هر هفته دوشنبهها ویدئویی از بخشهای خبری سراسری پخش میشود که به دلیل یکنواختی و مشابهت، نمیتوان بهروز بودن یا آرشیوی بودنش را درست تشخیص داد! تصویری با نمای باز از یک جمع روحانی و چند غیرروحانی که در جلسهای رسمی دو طرف یک میز مستطیل بزرگ نشستهاند و به سوی میزبانی که در رأس میز در حال صحبت است، نگاه میکنند.
به گزارش عطنا، این بخشی از یادداشت حمید حامدی است که با عنوان «خبر یا ضد خبر؛ روابط عمومی یا ضد روابط عمومی» در ایسنا منتشر کرده است. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
«١- هر هفته دوشنبهها ویدئویی از بخشهای خبری سراسری پخش میشود که به دلیل یکنواختی و مشابهت، نمیتوان بهروز بودن یا آرشیوی بودنش را درست تشخیص داد! تصویری با نمای باز از یک جمع روحانی و چند غیر روحانی که در جلسهای رسمی دو طرف یک میز مستطیل بزرگ نشستهاند و به سوی میزبانی که در رأس میز در حال صحبت است، نگاه میکنند. این تصویر بعد از لحظاتی به آرامی جمع شده و به نمای بسته یک آیتالله و روی چهره وی که در صندلی بزرگی قرار گرفته است و به آرامی و بدون حرکتی حرف میزند، ختم میشود! اینها مجموعهای از اطلاعات بصری است که با پلانبندی و استوری بُردی ثابت، هر هفته از نشست مسؤولان قوه قضائیه در تلویزیون تکرارمیشود.
تصویری خنثی، فاقد انرژی بصری و کسالتبار که با خود بازنمایی مفید و موثری از تحرک قوه قضائیه و گزارش هفتگی اجرای سیاستها در این نهاد پُر ارباب رجوع ندارد. تصویر نهایی پخش شده بیشتر یک رفع تکلیف است تا یک پوشش رسانهای خبری چه از طرف قوه قضائیه، چه از طرف رسانه ملی!
اگر قرار باشد بازنمایی تلویزیونی یک سوژه بر اساس آخرین و بیشترین تصویری صورت بگیرد که به ذهن عامه مردم مخابره میشود، تصویر رییس نهاد قضاوت در ایران تصویر قدرتمندی نیست. زیرا در مواردی که سوژه، یک شخصیت باشد و در اینجا یک مقام ارشد سیاسی و حکومتی، ارتباط اظهارنظرهای وی با منافع زندگی اجتماعی و سیاسی مردم نقش تعیینکنندهای در تصویرسازی ذهنی از حضور وی در قاب تلویزیون دارد.
٢- طبق یک قاعده نانوشته، در رسانههای تصویری به اصطلاح سرد، شکل، محتوا را تعیین میکند. از آن بالاتر قضاوت درباره محتوا و نحوه پوشش خبری و سوژهسازی تلویزیونی از وی بر نمره مقبولیت شخصی و نفی و اثبات محتوای پیامش تاثیر بیچون و چرا دارد. این حساسیت و قدرتمندی تاثیر مثبت و منفی تلویزیون برای قضاوت درباره یک شخص وقتی چندین برابر میشود که جلوههای تصویری در این رسانه بسیار رسمی، کلیشهای، ثابت و یکنواخت باشد. تصویر تلویزیونی آیتالله لاریجانی با تصویر شخص او که حتی به اعتراف مخالفانش با تسلط به حداقل سه زبان یعنی فارسی، عربی و انگلیسی، تسلط به فضای وب و اختصاص وقت در میان مشغلههای گوناگون به امر وبگردی و مطالعات روز در حوزه نظری فلسفه و سیاست، ملای کار بحث و نظر است و دستی هم در فقه و حقوق دارد، فاصله زیادی دارد. (خیلیها مباحثات و مناظرههای قوی او با عبدالکریم سروش درفضای فکری دهه هفتاد را هرگز فراموش نمیکنند).
٣- پدیدارشناسی ژورنالیستی حاصل تعامل صرف با رسانهها و در مورد شخصیتهای سیاسی، بهرهبرداری از فرصتهای فرمایشی در رسانهها نیست؛ نشانهگذاری و مدلسازی موثر حاصل کنشگری متقابل افراد، نهادها و مفاهیم با رسانهها و مخاطبان است. باید بپذیریم که قواعد علمی و تجربی نشانهشناسی کار خود را میکند و از کسی فرمان نمیگیرد. با این پیشفرض، تحلیل نهایی نشانهشناسانه از رییس نهاد قضا در تلویزیون ایران و افکار عمومی چگونه است؟ نمایش قدرت و اقتدار نظام قضایی به عنوان یک رکن رکین حکومت دینی است؟! نمایش سلامت و عدالت قضایی است؟! نمایش قدرت پاسخگویی به مطالبات مردمی است؟! نمایش قدرت رسانه است؟! یا نمایش یک ضعف که نه برای قوه قضائیه و نه برای رسانه و افکار عمومی هیچ عایدی و نفعی ندارد؟!
این نوع اطلاعرسانی کلیشهای سنتی چه مشکلی از جمعیت بیست میلیونی مراجعهکننده به دادگاهها و سایر زیرمجموعههای قوه قضائیه را در کشور حل میکند؟ به گفته رئیس قوه قضاییه در همایش توسعه ثبت در سال ۱۳۹۴، امروز حدود ۱۵ میلیون پرونده در دستگاه قضایی وجود دارد که با این کثرت پرونده هر کاری را برای کاهش پروندههای قضایی انجام دهیم خوب است. یعنی در سال گذشته حدود یک چهارم جمعیت ایران در دادگاهها و دادسراها و مراجع قضایی از جمله ثبت، رفت و آمد داشتهاند. با این حجم پرونده و با محاسبه افزایش ٢٠ درصدی ورودیهای هر سال، اطلاعرسانی به این جمعیت چگونه بوده است و چگونه خواهد بود؟ قوه قضاییه از کدام ابزار مدرن ارتباطی برای آموزش حقوق شهروندی و اطلاعرسانی به عنوان رکن اساسی عدالت و سلامت قضایی استفاده میکند؟ و پرسش کلیتر اینکه روابط عمومی در این نهاد چه جایگاهی دارد؟
٤-اگر ژورنالیسم را «اجتماعی شدن پیام و رسانهای شدن سوژه» بدانیم؛ هرگاه پای سوژهای به یک رسانه باز شود، ژورنالیسم آغاز میشود و این همان زمانیست که سوژه به عنوان تز و رسانه به عنوان آنتی تز همدیگر را به کار میگیرند و جریان سوم یا سنتز افکار عمومی را شکل میدهند. ارتقای کیفی کارکردهای رسانهای یعنی میانجی واقعی بودن بین سوژه و مردم برای آگاهی، دغدغه تمام کسانی است که با افکار عمومی سر و کار دارند و قدرت رسانه را میفهمند.
بهترین دستآورد محققان علوم ارتباطات رسانهای افکار عمومی در یک جمله در کتاب نشانهشناسی دانیل چندلر به خوبی مشهوداست: «آگاهی نسبت به وجود رسانه میتواند تاثیر آن را به عنوان ابزار به انجام رساندن یک کار مختل کند. وقتی رسانه شفاف شود، قابلیتش برای کارکرد انتقال و میانجیگری پیام به بیشترین حد خود میرسد». با این توضیح، مدل پوشش کلیشهای و رسانهای اخبار حوزه قضا در تلویزیون به ویژه اظهارات هفتگی رییس این قوه چه حکمی پیدا میکند؟! کارکرد انتقال پیام و کارایی برای اطلاعرسانی به مردم دارد یا یک برنامه خبری عادیست که بنا به حضور یکی از سران قوا، در چیدمان کنداکتورهای خبری در ردیف خبرهای اصلی و بالای لیست قرار میگیرد؟!
٥- بررسی اخبار و گزارشهایی که از رئیس قوه قضائیه به صورت باصدا پخش میشود، نشان میدهد که اظهارنظرهای ایشان بیشتر واکنشهای سیاسی نسبت به رویدادهای داخلی و خارجی یا درقضاییترین شکل ممکن، پاسخی سیاسی به انتقادات از دستگاه قضایی است و با دغدغههای اجتماعی و مسایل مبتلا به مردم در داخل و یا مسائل حقوق بشری و حقوق بینالملل در خارج از کشور ارتباط چندانی ندارد. این درحالیست که کلیت اخبار این حوزه سابجکتیو یا موضوع محوراست نه مورد محور یا ابجکتیو.این شکل حضور رسانهای شاید با سه موضوع آسیبشناسانه مرتبط باشد:
١- نگاه سنتی و کمیتی به ارکان و قوای سهگانه و قائل بودن به دیدگاه تقسیم برابر فرصتهای رسانهای میان قوا فارغ از توجه به ماهیت اخبار قوه قضا به عنوان نهاد بازرس و دادخواه ملت و همچنین غفلت نسبت به کارکردها و کنشگریهای متفاوتی که پخش اخبار این حوزه در مقایسه با سایر حوزههای اجتماعی دارد.
اخبار منتسب به رییس قوه قضاییه از حیث ارزش خبری شهرت در نوع خبرهای سخت ارزیابی میشود و از اولویت در چینش خبر برخوردار است؛ ولی اگر این ارزش خبری در یک بازه زمانی بلندمدت تنها وزنه گزینش خبر و دروازهبانی آن باشد، از مد افتاده و در چیدمان خبری به عنوان یک عنصر تشریفاتی و سفارشی تلقی و به ضد خبر تبدیل میشود. موضوعی که در صورت تجمیع مطالبات مردمی و پاسخگو نبودن قوه قضائیه به آنها، جایگاه مستقل این حوزه را به مخاطره جدی سیاسیکاری دربزنگاههای خاص که مردم انتظار استقلال تمام عیار دارند، دچار میکند؛ استقلالی که اقتدار قوه قضائیه به عنوان پناه مردم با آن در هم تنیده است و روح سلامت قضائی است.
٢- فقدان استراتژی و طرح اقدام رسانهای در رسانه ملی برای گزارش کار سران قوا. اگر این استراتژی پاسخگو باشد، نگاه سهمی و ضرورت پخش هفتگی اظهارات ریاست قوه قضائیه با اولویت و نگاه یکسانی نسبت به سایر قوا سنجیده نخواهد شد. عدالت رسانهای حکم میکند گزارش کار و فعالیت قوای غیر اجرایی با نوآوری و مکانیسمهای دیگری به افکار عمومی منتقل شود. از دیگر سو نگاه سخت افزاری به این قوه از دستور کار خارج شده و در تعاملی هماهنگ و برای حفظ جایگاه ریاست قوه قضا، راهکارهای تاثیرگذارتر و اعتماد بخشتری نسبت به روند فعلی اتخاذ شود.
آنچه اهمیت دارد این است که برای مردم محبوبیت قوه قضائیه در سامان بهتر مراجعات، تسریع در پیگیری و ارتقای کیفی دادرسیهایشان است. بیتوجهی به طراحی و تدوین یک نظام تعاملی با قوا در معماری رسانه انحصاری و منتسب به حاکمیت در ایران، آنقدر اهمیت دارد که میتواند به جای اعتمادآفرینی به دلواپسی اجتماعی بیانجامد. بیتردید برکت در تغییر نگاههای موجود به این شکل اطلاعرسانی خاموش به سایر حوزههای سخت و نرم تعمیم یاید و اسباب تحول در رسانهداری حرفهای شود.
٣- مطالعه جدی مدلهای مختلف تعامل رسانهای قوای مختلف در کشورهای جهان، تجربه گرانقیمتی است که میتواند راههای تازهای را پیش روی دو نهاد رسانه ملی و قضا در ایران قرار دهد. تغییر و تحولات سریع در ریخت اجتماعی و توسعه شبکههای اجتماعی که زندگی دو رگه، کنشگرا و غیر فرمالیستی سیالی را فراهم کرده، نظام رسانهای سنتی کشور را به چالش بازنگری در مفاهیم و بازتعریف جدید ارزشهای خبری و رسانهای فرا میخواند. سامانی که در معماری آن «قدرت جریانها» بیشتر از «جریانهای قدرت» درک شده و مورد نظر برنامهریزان قرار گیرد. همچنان که میل و نیاز جامعه هدف از مصلحتهای سلیقهای رسانهداران پیشی گرفته و رنگ و بوی تازهای به تصمیمسازیها و تصمیمگیریها خواهد بخشید.»