جمالالدین اکبرزادهجهرمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، از پیامدهای همگرایی بر سیاستگذاری رسانهای میگوید.
به گزارش عطنا به نقل از شرق، ما هنوز همگرایی را در تلویزیون درک نکردهایم و حتی اگر آن را فهمیدهایم، نشانههایش را درست درک نکردهایم. مثلا تلویزیون بخش زیادی از مخاطبان خود را از دست داده؛ اما برخی تصور میکنند اگر تلویزیون برنامههایش را جذاب کند میتواند به مخاطبان سابق بازگردد؛ درصورتیکه اصلا چنین چیزی نیست. بحث ریزش مخاطبان مخصوص ایران نیست و در همه دنیا این اتفاق افتاده؛ چون شبکههای تلویزیونی زیاد شده و در کنارش شبکههای اجتماعی هم آمده است، وقت مخاطب محدود است و بنابراین بین رسانههای مختلف تقسیم میشود. این فقط یک مثال از نشانههای تغییراتی است که همگرایی برای تلویزیون به وجود آورده».
جمالالدین اکبرزادهجهرمی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، درباره «پساتلویزیون در ایران: پیامدهای همگرایی بر سیاستگذاری رسانهای» در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات سخنرانی کرد.
او در پژوهش خود درباره همگراشدن تلویزیون در ایران، فرصتهایی که این همگرایی برای تلویزیون مهیا کرده و میزان استفادهای که از این فرصتها در ایران شده است، گزارشی ارائه کرد. او ابتدا مسئلهای را که تلویزیون ایران در عصر همگرایی دارد، تشریح کرد و سپس با ارائه خلاصهای از نظریات مربوط به این حوزه، نتیجه تحقیق خود را که به روش مصاحبه عمیق با نخبگان و سند پژوهشی انجام شده بود، ارائه داد.
اکبرزادهجهرمی به تلویزیون از منظر نهادی و به مثابه یک صنعت، نگاه کرده بود و تغییراتی را که از اوایل دهه ١٩٨٠ در سیاستگذاری حوزه رسانه و بهویژه تلویزیون رخ داده بود، ارزیابی کرد. تا قبل از دهه ٨٠، تلویزیون به مدت چهار دهه، وضعیت بسیار باثباتی داشت و یک صنعت بسته بود که سیاستگذاری در آن کار پیچیدهای نبود.
مدل اداره تلویزیون نیز یا به صورت پخش عمومی غالبا موجود در کشورهای اروپایی بوده، یا به صورت تجاری که در آمریکا موجود است، یا تحت کنترل دولتها. به گفته اکبرزادهجهرمی، بازه زمانی باثباتبودن تلویزیون ایران از دهه ١٣٣٠ تا ١٣٧٠ طولانیتر از غرب دوام داشته؛ اما با رواج گیرندههای تلویزیونهای ماهوارهای، این ثبات بر هم میخورد. در دوران تغییرات تلویزیون در غرب، کشور ما درگیر جنگ بوده و بعد از جنگ، ناگهان آوار این تغییرات به فضای رسانهای کشور ما سرریز میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، ریشه تغییرات در فضای رسانهای جهان در اوایل دهه ١٩٨٠ را به ظهور نئولیبرالیسم مرتبط میداند: «یک جنبه این تغییرات به تکنولوژی ارتباط دارد که باعث همگرایی رسانهای شده؛ اما ریشه عمیقتر این تغییرات، پوستانداختن سرمایهداری جهانی بوده که بخشی از آن خود را در سیاستهای نئولیبرالیسم جلوهگر کرده است».
او همگرایی رسانهای را به صورت بسیار ساده در قالب ترکیب رسانههای جدید و رسانههای قدیمی تعریف میکند. اما به صورت دقیقتر، همگرایی را با الهام از تعریف وندایک چنین تعریف میکند: «تا قبل از اینکه بحث همگرایی رخ دهد، ما سه نوع شبکه ارتباطی مختلف داشتیم؛ ارتباطات راه دور، ارتباطات داده و نیز ارتباطات جمعی. همه این ارتباطات بهصورت مجزا کار میکردند؛ اما با دیجیتالشدن رسانهها، بالارفتن ظرفیت انتقال داده، افزایش قدرت پردازش کامپیوترها و دیگر اتفاقات در حوزه فناوری، این سه نوع مختلف شبکه ارتباطی در هم ادغام میشوند.
گرچه در ابتدا این اتفاق در حوزه تکنولوژی رخ داد؛ اما تبعات این پدیده به حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیز کشیده شده است». بااینحال، بحث مهمتری که باعث همگرایی رسانهها در دهه ٨٠ شد، سیاستهای اقتصادی نئولیبرال بود: «در دهه ١٩٨٠ که ریگان در آمریکا و تاچر در بریتانیا روی کار آمدند، سیاستهای جدیدی را پیش گرفتند که به نئولیبرالیسم موسوم شده است. سه محور اصلی این سیاستها، عبارتاند از: مقرراتزدایی، آزادسازی و خصوصیسازی.
بنابراین ابتدا زیرساختهای اصلی مربوط به مخابرات و نیز تلویزیون به بخش خصوصی واگذار شد، سپس محدودیتهای ضدانحصار نیز درباره شرکتهای تلویزیونی برداشته شد و این اجازه ادغام شرکتها در یکدیگر و بهوجودآمدن غولهای رسانهای را به وجود آورد. این اتفاقات ابتدا در آمریکا رخ داد؛ سپس به اروپا رسید و بعد از طریق گات (موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت) و سازمان تجارت جهانی به بقیه دنیا سرایت کرد؛ تاجاییکه امروزه حتی در چین که بستهترین حکومت را دارد، براساس اصل آزادسازی که از اصول نئولیبرالیسم است، سرمایهگذاری در بخش تلویزیون روی سرمایهگذاران خارجی باز شده است».
مانوئل کاستلز نیز در کتاب سهجلدی «عصر اطلاعات»؛ تشریح میکند چطور این دو اتفاق؛ یعنی تغییرات تکنولوژیک و ظهور نئولیبرالیسم، به هم پیوند خوردند. اکبرزادهجهرمی میگوید: «کاستلز رانه اصلی انقلاب ارتباطی را تمایلات سرمایهداری برای گسترش و پوستانداختن میداند و تأکید میکند که تغییرات تکنولوژیک در پاسخ به نیازهای سرمایهداری شکل گرفته است. درصورتیکه در ایران اغلب توجه اصلی معطوف به تغییرات تکنولوژیک است و تکنولوژی عامل تغییرات اجتماعی تصور میشود».
با این پیشزمینه، صنعت باثبات تلویزیون شروع به تغییر میکند. بهطور مثال، شبکههای کابلی و ماهوارهای افزایش مییابد، گسترش شبکهها باعث تغییر در ژانرهای تلویزیون میشود، پخش مستقیم ماهواره شروع میشود، تلویزیون را میتوان در اینترنت و موبایل دید و تلویزیون تعاملی میشود. اولین نشانههای تغییرات در تلویزیون در ایران، ظهور دیشهای ماهوارهای و بعدتر در اینترنت و موبایل رخ میدهد. اکبرزادهجهرمی در تشریح مسئله پژوهش خود میگوید: «تلویزیونی که مبتنی بر کنترل و انحصار بود، نمیدانست باید چه عکسالعملی به تغییرات نشان دهد و به نظر میرسد هنوز هم با وجود سیاستهایی که در پیش گرفته شده تکلیف اصلی خود را در قبال این تحولات نمیداند».
پساتلویزیون، یعنی وضعیتی که تلویزیون سنتی و مدل متعارفی که سالها تثبیت شده بود، به پایان خود میرسد، اما این به معنی مرگ تلویزیون یا پایان تلویزیون نیست، بلکه شیوه حیات تلویزیون تغییر میکند. با الهام از کاستلز، میتوان گفت هنوز تلویزیون پیشروترین و بهترین رسانه ارتباط جمعی است، اما اتفاقی که افتاده این است که در وضعیت جدید تلویزیون ترکیبی است از پخش گسترده (همان مدل قدیمی) با پخش محدود Narrowcasting (به معنی ارسال و پخش محتوا برای تعدادی محدود و به درخواست آنها).
در وضعیت جدید بازخورد مخاطبان اهمیت زیادی دارد و تعیین نوع محتوای تلویزیون و زمان پخش آن از سوی مخاطبان تعیین میشود. درواقع تا حد زیادی تماشای تلویزیون فردی و شخصی میشود. این وضعیت را میتوان پساتلویزیون نامید که تا حد زیادی ناشی از همگرایی رسانهای است و در ایران نیز بهتدریج شاهد آن هستیم. او میگوید: «این تغییرات در تمامی دنیا رخ داده است؛ اما این تغییرات برای کشورهایی ممکن است بدل به بحران شود که رویکرد سیاستگذاری رسانهای در آنها حداکثری و مبتنی بر نوعی کنترل است. تغییرات در تلویزیون ممکن است در جاهای دیگر دنیا هم اتفاق افتاده و تبدیل به بحران هم نشده باشد، ولی در ایران با توجه به شرايط خاص، میتواند بدل به مسئله شود.
پژوهش اکبرزادهجهرمی درباره پساتلویزیون در ایران به دنبال این بوده که نشان دهد همگرایی و تغییرات تکنولوژی چه تغییری در وضعیت تلویزیون ایران ایجاد کرده، بازیگران اصلی این حوزه چه كساني هستند و فرایند سیاستگذاری تلویزیون پس از این تغییرات از چه منطقی تبعیت میکند. او بعد از اینکه ادبیات نظری مربوط به تحقیق خود و روش تحقیق آن را بیان کرد، به تشریح یافتههای پژوهش پرداخت.
او ابتدا از غفلتی گفت که از همگرایی در تلویزیون در ایران رخ داده بوده و دلایل آن را بیتوجهی مسئولان به پژوهشها، منحصرشدن بحث تلویزیون به سازمان صداوسیما، آشنایی سیاستگذاران و حساسیتنداشتن آنها به تغییرات و نیز حجیمبودن سازوکارهای سیاستگذاری درباره تلویزیون عنوان کرد. نکته دیگر اینکه زمانی که به همگرایی نیز توجه شد، اغلب تحت تأثیر ظهور ماهواره و نیز نقش شبکههای اجتماعی در نا آراميهاي اجتماعی، بیشتر بهعنوان تهدید تلقی شد.
اکبرزادهجهرمی در پژوهش خود تاریخ تلویزیون در ایران را به سه دوره پیشاهمگرایی، گذار به همگرایی و پساهمگرایی تقسیم کرده بود. دوران پیشاهمگرایی، از سال ١٣٣٧ تا اواسط دهه ١٣٧٠، که تعداد شبکههای تلویزیون انگشتشمار است و به دلیل مسائلی مانند کمبود طیفهای فرکانسی، نیاز به تخصص و سرمایه بالا برای تأسیس شبکههای تلویزیونی و نیز محدودیتهای قانونی، کسی نمیتواند به راحتی وارد بازار تلویزیون شود.
در بخشی از این دوره که به بعد از انقلاب باز میگردد، نهادهای مؤثر در حوزه سیاستگذاری تلویزیون شامل: مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی امنیت ملی هستند و از سوی دیگر، شورای نظارت بر صداوسیما در این حوزه وجود دارد که چون سازوکار قانونی درباره سازوکارهای اجرائیاش تصویب نشده، عملا تأثیر چندانی روی سیاستگذاریهای تلویزیون ندارد.
نهاد مرتبط دیگر نیز که تا حدی در این میان میتواند نقشآفرین باشد، سازمان تنظیم مقررات وزارت ارتباطات بوده که در بحث تخصیص فرکانس درگیر است. البته طبق قانون، تخصیص فرکانس در زمینه تلویزیون، به سازمان صداوسیما سپرده شده است.
اکبرزادهجهرمی میگوید: «در دوره پیشاهمگرایی ما شاهد سیاست تمرکز بیشتر و بیشتر هستیم. قبل از انقلاب، تلویزیون ابتدا بهصورت تجاری در دست بخش خصوصی بوده بعد از آن تلویزیون آموزشی ایجاد میشود و بعد در یک روند، ابتدا دولت تلویزیون را از دست بخش خصوصی و تلویزیون آموزشی را هم از وزارت آموزشوپرورش میگیرد و سپس آنها را با رادیو در قالب سازمان رادیو و تلویزیون ملی ادغام میکند؛ یعنی تکثری نسبی که در ابتدا وجود داشته، جای خود را به تمرکز بیشتر میدهد.
بعد از انقلاب نیز اهمیت تلویزیون بسیار بیشتر میشود و ما تنها قانون اساسیاي را در دنیا داریم که یک اصل از آن، به تلویزیون و نحوه نظارت بر آن اختصاص یافته است. در بازنگری قانون اساسی نیز، بهدلیل درگیریهایی که در دوران جنگ بر سر تلویزیون رخ میدهد، تلویزیونی که مدیرعامل داشته و زیر نظر سه قوه کار میکرده، به صورتی درمیآید که رئیس آن از سوی مقام رهبری تعیین میشود و نمایندگان سه قوه شورای نظارت را تشکیل میدهند و در نحوه تعیین رئیس سازمان دخالتی ندارند».
بازیگر اصلی در دوران پیشاهمگرایی، خود سازمان صداوسیما بوده است؛ اما در دوران گذار به همگرایی تلویزیون، بازیگران دیگری نیز اضافه میشوند. در این دوران ماهواره رواج پیدا میکند و با اینترنت نیز میتوان تلویزیون نگاه کرد.
از نظر اکبرزادهجهرمی، تهدیدی به نام اینترنت برای تلویزیون ایجاد میشود؛ اما باید در نظر داشت در خودِ بحث اینترنت نیز نهادهای متعددی درگیر هستند. به عبارت دیگر، در این دوره علاوه بر نهادهای قبلی که بر سیاستگذاری تلویزیون مؤثر بودند، نهادهای مرتبط با اینترنت نیز میتوانند بر سیاستگذاری تلویزیون مؤثر واقع شوند.
دراینمیان، تفسیر شورای نگهبان از اصل ١٧٥ قانون اساسی نیز بر تمام سیاستگذاریهای بعدی تلویزیون در ایران تأثیر میگذارد. در سال ١٣٧٩، دانشگاه تهران یک شبکه تلویزیون مداربسته تأسیس میکند که سازمان صداوسیما آن را نوعی تلویزیون اطلاق میکند و با شکایت این سازمان، قوه قضائیه آن شبکه را تعطیل میکند.
به دنبال استفساریهای که از شورای نگهبان درباره اصل ١٧٥ قانون اساسی میشود این شورا اعلام میکند که هر نوع انتشار و پخش برنامههای صوتی و تصویری از طریق سیستمهای فنی قابل انتشار فراگیر همانند ماهواره، فرستنده، فیبر نوری و غیره مشمول تعریف رادیو و تلویزیون است و انحصار آن در دست صداوسیماست.
یافتههای پژوهش اکبرزادهجهرمی درباره دوران گذار به همگرایی در تلویزیون اینطور نشان داده که در این دوران، برای حفظ انحصار تلویزیون و کنترل دسترسی به محتوای ویدئو از طریق اینترنت هم از سیاست فیلترینگ و هم از سیاست محدودیت سرعت اینترنت استفاده شده است. او میگوید: «ایران تنها کشوری است که در سیاستهای مربوط به اینترنت بحث کنترل سرعت را داشته و از نظر کارشناسانی که در این پژوهش با آنها مصاحبه شده است، به نظر میرسد هدف از آن محدودکردن دسترسی به فیلم و ویدئو بوده است».
در دوران پساهمگرایی، اقدامات عملی صداوسیما شامل موارد متعددی بوده است؛ از این جمله، به نظر اکبرزادهجهرمی، استفاده بجایی است که این سازمان از ماهواره میکند. او میگوید: «صداوسیما با استفاده از ماهواره، وضعیت خود را در سطح ملی، منطقهای و فراملی بهشدت تقویت کرد. ما در سال ٧٦ شبکه ماهوارهای سحر، سپس شبکه جامجم، در سال ٨١ شبکه العالم، در سال ٨٦ پرستیوی، در سال ٨٩ آیفیلم و در سال ٩٠ نیز هیسپانتیوی را افتتاح میکنیم. بنابراین در عرصه فراملی ما بیشترین استفاده را از ماهواره و پوشش خود را روی تمام قارهها کامل کردهایم.
از دید کارشناسان همه اینها را میتوان ذیل بحث صدور انقلاب و گسترش سیاستهای نفوذ فرهنگی ایران تفسیر کرد». در همین زمان، بحث مالکیت ماهواره نیز دنبال شد و با همکاری میان ایران و عربستان ماهواره «ایرانسَت» تحت مالکیت ایران درآمد.
پخش زمینی دیجیتال و ایجاد شبکههای تلویزیونی داخلی نیز از دیگر اقدامات تلویزیون در واکنش به همگرایی بوده است. با دیجیتالشدن، ظرفیت استفاده از فضای فرکانسی افزایش پیدا کرد و به این ترتیب، هم کیفیت فنی پخش برنامه هم تعداد شبکههای تلویزیونی افزایش یافت. اکبرزادهجهرمی میگوید صداوسیما توانست پخش زمینی دیجیتال را حتی پیش از ترکیه که در این زمینه با کشورهای اروپایی قابلمقایسه است، انجام دهد. اینچنین بود که شبکههای مستند، بازار، نمایش، ورزش، سلامت، نسیم و افق تأسیس شدند. در همین دورانِ پساهمگرایی، سازمان صداوسیما تلاش کرد از فضای مجازی و نیز از تکنولوژی اچدی (وضوح بالا) استفاده کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در بخشی از سخنرانی خود، به ارزیابی اقدامات سازمان صداوسیما در دوران پساهمگرایی تلویزیون از زاویه نگاه کارشناسانی که با آنها مصاحبه کرده بود، پرداخت. او گفت: «کارشناسان اعتقاد داشتند درباره تصمیمات صداوسیما درباره نحوه افزایش کانالها درگذشته مطالعه جامعی انجام نشده است؛ سؤال این بود که تعداد شبکههای صداوسیما باید چقدر باشد. این بحث مطرح بوده است که تعداد شبکهها را میتوانند به صد شبکه افزایش دهند. مسئله بعدی این بود که این شبکهها باید تخصصی باشند یا عمومی.
مشکل افزایش بیشازحد شبکهها این است که این امر با وجود کمبود برنامههای جذاب تولید داخل میتواند به واردات و پخش برنامههای خارجی منجر شود که در تعارض با فرهنگ بومی کشور باشند و این خود نقض غرض است. بحث دیگر، نحوه تأمین بودجه بالای گسترش شبکههاست و چون بودجه دولتی جوابگوی این گسترش نیست، نتیجهاش پخش آگهیهای بیشتر و پیداکردن اسپانسر برای برنامههاست که بعضی تعبیر تند «فروش آنتن» را برای آن به کار میبرند.
گسترش فزاینده پخش آگهیهای تلویزیونی و بدتر از همه، نفوذ آگهیهای تلویزیونی به محتوای اصلی برنامه (نظیر آنچه در برنامههایی مانند خندوانه شاهد آن هستیم) نتیجه بودجه ناکافی سازمان برای تأمین شبکههای موجود است. سؤال دیگر این بود که این شبکهها چه محتوایی باید داشته باشند. نتیجه کلی کارشناسان این بود که در زمینه این سؤالات و بحثها مطالعه چندانی درگذشته صورت نگرفته است».
همچنین جمعبندی کارشناسانی که در این پژوهش با آنها مصاحبه شده بود، این بوده است که صداوسیما در تصمیمگیری درباره اینکه کدام شبکهها باید در اولویت اچدیشدن قرار گیرند، بهخوبی عمل نکرده است. همچنین از نظر کارشناسانی که با آنها مصاحبه شده، سازمان صداوسیما در استفاده کارآمد از وبسایتهای اینترنتی و نیز شبکههای اجتماعی چندان خوب عمل نکرده است. اکبرزادهجهرمی میگوید: «با توجه به دادههای سایت الکسا، رتبه سایت اصلی سازمان صداوسیما موقع انجام پژوهش، در سطح جهانی نزدیک به هفت هزار و در سطح ملی ٩٩ بود که رتبه خیلی پایینی است. بهترین سایت سازمان، سایت باشگاه خبرنگاران جوان بود با رتبه ١٣. یعنی صداوسیما در بخش خبر در فضای مجازی نتوانسته فعالیت درخوری داشته باشد.
این سازمان در قبال شبکههای اجتماعی هم بلاتکلیف بوده. البته این مسئله در بخش شبکههای برونمرزی صادق نیست و شبکههایی مثل پرستیوی و العالم چون از اول محدودیت نداشتهاند، بیشترین و بهترین استفادهها را از شبکههای اجتماعی کردهاند. حتی پرستیوی در زمینه دسترسی به مخاطب، در فضای مجازی موفقتر از پخش ماهوارهای عمل کرده است. اما از نظر کارشناسان در بخش شبکههای داخلی سازمان صداوسیما به دلیل فیلترینگ، سیاست مشخصی وجود نداشته است و نتوانستهایم از این فضا استفاده کنیم».
شبکههای ماهوارهای و سیاستی که کشور در قبال آن اتخاذ کرده نیز از دیگر بخشهای پژوهش اکبرزادهجهرمی بود؛ طبق آماری که او گردآوری کرده، درحالحاضر ١٧٥ شبکه فارسیزبان ماهوارهای در سراسر جهان فعالیت میکنند که این میزان تمرکز شبکههای ماهوارهای به نسبت جمعیت و زبان، بیسابقه است و از نظر او، مسلما انگیزههای سیاسی پشت این تمرکز است. سیاستهایی که در کشور در قبال این شبکهها اعمال شده، عبارت بودهاند از ممنوعیت قانونی استفاده از ماهواره، جمعآوری دیشهای گیرنده ماهواره، ارسال پارازیت، جلوگیری از ارتباط شبکههای ماهوارهای با منابع داخلی و تلاش برای افزایش سواد رسانهای مخاطبان درباره مضرات شبکههای ماهوارهای.
همانطور که در دوران پساهمگرایی در قبال ماهواره سیاستگذاری رخ داده، سیاستهایی نیز در قبال مواجهه اینترنت با تلویزیون اعمال شده است. به گفته عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، ایران برخلاف خیلی از کشورها حتی چین، تا بازه زمانی طولانیمدت نگاه مثبتی به گسترش اینترنت نداشت.
دلیل این امر این بود که نگاه اقتصادی به اینترنت و فرصتهای ناشی از آن وجود نداشت و اغلب نگاه به اینترنت از زاویه تهدیدات سیاسی و فرهنگی بود. اکبرزادهجهرمی از نتفلیکس بهعنوان یک الگوی همگرایی اینترنت و تلویزیون نام میبرد؛ شبکهای اینترنتی که با اشتراک ماهانه حدود ١٠ دلار میتوان به صد هزار فیلم و سریال در آن دسترسی داشت و در نقطه اوج استفاده، حدود ٣٧ درصد از کل پهنای باند آمریکا را اشغال میکند.
نتفلیکس بهتازگی خدمات خود را روی ایرانیان نیز گشوده است که البته بعد از این اقدام سایت نتفلیکس فیلتر شد. همچنین داخل کشور، شرکتهایی مثل آپارات شروع به کار کردهاند که با توجه به فیلتربودن وبسایتهایی مثل یوتیوب، توانستهاند به جایگاه خوبی دست پیدا کنند، چنان که امروزه آپارات مدعی است به آمار حدود ٧ میلیون اجرای ویدئوی موفق در روز دست پیدا کرده است.
چنین پدیدههایی میتوانند تهدیدی باشند برای انحصار تلویزیون و چالشهایی را برای تلویزیون ایجاد میکنند که در نظر گرفتهنشدن حقوق بازپخش برنامههای تلویزیون از سوی شرکتهای اینترنتی و بازتعریف پدیده تلویزیون و اینکه بازیگران آن غیر از صداوسیما چه شرکتهایی میتوانند باشند، از چنین چالشهایی هستند. اکبرزادهجهرمی میگوید: «شاید دعوای اصلی بر سر تعریف «انتشار فراگیر صوت و تصویر» باشد، چراکه براساس نظر شورای نگهبان و تفسیر این شورا از قانون اساسی، هر آنچه مصداقی از این پدیده باشد، انحصار آن به صداوسیما متعلق است.
در حقیقت، بحث بر سر کنترل است؛ هرچه دایره تعریف تلویزیون یا همان صوت و تصویر فراگیرتر و وسیعتر شود، صداوسیما کنترل بیشتری میتواند در این فضا اعمال کند و هرچه دایره این تعریف محدودتر شود، جا برای بازیگران دیگری مثل وزارت ارشاد، مخابرات، اپراتورهای تلفن همراه و بخش خصوصی (سایتهایی نظیر آپارات) باز میشود».
مباحثی مثل آیپیتیوی (تلویزیون اینترنتی) یا طیفهای فرکانسی در دوران پساهمگرایی برای سازمان صداوسیما منازعات زیادی با دیگر نهادها به وجود آورده که اکبرزادهجهرمی به آنها نیز پرداخته است. تلویزیون اینترنتی پروژهای بود که در صداوسیما دنبال میشد، با این هدف که محتوای تلویزیون از طریق اینترنت به مخاطب برسد.
اما بحث از اینجا شروع شد که شرکتهایی که این کار را انجام میدهند کدام شرکتها باشند، نهادهایی مثل شرکت مخابرات یا وزارت ارتباطات که زیرساخت آن را در اختیار دارند، در آن چه نقشی دارند و صداوسیما هم که مدعی است طبق استفساریه شورای نگهبان کل روند این نوع تلویزیون در اختیار آن است، چه نقشی بازی میکند.
به همین ترتیب، نزاعی نیز با آزادشدن بخشی از طیف فرکانسی به دلیل دیجیتالیشدن پخش تلویزیونی، بین سازمان صداوسیما و سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی به وجود آمده است؛ به این ترتیب که سازمان تنظیم مقررات میگوید صداوسیما باید طیف فرکانسی اضافی خود را به آن نهاد بدهد تا به شرکتهای تلفن همراه و مخابراتی برای درآمدزایی تخصیص داده شود اما بسیاری از کارشناسان میگویند این فضا قبلا عمومی بوده و نباید تجاری شود.
در کنار همه این مسائل، شورایعالی فضای مجازی نیز تشکیل شده که بنا بوده مشکلات را حل و سیاستگذاریها را یکدست کند اما این اتفاق نیفتاده و به نظر میرسد منازعات همچنان در سطحی دیگر ادامه پیدا کرده است. در وضعیت فعلی شورایعالی فضای مجازی نیز پذیرفته است که مقرراتگذاری در حوزه تلویزیون یا همان صوت و تصویر فراگیر را به صداوسیما واگذار کند. اکبرزادهجهرمی میگوید اکنون این بحث پیش آمده که آیا باید سازمان صداوسیما یک تولیدکننده محتوا باشد یا اینکه مقرراتگذار در این حوزه به حساب آید؛ دو موقعیتی که با یکدیگر تعارض خواهد داشت.
اکبرزادهجهرمی در انتهای سخنرانی خود، نتایج پژوهش خود را با برشمردن روندهای کلان سیاستگذاری در حوزه تلویزیون در دوران همگرایی، ارائه کرد. به گفته او، ایده اصلی که به سیاستگذاریها در ایران شکل میدهد، مهندسی فرهنگی است و نوع نگاه به فرهنگ در حوزه رسانه نیز خودش را دخالت میدهد.
از سوی دیگر، در سیاستگذاریها درباره همگرایی نوعی غلبه فناورانه و مهندسی دیده میشود، اکثر تصمیماتی که در این حوزه گرفته میشود، به مهندسان واگذار شده و در سازمان صداوسیما نیز این مباحث زیرمجموعه بخشهای فنی است، زیرساخت نیز در کنترل شرکت مخابرات است که یک نهاد فنی است و حتی در شورایعالی فضای مجازی نیز اغلب افراد سابقه فنی و مهندسی دارند.
اکبرزادهجهرمی به این نتیجه رسیده که دال اصلی سیاستگذاری تلویزیون در ایران نه یک رانه اقتصادی بلکه بهدرستی در وهله اول بحث تأمین امنیت ملی برای کشور بوده و پس از آن، رانههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی قرار گرفته است. از سوی دیگر، تاکنون سعی شده فضای همگرایی به صورت برنامهریزیشده از بالا و کنترلشده پیش رود و کمتر به مکانیسم بازار اجازه دخالت داده شده است.
همچنین بین سیاستگذاری منسجم در سطح ملی و فضای فراملی تعارض وجود دارد؛ به عبارت دیگر، اکنون تلاش میشود که همان وضعیت باثبات در سطح ملی که به دوره پیشاهمگرایی مرتبط است، به دوره پساهمگرایی نیز تطبیق داده شود. به این شکل عوامل فراملی نظیر امواج ماهوارهای و نیز محتوای فراملی سایتهای اینترنتی با سیاستهای مختلف کنترل میشوند.