیدن این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول سالهای اخیر در راه حاکم شدن اسلام اصیل بر جامعه ما کوشیده و رنجها بردهاند و در طول این سالها بهمقتضای طبیعت و ماهیت نظام اداری رژیم شاهی، در همه سازمانهای لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غربگرا یا شرقگرا حاکم بر این سازمانها بهسر بردهاند، هم اکنون در جمهوری اسلامی هم که امام در رأس آن است و تنی چند از فرزندان امام نیز بخشی از مسئولیتها را بهعهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنهها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفتهاند، این اقلیت مؤمن که اگر حمایتش کنند میرود که اکثریت شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را در جمهوری اسلامی با پوست و گوشت و استخوان لمس میکنند که با چماق ارتجاع میکوبندشان و با کارشکنیهای رنگارنگ سد راه حرکت اسلامی و اصلاحی آنها میشوند، با استظهار به ستون پنجم دشمن که در همه این سازمانها جا خوش کردهاند و با اطمینان به حمایت گروهی از مسئولان امروز و دیروز.
اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد... نظر ما این است که رشد کمی و کیفی دارندگان بینش اول (اسلام فقاهتی و خط اصیل امام) بهلطف الهی امروز به آن درجه رسیده است که نهادهای لشکری و کشوری بهوسیله صاحبان این نوع بینش اداره شود و اداره جمهوری اسلامی بر پایه یک بینش استوار گردد...
من پیشنهاد میکنم، این نامه را بخوانید و دو نگاهی که برای اداره جامعه از اول انقلاب وجود داشته و الان هم وجود دارد را در آن بشناسید و ببیند چه کسی در حال ترویج کدام نگاه و بینش است.
دوستان اصلاحطلب و اعتدالی فقط، فضای باز سیاسی را در احزاب میبینند، احزابی که تعدادشان به اندازه انگشتهای یک دست هم نیست و حتی تعداد اعضایشان هم زیاد نیست. آیا آزادی سیاسی فقط برای احزاب است و آن کامیوندار مستمندی که میایستد تا حقش را بگیرد و آن کارگری که شلاق میخورد، نباید آزادی داشته باشند.
تمام کشورهایی که به کار حزبی مشغول هستند، شما نفر دوم یا نفر سوم غیر از احزاب بیاورید که رأی آورده است، این شیوه و پروتکل قوم یهود برای مدیریت بر کشورها است. مثلاً در آمریکا دو حزب وجود دارد که هر دوره یکی از نمایندگان آنها رئیسجمهور میشود، آیا این آزادی است؟ کدام مدل حزبی در دنیا موفق بوده است؟ فقط دو یا سه حزب هستند که فعالیتهایشان موفقیتآمیز بوده است و دلیل آن هم این است که حزب ساز و کار دارد و پیش زمینه میخواهد، ثروت و رسانه میخواهد، این ثروتها و رسانهها از کجا تأمین میشوند؟
فضای باز سیاسی زمانی در سال 88 بسته شد که آقایان چارجوبها را شکستند. فضای باز سیاسی یعنی اینکه اگر آقای احمدینژاد رئیسجمهور شد ما به آن تن بدهیم و اگر آقای روحانی هم رئیسجمهور شد به آن تن بدهیم، حال مهم نیست اختلاف آرای آنها 80 درصد باشد یا 50 و هفت دهم درصد. ما باید به همه قواعد تن بدهیم و نباید فقط آنچه را که خودمان میپسندیم، بپذیریم. اعضای دفتر تحکیم وحدت، آیا در این سالها در دفاع از حقوق مستضعفان حتی یکبار هم حرفی زدهاند؟
شما که حرف از نامه امیرالمؤمنین به مالک اشتر میزنید، آیا صحبتهای امام علی(ع) درمورد طبقه فرودست را نمیبیند؟ اگر به این حرفها اعتقاد دارید، برای بازیهای سیاسی از آن استفاده نکنید و آن را تمام و کمال بپذیرید.
علامه عزیزی: در صحبتهای دوستمان، تناقضهای خیلی زیادی وجود دارد، در ابتدا نامه شهید بهشتی را میخوانند و سپس بر خلاف نظرات او، صحبت میکنند. فردی که تحزب را بعد از انقلاب در کشور بنیان گذاشت، شهید بهشتی بود با این حال حزب را به یهودیان نسبت میدهند، پس با این حساب خدای ناکرده شهید بهشتی هم با صهیونیستها در ارتباط بوده است؟ مشکل ما این است که افرادی از امام و شهید بهشتی دَم میزنند که در زمان حیاتشان مخالفشان بوده و همفکران آنها نمیگذاشتند حرف شهید بهشتی به برخی از شهرها برسد و مستنداتاش هم موجود است.
مشکل ما؛ اصولگرایان نیستند، اصولگرایان اصیل دلسوز انقلاب و عزیز ما هستند، کسانی مانند آقای مرحوم مهدویکنی، عسگراولادی و ناطقنوری ولی اکنون افرادی هستند که در آن موقع در قیاس بنیصدر و شهید بهشتی میگفتند که دفع افسد به فاسد و بهشتی را اینگونه میشناختند، اکنون این افراد در شورای مرکزی بزرگترین تجمع به ظاهر اصولگرایان که البته هیچ اصولی را قبول ندارند، شرکت میکنند و اینها در رأس امور قرار دارند. فکر کنم این دوستان حاضر در مناظره به این افراد نزدیک باشند نه اصولگرایان اصیل و اگر شما از شهید بهشتی نقل قول میکنید باید او را قبول داشته باشید نه اینکه یک جا شهید بهشتی یهودی شود و در جای دیگر از نامهاش استفاده کنید. ما در ساختار سیاسی کشور مشکل داریم و اکنون در دو قطبی جریانی هستیم که این دو قطبی باعث شده نزدیک به 200 حزب در وزارت کشور ثبت شود که کمترین سودی برای نظام و کشور ندارند.
نظام میتوان به سمت پارلمانی شدن حرکت کند
ما معتقدیم برای این موضوع همانطور که مقام معظم رهبری در کرمانشاه گفتند، ساختار سیاسی کشور باید تغییر کرده و به سمت پارلمانی شدن برود اما متأسفانه نه عزمی در حاکمیت وجود دارد نه عزمی در نخبگان و نه عزمی در کنشگران سیاسی چپ و راست.
مگر غیر از این است که در سال 84 و 88 اصولگراها از احمدینژاد حمایت کردند و رئیسجمهور شد و مگر غیر از این است که در سال 92 حمایت اصلاحطلبها، روحانی را رئیس جمهور کرد. ولی آیا هرکدام از این جریانها در مقابل اشتباهات هر کدام از این دولتها پاسخگو هستند؟
ما اگر در کشور دو یا سه حزب تشکیل بدهیم، نظاممان را پارلمانی کنیم، شورای نگهبان کمی از خواستههایش عدول کند و اگر دو حزب قوی داشته باشیم و آنها کاندیدای خود را معرفی کنند، آن موقع این آقایان نمیتوانند بیدلیل و بر اساس تعدد افراد کسی را رد صلاحیت کنند و به اصلاح عدم احراز بزنند و هیچ قاعده مشخصی نداشته باشد.
اگر نظام پارلمانی بوده و دولت وزیری ناصالح داشته باشد، سریعاً حزب به پارلمان فشار میآورد که وزیر را برای استیضاح به مجلس بکشانید تا نارضایتی مردم از بین برود.
دوستمان گفتند چه کسانی از مُحکمات نظام دور میشوند، از نظر من کسانی که در قیاس شهید بهشتی و بنیصدر از دفع افسد به فاسد سخن به میان آوردند یا همان افرادی که ما بارها عنوان کردیم که از آنها حمایت نکنید، زیرا پیشبینی میکردیم، آنها یک روز از رهبری هم عبور میکنند ولی مخالفت میکردند و میگفتند حمایت از احمدینژاد حمایت از خدا است. افرادی که هیچ نوع اصالتی در انقلاب اسلامی ندارند و حتی یک سیلی هم برای این انقلاب نخوردهاند ولی الان داعیهدار انقلاب شدهاند.
در پاسخ به ادعای نئوکینزی بودن تفکر اقتصادی آقای روحانی باید گفت که به نظر میرسد، اطلاعات اقتصادی دوستان کافی نیست، در حال حاضر سیاست اقتصادی دولت، نئو کلاسیک است و آقای نیلی آن را دنبال میکند. اتفاقاً ما که مخالف نظام اقتصادی دولت هستیم، میگوییم که این نظام باید کینزی شود، در حالی که الان یک اقتصاد خیلی انقباضی است که ما با آن مخالف هستیم. ضمنآنکه شما اقتصاد مقاومتی را با این مسئله خلط نکنید، اقتصاد مقاومتی یک سیاست کلان در نظام است.
شما گفتید که دولتیها از رهبری حرف میزنند و از اسم ایشان سوء استفاده میکنند، ولی از نظر ما اسم رهبری را کسی مشمئزکننده به زبان میآورد که به صورت مشخص به دنبال منافع شخصی و گروهی است. جریان اعتدال و اصلاحات هر زمان انتقادی داشت، آن را بیان کرد و مثل طیف شما نبود که فقط به ظاهر و برای منافع شخصی خود دنبال پیروی از رهبری باشند. ما بر اساس صحبتهای خود رهبری که در همین ماه رمضان گذشته دوباره به آنها تأکید کردند که اگر به ما انتقادی دارید، بگویید، انتقاد میکنیم و اگر اسم رهبری را میآوریم به ایشان اعتقاد قلبی داریم.
درمورد دفتر تحکیم هم باید بگویم که خوب است دوستان حداقل مطالعهای داشته باشند تا بفهمند انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبائی الان عضوی از دفتر تحکیم وحدت نیست و همفکران خودشان شما اداره آن را به دست گرفتهاند.
درمورد صحبت شما در مورد تئوریهای سیاسی و اینکه چرا استادان آنها را ارائه نمیدهند باید گفت که یکی از معروفترین تئوریهای سیاسی برای اداره کشور تحزب است. شما که این تئوری معروف را به صهیونیستها نسبت میدهید و من دانشجو را که از آن دَم میزنم، میکوبید چه بلای سر استادی که سر کلاسش از آن دَم بزند، میآورید؟ دوستان شما با دکتر بشیریه که از بزرگترین نظریهپردازها بودند، چه کردند که مجبور به تَرک کشور شد؟
شما حرف از تئوری میزنید اما پای عمل به تئوری که میرسد دهن هر کس که تئوریپردازی بکند را گِل میگیرید زیرا فقط تئوریهایی را میپسندید که موافق نظرات خودتان است.
شما چرا زمانی که رئیس دولت اصلاحات ممنوعالتصویر شد، سکوت کردید؟ چرا حرفی نزدید؟ چرا از او میترسید؟ من با حصر و ممنوع التصویری از پایه مخالفم اما اگر بنا باشد کسی ممنوعالتصویر بشود آن فرد رئیسدولت نهم و دهم است. رئیس دولت اصلاحات یک سرمایه اجتماعی است که هیچگاه پشت رهبری پنهان نشده و اگر هزینه ایجاد کرده خودش آن را پرداخت کرده است ولی رئیس دولتهای نهم و دهم که کشور را به سخره گفت و علناً در مقابل رهبری ایستاد و حرف ایشان را در مورد دو قطبی شدن انتخابات در تریبون به مسخره گرفت و این همه هزینه برای رهبری ایجاد کرد، ممنوع التصویر نیست. شما و طیفتان باید برای حمایت از چنین فردی پشیمان و شرمنده باشید، زیرا ما بارها این را به شما گوشزد کردیم.
مرتضی کرمی: اگر دوستان کتاب امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران نوشته آقای دکتر حسن روحانی صفحه 782 را بخوانند، میبینید که او در این کتاب میگوید که الگوی توسعه مطلوب و نزدیک به نظام جمهوری اسلامی، نظام نئوکینزی است. دکتر نوبخت، معاون رئیسجمهور در گفتوگوی ویژه خبری سال گذشته که در زمان تدوین برنامه ششم توسعه بود، علناً اعلام کرد که برنامه ششم توسعه بر مبنای کتاب آقای دکتر روحانی و تئوری نئوکینزی نوشته شده است. اقتصاد مقامتی با توجه به شاخصههایی که مقام معظم رهبری ابلاغ کردند، تقریباً میتوان گفت که یک درصد هم با نظام نئوکنزی تناسب ندارد و کاملا متفاوت است.
قانون اساسی وظایف قوه مجریه را مشخص کرده است، رئیس قوه مجریه دومین فرد کشور پس از رهبری و مسئول اجرای قانون اساسی است، کسی که میخواهد در چارجوب این نظام کار کند باید به قانون اساسی، شورای نگهبان، مجلس و سایر نهادهای مثل این پایبند باشد و بحثی در آن نیست.
اینکه مقام معظم رهبری در سفر به استان کرمانشاه اعلام کردند در زمینه نظام پارلمانی کار شود، درست است، اما وقتی باز هم استادان علوم سیاسی مشغول تدریس کتابهای پانصد سال پیش هستند، ضعف عدم کار کردن درمورد نظام پارلمانی به دانشگاه و استادان برمیگردد. شواری نگهبان و نظارت استصوابی هم قانون است اگر شما اشکالی در آن میبیند پس معتقدید تمام یک هزار و 500 نفری که امسال ثبتنام کردند را باید تایید کرد. نظارت غیراستصوابی یعنی همه را تایید کنید و بگوییم هر کس میخواهد رئیسجمهور بشود، مگر آقای روحانی چگونه کشور را مدیریت کرد او هم میکند!
بنده در سال 85 دانشجوی دانشگاه امیر کبیر بودم و دیدم که در سخنرانی آقای احمدینژاد حداقل، یکچهارم سالن که اندازه یک زمین فوتبال بود به افرادی تعلق داشت که نه ضد احمدینژاد بلکه مخالف نظام بودند و این کاملاً از صحبتها و شعارهای آنها و پاره کردن عکس رئیسجمهور وقت، مشخص بود.
رأی 50 و هفت دهم درصدی آقای روحانی بر اساس وعدههای داده شده در بخش سیاست خارجی مثل ارزان شدن دلار را به آمریکا، 5 میلیونی شدن پراید و مواردی از این قبیل به دست آمد. کسانی که آقای روحانی و تیم همفکرش را میشناختند، میدانستند که سال 92 به بعد چه اتفاقاتی برای کشور میافتد زیرا این اولین مناظره آقای روحانی نبوده است. اولین مناظره روحانی سال 65 در قضیه مک فارلین با مرحوم هاشمی و بقیه دوستاناش بود که از این مذاکرات، دولت آمریکا سال گذشته 41 هزار صفحه سند منتشر کرده است. همچنین در سال 68 برای تصویب قطعنامه در کنار جواد ظریف، موسویان و ولایتی برای رابطه با آمریکا و قبول خیلی چیزها مذاکره کردند. آقای روحانی در سال 81 هم با کشورهای مختلف مذاکره کردند و اصلا تئوری آقای روحانی این است که مشکلات کشور با مذاکره حل میشود. حال این سؤال پیش میآید که نتیجه 8 سال مذاکره شما به غیر از دو هواپیمای مرجوعی چیست؟ آیا عزت به پاسپورت ایرانی برگشت؟ چه مشکلی از مشکلات کشور برطرف شد؟
آقای روحانی بارها خودش را به عنوان ناجی و کسی که سایه شوم جنگ را از سر کشور دور کرده معرفی کرده است که این مسئله سابقه تاریخی دارد. بین سالهای 1930 تا 1940 در کشور انگلستان نخستوزیری به نام «آرتور نویل چمبرلین» روی کار آمد که طی امضای توافقنامهای با هیتلر و دادن امتیازاتی قول حمله نکردن او به انگلستان را گرفت. بعد از بازگشت به انگلستان این کار او را در بوق و کرنا کردند هر چند در نهایت جنگ جهانی دوم شروع شد و آن فجایع پیش آمد.
من به عنوان فردی معمولی سؤال دارم که چرا در آن 8 سالی که دولت آقای احمدینژاد که دوستان به آن نقد دارند و ما هر روز به آمریکا و دنیا بد و بیراه میگفتیم، جنگ نشد؟ چرا آمریکا به کشور همسایه ما حمله کرد اما به ما حمله نکرد؟ پاسخ این سؤال این است امنیتی که ما را از جنگ دور کرده حاصل دیپلماسی آقای روحانی نیست بلکه حاصل تلاش نیروی نظامی کشور و امثال سردار سلیمانی است. شما را ارجاع میدهم به مصاحبه یکی از اعضای شورای روابط خارجی اسرائیل که در جواب خبرنگار آمریکایی درمورد علت حمله نکردن آمریکا به ایران گفته بود ما ترس این را داریم که ایران با شروع جنگ با پرتاب چند عدد از موشکهایش تلآویو را با خاک یکسان کند. من معتقدم نیروی نظامی ما در حال حاضر به دستگاه دیپلماسی کشور یارانه میدهد، یارانهای که دولت قادر نیست از آن به خوبی استفاده کند.
هادی ذوالفقاری: متأسفم که هنوز از شخصی به گونهای صحبت میشود که گویی ناجی کشور است و امیدوارم پس از در دستور کار قرار دادن سیاستهایی توسط نظام در روزهای آینده مانند رد صلاحیت، ممنوع التصویری یا مواردی از این قبیل نظرات دوستان از او برگردد. در بحث سیاست خارجی یک سخنرانی از حضرت امام خمینی(ره) در دیدار با کارکنان وزارت خارجه در اوایل انقلاب است که ایران را از برقراری رابطه با دو کشور منع میکنند، یکی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و دیگری رژیم صهیونیستی و در مورد سایر کشورها میگویند که اگر رابطه حسنه و غیراستکباری وجود داشته باشد، موردی ندارد. در آن سخنرانی امام راحل در حرفی دوراندیشانه میگویند که عدهای بحث رابطه با ملتها را مطرح میکنند برای اینکه رابطه با دولتها، فراموش شود و اینکار خیانت است و در دوره اول آقای احمدینژاد این مسئله مطرح میشد که ما باید در دل ملتها رسوخ کنیم در صورتی که این حرف ها عملاً مخالف با نظر صریح امام در رابطه با دولتها بود. راجع به این مطلب شما آن موقع سکوت کردید و چرا سکوت کردید؟
مطلب بعدی این است که ما در سیاست خارجی و در همه دولتها، ضعف بزرگمان این بود که هنگامی که برگ برنده را داشتیم، پای مذاکره نرفتیم و گذاشتیم برای وقتی که ضعیف شدیم. شاهد تاریخی این حرف همان قطعنامه 598 است که سال 66 صحبتهایش انجام شد و سال 67 پذیرفته شد. یعنی قطعنامه سال 66 صادر شد ولی آن موقع ما چون در خاک عراق پیشروی داشتیم به قطعنامه تن ندادیم ولی سال 67 که حمله شیمیایی شروع شد و جزیره مجنون از دست دادیم و چند عملیات ناموفق انجام شد پای مذاکره رفتیم و این اتفاق در سالهای 84، 88 و 90 رخ داد، زمانی که پالایشگاههای نفت اروپا محتاج نفت ما بودند. هر پالایشگاه نفت از لحاظ شیمیایی و فنی مطابق با نفتی با اکتان و ویژگیهای خاص آن نفت طراحی میشود و عوض کردن آن زمانبر است. آمریکا در بازه زمانی 6 ماهه، تحریمها را کم کرد تا پالایشگاههای اروپا و آسیای شرقی منطبق با نفت عربستان طراحی شوند، 6 ماه نفت ایران را خریدند و سپس از سال90 آنها به خرید نفت از عربستان روی آورندند و فروش نفت ما شروع به افت کرد. در سال 92 وقتی نفتمان را نمیخریدند چه انتظاری دارید که دولت امتیاز خارقالعادهای از حریف بگیرد؟
درمورد برجام و اینکه گفتید چه سودی داشت، نگاه من در این مسئله حداقلی است و معتقدم همین خوب است و کوچکترین نتیجه آن این بود که تحریمها متوقف شد و در جواب شما باید بپرسم که اگر برجام نبود چه میشد و انتهای مسیر مورد نظر شما و همفکرانتان چه بود؟ باز هم تأکید میکنم که شما چه امتیازی برای دولت روحانی گذاشتید که بتواند با برگ برنده خوبی پای مذاکره برود؟
کرمی: شما میخواهید فضا را دو قطبی کنید
مرتضی کرمی: در ابتدا باید بگویم که ما از احمدینژاد دفاع نکردیم و اینکه شما این را میگویید برای این است که میخواهید فضا را دو قطبی کنید و از این طریق سود ببرید. نکته دوم اینکه شما میگویید احمدینژاد، میخواهد از رهبری عبور کند و این را به ما گوشزد کردید اما آیا شما به طرفداران میرحسین، کروبی و رئیس دولت اصلاحات هم گفتید که اینها میخواهند از رهبری و قانون اساسی عدول کنند؟ آیا تحریمهای جدید اتحادیه اروپا نقض برجام هست یا خیر؟ آیا حرفهای سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نقض برجام هست یا خیر؟ ولی شما میگویید حداقل جلوی تحریمها را گرفت؟ من 50 تحریم میآورم که به برجام اضافه شده ولی شما یک نمونه بیاورید که برداشته شده است.
علامه عزیزی: دوستان به هیتلر اشاره کردند درصورتی که نمیشود، بگوییم که مثلاً انقلاب الجزایر به دیکتاتوری منجر شد یا انقلاب کوبا به مشکل خورده است، پس انقلاب اسلامی ایران هم به همان سرنوشت دچار میشود در حالی که در علوم سیاسی هر چیزی ساختار خود را دارد. چرا آنقدر شما در برابر مذاکرات میایستید در حالی که مذاکره جزء اصول سیاست است، مانند خود شما اصولگرایان که جَمنا را تشکیل دادید تا مذاکره کنید و یک نفر را برگزیزند. درمورد حرفهای شما در مورد صنایع دفاعی باید بگویم که همین دیروز آقای روحانی گفت، کسی حق ندارد درمورد صنعت دفاعی و نیروی مسلح ما صحبت کند، سردار سلیمانی عزیز ما است البته سر جای خودش و مذاکرات نیز سر جای خودش، ما به هر دو نیاز داریم. اما شما کلاً صفر و صد به قضایا نگاه میکنید که درست نیست. درمورد پاسپورت هم قرار نبود که کل کشورها در یک دوره چهار ساله ویزاها را بردارند. بالاخره این روندی است که نیاز دارد که زمان برای اجرای آن طی شود و برای آن نیز مذاکراتی صورت بگیرد که شما با آن مخالف هستید. در رابطه با شورای نگهبان هم که گفتید، بدانید که ما به قانون اساسی تمکین میکنیم چون مثلا فردی مثل احمدینژاد اگر دوباره رئیسجمهور شود که دیگر خدا را بنده نیست و این برای کشور فاجعهآور است، پس ما هم موافق نظارت استصوابی هستیم.
گزارش تصویری این نشست را در اینجا ببینید.