۰۹ شهريور ۱۴۰۱ ۰۶:۵۹
کد خبر: ۳۰۴۱۳۴

عطنا - چالش واقعی نظام آموزش عالی ما ایجاد همگرایی راهبردی و عملیاتی میان شایستگی‌های متنوع، متناسب با نیاز جامعه امروزی است. دانشگاه‌‌‌ها به‌مثابه جوامع خرد پویا و مستقل، باید قادر باشند اولویت‌های اساسی ماموریتی خود را در ابعاد اقتصادی و تامین مالی، برنامه‌های اثربخش و کارآمد آموزشی و پژوهشی، روش‌های نوآورانه و روزآمد تدریس و یادگیری، ایجاد محیط یادگیری جذاب و مهیج و تضمین کیفیت به‌تناسب تعداد دانشجویان و مقاطع تحصیلی تعریف‌شده، بهبود ببخشند.

دانشگاه‌‌‌های ما امروز در موقعیتی استثنایی قرار دارند که می‌توان از آن به‌عنوان سه‌‌‌گانه منبع اساسی پیشرفت و تعالی جامعه یاد کرد. از یک‌سو، در قامت صف‌‌‌شکنان اکتشافات جدید در مرزها و فراسوی مرزهای دانش، انتظار می‌رود عرض‌اندام کنند و در کانون توجه قرار گیرند و از سوی دیگر، در درون خود ذخیره‌‌‌ای تمام‌نشدنی و سرآمد از دانشمندان و متخصصان متعهد، پرتلاش و باانگیزه را در راستای اهداف راهبردی خود جذب، پرورش و نگهداری کنند و در نهایت، خروجی قابل اعتنایی از افراد آموزش‌دیده و شکوفاشده سرآمد را برای تامین نیازهای اشتغال و کارآفرینی در جامعه، به‌‌‌هنگام و شایسته با حفظ حرمت‌‌‌ها و شئون اجتماعی تحویل دهند. اکتشافات دانشگاه‌‌‌ها باید به نحوی باشد که نه‌تنها امکان تولید محصولات و خدمات جدید، بهبود فرآیندهای جاری و طرح فرآیندهای نو را فراهم کنند؛ بلکه انتظار می‌رود، از طریق تحلیل و نقد مستقل و منصفانه اقدامات حکمرانی، نه‌تنها به مثابه بازوی توانمند علمی برای ایجاد پیشرفت اساسی در نظام حکمرانی ظاهر شوند، بلکه چراغ هدایتگری برای بهبود عملکرد نهادهای اجتماعی و حوزه‌‌‌های کار و فعالیت‌‌‌های تخصصی و حرفه‌‌‌ای در بخش‌‌‌های گوناگون جامعه مدرن باشند.

افزون بر موارد یادشده، دانشگاه‌‌‌ها نهادهای ضروری برای آماده‌‌‌سازی مدیران در سراسر جامعه هستند. هر سیاستمدار، کارمند دولتی، قاضی، پزشک، مهندس و متخصص فنی و تقریبا هر مدیر ارشد کسب‌وکاری، روزی در کلاس‌‌‌های درس ما و صندلی‌های خشک کلاس‌های دانشگاه‌‌‌های ما حضور داشته است؛ هرچند که غالبا به این موضوع کمتر توجه می‌‌‌کنیم. هم‌اکنون بیش از ۳میلیون و ۲۰۰‌هزار دانشجو در کشورمان مشغول تحصیل هستند که ۳/ ۵۲‌درصد آنها را مردان و ۷/ ۴۷‌درصد آنها را زنان تشکیل می‌دهند. افزون بر آن، ۸۰‌هزار عضو هیات‌علمی نیز به امر آموزش این دانشجویان اهتمام دارند. موارد یادشده، تنها بخشی از مسوولیت‌‌‌های رشک‌برانگیزی است که بر دوش دانشگاه‌‌‌های ما نهاده شده و بی‌شک، تعهدات جدیدی را با خود به همراه دارد که در این نوشتار تلاش می‌شود، در مورد یکی از مسوولیت‌‌‌های جدید در قالب پرسش و پاسخ بحث مختصری ارائه شود.

پرسش این است که اگر دانشگاه‌های ما دروازه اساسی ورود تقریبا تمام مشاغل و موقعیت‌‌‌های مدیریتی مهم در جامعه هستند، باید به‌درستی و هوشمندانه پاسخ دهند که اساسا باید چه کسانی را بپذیرند و آنها را به‌عنوان دانشجو جذب کنند؟ هدف ما در این یادداشت، پاسخگویی به این پرسش است.

در پاسخ به این سوال که دانشگاه‌‌‌های ما چه کسانی را باید بپذیرند، باید اذعان کرد، آموزش عالی ما اکنون فرآیند‌ گذار از آموزش عالی نخبگان به انبوه را تکمیل کرده است. چالش بزرگ ما در دهه‌‌‌های اخیر، پاسخ به تنوع جمعیتی فزاینده از طبقات اجتماعی گوناگون بود. اکنون مساله اساسی ما این است که چگونه فرصت‌‌‌های بیشتری را برای فرزندان این مرز و بوم متناسب با استعداد و هوشمندی‌‌‌ آنان به نحو عادلانه فراهم کنیم. اگر بر این باوریم که جامعه ما از نظر قومیتی و اقتصادی متنوع است، پس داشتن مجموعه‌ای از دانشجویان متنوع نیز ضروری است. فراسوی مساله عدالت و برابری و مبتنی بر دلایل بسیار کاربردی باید اذعان کرد که هیچ جامعه و دولتی نمی‌‌‌تواند مشکلات خود را به‌طور اثربخش و کارآمد حل کند؛ مگر آنکه در مناصب مدیریتی امور جامعه به انتظارات و ظرفیت‌های همه گروه‌ها و طبقات اجتماعی و اقتصادی اهمیت دهد و درک درستی از قابلیت‌‌‌های آنان داشته باشد.

امروز می‌دانیم، آن دسته از دانشگاه‌‌‌هایی که متقاضیان بیشتری برای پذیرش دارند، اگر مبنای پذیرش خود را صرفا شایستگی علمی تعریف کنند، دور از انتظار است که حتی تعداد دانشجویان آنان به اندازه کافی متنوع باشد. بسیاری از طبقات پایین اجتماع امروز ما مجبورند، در مدارس ضعیفی درس بخوانند که سطح توقعات در آنها پایین، امکان دسترسی به معلمان و مشاوران زبده بسیار ناچیز و همراه با هزینه‌‌‌های نامتعارف است و از فرصت‌‌‌های غنی که فرزندان خانواده‌‌‌های مرفه به طور طبیعی برخوردارند، بی‌بهره‌اند. بنابراین انتظار اینکه دانشجویان ما برای پذیرش در دانشگاه‌‌‌ها بر مبنای معیارهای یکسانی رقابت کنند، احتمالا غیر‌واقعی است.

به نظر می‌رسد، برای پذیرش اولیه این افراد باید نوعی رفتار ترجیحی در اولویت قرار گیرد و هنگامی که پذیرفته شدند، نمرات و استانداردهای علمی آنها کاملا براساس شایستگی‌‌‌ها در دستور کار قرار گیرد. مشکل اصلی ما این است که دانشگاه‌‌‌های ما یکپارچگی سیستم ارزیابی خود را با نمرات ترجیحی از بین برده‌‌‌اند. در صورت اصرار بر ارائه نمرات ترجیحی و کم‌توجهی به استانداردهای علمی هر مقطع تحصیلی، جذب دانش‌آموختگان در بازار کار از سوی کارفرمایان مشکل خواهد شد؛ زیرا کسی باور نمی‌کند، مدارکی که به دست آورده‌‌‌اند صادقانه به دست آمده ‌‌است و فکر می‌کنند این دانشجویان به دلیل بهره‌‌‌مندی از معافیت‌‌‌های خاصی نمراتی کسب کرده‌‌‌اند که فاقد وجاهت علمی است.

این قبیل واقعیت‌‌‌ها نوعی چالش آموزشی دلهره‌‌‌آور برای نظام آموزش عالی ما به شمار می‌رود. باید دانشجویانی را انتخاب کنیم که حتی اگر به نظر می‌رسد، در ابتدا آمادگی کمتری دارند؛ با همه توان قادریم به آنها کمک کنیم تا در چند سالی که در دانشگاه آموزش می‌بینند، به طور موثر و کارآمدی با یکدیگر رقابت کنند. روح دانشگاه‌های امروز ما از لحاظ چنین شرایط رقابتی و مبتنی بر مزیت‌‌‌های دانشگاهی در رنج است. برای برون‌رفت از چنین شرایطی، نیازمند اتخاذ سیاست اصولی در پذیرش دقیق دانشجویان و به‌کارگیری فرآیند فعال در جذب آنها هستیم. از این طریق می‌‌‌توانیم دانشجویانی را بپذیریم که ممکن است برای شروع تحصیل فاقد شایستگی‌های اولیه باشند؛ اما می‌‌‌توانیم به‌گونه‌‌‌ای سیاستگذاری کنیم که ویژگی‌‌‌های بالقوه آنان از لحاظ ظرفیت یادگیری، تلاش و پشتکار و بلندهمتی، جرات نوآوری، روح معنوی و صفای باطن و قدرت کنجکاوی و تحلیل مسائل در محیط دانشگاه به گونه‌ای فرهنگ‌‌‌سازی شود که همراه با شور و نشاط و شعور دانشجویی، بنیان شایستگی‌‌‌های علمی را در وجود آنان استحکام بخشد و نهادینه کند. همچنین باید در طول مسیر برای پیشگیری از شکست‌‌‌های احتمالی در دوره‌‌‌های تحصیلی و ترک دانشگاه قبل از فارغ‌التحصیلی به دانشجویان کمک کرد.

چالش بعدی ما این است که به همه دانشجویان کمک کنیم تا در یک مجموعه دانشجویی متنوع زندگی کنند و از آن بهره ببرند. تنوع قطعا می‌‌‌تواند آموزش را غنی کند؛ می‌‌‌تواند به دانشجویان بیاموزد که بردبارتر باشند؛ می‌تواند به آنها بیاموزد که تفاوت‌‌‌های موجود در فرهنگ و آداب و رسوم و نگرش به زندگی را به‌درستی درک کنند و در نهایت می‌‌‌تواند به آنها بیاموزد که راحت‌‌‌تر با دنیای پیرامون خود سازگار شوند. با این حال، همه اینها به طور خودکار محقق نمی‌شود و در عمل با پیچیدگی‌‌‌های ذاتی همراه است.

دانشگاه‌‌‌ها، به‌خصوص در دوره لیسانس، باید سعی کنند این مشکل و پیچیدگی را با اصرار بر اینکه تنوع در کل تجربیات دوره کارشناسی نفوذ می‌کند، حل کنند. دانشجویان باید با هم زندگی کنند، آنها در تمام فعالیت‌های فوق‌برنامه به صورت متنوع شرکت کنند و زندگی اجتماعی آنها به شیوه‌‌‌های متنوعی سازمان‌دهی شود. دانشگاه‌‌‌ها نباید فقط به فکر سازمان‌دهی زندگی آکادمیک باشند؛ بلکه زندگی اجتماعی و زندگی فوق‌برنامه دانشجویان را نیز باید به‌درستی سامان دهند. در چنین محیطی است که می‌توان مطمئن شد، تنوع، ‌‌‌بخشی از زندگی روزمره هر دانشجوست. جایی که دانشجویان در محوطه دانشگاه زندگی نمی‌‌‌کنند؛ اما برای شرکت در کلاس‌ها می‌‌‌آیند، سپس کلاس‌‌‌ها را ترک می‌کنند، بسیار دشوارتر است که به چنین مقاصدی نائل شد. باید راه‌‌‌های خلاقانه و ابتکاری برای اینکه دانشجویان با هم کار کنند و با هم درس بخوانند و با هم زندگی کنند، بیابیم.

در پایان باید اشاره کرد که ایجاد تنوع و استفاده حداکثری از آن در طول دانشگاه مشکل بسیار دشواری است. دانشگاه‌ها باید با ایجاد تنوع در کارکنان و اعضای هیات‌علمی خود، تنوع را برای دانشجویان خود مدل کنند. متاسفانه گروه‌‌‌های آموزشی ما حتی از نظر تنوع دانشی و تخصصی فقیرند و بعضا مشاهده می‌شود که از این نظر به‌شدت همپوشانی دارند. اگر دانشگاه‌‌‌ها و موسسات آموزش عالی حتی به خود زحمت داشتن کارکنان متنوع را ندهند، نمی‌‌‌توانند انتظار داشته ‌‌‌باشند که دانشجویان واقعا به تنوع معتقد‌‌‌ باشند و با ظرفیت‌‌‌ها و قابلیت‌‌‌های متنوع تربیت شوند.

دکتر عباس عباس‌پور /استاد مدیریت دانشگاه علامه‌طباطبایی

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار