عطنا- لیبرال به معنای آزادیخواهی، از واژه انگلیسی لیبرتی گرفته شده و در فرانسوی، به معنای فرد آزادی خواه یا هوادار آزادی است. در لغت به معنای آزاد مرد، بلندنظر، راد، بخشنده، بی تعصب و روشن فکر نیز آمده است.(آشوری، 1389)
لیبرال در فرانسوی باستان (حدود قرن 12 میلادی) به معنی "اشرافی" یا "زیبنده آزادان" بود. تا قرن 15 میلادی، مترادف "بی بندوبار" و "ولخرج" شده بود که بار منفی داشت. در عصر روشنگری با معانی چون "خالی از تعصب" و "روادار" حامل بار مثبت شد. در قرن نوزده، قبل از اینکه معنای سیاسی به خود بگیرد، لفظی دینی و متضاد ارتدکس به شمار می رفت (شاپیرو، 1380). بنابراین واژه لیبرال در قرون وسطا و عصر رنسانس به معنای صناعتهای آزاد به کار رفته، اما بعدها به معنای آدم هرزه، ولنگار و عیاش نیز استعمال گشته است و در قرن بیستم در برخی کشورها به طرفداران سرمایه داری، ضدحکومت، غربزده، آمریکایی و غیر این موارد لیبرالیسم گفته می شود(شاپیرو، 1380).
فریدریش فون هایک، لیبرالیسم را به دو دسته تکاملی و راسیونالیستی تقسیم می کند که اولی طی قرنها شکل گرفته و در بریتانیای قرن 19 به اوج خود رسیده و دیگری حاصل مبارزه متفکران اروپایی با روحانیون و فئودالیست ها است(ایگلتون، 1397). در تعریف دیگر، لیبرالیسم ماحصل جنگ های مذهبی اروپاست؛ مطابق این تعریف، اولین نظریه های سیاسی دارای مشخصه های لیبرال، در قرن 17 میلادی توسط متفکران پروتستان اهل نیمه شمالی قاره اروپا شکل داده شد.
مکتب فکری اینان را با نام های مختلفی مثل قرارداد اجتماعی یا قانون طبیعی مدرن یاد می کنند که درباره حقوق افراد در یک وضع طبیعی است. مطابق این تصور، دغدغه اصلی افراد مذکور، حفظ جان، آزادی و امالکشان در برابر دیگران است. جنبه لیبرالیستی این نظریه، حق طبیعی آزادی است که فقط وظیفه احترام به حقوق برابر دیگران آن را محدود می کند . هیچکس تابع دیگری نیست و قوانین باید محدودیتها را به صورت برابری وضع کنند . همچنین در این قوانین، آزادی باید فقط به اندازه ای محدود شود که امنیت و نظم لازم برای اعضای جامعه جهت انجام مسائل شخصی شان را فراهم کند(شاپیرو، 1380).
لیبرالیسم مدرن، در عصر روشنگری، ریشه دارد. به طور کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت، تأکید جدی دارد. شاخه های گوناگون لیبرالیسم، ممکن است سیاستهای متفاوتی را پیشنهاد کنند؛ ولی همه آنها به صورت عمومی در مورد چند قاعده، متحد هستند، ازجمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولت ها، نقش بسزای قانون، تبادل آزاد ایده ها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همچنین همه لیبرالها، همینطور بعضی از هواداران ایدئولوژی های سیاسی دیگر، از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی گفته می شود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون،حمایت می کنند(بشریه، 1378؛ آشوری، 1389)
لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشه سیاسی، معانی زیادی داشته است، اما هرگز از اصل لاتین واژه libber ، به معنی آزاد، جدا نبوده است. این اصطلاح دلالت بر دیدگاه یا خط مشیهای کسانی دارد که گرایش اولیه شان در سیاست و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای اراده انسانی نامطلوب به شمار آید. لیبرالیسم به طور سنتی جنبشی برای تأمین این نظر بودهاست که مردم به طور کلی تابع حکومت خودکامه نیستند، بلکه در زندگی خصوصی شان مورد حمایت قانون قرار می گیرند.
در امور عمومی بتوانند قوه مجرب حکومت را از طریق یک هیئت قانونگذاری که آزادانه انتخاب شده باشند،کنترل کنند. لیبرالیسم در زمینه نظریه ناب متمایل به پیروی از جان لاک فیلسوف انگلیسی بوده است که به وضعیت طبیعی و قانون طبیعت اعتقاد داشت. بر این اساس این نظر تصدیق می شد که هیچکس نباید به سلامتی، زندگی و اموال دیگران آسیبی برساند (کولب و گولد، 1392).
همانطور که بیان شد لیبرالیسم به عنوان نظریه سیاسی مبتنی بر اصل محدودیت دخالت دولت در حوزه خصوصی است. براساس اصول لیبرالیسم انسان به موجب توانایی های عقلی خود موجودی مختار است که می تواند بر طبق آرا خود زندگی کند و چنین شیوه ای موجب صلح فرد و جمع خواهد بود.
لیبرالیسم در مفهوم کلی تر و فرهنگی آن با تأکید بر تأمین بیشترین آزادی های فردی و جهانبینی همه رژیم های لیبرال، دموکراتیک، سوسیال دموکراتیک، دولت رفاهی و نئولیبرال مشترک هستند.
برخی استدلال کرده اند که حفظ لیبرالیسم به عنوان ایدئولوژی در معنای فرهنگی آن خود ممکن است نیازمند دخالت دولت در حوزههای اجتماعی و اقتصادی باشد. امروزه معمولا برای بیان این معنا از لیبرالیسم واژه دموکراسی به کار برده می شود. پس از انقلاب های سال 1848 آشکار شد که رژیم های لیبرال بورژوایی نمی توانند به صورت قدیم ادامه یابند. هواداران لیبرالیسم می دیدند که اندیشههای آنان تنها با منافع بخش کوچکی از جامعه هماهنگ شده است (محمدی، 1385) به طور کلی، لیبرالیسم بر آزادیخواهی اصرار می ورزد و بر حقوق افراد و برابری فرصتها، تأکید جدی دارد.
نقش ایدئولوژی لیبرالیسم در خانواده و خانوادهزدایی
آنچه تا این قسمت بیان شد، ارائه مختصری از مفهوم ایدئولوژی لیبرالیسم، تاریخچه و انواع آن بود. در این بخش اثرات این ایدئولوژی، فارغ از انواع آن، بر عملکرد خانواده به خصوص با نگاه تأثیرات خانواده زدایی بررسی میشود.
در ابتدا انواع تأثیراتی که از نگاه پژوهشگر مطالعه شده است، بیان می شود و سپس برای هر دسته به تفکیک توضیحاتی ارائه می گردد.
نمودهای تأثیر لیبرالیسم در خانواده زدایی در سه دسته مصادیق روابط جنسی، مصادیق آزادی تولیدمثل و مسائل حوزه زنان در خانواده تقسیم می شود. در دسته مصادیق جنسی، روابط آزاد و بیماری های متأثر از آنها، همباشی، همجنس گرایی و تولد ناشناس را می توان نام برد. در دسته مصادیق آزادی تولیدمثل، می توان به تأثیراتی مانند تعیین جنسیت کودک، اجاره رحم، اهدای گامت یا جنین و سقط عمدی جنین اشاره کرد.
در حوزه مسائل زنان، اثراتی مانند تعلیق و تفویض وظایف مادری و والدینی، بحران مادری و استقلال، نمونه هایی از اثرات ایدئولوژی لیبرالیسم بر خانواده زدایی است.
یکی از بزرگ ترین داعیه های نظامهای لیبرال، ایجاد برابری و آزادی فارغ از هرگونه دخالت دیگران است. این امر تا حدی پیش می رود که در جوامع لیبرال، شاهد آزادی روابط زن و مرد و حتی آزادی جنسی آنان در مدارس و باشگاهها هستیم. این روابط آزاد جنسی بستری برای رشد و گسترش تمایلات جنسی است که در نهایت پیامدهایی همچون موالید ناخواسته، سقط جنین، سستی بنیان خانواده، خانواده های تک والدینی، هم جنسگرایی، تولد ناشناس، روسپی گری و خود فروشی، هم باشی، تأخیر در سن ازدواج و عدم تشکیل خانواده و انواع بیماریها نمودهای تأثیر لیبرالیسم بر خانواده زدایی است.
خانواده یکی از بسترهای مهم زندگی اجتماعی است. به همین جهت مورد توجه جریان های لیبرالیسم قرار دارد.
لیبرالیسم به عنوان نظریه سیاسی مبتنی بر اصل محدودیت دخالت دولت در حوزه خصوصی، انسان را موجودی مختار می داند که می تواند بر طبق آرای خود زندگی کند. بدین ترتیب، صنعتی و ماشینی شدن زندگی در کنار نفوذ تفکراتی مانند لیبرالیسم و جریان های مشابه آن مانند فمینیسم سبب تغییراتی ساختاری در خانواده ها شده است؛ تغییراتی که با استحاله خانواده و حتی هویت زن در خانواده همراه بود ه است.
براساس یافته های پزوهش ها، از جمله حوزههایی که لیبرالیسم به افراد اجازه تصمیم گیری مستقل می دهد، حوزه روابط جنسی و تولیدمثل است. در حوزه روابط جنسی، لیبرالیسم با به رسمیت شناختن هم باشی، همجنس بازی، روابط آزاد جنسی و تولد ناشناس ، اثرات نامطلوبی را در حوزه خانواده به وجود آورده و زمینه از بین رفتن حقوق کودک را نیز فراهم ساخته است. در مسئله تولیدمثل هم با گسترش و توسعه خرید و فروش گامت، اجاره رحم، سقط جنین و تعیین جنسیت کودکان نیز مسائل بسیاری را پدید آورده و در جهت اختلال در ساختار خانواده تأثیر داشته است.
علاوه بر موارد فوق، لیبرالیسم بر حوزه زنان نیز تأثیراتی سوء داشته است. البته نمی توان منکر این شد که این رویکرد تأثیرات مثبتی هم در خانواده داشته است، اما چون هدف این پژوهش، بررسی و شناسایی تأثیرات لیبرالیسم بر خانواده زدایی است، تأثیرات سوءِ آن بر حوزه زنان نیز بررسی شده است؛ چراکه زنان عنصر اصلی خانواده هستند.
ازجمله تأثیراتی که لیبرالیسم به واسطه زنان بر خانواده زدایی داشته می توان به این موارد اشاره کرد: تعلیق وظایف مادری و والدینی و تفویض آن به جامعه، استقلال تحصیلی- شغلی زنان و تعارض مادری.
باتوجه به پیامدهای اشاره شده ایدئولوژی لیبرالیسم بر خانواده زدایی، اهمیت و ضرورت آشنایی مشاوران با مبانی و اصول ایدئولوژیهای مختلف – من جمله لیبرالیسم – روشن می گردد. مشاوران به عنوان رابطین حوزه بهبود روابط خانواده، با آگاهی و شناخت پیامدهای مثبت و منفی ایدئولوژی های مختلف و مؤثر بر خانواده، می توانند عوامل بازدارنده رشد خانواده را شناسایی کنند. این آگاهی به بهبود تعاملات خانواده نیز کمک خواهد کرد. بدین ترتیب و در نهایت، می توان با برنامه ریزی و آگاهی از تأثیرات آن، گام های مؤثر و پایداری در حل مسائل و بهبود شرایط خانواده و جامعه برداشت.
نویسنده:پریسا حاج کرمی
نشریه پیام همدلی
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: