عطنا - در روزهای اخیر، اخباری مبنی بر اینکه مذاکرات وین در یک قدمی توافق است، زیاد به گوش رسیده است. از طرفی مذاکره کننده ها عنوان می کنند، تا وقتی که بر سر همه مسائل بحث نشود، نمی توانیم پرونده مذاکرات را مختومه اعلام کنیم یا اینکه ما به انعقاد قرارداد همانقدر نزدیکیم که از آن دور هستیم.
لذا به دلیل اهمیت این موضوع در بازه زمانی پیش رو، دو هفته نامه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی سحر با آقای دکتر مهدی خانعلی زاده، کارشناس روابط بین الملل و دکترای روابط بین الملل از دانشگاه علامه طباطبایی مصاحبه ای در خصوص موضوع مذکور داشته است. شرح گفتگو به قرار زیر است:
آیا چین و روسیه بر سر ظرفیتی به نام ایران، با آمریکا در رقابتند؟
چین به طور ویژه به دنبال این است که در دوره جدید نظام بین الملل با آمریکا همآوردی کند و جایگزین آمریکا و هژمون جهان بشود. بنابراین از تمام ظرفیتها استفاده می کند و حتی برای اینکه بتواند این اقدام را انجام بدهد هزینه می دهد. چین از بازیگران کلیدی دنیا است و این شعار نیست. بخاطر جایگاه و موقعیت ژئوپلیتیکی ایران و نیز تأسیس جبهه مقاومت که بعد از انقلاب اسلامی شکل گرفت، یک آورده ویژه ای برای واحدی سیاسی به نام ایران داشته که به عنوان یک نقطه اساسی در این معادلات بین المللی تاثیر می گذارد.
روسیه نیز بعد از اینکه نقاط ضعف آمریکا را دید و سیر افول آمریکا را درک کرد، در تلاش است که بتواند سهم خودش را از قدرت جهانی کسب کند. بنابراین جواب سوال شما مثبت است، اما نه به این معنا که ایران به عنوان مهره ای بین قدرت ها دست به دست شود. جایگاه و موقعیت ایران در نظام بین الملل به حدی بالا رفته که آنها هرکاری می کنند که با جلب نظر ایران و حتی پذیرش هرگونه بی اخلاقی دیپلماتیک از سمت ایران مثل بی توجهی به پیشنهاد مهمانان بلندپایه چین در دیدار سال 1394 ، از این سرزمینِ ظرفیت ها استفاده کنند. از طرفی برای ایران یک دستاورد است که اگر ما هوشمندانه بازی کنیم و شرایط نظام بین الملل را به درستی درک کنیم، می توانیم از این بازیگری چین و روسیه در طراحی نظام نوین جهانی بیشترین امتیاز را کسب کنیم و حتی اگر می خواهیم با غرب تعاملی داشته باشیم، این را به او بفروشیم.
به عنوان مثال اگر مسئولان دولت قبل، شرایط نظام بین الملل را فهم کرده بودند، می توانستند از نگرانی چین و روسیه بابت انعقاد قرارداد با غرب،اهرم فشار بسازند و قدرت چانه زنی را در مذاکره افزایش دهند و در واقع سبد دیپلماسی ما وسیع تر مب شد که باعث ارتقا درجه ایران در دیپلماسی با شرق می شد و هم باعث کمتر شدن احتمال از بین رفتن برجام می شد.
نهایت امر اینکه چین و روسیه برای اینکه بتوانند آمریکا را مهار کنند، به ظرفیت ایران نیازمندند و این نه در حدّ شعار، بلکه در مقام عمل اینطور است. ایران یک کارتِ برندهِ بنیادین برای چین و روسیه در تشکیل نظام نوین جهانی به شمار می آید. صحنه جهانی از دید چین، مثل یک پازل 100 تکه هست که ٥ تای آن در زمین ایران است و چین برای تکمیل این پازل به سهم هرچند ناچیز ایران نیازمند است. به عبارتی ایران در نگاه چین به مثابه یک کلید است، هر چند ناچیز اما راهگشا.
آیا دولت آمریکا به توافق با ایران احتیاج دارد یا اینکه این تمایل صرفا از سمت بایدن است؟ موضع اسرائیل در این مسئله چیست؟
آمریکا از دو منظر به توافق با ایران احتیاج دارد. منظر اول، ادّعایی که خودشان دارند این هست که ایران در حال پیشرفت هسته ای است و زمان گریزش از بند تحریم ها فرا رسیده و گذشته زمان به نفع ایران است؛ چون ما از نقطه بهینه تحریمها عبور کردیم. این بدان معنا است که اگر قبلا یک واحد تحریم منجر به یک واحد فشار به ایران می شد، الآن 10 واحد تحریم منجر به یک واحد فشار به ایران می شود. بنابراین آنها نیاز دارند هرچه زودتر به نتیجه برسند. دیدگاه بعدی، دولت بایدن است که در حوزه سیاست خارجی تا به این لحظه دستاورد خاصی نداشته است و حتی شکستهای واضحی مثل خروج از افغانستان را در کارنامه خود دارد که مورد انتقاد و اعتراضات شدید در بین آمریکاییها است.
لذا بی صبرانه به دنبال اعمال فشار برای توافقی با ایران است تا به کمک رسانه های تحت اختیارش این توافق را به عنوان دستاورد و پیروزی مهار ایران در کارنامه خود معرفی کند و یا بدین وسیله بتواند از آن در داخل کشور رونمایی کند و در پی آن انتخابات آبان ماه کنگره را به نفع دموکراتها تصاحب کند.
در این بحبوحه اسرائیل یک نقش متعادل کننده برای منافع آمریکا است. اولا نقش پلیس بد را بازی می کند برای این که بتواند فشار کامل بیاورد تا حداکثر امتیاز از ایران گرفته شود. ما شاهد بودیم که زمان برجام اسرائیلی ها مدام علیه ایران سخنرانی میکردند و حتی نتانیاهو برای اینکه جلوی انتفاع اقتصادی ایران را بگیرد سخنرانی کرد که از قضا به هدفش رسید. متأسفانه دولتِ وقت ما متوجه این موضوع نبود. در شرایط کنونی هم همین روند را در دست اجرا دارند با یک تفاوت؛آن هم اینکه دولت رژیم صهیونیستی درگیریها و آشفتگیهای زیادی دارد. وضعیت اقتصادی با مشکل روبرو است، رقیب جدی بنت یعنی نتانیاهو مقابلش قرارگرفته، درگیریها با فلسطین محاسباتشان را برهم زده است و مواردی از این قبیل که کمی دخالتها را کمرنگتر کرده اما این به آن معنا نیست که نمیتواند تأثیرگذار باشد. به همین علت شکل این دخالت عوض شده است.
درگذشته اسرائیل ملاحظات خود را با فشار بر واشنگتن علیه ایران اعمال میکرد اما اکنون تنها واشنگتن را نویسنده برجام نمیبیند و نماینده خود را مستقیماً به وین میفرستد تا از طرق مختلف با نهادهای دیگر گفتگو کند و بازی خود را پیش ببرد. اسرائیل به طور کلی توافقی را می پسندد که منجر به تضعیف و عدم انتفاع اقتصادی ایران شود و از طرفی به دنبال کسب مجوز از آمریکا برای انجام اقدامات خرابکارانه علیه ایران است.
پس از خروج ترامپ از برجام، فرصتی وجود داشت تا ما هم به همان بهانه از برجام خارج شویم. اما منتظر دولت دموکراتها ماندیم و با اعلام آمادگی دولت آمریکا برای دور جدید مذاکرات، فرصت خروج از ما سلب شد.
آیا در حال حاضر ماندن ما در برجام، صوری و نمایشی است یا واقعا با جدیت پیش میرویم و به دنبال عایدی هستیم؟
بهترین زمان و بهینه ترین زمان برای خروج از برجام برای ما، همان زمان خروج ترامپ بود؛ چون هم پروژه سیاست حداکثری را کلید زده بود و هم اینکه ما حمایت کشورهای اروپایی را نیز نداشتیم که متأسفانه این فرصت از دست رفت. اما در شرایط ابتدای برجام فعلی، ما دو دیدگاه داشتیم: دیدگاه اول که همان دیدگاه دولت سابق است که از قشر اصولگرای دولت فعلی هم شنیده شد، مبنی بر اینکه با توجه به ریل گذاری دولت قبل و فضای ملتهب اقتصادی، ما نیازمند تنفسی هر چند اندک و کوتاه مدت هستیم. نگاه دوم هم، بر هم زدن برجام دولت پیشین است با این استدلال و پشتوانه که نقطه اوج تحریمها سپری شد ه و اوضاع وخیمتر از وضع موجود نخواهد شد.
اما آقای دکتر باقری تلاش کرد راه حل سومی را طراحی کند و آن هم این بود؛ اتخاذ سیاست استفاده حداکثری از حداقلی به نام برجام. اگر طرف مقابل این را پذیرفت که نهایت امر ما به یک نفع اقتصادی نسبی می رسیم و اگر نپذیرفت، ما بر قطع رشته های وابستگی و خروج از فشار آمریکا در داخل متمرکز می شویم. برجامی که سابقا منعقد شد قراردادی بود که داده آن از ستانده اش بسیار کمتر بود؛ این خسارت بار بود. اما در مقام عمل این برجام طبق تعبیر رهبری به خسارت محض تبدیل شد؛ و این بدان معنا است که داده ها را تسلیم طرف مقابل کردیم ولی هیچ ستانده و عایدی برای ما نداشت. همانطور که آقای سیف رئیس بانک مرکزی وقت در سفر به آمریکا عنوان می کند که تقریباً هیچ عایدی نصیب ما نشده است.
لذا این ازسرگیری مذاکرات با هدف کسب حداکثر منافع، از حداقلِ برجام است با پشتوانه راستی آزمایی، تا حداقل، همان تنفسی باشد که مسؤلین برای عبور از گردنه اقتصاد فعلی به دنبالش بودند.
اختلاف نظر جمهوری خواهان کنگره با بایدن بر سر التزام دولتهای بعدی آمریکا بر ماندن در توافق و پایبندی به آن را چطور ارزیابی میی کنید؟ ضمنا ضمانت اجرایی آمریکا به چه نحوی است؟ علاوه بر دولتهای بعد، حتی دولت بایدن هم هیچ ضمانتی برای پایبندی به توافقات را ندارد.
چون دولت بایدن دولت بسیار ضعیفی است و معلوم نیست که اصلاً شخص بایدن در رأس کار باشد یا نباشد، ممکن است استیضاح شود یا هر رخداد دیگری به بار آید. آیا جایگزینی دارد، هریس جایگزینش می شود یا انتخابات دیگری برگزار می شود، اگر جمهوری خواهان در کنگره رای بیاورند، دوام بایدن چقدر خواهد بود؟ و اساساً یکی از استدلالهایی که آورده می شود مبنی بر اینکه نباید به مذاکرات برجام دل بست همین اوضاع نابه سامان طرف مقابل و رفتارهای آشفته و درهم آنها با برجام است. به همین دلیل عمر هر توافقی با دولت ضعیف بایدن در بهترین حالت نهایتا یک سال است و آن هم منوط به این است که در این یک سال اجرایی شود و اقدامات درستی انجام پذیرد. بنابراین برای اوضاع اقتصادی کشور، مذاکرات فقط باید تنفسی باشد تا فرصت کنیم گردنه فشارهای اقتصادی را پشت سر بگذاریم. به هیچ عنوان مذاکره منجر به بهبود شرایط اقتصادی نمی شود. به این دلیل که:
١.دولت های آمریکایی ذاتا مخالف رساندن منفعت اقتصادی به ایران هستند. ٢.دولت آمریکا نمی تواند یک چنین تعهد بین المللی بدهد. ٣.دولت بسیار ضعیف بایدن اصلا قابل مقایسه با هم طیفی های خودش مثل اوباما نیست.چون زمان اوباما هم مخالفتهایی از جهت جمهوری خواهان کنگره به سمت دولت وجود داشت، اما اوباما از طرف دموکراتها لااقل پذیرش و مقبولیتی در این باره داشت که بخواهد مذاکرات را به ثمر برساند ولی اقدام مثبتی انجام نداد وتحریمها علیه ملت ایران از آن موقع شروع شد.
دولت بایدن همان پذیرش دموکراتهای هم حزب خود را هم تا حدودی ندارد و این مسئله به وضوح قابل مشاهده است. مثل ماجرای راب مالی و بایدن بر سر مذاکرات برجام. اختلافات و ناتوانی، کاملا در بدنه دولت مشهود است و بایدن اکنون در ضعیفترین وضعیت، با خشن ترین رقبای خود روبرو است. لذا به هیچ وجه نمی توان بایدن را با اوباما مقایسه کرد، گرچه که ذات همه دولتمردان آمریکا علیه ایران است و هدفشان مهار ایران است.جنس مذاکرات مانند جلسات قبلی باقی ماند. ما انتظار داریم که خود تیم مذاکره کننده اساسا برای دور بعدی جلسات درس بگیرد و این اشتباهات را تکرار نکند.
منبع: دو هفته نامه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی سحر، انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه علامه طباطبائی شماره 47، اسفند 1400
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: