شیءزدگی در خانه
این روزها عموما در خانههای طبقهمتوسطیها و مرفهان، تلویزیون کارکردی چون یک شیء تقدیسشده یافته است که معمولا فضایی معبدگونه در سالن نشیمن برای آن طراحی میشود. شکل قرارگرفتن صندلیها، مبلها و بقیه اسباب منزل بهگونهای است که همهچیز حول این شیء قرار گیرد. گرچه این شیوه قرارگیری ناشی از شکل ناگزیر استفاده از این وسیله بهعنوان یک ابزار تصویری است، اما درعینحال حامل ارزشی نمادین است.
در جهان امروز زندگی حول محور تلویزیون اتفاق میافتد. بیدارشدن، خوابیدن، آشپزیکردن و بسیاری از فعالیتهای روزمره دیگر در تقابل و اتصال مستقیم با ماشین تلویزیون شکل میگیرد و بازسازی میشود. خوابیدن و غذاخوردن در جلو تلویزیون و حتی ورود این دستگاه به اتاقهای خواب و کودک (بهعنوان خصوصیترین فضاهای منزل)، آن را بیش از پیش به ابزاری غیرقابلتفکیک از زندگی روزمره درآورده است. همچنین با پیشرفت پرسرعت تکنولوژی و ارزان و عمومیشدن دستگاه تلویزیون، به علاوه پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی ماهوارهای و اینترنتی، شاهد حضور این دستگاه در اتومبیلها، رستورانها، روی دستگاههای ورزشی، روی ساختمانها، کامپیوترها، تبلتها، موبایلها و هرجایی که امکان نصبش فراهم باشد، هستیم؛ حضوری که منجر به عدم خلاصی از تلویزیون حتی در زمانهای مرده میشود. بهطور خلاصه میشود گفت در جهان امروز ممکن است که بدون تئاتر، سینما و کتاب زندگی کرد، اما حیات روزمره حداقل در شهرهای بزرگ بدون تلویزیون ناممکن است.
چرا نمیتوان از تلویزیون جدا شد؟
تلویزیون بهمثابه یک ماشین، متکی بر حواس بینایی و شنوایی (احتمالا بهزودی لامسه و بویایی) است. بهواسطه درگیرکردن حس بینایی مخاطب را وادار به سکون میکند. برای استفاده از تلویزیون باید تمرکز و ایستایی داشت. این در حالی است که رسانههای دیگر امکان آزادی بیشتری به مخاطب میدهند. مثلا هنگام خواندن روزنامه میشود موسیقی گوش داد یا وقت شنیدن رادیو رانندگی کرد، حتی در هنگام کار با کامپیوتر و وبگردی میتوان از مدیاهای دیگر استفاده کرد. تلویزیون فضای اطراف مخاطب را میبلعد و او را وامیدارد که جذب ماشین شود. از آنجا که تلویزیون همه حواس فرد را به خود مشغول میکند، امکان تخیل از او سلب شده و بهجای تخیلکردن مجموعهای از تصاویر را عرضه میکند که مخاطب حقی در انتخاب آنها ندارد. تصویر دستهای کنترلبهدست و چشمهای خیره به تلویزیون آنچنان تصاویر عادی و روزمرهای هستند که حتی دیگر دیده نمیشوند. مخاطب جذب ماشین میشود، ذهن خود را آزاد میکند و به دستگاه اجازه میدهد تا محتوای موردنظر خود را به طرفش پرتاب کند.
از طرف دیگر تلویزیون بهمثابه یک شیء، روزبهروز خود را بیشتروبیشتر تغییر داده و با نیازهای انسان جدید تطبیق میدهد؛ بزرگتر و همزمان نازکتر و هوشمندتر میشود و با اتکا به اینترنت و تکنولوژیهای برخط، امکانات جدیدی برای وابستگی بیشتر مصرفکننده عرضه میکند. به مخاطب امکان میدهد برنامههای قبلی را از دست ندهد و حتی آنها را ذخیره کند و اپلیکیشنها شما را قادر میکنند همیشه به برنامه تلویزیونی موردعلاقهتان دسترسی داشته باشید. این دایره هوشمندشدن به آنجا رسیده که حتی کمپانیهای سازنده را از خطر خدشهدارشدن حریم شخصی هراسان کرده است. در یک نمونه شرکت سامسونگ، از پیشگامان تولید تلویزیونهای هوشمند، از مصرفکنندگان خود خواست که در حضور تلویزیون درباره مسائل شخصی حرف نزنند چون امکان دارد تلویزیون این اطلاعات را به افراد دیگری منتقل کند.
از مختصات تکنولوژیک تلویزیون یکی هم خروج از حوزه آنالوگ به دیجیتال بود؛ اتفاقی که موجب شد با ارتقای کیفیت نور و رنگ، تصاویر آن براقتر و رنگها زندهتر و غلوآمیزتر شوند. تلویزیون با این روند روزبهروز توانایی بیشتری برای نشاندادن یک کپی باسمهای و غیرواقعی و جذاب از جهان پیرامون ما به دست میدهد؛ تصاویر زیبا و هوسانگیزی از جهان پیرامون که با نور و رنگ دستکاریشده نمایش داده میشوند. جهانی قلبشده که در ادامه همان پروسه وابستهکردن مخاطب به ماشین عمل میکند و او را بیش از پیش به دیدن آن جهان غیرواقعی معتاد میکند.
اعتیاد جوامع انسانی به پدیده تلویزیون ریشه در امروز و دیروز ندارد و دهههاست که وجود دارد. در دو دهه اخیر با رشد روزافزون اینترنت، باز هم تلویزیون توانسته جایگاه خود را حفظ کرده و حتی از امکانات آن هم استفاده کند. مخاطب نیز به ماشین تلویزیون آلوده است و حتی وقتی از شبکههای محلی اطرافش ناراضی میشود، دستبهدامان گیرنده ماهواره میشود تا از این شیء بریده نشود. اما چگونه میشود تن به این شیء نداد و از آن گریخت؟ آیا راه دیگری جز خاموشکردن این ماشین وجود دارد؟