مرتضی مردیها، استاد سابق فلسفه دانشگاه علامهطباطبائی است که به واسطه آثار تالیفی و ترجمهای بسیارش فردی شناختهشده در حوزه فلسفه و علوم سیاسی است. دغدغههای او شامل فلسفه تجربی و نسبت فلسفه و زندگی روزمره است. او از معدود استادان فعال در شبکههای اجتماعی است. او در این شبکهها ارتباط مفیدی با شاگردان سابق و حال خود دارد و در دیالوگ با آنها میاندیشد.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه فرهیختگان؛ امروز سالروز تولد اوست و ما هم به همین بهانه سراغ این استاد کممصاحبه رفتهایم تا در گپی خودمانی از حال و روز این روزهایش مطلع شویم.
*اول از همه تولدتان را تبریک میگویم. سوال اول من این است که شما چندساله میشوید؟
این از اسرار است، فاش نکنید. دلم متاسفانه هنوز جوان است.
*پس چرا خانمها را با این مشخصه توصیف میکنند، آقایان هم چنین خصیصهای دارند.
بله این هم از دیگر ظلمهایی است که در حق خانمها میشود.
* مرتضی مردیها بهعنوان یکی از اندیشمندان شناختهشده ایران هماکنون مشغول چه کاری است؟
گویا تقدیر من جز خواندن و نوشتن نیست، بنابراین به همان مشغول هستم.
*کتاب خاصی در دست دارید؟ میتوانید معرفی کنید؟
کتابی در دست چاپ دارم با عنوان «لیبرالیسم محافظهکار»؛ کتابی است از جنس ترجمه و تدوین. حدود 20 نفر از بزرگان حوزه علوم انسانی را که در ایران تقریبا ناشناختهاند، انتخاب کرده و از هرکدام کتابی مهم در نظر گرفته و فصلی از آن را ترجمه کردهام به همراه معرفی علمی نویسنده. گمان میکنم جای چنین کتابی در زبان فارسی خالی است. چون راجع به نویسندگان و متفکران چپ (در معنای اعم کلمه) چنین کتابی داریم اما در مورد متفکران و نویسندگان لیبرال و محافظهکار نه.
* شما را بهعنوان مدافع سرسخت لیبرالیسم میشناسند. خودتان این عنوان را قبول دارید؟
تعبیر سرسخت برای مدافع لیبرالیسم شاید کمی دور از ذهن باشد ولی میتوانم بگویم مدافع ناشرمگین لیبرالیسم محافظهکار هستم.
*چرا ناشرمگین؟
چون بر این گمانم که بسیاری از متفکران و نیز بسیاری از مردم هم در زی معمول خود و هم در ذهنیت خود لیبرالاند، اما نوبت به اظهار مصرح مواضع که میرسد، از ترس دیسکورس مسلط روشنفکری کمی تا قسمتی چپ میزنند.
*یعنی لیبرالیسم و چپگرایی نقش همان دو فرشته روی شانههای ما را دارند که بیشتر وقتها ما به سخنان چپگرایانه آنهایی که شاخ دارند گوش میدهیم؟
با این مثال کمی داستان را کاریکاتورال میکنید. بسیاری از افرادی که به نحو خفیفی از ایدههای چپ دفاع میکنند، انسانهای با اخلاق و نیکسرشتی هستند ولی در مورد رادیکالها و با توجه به «کارکرد» و نه «قصد و نیت» بله از پذیرش تمثیل شما حذر ندارم.
*سرسخت را در دفاع از لیبرالیسم به این علت گفتم که بسیاری شما را در نقد چپها تند میدانند و البته بسیاری هم این تندی را ستایش میکنند. این تندی از ویژگیهای نقادی صریح مرتضی مردیهاست یا اینکه در این تندی قصد و منظوری نهفته است؟
نه قصد و منظور خاصی در کار نیست. من واقعا تصورم این است که این نحله فکری - سیاسی آسیبهای بزرگی به دنیا و بهخصوص به ایران در 50،40 سال گذشته زده است. مولوی در مورد حسامالدین میگوید: محرم مردیت را کو رستمی/ که زصد خرمن یکی جو گفتمی!
*شما یکی از معدود اندیشمندانی هستید که در ارتباط با مردم در شبکههای اجتماعی توانمند هستید و از این امکانات به بهترین نحو بهره میبرید. این خصوصیت اخلاقی شما ریشه در کارهای مطبوعاتیتان دارد؟
البته این خصوصیت اخلاقی نیست، رفتاری است. مطمئن هم نیستم به بهترین وجه از شبکههای مجازی استفاده کرده باشم، اما درباره ربطش با سوابق مطبوعاتی شاید.
*یعنی قبول دارید شبکههای مجازی ظرفیتهای بسیاری برای بهرهبرداری در علوم انسانی و اجتماعی دارند؟
تخصیصی برای علوم انسانی و اجتماعی شاید در کار نباشد ولی کارآمدی عمومی آن بیشتر شبیه یک معجزه است.
معجزهای که اندیشمندان گذشته از آن بیبهره بودند.
*دقیقا. البته ممکن است عوارض ناخوشایندی چون سهلانگاری هم در پی آن باشد ولی درمجموع به گمانم فواید فراوانی داشته است.
باورها و اعتقادات جهانشناسی مرتضی مردیها نزدیک به کدام یک از اندیشمندان یا مکتبهاست؟
از کلاسیکها هابز، هیوم، اسمیت، میل و بنتام. از معاصران مارک لیلا، استیو پینکر، درک باک، ریچارد پوسنر و پل جانسون.
*شما که نگفتید چند سال دارید. به طور کلی در زندگیتان ارزشمندترین چیزی که درک کردید و کاری که انجام دادید، چیست؟
من متولد 1339 هستم ولی برای رند کردن بهتر است بگویم 40. ولی هردو سوال بعدیتان بسیار سخت است. ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را.
*شما ازجمله کسانی هستید که در متنهای خود اندیشه را به خوبی به زندگی پیوند میزنید، سوال این است که نسبت فلسفه با زندگی روزمره واقعا چیست؟
فلسفهای که با زندگی روزمره ربط وثیق نداشته باشد احتمالا یک پدیده لوکس است. زندگی روزمره یعنی همهچیز ما. احساس ما از فکرمان مهمتر است، چون این دومی بهشدت تحت سیطره آن اولی است.