مدیریت و رهبری دیجیتالی یکی از داغترین مباحثی است که در سالهای اخیر در مجامع مدیریتی و در میان مدیران و رهبران سازمانها مطرح میشود و کتابها و مقالات بسیاری در مورد آن به رشته تحریر درآمده است. با این همه كمتر مدیر یا رهبری را میتوان پیدا کرد که درک روشنی از ویژگیها و کاراکتر یک رهبر دیجیتالی داشته باشد و بتواند بهطور شفاف توضیح دهد که یک رهبر دیجیتالی واقعی باید دارای چه مهارتها و تواناییهایی باشد که او را از سایر مدیران متمایز كند. در این مقاله علاوهبر معرفی استراتژیهای مورد نیاز رهبران دیجیتالی، یکسری توصیهها و پیشنهادها برای تبدیل شدن مدیران و رهبران معمولی به رهبران دیجیتالی واقعی ارائه شده است.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد، نسیم تحول و دگرگونی در دنیای تکنولوژی سالها است که به توفانی سهمگین و غیرقابل پیشبینی تبدیل شده است که تمام ارکان و ساختارهای سازمانی را درنوردیده و مدیران و رهبران سازمانها را وادار ساخته تا خود را با پیشرفتهای تکنولوژی همگام و همراه سازند. در شرایط کنونی، «رهبری دیجیتالی» به یک ضرورت و الزام تبدیل شده است، به طوری که اغلب سازمانها و شرکتها به دنبال مدیران و رهبرانی میگردند که واقعا دیجیتالی باشند و بتوانند در دنیای تمام دیجیتالی امروز کشتی سازمان را از دریاهای پرتلاطم و غیرقابل پیشبینی به سلامت عبور دهند.
اما سوال کلیدی در اینجا این است که رهبر دیجیتالی چگونه فردی است و دارای چه خصوصیات و تواناییهایی است؟ آیا صرف اینکه یک مدیر بهطور پیوسته در اینترنت جستوجو کند و بر وب سایتهای تخصصی مدیریت یا فنی مرتبط با کارش تسلط داشته باشد از او یک مدیر دیجیتالی میسازد؟ پاسخ این سوال بهطور حتم منفی است، چرا که مدیریت و رهبری دیجیتالی به تواناییها و استراتژیهای موثری نیاز دارد که تنها از طریق جستوجو در اینترنت و تسلط بر برنامههای کامپیوتری قابل دستیابی نیست. در اینجا به سه استراتژی طلایی برای رهبری دیجیتالی اشاره شده است.
نخستین گام در جهت دیجیتالی کردن خود و سازمان تان عبارت است از تبدیل کردن فناوری اطلاعات به زیربنا و بنیان اصلی سازمان. در دنیای دیجیتالی امروز اطلاعات و فناوری اطلاعات به داراییهای ارزشمند و حیاتی سازمانها تبدیل شدهاند. بر این اساس پایگاههای اطلاعاتی هر سازمان یا شرکتی قلب تپنده آن محسوب میشوند و اهمیت و حساسیت آنها به مراتب بیش از گاوصندوق شرکت است. بنابراین هر گونه هزینه کردن برای ایجاد پایگاههای اطلاعاتی، خریداری تجهیزات نگهداری اطلاعات و انعقاد قراردادهای بزرگ با شرکتهای ارائهدهنده خدمات IT نهتنها امری پذیرفتنی و توجیهپذیر است، بلکه یک ضرورت و سرمایهگذاری ارزشمند خواهد بود. بر همین اساس یکی از ویژگیهای رهبران دیجیتالی عبارت است از توجه خاص به تقویت سرمایهگذاریها در زمینه IT و برقراری ارتباط با شرکتهای ارائهدهنده خدمات IT. در دنیای امروز دیگر نیازی نیست که لایههای مختلف و متعدد شرکت درگیر فعالیتهای مرتبط با فناوری اطلاعات شوند، بلکه بخش عمده این فعالیتها را میتوان برون سپاری کرد و با انعقاد قرارداد با شرکتهای صاحبنام و باتجربه در زمینه IT، بانک اطلاعاتی غنی و عظیمی را تهیه کرد که تصمیمگیریهای آتی بر مبنای اطلاعات برآمده از آن صورت میگیرد. این برونسپاری هم از نظر هزینه تا حد زیادی مقرون به صرفه است و هم کیفیت بالاتر اطلاعات جمعآوری شده را به ارمغان میآورد.
در بسیاری از کشورهای دنیا اشتغال بهکار در یک شرکت یا سازمان تا زمان بازنشستگی یا حتی استخدام مادام العمر امری متداول و پذیرفته شده است و وفاداری متقابل بین سازمان و کارکنان یک ارزش محسوب میشود. با این همه در دنیای دیجیتالی امروز که در آن سرعت، کیفیت و دگرگونیهای سازنده حرف اول را میزند، تحرک و پویایی نیروی کار و کاهش هزینههای نیروی انسانی به شدت مورد توجه است. بر این اساس وقتی 40 نفر از کارکنان باسابقه و قدیمی سازمان تان همان کاری را انجام میدهند که 20 نفر از کارکنان یک شرکت دیگر انجامش میدهند، پس بهتر است انجام آن کار را از همان شرکت بخواهید. بهطور کلی برون سپاری خدمات IT و واگذار کردن آنها به شرکتهایی که در آن تخصص دارند هم کیفیت بالاتری را به ما هدیه میدهد و هم هزینه کمتری را برای سازمان ما به دنبال دارد.
آشنایی و تسلط کامل رهبران سازمانها و شرکتها بر سیستمهای اطلاعاتی ابری و نیروی کار مجازی از ملزومات اصلی امروزه محسوب میشود. به همین دلیل رهبران دیجیتالی حتما باید در دو حوزه مطلع وکارشناس باشند: اول شبکه سازی و دوم امنیت سیستمهای اطلاعاتی. شاید شما هم جزو آن دسته از مدیرانی باشید که فکر میکنند از اطلاعات کافی در این دو حوزه برخوردارند، درحالیکه با توجه به تغییر وتحولات سریع در تکنولوژیهای اطلاعاتی، بهویژه در زمینه انتقال دادهها بین پایگاههای اطلاعاتی ابری و همچنین بین پرسنل و کاربران، نیاز مبرمی به بهروزشدن دانش فنی مدیران ارشد و رهبران سازمانها در این دو حوزه وجود دارد. شما باید بدانید که شرایط در مقایسه با چند سال قبل که میشد تمام اطلاعات و دادههای شرکت را پشت یک فایروال ساده محافظت کرد بهطور کامل تغییر کرده و هرگونه غفلت رهبران سازمانها از امنیت سیستمها و همچنین شبکه سازی نوین در درون سازمان میتواند هزینههای سنگینی را به دنبال داشته باشد. البته این به آن معنا نیست که یک مدیر ارشد یا رهبر یک سازمان باید از تمام نوآوریها و جزئیات مربوط به حفاظت از اطلاعات آگاه باشد، بلکه منظور این است که او باید از روندهای کلی و استراتژیهای سازمان تحت رهبری خود در این دو حوزه کلیدی اطلاع نسبی و کافی داشته باشد. آمار و ارقام حکایت از آن دارند که در سال 2015 میزان کل هزینههای صرف شده در بخش محصولات امنیت اطلاعات در جهان به بیش از 75 میلیارد دلار رسید و پیشبینی میشود این عدد تا سال 2021 به بیش از یک تریلیون دلار افزایش یابد.
اغلب کسانی را که در دهههای 1990 و بعد از آن به دنیا آمدهاند، میتوان «نسل دیجیتال» نامید، کسانی که از ابتدای زندگیشان با اینترنت و موبایل و تبلت و فناوریهای اطلاعاتی مانوس بودهاند بنابراین میتوان با جرات ادعا کرد که آنها در مقایسه با نسل قبل از خود بسیار دیجیتالیتر هستند. اما خبر بد اینکه اکثر مدیران ارشد و رهبران کنونی سازمانها و شرکتهای دنیا را کسانی تشکیل میدهند که به این نسل تعلق ندارند و دهههای چهل یا پنجاه زندگیشان را سپری میکنند و در نتیجه کمتر دیجیتالی و به روز هستند. برای جبران این نقص لازم است که رهبران و مدیران به سمت دیجیتالیتر شدن گام بردارند. در اینجا توصیههایی کاربردی برای دیجیتالی شدن رهبران ارائه شده است:
در دنیای تمام دیجیتالی امروز بر هر مدیر ورهبری واجب است که نسبت به آگاهی یافتن از جدیدترین دستاوردهای تکنولوژیک در حوزه فناوری اطلاعات حساس و متعهد باشد و به عبارت بهتر دارای تفکر دیجیتالی در مدیریت روزمره خود باشند. دیجیتالی فکر کردن و دیجیتالی تصمیم گرفتن در دنیای امروز یک امتیاز و برتری مدیریتی برای هر رهبری محسوب میشود.
در محیطهای کاری دیجیتالی امروز باید هم مدیران و هم کارکنان دارای سواد دیجیتالی بالایی باشند که با استفاده از آن بتوانند ارزشآفرینی و رقابتپذیری بالاتری را از خود بروز دهند.برگزاری دورههای آموزشی وکارگاههای عملی در حوزه IT و به روز کردن دانش فنی و تکنولوژیک افراد در این عرصه میتواند مفید وموثر باشد و هیچ گاه نباید چنین تصور كرد که تسلط نسبی کارکنان به تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی به معنای بینیازی آنها از بهروزسازی دانش فنی آنهاست.
استفاده از شبکههای اجتماعی برای آگاهی یافتن از جدیدترین علایق وسلایق مشتریان ازجمله راههایی است که مدیران و تصمیمگیران سازمانها و شرکتها را قادر میسازد تا نسبت به تحولات و دگرگونیها در بازار واکنش نشان دهند و در این میان میل همگانی به تجربه کردن و آموختن چیزهای جدید اهمیتی تعیینکننده در میدان پرتکاپوی رقابت دارد و عاملی خواهد بود برای تشویق و تحریک مدیران و کارکنان برای نوآوریهای بیشتر و موثرتر.
بسیاری از رهبران به اشتباه فکر میکنند که درک کاملی از شرایط حاکم بر جامعه و بازار کسبوکار دارند؛ درحالیکه نحوه تاثیرگذاری تکنولوژی بر جوامع و کسبوکارها آن چنان سریع و باورنکردنی است که همه مدیران، حتی باتجربهترین آنها را غافلگیر میکند. کافی است فقط به تحولات عظیمی که شبکههای اجتماعی تنها طی سه چهار سال اخیر در جوامع و در دنیای کسبوکار به وجود آوردهاند نگاهی بیندازید تا دریابید تکنولوژی تا چه حد میتواند زمینه ساز بروز انقلابی عظیم شود. به همین دلیل هم هست که توانایی رهبران در پیشبینی و شناخت درست نحوه تاثیرگذاری تکنولوژی بر کسبوکار به یکی از مهارتهای کلیدی مدیران در حال حاضر تبدیل شده است.
امروزه دیگر نمیتوان به بخش تکنولوژی اطلاعات بهصورت جداگانه و مستقل از سایر بخشهای سازمان نگاه کرد، بلکه باید آن را در تار و پود تمام بخشهای سازمان تنیده دید. در واقع تکنولوژیهای دیجیتالی در تمام عملیات و فرآیندهای سازمان نقشآفرین و تعیینکننده هستند و تاثیری کلیدی بر توانمندسازی کارکنان و تحقق پیدا کردن اهداف راهبردی سازمانها دارند. علاوهبر این تکنولوژیهای اطلاعاتی تا به آن حد گسترده شدهاند که مرزهای جغرافیایی و سنتی بین محیطهای کاری مختلف حتی بین خانه و محل کار را ناپدید ساختهاند.امروزه بسیاری از شرکتهای مترقی در سرتاسر جهان از سیاست موسوم به «وسیلهات را همراه خود بیاور» (Bring Your Own Device) پیروی میکنند که بر اساس آن کارمندان میتوانند به جای کار کردن با کامپیوترهای مستقر در محل کارشان با استفاده از لپتاپ، تبلت یا تلفن همراه شخصی خود و با بهرهگیری از بانکهای اطلاعاتی و پردازندههای مرکزی در محل کار خود کارهایشان را چه در محل کار و چه در منزل یا هر جای دیگری انجام دهند.
بهرهگیری از شبکههای اجتماعی فراگیر و رایجی چون توییتر، فیسبوک و تلگرام میتواند فرصتی را برای شرکتها و سازمانها فراهم کند تا آرمان «مشتری محوری» را به معنای واقعی کلمه تحقق ببخشند. توجه خاص به شبکههای پرنفوذ اجتماعی و تبدیل شدن آن به بخشی کلیدی از فرهنگ سازمانی گامی است درجهت مشتری محوری واقعی و تسهیل کار گروهی در بین کارکنان.
یکی از سوءتعبیرها و اشتباهات اصلی اغلب مدیران و رهبران در برخورد با تکنولوژیهای اطلاعاتی و دیجیتالی این است که بیشتر از آنکه از اطلاعات برآمده از تکنولوژیهای اطلاعاتی بهره ببرند و آنها را در تصمیمگیریهای خود لحاظ کنند، به استفاده صرف از محصولات تکنولوژیک بسنده میکنند و فکر میکنند استفاده پرحجم و دائمی از کامپیوتر و تبلت و اینترنت به معنای دیجیتالی شدن است؛ درحالیکه همه میدانیم دنیای امروز دنیای اطلاعات و نه صرفا تکنولوژی اطلاعات است. در دنیای کسبوکار استفاده گسترده از تکنولوژی یک مزیت رقابتی محسوب نمیشود؛ بلکه این اطلاعات است که شرکتها و سازمانها را از سایرین متمایز میسازد. با استفاده درست از اطلاعات پردازش شده است که میتوان عملکردهای کاری و بهرهوری در محیط کار را بهبود بخشید و از محصول تکنولوژی اطلاعات که چیزی نیست مگر اطلاعات و دادههای ارزشمند برای پیشرفت و دگرگون ساختن جهان بهره برد.