۱۲ شهريور ۱۴۰۱ ۰۶:۰۰
کد خبر: ۳۰۴۱۳۵

عطنا - در روزهای گذشته، دو ناو جنگی آمریکایی راهی دریای چین جنوبی شده و ساعاتی را در کمترین فاصله جغرافیایی تایوان و چین توقف کردند و حتی برخی رسانه‌های چینی از ورود یک جنگنده آمریکایی به حریم هوایی شرق چین هم خبر داد. این اتفاقات که سلسله‌وار و پی در پی پس از سفر نانسی پلوسی به تایوان در حال رخ دادن است، عملا زمینه سنجش آستانه تحمل چین در مواجهه با اقدامات آمریکا را در اختیار کاخ‌سفید قرار می‌دهد. در این بین، برخی پژوهشگران از نوع رفتار چین متعجب هستند و برخی دیگر با تحلیل اینکه برای چین اقتصاد مهمترین از تمامیت ارضی است، تلاش دارند رفتار چین را موجه جلوه دهند.

اما پیش از ورود به بحث، نیاز است یک موضوع مهمی را با مخاطبین این سیاهه در میان بگذارم. زمانی‌که پژوهشگران عرصه روابط بین‌الملل بخصوص آن‌دسته از این پژوهشگران که در حوزه تحلیل‌های کلان به دوران گذار نظم بین‌المللی می‌پردازند و سناریوهای آینده‌پژوهانه خود درخصوص این دوران گذار را مطرح می‌کنند با قضاوت ارزشی برخی مخاطبین روبرو می‌شوند اما لازم دیدم همین ابتدای یادداشت عرض کنم که وظیفه پژوهشگر، غیر از تحلیل اتفاقات رخ داده، سناریونویسی برای آینده نیز هست. در همین راستا، زمستان سال1399 بود که دوره چین‌پژوهی برای یکی از اندیشکده‌های کشور برگزار کردم و آنجا تأکید نمودم که تا 5سال آینده، در سه منطقه اوراسیا، غرب‌آسیا و جنوب‌شرق آسیا شاهد تنش خواهیم بود. این ادعای بنده براساس بررسی رفتار آمریکایی‌ها از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ و عملیاتی کردن طرح صلح ابراهیم و همچنین تغییر راهبرد آسیا-پاسیفیک به ایندوپاسیفیک در این دوره بود. با روی کار آمدن بایدن، تقریبا پرده از حربه جدید آمریکا علیه قدرت‌های چالشگر هژمونی تک‌قطبی این کشور افتاد.

آمریکاییی‌ها به دلیل سرعت گرفتن معادلات و تحولات نظام بین‌الملل، از آخرین حربه خود که آنهم ایجاد چالش ژئوپلیتیکی در محیط پیرامونی و عمق استراتژیک این سه بازیگر مداخله‌گر نظام هژمونیک تک‌قطبی یعنی چین، روسیه و ایران بود رونمایی و عملیاتی کرد. طبق این حربه، این سه بازیگر هرکدام به طریقی باید مجبور به افتادن در تله تنش در محیط پیرامونی خود می‌شدند و این تنش باید فرسایشی می‌شد. در همین راستا، آمریکایی‌ها موضوع گسترش ناتو به شرق را برای روسیه، طرح صلح ابراهیم را برای ایران و پیمان AUKUS و موضوع تایوان را برای چین، طرح‌ریزی کردند.

پیشتر بارها در فضای مجازی و گفت‌وگوهایم عرض کرده بودم که این سه بازیگر(چین، روسیه و ایران)، این حربه آمریکا را درک کرده‌اند و می‌دانند که آمریکا چنین راهبردی را علیه آنها در پیش گرفته است. طبق پازل فکری آمریکا در این حربه، «هدف اصلی و غایی، چین و کنترل این کشور است» اما چون چین به یک ابرقدرت اقتصادی تبدیل شده، آمریکا ابتدا باید دو بال حامی پکن در جنگ بزرگ احتمالی(جنگ هژمونیک) یعنی تهران و مسکو رو از مدار حمایتی خارج کرده و بعد به سراغ چینی برود که حقیقتا از لحاظ نظامی و دفاعی برای همه دنیا به یک هندوانه سربسته می‌ماند و کسی از ظرفیت واقعی نظامی چین اطلاعی ندارد!

از سوی دیگر، برای انتخاب بین روسیه و ایران، چند دلیل وجود دارد که چرا باید روسیه در ابتدا انتخاب می‌شد! دو مقوله باعث شد، ابتدا ایران انتخاب شود؛ 1- جاری بودن مذاکرات هسته‌ای و امید آمریکا به احیای برجام و کنترل ایران از طریق این توافق و 2- نپیوستن کامل عربستان به طرح صلح ابراهیم و البته یک دلیل هم وجود داشت که روسیه انتخاب شد که آنهم تأکید روسیه بر مذاکره برای عدم گسترش ناتو به شرق بود! روس‌ها از سال2019 حدودا 3 یا 4 مرتبه به صورت رسمی از آمریکا برای عدم گسترش ناتو به شرق تقاضای مذاکره کرده بودند که پس از یک دور و تنها مذاکره آمریکا با روسیه، «وندی شرمن» رییس تیم مذاکره‌کننده آمریکا، رسما اعلام کرد که آمریکا درخصوص «منافع ملی خود» با احدی گفت‌وگو نخواهد کرد. پس از این مواضع و البته تحولات میدانی و تحرکات ناتو و آمریکا در اوکراین بود که روسیه «مجبور» به جنگ با اوکراین شد.

درخصوص این عبارت که روسیه مجبور به جنگ و به زعم خود عملیات ویژه نظامی در اوکراین شد هم در این قالب فکری نگارنده، استدلال وجود دارد. معتقدم ایران، روسیه و چین کاملا حربه جدید آمریکا علیه خود را می‌دانند اما چاره‌ای جز ورود به جنگ، دفاع از عمق استراتژیک و لایه اول امنیتی خود ندارند. یادم هست که پس از آغاز جنگ روسیه و اوکراین بود در گفت‌وگو با یکی از رسانه‌ها عرض کردم که روسیه می‌داند که درگیر حربه جدید آمریکاست و چاره‌ای جز ورود به یک تنش پیرامونی جهت حفظ لایه اول امنیتی خود ندارد.

از سوی دیگر، اعتقاد دارم راه فرار روسیه، چین و ایران برای اینکه گرفتار هدف اصلی آمریکا از این حربه جدید یعنی فرسایشی کردن تنش‌های ژئوپلیتیکی پیرامونی این سه کشور، نشوند این است که باوجود ضروری بودن افتادن در این دام آمریکایی‌ها، باید فورا بتوانند با اقدامات ضربتی با نایبان آمریکا که مجری این حربه کاخ‌سفید هستند برخورد و عمق استراتژیک خود را تثبیت کرده و از افتادن به دام تنش فرسایشی رهایی پیدا کنند. اتفاقی که پس از جنگ روسیه و اوکراین، گفته بودم مسکو خود را فورا از این جنگ خارج خواهد کرد اما بنظر می‌رسد روسیه گرفتار ابعاد وسیع این چالش ژئوپلیتیکی شده ولی نباید زمستان سرد اروپا و ابزار قدرت مسکو در مواجهه با اروپایی‌ها در این زمینه را از یاد ببریم که احتمال عقب‌نشینی فاحش اروپایی‌ها از ادامه جنگ علیه روسیه بسیار زیاد وجود دارد کمااینکه این روزها زمزمه همین مسئله هم شنیده می‌شود.

حالا پس از تئوریزه کردن راهبرد جدید آمریکا و علم بر اینکه سه کشور مورد هدف این راهبرد، ماهیت رفتار آمریکا را می‌دانند که هدف نهایی آمریکا، اجبار این کشورها بر افتادن در دام چالش فرسایشی ژئوپلیتیکی در محیط پیرامونی آنهاست، چرا چین نسبت به تحرکات شدید آمریکایی‌ها علیه این کشور و نقض صریح حاکمیت این کشور در سفر به تایوان، سکوت پیشه کرده و تنها به برگزاری رزمایش و تهدید کلامی بسنده می‌کند! چین دقیقا می‌داند که پس از روسیه و ایران، نوبت این کشور است. حتی یکماه پس از آغاز جنگ روسیه و اوکراین، یک مقام ارشد چین نیز رسما اعلام کرد که ما می‌دانیم پس از روسیه، نوبت ماست!

اما شاید برایتان سوال باشد که ایران کجای این پازل است و چرا اینقدر حرف از ایران به میان آوردم. در این‌خصوص باید عرض کنم، جایگاه ایران در این پازل، در ابتدا براساس احیای برجام تعریف شده است. دموکرات‌ها در آمریکا به زعم خود معتقدند که با برجام می‌شود ایران را کنترل کرد، اما علی‌رغم همه این دیدگاه‌ها رگه‌هایی از تنش‌های ژئوپلیتیکی در لایه اول امنیتی ایران در تحولات چند وقت اخیر منطقه کاملا مشهود است. طرح صلح ابراهیم، جنگ قره‌باغ 2020 و تحرکات ترکیه در شمال سوریه و تنش‌های پراکنده مرزی ایران با طالبان، را می‌تواند به عنوان سند ادعای مطرح شده، در نظر گرفت. پیش از همه تحرکات اخیر، طرح صلح ابراهیم که به اعتقاد نگارنده، تنها و تنها برای حضور رژیم صهیونیستی در عمق استراتژیک کشورمان طراحی شده، اجرایی شد تا ایران درگیر یک تنش فرسایشی با این رژیم و نواب دیگر آمریکا در منطقه، شود اما چون روسیه در مسیر ترانزیت و میزان دسترسی کشورهای صنعتی دنیا به انرژی، اختلال ایجاد کرده، بنظر می‌رسد اولویت آمریکا در مقابل ایران، احیای برجام باشد! البته در روی دیگر سکه، معتقدم اگر برجام احیا نشود، مدلی که علیه روسیه پیاده شد و مقدماتش علیه چین در حال تدارک است، علیه ایران هم در پیش گرفته می‌شود!

اما همانطور که در این سیاهه به حربه جدید آمریکا علیه قدرت‌های نوظهور(چین و روسیه قدرت‌های بین‌المللی و ایران قدرت منطقه‌ای)، اشاره کردم غیر از اینکه مصرف هژمونیک و بین‌المللی برای آمریکا دارد و نشان از تلاش کاخ‌سفید برای حفظ نظم تک‌قطبی فعلی دارد، مصرف داخلی هم برای بایدن و دولتش می‌تواند داشته باشد. معتقدم بدلیل آنکه دموکرات‌ها احتمالا اکثریت مجلسین این کشور را در انتخابات آبان ماه از دست می‌دهند و از آنجاکه دولت بایدن در عرصه سیاست خارجی دستاورد قابل قبولی نداشته، احتمال شکست دولت دموکرات هم در انتخابات2024 دور از ذهن نیست. بنابراین، مطالعه تاریخ و انتخابات‌های قرن21 در آمریکا، ما را به این نتیجه می‌رساند که احتمال تنش بین چین و آمریکا بسیار بالا است! تجربه دولت دوم جورج بوش، یک تجربه عینی پیش روی دموکرات‌هاست؛ آنجا که جرج بوش در دولت اول خود با آرای الکترال توانست رقابت را از رقیب دموکرات خود ببرد اما وقتی جنگ‌های افغانستان(2001) و عراق(2003) به راه افتاد، مردم آمریکا در سال2004 از رییس‌جمهور مستقر که فرمانده نیروهای مسلح در جبهه جنگ بود، حمایت چشمگیری کرده و آرای بوش در دور دوم بشکل قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت. همین موضوع که مردم آمریکا از رییس‌جمهور در شرایط جنگی کشور خود حمایت می‌کند، شاید به عنوان دلیل داخلی و البته لزوم رقابت با اوج‌گیری افزایش قدرت چین، زمینه جنگ هژمونیک بین آمریکا و چین در دریای چین جنوبی و چین شرقی را فراهم کند.

یادداشتی از دکتر مهدی خورسند، پژوهشگر اقتصادسیاسی و کارشناس مسائل چین و اوراسیا

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار